eitaa logo
دغدغه‌های حوزوی
457 دنبال‌کننده
149 عکس
47 ویدیو
24 فایل
آئينه‌ای براى انعكاس مهمترين اخبار، دیدگاه‌ها، نقدها و تحليل‌هاى چالشی عرصه دين، فرهنگ، اجتماع، روحانيت و حوزه‌های علمیه... http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0 شناسه: @daghdagheha ادمین @a_r_moayedi
مشاهده در ایتا
دانلود
💠خاکستری‌نشینان 🖋دکترمحمدعلی فیاض‌بخش 🔸دوران نوجوانی و‌ جوانی نسل من، دوران گفتمانی از اعتقادات و آموزش‌های دینی بود که سردار آن دوران، شهید مرتضی مطهری بود. در میان بی‌شمار آثار مکتوب و شفاهی او، کتابی بود به نام «جاذبه و دافعه‌ی علی علیه‌السلام». در این اثر به شفافیت تمام، ‌می‌بینیم که‌ چگونه چهره‌ای مانند امیرالمؤمنین علیه‌السلام، در یک عصر واحد، محل تعاطف و نیز تخاصم بوده است. در این کتاب ارزشمند، دو قطب تاریک و روشن به‌همراه طیفی خاکستری میان آن دو قطب ترسیم شده است: دشمنان قسم‌خورده و دانای علی علیه‌السلام؛ دوستان عارف به حق او، و نیز مردمان سردرگم در طیف خاکستری میان این دو قطب. 🔸شهید مطهری وزن گفتار خویش را در این‌ کتاب، بیشتر بر تحلیل اوضاع و احوال طیف خاکستری جامعه‌ی آن روز متمرکز کرده و با نگاهی بسیار دقیق و جامعه‌شناسانه، به واکاوی و علت‌یابی رفتار طیف خاکستری با علی علیه‌السلام پرداخته است. 🔸بدون آن که از این‌ مثال، قصد جابه‌جا کردن مرزهای اعتقادی را داشته باشم و به تشابه‌سازی تاریخی علاقه‌ای بورزم، فقط از باب تقریب ذهن، به شباهت‌های جاذبه و دافعه‌ی سردار شهید قاسم سلیمانی نظر دارم. 🔸در این روزهای فقدان غمبار شهید سلیمانی، این دو قطب و نیز طیفی خاکستری قابل تمیزند: یک سر، دشمنان پلشت و‌ برنامه‌ریز؛ یک سو، دوستان بامعرفت و‌ نمک‌شناس، و یک طیف خاکستری که یا سکوت کرده یا دوپهلو حرف می‌زند. البته یک پیرنگ نازک زرد از پوزه‌های کفتاران آواره‌ی آن سوی آب‌ها نیز گاه چشم‌آزار است، که از دور پوزه بر سایه‌ی جسد سردار می‌سایند؛ همان فاحشگان در‌به‌در سیاسی‌ که همه‌ی جرئت و همتشان، تشکیل کمپین‌های طعن و طنز و دروغ ‌است و «بی‌بی»‌سی، مادربزرگ همه‌ی این پیرکفتارهاست. 🔸...و اما طیف خاکستری عبارتند از کم‌خبران دهن‌بین که همه‌ی اطلاعاتشان منحصر به آخرین خوانده‌های صفحه‌ی تلگرامیشان است. 🔸دو گروه اول (دشمنان و دوستان)، محل سخن این مکتوب نیستند. طیف زردِ «کمپین‌باز» نیز، بی‌مقدارتر از آنند، که شرافت و شأن این قلم، به توصیف عفونت رقاصی توییتریشان بپردازد و سرگرم تحلیل عقده‌های دوران کودکی و‌ نوجوانیشان شود. وزن این گفتار، بر گروه خاکستری است. 🔸در دنیایی که هژمونی ثروت و سلاح، همه‌ی مرزهای شرف و اخلاق و انسانیت را درنوردیده، بسیار ساده‌بینی و بی‌اطلاعی است، فی‌المثل، اگر بگوییم داعش زاییده‌ی پاگذاشتن حاج‌قاسم‌ها به آن‌سوی مرزهاست. 🔸اولاً، کافی است تقدم و تأخر این دو اتفاق را -که در تقویم مشخص است- در نظر آوریم؛ که آیا داعش و زایندگان داعش ابتدا قصد‌ ما را کردند یا امثال سلیمانی‌ها ابتدا رفتند و هل‌من‌مبارز طلبیدند؟ این که دیگر به تقویم ملک‌شاهی و زیج خوارزمی و اسطرلاب بغدادی نیاز ندارد؛ تاریخِ همین یک دهه است. 