دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
تفاوت بزرگی بین بت و الگو وجود دارد. آنان که بت میپرستند، متحجر میشود. بتپرستی بر خلاف گمان غالب
چگونه میتوانی جاودانگی را بیابی؟! جایی که خدا هست؟! جاودانگی صفت خداست. چگونه میتوانی به صفات خدا دست پیدا کنی؟!
با سنگ شدن؟! با شیء شدن؟! با مادی شدن؟! مگر خدا مادی است؟!
طرح تو برای به چنگ آوردن جاودانگی چیست؟!
این سؤال غلط است. جاودانگی به چنگ ما نمیآید. اشتباه آدم نیز همین بود. ماییم که در جاودانگی غرق میشویم. نمیتوان ابدیت را به چنگ محدودیت سپرد. این راه یک طرفه است.
کسی که میخواهد جاودانه شود باید مسیر تقرب را بجوید. تقرب پاسخ ماست. تقرب یعنی حرکت به سوی خدا از دو جانب. یکی از جانب دل و توحید و یکی از جانب جمعیت و وحدت. باید از این خطر خشک شدن و جامد شدن گریخت. نباید در شخص متصلب شد. نباید بتپرست شد. نباید قشری زیست و ظاهری ماند. نباید پوستین بودن را نگه داشت و نمایش ماندن را بازی کرد. نباید این ظرف را سر کشید و خالی شد و پوچ شد و ناگهان فروریخت.
این ظرف مقصد نیست. نشانه است. در نشانه نباید خانه کرد. زندگی خشکیدن در پوستهها نیست. ماندن و محکم شدن در ماده نیست.
بسیاری از گذشتگان تا حال هر روز ابزارهای ماندن را تقویت میکنند. اشیاء را استخدام میکنند تا بیشتر و سختتر بمانند. اما همین پناه بردن افراطی به اشیاء آنان را تبدیل به سنگهایی میکند که قدرت انعطاف و آزادی را از دست میدهند. قدرت رشد و حرکت را ندارند. دیگر زندگی نمیکنند. حرکت ذاتی ندارند. تنها با تحریک و تخدیر مهار میشوند. مانند رباتها. مانند اشیاء. درگیر فیزیک ماده هستند در حالی که طبیعت انسان علاوه بر طبیعت ماده، طبیعت فراماده را نیز در خود نهفته دارد. اما انسان خود را در پیله مادیات قایم میکند تا نمیرد. غافل از آنکه این پیله همان قبر اوست که با دست خود ساخته و پرداخته و خود را در آن زنده به گور میکند.
حالا آیا ما از دوران جاهلیت عبور کردهایم؟!
#کتاب
#مفاتیح_الجنان
#زیارت_عاشورا
#زندگی_خوب
@daftaretamrin
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
چگونه میتوانی جاودانگی را بیابی؟! جایی که خدا هست؟! جاودانگی صفت خداست. چگونه میتوانی به صفات خدا
امام حسین علیه السلام مانند تمام انبیاء و اولیاء اما در مقام سید الشهداء به عنوان یک شخص در زمین زندگی فرمود و از زمین گذشت. یاران او نیز چنین کردند. دشمنانش نیز هر یک در منطقه اسفل السافلین زیستن مادی در برابر آن نور مقدس قرار گرفتند و گذشتند. حال بین ما و آنان تنها یک چیز آشتی و آشنایی یا قهر و بیگانگی به وجود میآورد و آن شخصیت است.
شخصیتها قصههای اشخاصند. جانهایی برای جامههایی که پوستین ما باشد. ما میشویم مصداقهایی از شخصیتها. آینههایی از روایتها. ما میشویم سکوی صفاتی که همیشه بوده و دنبال سکویی میگشته تا بر ان بالا رود و خود را اشکار کند. ما بدون شخصیت هیچ نیستیم جز جنازهای متحرک. ناشناخته. نقطهای که در لحظهای روشن میشود و سپس خاموش میشود و تمام. این شخصیتها هستند که ما را به امتداد زمان و مکان میدوزند و جهان ما را میسازند و نسبتها را تعریف میکنند و تکلیفها را تعیین میکنند.
ما خود انتخاب میکنیم که تکرار الگوها باشیم یا شبیه بتها. الگوها همان شخصیتهایی هستند که در ظرفهای مناسب تمام خود را آشکار کردند. برخی اما هنگام نگاه کردن به الگوها ظرفهای آنان را میپرستند و تبدیل به سنگ میشوند و خود را در خود زنده به گور میکنند و برخی ظرفها را میبویند و شخصیتها را مییابند و مظروف را نوش جان میکنند و الگو را تکرار میکنند. به قدر ظرفشان.
#کتاب
#مفاتیح_الجنان
#زیارت_عاشورا
#زندگی_خوب
@daftaretamrin
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
امام حسین علیه السلام مانند تمام انبیاء و اولیاء اما در مقام سید الشهداء به عنوان یک شخص در زمین زند
ما در زیارت عاشورا شخصیت اباعبدالله و مختصاتش را مییابیم. هر شخص، شاخصههایی دارد و هر شخصیت، شاخصهایی.
زیارت عاشورا بارها و بارها به ما نشان میدهد که حسین کیست و دشمن حسین کیست. ما در کشمکش وجودمان تقابل این دو را مییابیم. گاهی به این نزدیک میشویم و گاهی به آن. این صحنه آنقدر خالص و ناب است که هیچ کس نمیتواند به خود دروغ بگوید مگر منافق. منافق را چکار میتوان کرد، وقتی گنگ و کور و کر است و بر قلبش مهر و موم است از شدت سختی.
در سرتاسر زیارت دائما صحنه عاشورا تکرار میشود. تاریخ ابدان نیست. زیارت عاشورا روایت ارواح است. داستان شخصیتهاست. نسبت ظرفیتهاست.
این لعن و سلامهای مکرر و این قربان صدقه رفتنها و نفرینها و این اقبالها و ادبارهای پی در پی هدفی جز تکاندن روح ما ندارد. بیدار کردن ما که به انجماد جسم دچار نشویم. سنگ نشویم. به خواب مادیت دچار نگردیم و آسمان جاودانگی را در چاه خودپرستی جستجو نکنیم و در آن فرونیافتیم.
لذا بدون اینکه بخواهد تو را در خود به سجده وادارد میفرماید سلم لمن سالمکم.
حتی نمیگوید سلم لکم. میتوانست بگوید و میداند که تو میدانی که باید سلم او باشی اما آغاز شدن است نه پایان آن. او میداند که تو امادهای برای بتپرستی. برای شیء ساختن از رؤیاهایت. سنگتراشی از آرمانهایت. مجسمهسازی از آرزوهایت. نقاشی کشیدن از دوستداشتنیهایت. او میداند که تو برای به چنگ آوردن حتی شده تصویری از او خواهی جنگید. اما نمیخواهد تو در دام ظرف بیافتی.
او تو را به سلم مسلمها میخواند. تو را در جمعیت تکثیر میکند و از تفرد بیرون میآورد و توهم یگانگی را در تو میکشد و آنگاه به حرکت درمیآورد تا بت جاودانگی را بشکند.
او تو را در شخصیت قدسی خویش حرکت میدهد و در این سیر از همه غیرها میتکاندت و زشتیهایت را و ناپاکیهایت را و ناسازگاریها و ناراستیها و نادرستیهایت را در قالب تصویرهای مختلف به رخت میکشد تا به جوش بیایی و پوستین غیریت را بدری و بیرون بیایی.
همه زیارت عاشورا همین است. تو جز این میبینی؟!
من دیدهام بتپرستهای زاهد را. من دیدهام متهجدین قاتل را. من دیدهام جانیان عابد را که هیچ گاه لکهای خون و ناپاکی بر اعمالشان ننشست؛ اما اعمالشان عین نجاست بود.
آدمهایی که خیال میکنند بتپرستان بیدین بودند و مشرکان خدا را نمیشناختند و گمان میکنند تاریخ بتکده بزرگی است تا آدمهای پست و حقیر را در خود پناه دهد و از پاسخگویی برهاند.
آنها که از پس چند قرن بر سر یزید پارس میکنند در حالی که خود از سپاه اویند. آنان که زمان فراموشخانه میدانند و زمین را گورستان. اما باز دیدهام آدمهایی را که زندهاند و در تمام زمین و زمان زندگی میکنند. آنان که همواره با حسین علیه السلام تکه تکه میشوند و با حسن علیه السلام زهر مینوشند. آنان که همچون مهدی در غیبتند و همچون محمد در کوچه پس کوچههای شهر میگردند تا ظرفها را بشویند و شراب خویش را در آن لبریز کنند.