🔸ثانیاً، خاکستری‌نشینانِ تردیدگر -که از چندجا رنجیده‌اند و به هزارجای دیگر ربط می‌دهند- پاسخ دهند: در زمانی که کاندولیزا رایس، با نظریه‌ی خاورمیانه جدید، آرمان از نیل تا فرات را تئوریزه کرد، سردار سلیمانی‌ها در کدام ماورای مرزها جبهه‌گستر بودند؟ نیز پاسخ دهند: زمانی که ناوهای ائتلاف جهانی تا بیخ گوش ما در آ‌ب‌های بین‌المللی و‌ گاه سرزمینی ما جولان می‌دهند و لنگر می‌فکنند، آیا خود این حضرات تحلیلگرِ(!) خاکستری نشین، جربزه‌ی پوشیدن یک لباس غواصی برای بازدید از هیمنه‌ی فوق‌بشری(!) این شناورها را دارند؟ ...و اگر غیورمرد و مردانی بی‌جنجال و بی‌حاشیه و ناآلوده به برج‌سازی و خصولتی‌خری و زیاده‌خوری، تن به دریای حادثه سپردند تا امواج برخاسته از خرناس ناوها به سینه‌ی بندرگاه‌های کشورمان را بی‌اثر کنند، باید به فرضیه‌های فضایی روی آوریم که: بعله؛ این ما بودیم که بهانه به دست ناوها و ناخدایان دادیم؟! 🔸در ذات سیاست، غلط و درست، درهم تنیده است. سیاستمداران نیز آدم‌های همین درست‌ها و غلط‌ها هستند. لطفاً طیف خاکستری، لطفی کنند و بعد از آنکه سیاست‌های برون‌مرزی کشورمان را یکسره تخطئه می‌کنند و آن را علت تامه‌ی همه‌ی مشکلات می‌دانند، ابرویی هم نازک کنند و چینی نیز بر پیشانی مبارک آورند به سوی ناودارانِ ناوبری که از سال‌ها پیش از عزیمت سلیمانی به سوریه و عراق، رسالت و رنج سفر دریایی چندده‌هزارکیلومتری را بر خود هموار کرده‌اند؛ از بس نگران نفت و‌ گاز هستند در زمستان‌ها، و دغدغه‌ی کسادی دکان اسلحه‌فروشی‌شان را دارند در تابستان‌ها. -روزنامه اطلاعات/ شماره ۲۷۴۷۲ 🔻🔻🔻🔻 @daghdagheha
▪️▪️انا لله و انا الیه راجعون▪️▪️ ⬛️آیت الله سیدمحمدرضا میبدی از علمای شاخص استان گلستان در سن ۹۹سالگی درگذشت. ▪️وی که بخش از زندگی علمی خود را در نجف اشرف گذرانده و محضر علمایی چون آیت الله خوئی، میرزاهاشم آملی، سیدیحیی یزدی، مرحوم حکیم گنابادی، سیدعبدالهادی شیرازی، سیدیحیی مدرسی یزدی بهره برده بود. ▪️ایشان به عنوان آخرین شاگرد عرفانی آیت الله سید علی قاضی طباطبائی به شمار می رفت. ▪️مرحوم آیت‌الله میبدی از سال ۱۳۲۸ ه.ش در راه بازگشت از زیارت امام رضا(ع) در شهرستان گرگان ساکن شد و در این مدت به جای سکونت در قم یا نجف، تمام عمر خود را در شهرستان گرگان گذراند و در عین گمنامی به پایگاه و مرجعی برای مراجعات علمی و اخلاقی منطقه تبدیل شد. 🔻🔻🔻🔻 @daghdagheha
💠روحانیت و بحران! 🖋احمد نجمی 🔹 اعلام رسمی چگونگی سقوط هواپیمای اوکراینی ناگهان شوک بزرگی وارد کرد. از ساعات اولیه صبح روز شنبه بهت خاصی بر کشور حاکم است. در گام نخست بهتر است واکنش‌های مختلف را بررسی کرده و سپس بیاندیشیم روحانیت و حوزه‌های علمیه چه نقشی در این فضای بحرانی می‌توانند ایفا کنند. 