برای من زیارت عاشورا هیچ گاه گذشته نبوده. من میدانم کجای زمین کربلا ایستادهام و چه نسبتی با حسین و یزید دارم. من هیچ گاه خود را فریب نخواهم داد با بتها و عروسکهای دستساز. من جوانمردانه زندگی خواهم کرد حتی اگر در سپاه یزید باشم به این امید که روزی حسین علیه السلام بیاید و دل مرا هم بکند و با خود ببرد و تنم را به چاک چاک شهادت بسپارد و روحم را با خود به صحن و سرای محشر ببرد. آنجا که حسینیان گرداگرد او مو پریشان کردهاند و گریبان دریدهاند و بر سر و سینه میزنند و ضجههایشان آسمان عرش را فتح کرده تا اینکه حضرت مادر جام طهارت عنایت کند و با حضرت بهشت ما را به آسمان نور اقدس خویش فرابخواند.
سلام بر حسین و فرزندانش و یارانش و پیروانش.
#کتاب
#مفاتیح_الجنان
#زیارت_عاشورا
#زندگی_خوب
ولایت فقیه چیزی نیست که دیگران آن را نپسندند. مسئله این است که نه آدمش را دارند و نه ساختارهای فرهنگی و اجتماعی و سیاسیاش را. تلاش کردهاند جای آن را با چیزهای دیگر پر کنند؛ اما واقعیت این است که نتوانستهاند.
طرح ثقلین و امتدادهای آن، الگویی جهانی است که تنها میتواند در جامعه اسلامی موقعیت اجرا داشته باشد.
برای زندگی بدون مرز باید قبلا تمرینهای زیادی انجام داد. درجه آزادی در زندگی بیمرز آنقدر بالاست که اگر فرد و جامعه به اندازه کافی آماده نباشند ممکن است در راستای نابودی خود عمل کنند.
تقوی سعی میکند مقدمات زندگی بیمرز را برای ما تدارک ببیند. چه تقوای فردی و تقوای اجتماعی طرحی برای مدیریت هوشمند خودبنیاد انسانی است. هر چه انسان پیشتر برود احساس نیاز او به طرح تقوی بیشتر خواهد شد.
انسان هر روز اندوخته ژنتیک و مهارت تکنولوژیک بیشتری پیدا میکند. انگار آدمها هر روز موجودات پیچیدهتری میشوند. انباشت تجربه و تکرار روزآمد عادتهای گذشته با ملاحظات و افزونههای اصلاحشده آنان را به یک احساس نیاز بزرگ وامیدارد. زندگی بیمرز.
ذهن به تدریج خود را آماده میکند تا بخواهد که بیمرز زندگی کند. انسان کم کم جرأت پیدا میکند که پا دائم در مرزهایش قدم بزند و آنها را بیازماید. آیا روزنهای برای عبور از خود هست؟!
آیا میتوان به فراتر از خویشتن رسید؟!
ابزارها سعی دارند ما را از خودمان عبور دهند. اما واقعیت این است که آدم با وجود ابزارهای بسیار زیاد هنوز به طور عمومی به این حس غریب دست نیافته است.
انسانها هنوز نمیتوانند از خود بیخود شوند و جهان را مال خود کنند.
تمام قدرت انسان تا کنون صرف تماس بیشتر با جهان شده است نه وجدان آن در خویشتن.
دین ابزار بتپرستی نیست. برخی به اشتباه از آن استفاده میکنند. دینهایی که بتپرستی را ترویج میدهند در واقع دستسازهای بشر خودخواه هستند تا خود را بر دیگران سلطنت بخشند. برخی با سوء استفاده از ظرفیت کلمه دیسیپلین سعی میکنند دین بتپرستانه را ترویج دهند. نمیخواهم بگویم این تمام کلام است؛ اما بسیار شایع است. دینی که عرفانش هم رؤیاهای خودخواهانه است و اخلاقش هم مراعاتهای خودخواهانه است. احکامش هم همینطور. دلبخواهیها در آن مقدسند و منطق اعلا در آن دوست دارم است. تصدیق میفرمایید که بسیاری در اطراف ما صاحب این دین هستند و سایر ادعاها بیشتر پوششی برای این دین زشت و مضحک و منفور است.
دین اگر تبدیل به نظام بتسازی شد فلسفه وجودیاش از بین میرود. انگار که بیایی و یک قانون اساسی بنویسی بر این اساس که همه چیز مال من و برای من و به سوی من باشد. این دیگر قانون نیست. زنجیر کردن بتپرستانه فضا و موقعیت به یک شخص است.
گاهی نوشتن برخی مطالب برایم نگران کننده است. اما در این کانال کوچک و همراهان دانشمند و اندیشمند آن امیدوارم که اشتباهات و انحرافات عرایضم تذکر داده شود تا به قهقرا نروم.
دین بناست الگوسازی کند نه بتسازی. ادیان الگوساز توحیدیاند و ادیان بتساز مشرکانه.
ثقل اکبر در ادیان توحیدی متن است. اما ثقل اکبر در ادیان بتساز شخص. خطر بت شدن در ادیانی که به اشخاص دعوت میکنند بدون اینکه بیاموزند چگونه از دام جمود و تحجر برخیزند بسیار بالاست.
بسیاری از بتپرستیها حاصل عقبماندگی پیروان ادیان از شخصیت و سادهسازی آن در شخص است. انسان بنا نیست به عدد ثابت دل ببندد. او باید دائما خود را با فرمول انسان شدن ورز دهد و متغیرها را در آن قرار دهد و پاسخها را دریافت کند و بیاموزد که چگونه محاسبه کند و مجهولات را بیابد.
انسان باید دائم در معرض انتخاب باشد تا خشک نشود. آدمی که موقعیت انتخاب ندارد صلب و سخت میشود و دیگر بت میشود و میمیرد. حکومتهای خودکامه جامعه خود را بتکده میکنند. آدمها را منجمد میکنند و امکانهای انتخاب را با تضعیف فضا از بین میبرند. دائم انتخابها را کوچک و کوچک و کوچکتر و ضعیفتر و ضعیفتر و ضعیفتر میکنند تا آدمها حقیرتر و حقیرتر و حقیرتر شوند. حکومتهای خودکامه چه به جان شخص بیافتد که زندگی فردی خویش را سیاست کند و چه به جان جامعه بیافتد و چه به جان جهان، امکانهای عمل صالح را هر روز کمتر و کمتر و کمتر میکند. موقعیت عمل میدهد؛ اما فاسد.
کبوترهای من در قفس پرواز نمیکنند. حتی وقتی رهایشان میکنم تا وقتی باور نکنند که سقفهای فضا برداشته شده پر نمیکشند. اندک اندک میآزمایند و آنگاه نشان میدهند که پرندهاند.
انسان در جامعه حقیر و کوتاه قد، چنین حالی دارد. جامعه تحقیر شده آدمهایش را کرم خاکی بار میآورد. وقتی بدانی جامعه سقف ندارد مسابقه بزرگ آغاز میشود. آنان که هنر پرواز ندارند، دست به کار غل و زنجیر و سقف و دیوار میشوند. برخی این برخورد منتقدانه را نیز در مدار خویش محاصره میکنند و بیخاصیت میکنند تا تبرئه شوند.
رسوب دادن جمعیت در زندگی روزمره یکی از آن فریبهاست برای آنکه آدمها از سقف کوتاه فهم برخی بالاتر نروند. زیرا دسترسی به آنها از بین میرود.
پیامبران اینگونه مردم را در بالاترین افقها پرواز میدادند. بالاتر از هر امکانی و دشمنان آنها به این دلیل مخالفت میکردند. پرواز منطق خود را دارد. جامعه موجودات پروازی هم منطق خود را دارد. این را پروانهها خوب میفهمند.
کرم خاکی نمیتواند بر پرندهها حکومت کند. پس باید فکری کرد. بالها را چید. قفسها را بر پا کرد. زنجیرها را تدارک دید. افقها را بست.
انقلاب اسلامی ایران بنا داشته و دارد که مقدمات شکستن قفسها را فراهم کند. بعضی پرندهها اما هنوز نمیخواهند.
اساسا ولایت فقیه کارش همین است. میخواهد سلطه بالاسری را بردارد و منطق پیشروی و امامت را جایگزین کند.
در منطق امامت و پیشرفت هر کس قویتر باشد بهتر است و در منطق سلطنت همه باید ضعیفتر باشند تا سلطان در امان بماند.