🔸 بخشی از جامعه‌ی ایران به صورت کامل و همه جانبه حامی نظام و انقلاب هستند. این گروه اگرچه با شنیدن خبر خطای انسانی و پرتاب موشک خودی به هواپیما شدیدا مغموم شدند اما بلافاصله با توجه به هجمه‌های مختلف- که بعدا خواهیم پرداخت- روحیه‌ي‌ خود را بازسازی کرده و علیرغم انتقاد از این اشتباه، مجددا اقدام به حمایت از نظام و نهادهای انقلابی از جمله سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نمودند 🔸 بخشی از جامعه در چند دهه‌ی اخیر به دلایل مختلف مخالف نظام هستند. این عده در وقایع گوناگون همیشه تلاش کرده‌اند از روش‌های مختلف در مقابل نظام بایستند. در دهه‌ي اخیر حضور میدانی این گروه رسمیت پیدا کرده‌است و در دو روز گذشته نیز شاهد تجمعات مختلفی از سوی آنان هستیم 🔸 اما بخش سوم جامعه که به جرات می‌توان آنان را اکثریت نامید در سطوح و درجات مختلف حامی نظام هستند اما برخلاف بخش نخست که نام بردیم این حمایت تحت تاثیر عملکرد حاکمیت افت و خیز دارد. 🔹به نظر می‌رسد اصلی‌ترین مخاطب حوزویان گروه سومی است که به عنوان اکثریت مردم از آنان نام برده‌شده است. اما در بحران اخیر با چه رویکرد و استراتژی با این طیف باید مواجه شد؟ بخشی از این رویکرد در چنین جو روانی حاکم بر جامعه را می توان بدین شرح بیان کرد: ◾️درک تاثر عمیق و حتی عصبانیت: مردم ما نسبت به این حادثه شدیدا متاثر و عصبانی هستند. اما فراموش نکنیم جنس این تاثر و عصبانیت مانند حادثه‌ی اسفباری است که برای یکی از اعضای خانواده پیش آمده است. همین طیف قبل‌تر، از شهادت سردار سلیمانی متاثر بودند. پس تاثر و حتی عصبانیت و بالاتر از آن رفتارهای ظاهرا تنش‌زا را تحمل و درک نمائیم.در سخنان و پاسخ‌هایی که می‌دهیم آنان را بخاطر این تاثر و عصبانیت ذی‌حق بدانیم و تلاش کنیم درک متقابل خودمان را به خوبی به آنان منتقل کنیم. ◾️خودداری از ارائه‌ي توجیهات تخصصی و فنی: هم‌اکنون در شبکه‌های مختلف از سوی طیف‌های گوناگون نظرات ظاهرا فنی و کاملا کارشناسی شده! ارائه می‌شود که هرطیفی براساس سلیقه و خوشایند خود این نظرات را ارائه می‌دهد. طبیعتا بعد از مدت کوتاهی این نظرات مورد خدشه قرار می‌گیرد. با توجه به چند وجهی و کاملا تخصصی بودن چرائی این واقعه اولا از بازنشر یا ارائه‌ی نظرات کارشناسی خودداری کنیم و ثانیا در قبال برخی مطالب ظاهرا تخصصی طیف مقابل تاکید کنیم تابع نظراتی خواهیم بود که به صورت رسمی از سوی مراجع ذی‌صلاح اعلام خواهد شد ◾️تلاش برای بازگرداندن اعتماد مردم: یکی از اصلی‌ترین بخش واقعه‌ی سقوط هواپیمای اوکراینی تاخیر در اطلاع‌رسانی است. این تاخیر اگرچه از سوی مسئولان امر بدیهی و ناگزیر اعلام شده اما باعث خدشه‌دار شدن اعتماد مردم شده‌است. این خدشه در صورتی که جبران نشود تاثیرات بسیار عمیق و غیرقابل جبرانی در تعامل حاکمیت با مردم خواهد گذاشت. اگرچه حوزویان نیز هنوز اطلاع دقیقی از چرائی این تاخیر ندارند اما لازم است به صورت کلی تلاش کنند اعتماد خدشه‌دار شده‌ی مخاطبان را ترمیم نمایند.