در منطق ولایت همه باید حرکت کنند و تنبلها مانع هستند و در منطق سلطنت همه باید بمانند و حرکت نکنند.
در منطق ولایت همه باید مجتمع باشد، متحد باشند و در منطق سلطنت مردم باید جدا جدا با سلطان ارتباط بگیرند و معنیدار شوند.
میدانم که این جملات انواع سؤالات را بر ذهن میبارد. چه باک. بدون سؤال آدمها میمیرند.
در منطق سلطنت خداوندگاری پایین کشیده میشود و پرچ میشود به آقای سلطان. آسمان بسته میشود در سقف خانه سلطان و در منطق ولایت هیچ گاه خدا تنازل داده نمیشود و آسمان به زمین نمیآید. این انسانها هستند که پرواز میکنند تا آسمان و زمین تنها نقطهای از آسمان و محکوم منطق آن و سکوی ناگزیر عزیمت به سوی آن است. زمین سکونتگاه نیست؛ قرارگاه است.
هدایت شده از پایگاه نقد و تبیین
🌓 اگر المپیک ۲۰۲۴ بجای فرانسه در ایران برگزار شده و اتفاقات زیر رخ داده بود؛ رسانه های خارجی که سهل؛ برخی هموطنان خودمون چکار می کردن؟!🔻
۱- پرچم المپیک رو برعکس به اهتزاز درآوردن
۲- به رئیس فیفا و بقیه افراد یه دونه نایلون جا نونی دادن بکشن روی سرشون که بارون خیسشون نکنه!
۳- وسط المپیک برق کل پایتخت بطور کامل قطع شده
۴- مشخص شده تختخواب ورزشکارا از جنس کارتن مقوا هستش!
۵- سرقتهای بیش از حد رخ داده
۶- به سیستم حمل و نقل ریلی حمله شده
۷- منع ترددهای بیشماری رو اعمال کردن که باعث سردرگمی مردم شده
۸- کیفیت غذاها فاجعهست و صدای همه دراومده
۹- رودی که قراره توش افتتاحیه برگزار بشه به حدی کود انسانی توش هست که رنگ و بوش تغییر کرده!!!
۱۰- از ملیپوش آرژانتینی ۱ میلیون دلار دزدیدن!!
و....
🔺بله این اتفاقات اگر در ایران بود، براندازها و خودتحقیرها با هر کدومش تمام هویت خودشان را هو میکردن و به ایران و ایرانی فحش میدادن! پس بد نیست کمی از فرانسوی ها یاد بگیریم!
🌍 پايگاه نقد و تبیین🔻
https://eitaa.com/jtabiin
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
در جامعه بتپرست، پاسداشت جسد هنر فضیلت است. هنر مرده در حال فساد متعفن که با هزار رنگ و لعاب و عطر و ادکلن و به به و چه چه و کف و هورا تشییع میشود.
انتخاب آقای عارف به عنوان معاون اول توسط آقای پزشکیان اعتراف تلخ ایشان در مورد ضعیف بودن موقعیت خویش است. این ضعف که پیش از این نیز احتمال آن میرفت و در تحلیلهای فراوانی به آن پرداخته شده بود، تنها دامنگیر دولت نیست. بلکه آثار آن قطعا زندگی تمام مردم را در بر خواهد گرفت.
رفتار درست و عمل صالح در چنین وضعیتی کمک کردن مجاهدانه برای تقویت و موفقیت دولت است. نمیتوانیم در این موقعیت دلبستگیهای فردی و حزبی را بر منافع ملی مقدم بدانیم. بلکه باید تمام تلاش خود را صرف بهبود شرایط مردم کنیم. نقش نیروهای جهادی مردمی و انقلابی در این برهه بسیار تعیین کننده است. نیروهای جهادی میتوانند بدون هیچ گونه سهمخواهی سیاسی یا قدرتطلبی شایع بین سیاستبازان به صورت کاملا مردمی، چابک، متنوع، متکثر، گسترده و ارزان وارد میدان شود و بخش قابل توجهی از سنگریزهها و گاه حتی صخرهها را از پیش پای دولت بردارد تا ماشین پیر و خسته دولت بتواند با زحمت کمتر به مقصد مورد نظر برسد.
قطعا مراقبت از عدم انحراف و حرکت در جاده مستقیم عهدها و میثاقها و وعدهها و ادعاهای دوران رقابت نیز بر عهده مردم است. امیدواریم ترکیب دولت به گونهای باشد که تجربه ریشسفیدها و انگیزه کار جوانترها معدل کارآمدی و کاربلدی دولت چهاردهم را بالا ببرد.
حمایتهای چند باره و چند لایه ولایت فقیه از دولت و نگاه مثبت و رو به آینده ایشان به دولت نیز ضرورت همراهی و همدلی و هماهنگی را دو صد چندان میکند. شاید در این میان بتوان نقش تیم آقای جلیلی را مغتنم دانست. اثبات تأثیرگذاری میدانی و آشکار شدن ظرفیتهای عملی جمعی که در طول رقابتهای انتخاباتی به ایشان منتسب میشد در این زمان میتواند اعتماد عمومی را نسبت به ایشان بالا ببرد و از سویی در مسیر خواست مردم و رهنمودهای حضرت آیت الله خامنهای دولت را برای خدمت به مردم تقویت کند. از جهت سوم این رویکرد میتواند حیثیتی تشکیلاتی به آقای جلیلی و تیم وفادارش و جمعی از مردم بدهد که انتخاب خود را تا امروز اصلح میدانند. با این کار قوت و قدرت مردمی در ایران ارتقاء خواهد یافت و تجربه جدیدی در سیاستورزی پسا انتخابات به وجود خواهد آمد.
نباید انتظار داشته باشیم که آراء سلبی به فریاد رئیس جمهور و دولتش برسد. هیچ دولتی به تنهایی کاری از پیش نمیبرد. بدون همراهی و همکاری میلیونها نفر از مردم در کف جامعه تصمیمات دولت جریان پیدا نخواهد کرد و به ثمر نخواهد رسید. کارنامه دولتها غالبا جمع و تفریقی از همین همکاریها و عدم همکاریهاست که میتواند عوامل مختلفی داشته باشد. اما انتظار میرود آنان که ادعای برادری انقلابی دارند بر آنان که به دنبال برابری با دیگران میگردند سبقت بگیرند و بار بر زمین مانده را بیش و پیش از بقیه به دوش بکشند تا عقبماندهها به نقطه عملیات برسند و دست به کار شوند. تجربه نشان داده آنان که بیشتر حرف میزنند کمتر کار میکنند و آنان که کار میکنند کمتر فرصت حرف زدن دارند. هر چند حرف زدن به جا خودش بخشی از کار خواهد بود.
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
نمیتوان واقعیات را نقطهای دید. شرایط امروز ما محصول رفتار گذشته خود ماست. آری ما... اگر میشود آن
جمهوری اسلامی ایران ارزان به دست نیامده. ما پیش از این همواره با قتل و غارت و تجاوز یا خودفروشی زنده بودیم. وقتی تاریخ را مرور میکنی میبینی ایران در منطق استبداد و استکبار گرفتار بود. چه آن روز که قدرتمند بود و چه روزی که ضعیف و ذلیل شد و چه زمانی که سعی میکرد دوباره اقتدار از دست رفته را باز یابد در بستر و فضای جنایت و فساد دست و پا میزد. تلاشهای مردمی برای قرنها راه به جایی نبرد؛ زیرا مردم در حکومتهای خودکامه جز به عنوان تودهای از چاکران و فداییان و خدمتگزاران به شمار نمیآمدند. مردم پراکنده هیچ گاه قدرت تأثیرگذاری کلان نمییافتند. هر چند در ضعف کشور سهیم بودند؛ اما در قوتش نه.
جمهوری اسلامی ایران توانست با اعتبار بخشیدن به رأی مردم و جمع کردن آن و ایجاد اتحاد کلمه و تبدیل آن به قدرت، ایران را و مردم ایران را وارد معادلات و محاسبات اداره کشور و منطقه و جهان نماید.
صندوق انتخابات یکی از نقاط عطف فرایند کشف و به کار گیری قدرت مردم است. انتخابات کمک میکند تا تصمیمات تک نفره و چند نفره و تک حزبی و تک قومیتی، حدالإمکان به تصمیمات جمعی تبدیل شود. البته هیچ گاه نباید انتظارات آرمانی داشت. فنآوری انتخابات محصول تجربه بشری و ناگزیر از آزمون و خطاست. اما همواره تلاش شده نقاط ضعف آن بر اساس امکانات و فرصتها و تجربیات موجود در بافتار و ساختار فرهنگی و اجتماعی و تاریخی و سیاسی ملتها با خلاقیتها و تدابیر بومی به عنوان اقدامات مکمل جبران شده این فرآیند روزآمد شود و بهرهوری آن بالاتر رود. البته در این مسیر اشتباهات و خطاها و حتی انحرافاتی هم وجود داشته است.