یکی از بهترین راه‌های بازسازی اعتماد مردم یاداوری خدمات چهل‌ساله‌ی سپاه در عرصه‌های مختلف نظامی، سازندگی و اجتماعی است ◾️خودداری از گره زدن اختلافات سیاسی و حزبی به بحران اخیر: همان‌گونه که پیش‌ترگفته شد خارج شدن بخش زیادی از حوزویان از رسانه‌های فراگیر باعث شده‌است این گروه عملا از فضای تبلیغی رسانه‌های معاند نیز بی‌اطلاع باشند. خط اصلی تبلیغات معاندان و برخی از عوامل داخلی آنان بی‌اعتمادی مردم به شاکله‌ی کلی حکومت جمهوری اسلامی است. در این بین ممکن است عده‌ای بدون اطلاع از این خط تبلیغی یا روحیات خاصی که دارند تلاش کنند همان اختلافات سیاسی داخلی را در این بحران پیگیری کنند. این اقدام دست‌وپا زدن در یک حوض کوچکی است که در کنار اقیانوس و موج‌های سهمگین آن ساخته شده‌است. ◾️تاکید بر خانواده‌ی بزرگ ایران علیرغم همه‌ی اختلافات: پس از درک و به رسمیت شناختن تاثر و ناراحتی مردم لازم است با استدلال و ادبیان مناسب با مخاطب بر این نکته تاکید کنیم که جامعه‌ی ایرانی علیرغم همه‌ی مشکلات و اتفاقات ناگواری که تجربه کرده‌است خانواده‌ای خونگرم است که می‌تواند دوباره بر مشکلات مختلف غلبه کند. تذکر و یاداوری پیروزی‌های بزرگ ایران پس از برخی مصائب بسیار موثر است 🔻🔻🔻🔻 @mobahesat @daghdagheha
💠جامعه ایران و سوگ بی‌حماسه 🖋سیدیاسر تقوی 🔸هفته گذشته هواپیمای اوکراینی- بنا به آنچه تا کنون اعلام شده است- به جهت خطای انسانی توسط پدافند هوایی مورد اصابت موشک قرار گرفت و موجب جان‌باختن تعدادی از هم‌وطنان عزیز ما شد. همه ما می‌دانیم این اتفاق ناشی از شرایط جنگی بود. آمریکا سردار ما را ترور کرد و ما برای صیانت از هویت و عزت خودمان وارد فرایند انتقام شدیم. حتی اگر سناریوی «خطای انسانی» را بپذیریم و بر تمام احتمالات مداخله‌ی آمریکا چشم بپوشیم باز شرایط جنگی را نمی‌توان نادیده گرفت. 🔸اما چگونه میان افکارعمومی «روایت سوگ» برجسته شد و سخن از انتقام و جنگ با آمریکا به حاشیه رفت؟ عملکرد نهادهای مسئول در توضیح این خطای انسانی از جمله عواملی است که به اندازه کافی درباره آن نوشته و گفته‌اند. اما آنچه کمتر بدان پرداخته می‌شود فقدان نگاه حماسی است که ریشه در زمینه‌های اجتماعی دارد. حماسه روایتی است که در پس رویدادهای ملی و یا مکتبی، نشانه‌های قهرمانی، شجاعت و دلیری را جستجو و پررنگ می‌کند. 🔸حماسه قدرت خارق‌العاده‌ای دارد که می‌تواند سوگ را از رخوت و سرخوردگی نجات دهد و به حرکت و بالندگی برساند. انقلاب اسلامی برآمده از نگاه حماسی به سوگ عاشورا بود. ویرانی جنگ تحمیلی عراق با حماسه «دفاع مقدس» به سبک‌زندگی، صنایع موشکی، شهادت‌طلبی، مدیریت جهادی و... تبدیل شد. می‌توان گفت ایرانِ پس از انقلاب بیش از هر چیز بر پایه حماسه استوار است. 🔸حماسه ذاتا دشمن‌شکن است و سوگ‌ حماسی نیز همچنین. اما پرسش نگارنده این است که چرا در حادثه اخیر خبری از سوگ حماسی نبود و ما با نادیده انگاشتن دشمن و قهرمانی سربازان وطن، به روایت سوگ بسنده کردیم و نتوانستیم آن را با حماسه بیامیزیم؟ در مقابل این سوال مطرح می‌شود که مگر چنین حادثه‌ای می‌تواند ابعاد حماسی داشته باشد و برای آن حماسه سرود؟ 🔸می‌توان گفت هر مواجهه شجاعانه‌ای با دشمن- فارغ از شکست و پیروزی- ظرفیت حماسه‌سرایی دارد. حماسه دو عنصر اصلی دارد، اول: «شجاعت و قهرمانی سرباز وطن یا مکتب» و دوم: «دشمن» که هر دو عنصر در ماجرای اخیر ایفای نقش کرد که می‌توانستیم از آن استفاده کنیم. از سوی دیگر، هنگامی که جامعه با شکست روبرو می‌شود، کنار نهادن روایت حماسه و بسنده کردن به روایت سوگ، جامعه را دچار سرخوردگی و یأس می‌کند. اما چرا جامعه ایران از این سوگ بی‌حماسه یا به تعبیری «اندوه و انفعال» استقبال کرد؟ 