این مسیر همیشه با سرعت و دقت بالا طی نشده؛ اما همواره سعی شده معدل تغییرات، مثبت و رو به تقویت جایگاه مردم باشد. یکی از مزیتهای نسبی ایرانیان در تحقق این هدف وجود عنصر ولایت و نفوذ شدید فرهنگ ولایتمداری و ولایتپذیری در میان آنهاست.
فهم ولایت توانسته یک راه حل منحصر به فرد را در فرایند تحقق مردمسالاری در اختیار ایرانیان قرار دهد. بستر ولایت اهل بیت طی ۱۴ قرن گذشته که بیشک بر بستر تاریخی فهم ایرانیان از امور معنوی و روحانی گسترده شده باعث شده تا یک هویت مشترک و میثاق ملی نانوشته و اتحاد نسبی مبنایی در درک واقعیات عمومی و متکثر وجود داشته باشد. همین زمینه کمک کرد تا ما بتوانیم به تصمیم انتخاب ولیّ فقیه در نقطه کانونی جمعبندی و هماهنگی تصمیمگیریها برسیم.
ولیّ فقیه در واقع یک شخص نیست. یک شخصیت است که به صورت مستمر توسط شورایی از نخبگان مصداقیابی میشود. اگر در هر زمان فرد انتخاب شده دچار انحراف از شاخصههای تعیین شده گردد، فرایند قانونی تغییر مصداق فعال خواهد شد. در واقع تعصبی روی افراد نیست. بلکه اصرار بر روی شرایط و مشخصات است.
همین مسئله، یعنی فهم ولایت فقیه و نه سلطنت شخص، محصول تجربه زیسته انباشته ماست. ناگهانی به وجود نیامده. زمینههای فرهنگی و اجتماعی آن با ما بوده و در مراسمات دینی و مذهبی و ملی و سنتی دائم تمرین شده است. ما نسل به نسل با امام حسین علیه السلام زندگی کردهایم و هر سال تمام لایههای رشد شخصیتی و هویتی خود را با محبت و معرفت و احساس همدلی اهل بیت پیامبر آمیختهایم. این مسئله به قدری جدی بوده و هست که حتی صورتی فرامذهبی و فرادینی و فراقومیتی پیدا کرده و حتی ما را با مردمان بسیاری در جغرافیایی گسترده پیوند میدهد و فرصتهای منطقهای و مزیتهای فرهنگی بین المللی را برای ما به وجود میآورد.
نرمافزار ولایت در جمهوری اسلامی سختافزار مناسبی یافت تا به صورت رسمی در تعیین معادلات و محاسبات قدرت تأثیر بگذارد. مردم به امر ولایت اعتماد ذاتی دارند و رهنمود ولیّ را به صورت وجدانی میفهمند. ولایت پیش از انقلاب، بیش از آنکه کمی باشد کیفی بود. البته فقها و علماء همواره در میان مردم بودهاند و محل رجوع و پناهگاه آنان بوده و هستند؛ اما پس از انقلاب اسلامی ایران با توجه مقتضیات زمان و تغییرات جهانی در اداره کشورها یک به روزریانی فناورانه انجام پذیرفت و اصل ولایت فقیه شد نخ تسبیح پیوند تمام عناصر نظام جمهوری اسلامی ایران با یکدیگر و مردم و بسترهای تاریخی و ملی و فرهنگیاش.
رسیدن به این نقطه اصلا آسان نبوده است. پدران ما دردها و رنجهای بسیار کشیدند تا به این نقطه رسیدند. دشمنان ایران همواره با این دستآورد مقابله کردهاند. جنگ پنهان و آشکار دشمنان با زمینههای ولایی اجتماعی و اصل ولایت فقیه در ساختار حکومت بیدلیل نیست. آنها میدانند که ما توانستیم با تکیه بر این اصل از جهان سلطه به جهان هدایت وارد شویم و میترسند این راه و روش آزادمنشانه دیگران را نیز هشیار کند و به فکر آزمودن امکانها بیاندازد.