🔸به نظر می‌رسد سرخوردگی و انفعال در فرهنگ شیعی ما بی‌سابقه نیست. ما همچنان پس از گذشت 40 سال از پیروزی انقلاب‌مان در روایت حماسی از سوگ عاشورا متفق‌القول نیستیم و در جریان‌هایی نیز انفعال را به عنوان یک ارزش اندوهناک در دوران غیبت منجی، ستایش می‌کنیم. این اگر بخشی از بدنه مذهبی جامعه را علیه نظام نشوراند، روایتی حماسی تولید نمی‌کند. 🔸در بخش دیگری از بدنه جامعه که سرعت بیشتری در مدرنیزاسیون زندگی خود دارند و نگاه دینی را در تحلیل‌های اجتماعی چندان دخالت نمی‌دهند، نوعی خودباختگی نسبت به دیگری ِما یعنی غرب نهادینه شده که در مقاطع شکست ظهور و بروز بیشتری می‌یابد و اجازه خروج از انفعال و آمیختن حماسه در روایت‌های خود را نمی‌دهد. این نگاه در افراطی‌ترین سوگیری خود ممکن است حتی به «روایت سازش» نیز روی بیاورد 🔸عامل دیگر، شیوع روایت انتقادی علیه قدرت (نظام) در ایران امروز است. ادبیات انتقادی خود معلول عوامل گوناگونی است. اقتضائات رسانه در پذیرش «خبر بد» و انتقادی، ناکارآمدی دولت کنونی در مدیریت کشور، سیاه‌نمایی‌های برخی جریان‌های عدالتخواه، دوگانه‌سازی میان مردم و حاکمیت، مذمت قدرت و سیاست و ... را می‌توان از عوامل شیوع ادبیات انتقادی علیه قدرت دانست. طبعا در چنین محیطی مقاومت افکارعمومی نسبت به نفی حماسه شکننده و آسیب‌پذیر خواهد بود. 🔸با توجه به عوامل مذکور می‌توان این فرضیه را مطرح کرد که بخشی از عوامل دگرگونی مواضع افکارعمومی در ایران طی یک هفته از «انتقام‌خواهی فعالانه» به «سوگواری منفعلانه»، ریشه در زمینه‌های اجتماعی ما دارد. ما در واکنش‌های خود به حادثه اخیر نتوانستیم جامعه را به یک سوگ حماسی دعوت کنیم و این تجربه‌ای برای تاریخ انقلاب خواهد بود. کاش صاحبان اندیشه و قلم فکری به حال نگاه حماسی در ایران کنند. ایرانِ پس از انقلاب، صرفا با روایت حماسی می‌تواند به حیات خود ادامه دهد. 🔻🔻🔻🔻 @sedyaser @daghdagheha
💠درگذشت فیلسوف منتقد علم جدید 🔸راجر اسکروتن؛ فیلسوف بریتانیایی در سن 76 سالگی درگذشت. او در زمینه‌ سیاست، اخلاق و انسان‌شناسی به تأملاتی پرداخته بود. وی رویکردی محافظه‌کارانه داشت و برخی از اندیشه‌های غالب امروزی را مورد نقد قرار می‌داد؛ با فمینیسم مخالفت کرده و آن را رویکردی افراطی می‌دانست. معتقد بود که فمینیسم، روابط بشر را دچار اختلال می‌کند؛ چرا که وقتی زنان هویت خود را بر اساس آنچه که فمینیست‌ها می‌گویند اجرا کنند، دیگر برای مردان غیر جذاب خواهند بود. وی معتقد بود که حقیقت جهان از دو جنس ساخته شده و نمی‌باید این دو جنس را به هم آمیخته کرد و یک وظیفه را از هر دو طلب کرد. در همین خصوص او به حیا برای زنان توصیه کرده بود (مقاله مردانگی مدرن). 🔸اسکروتن همچنین به برخی از علوم جدید نقد داشت. علم عصب‌شناسی را مورد نقد قرار می‌داد و معتقد بود که تمامی رفتارهای انسان را نمی‌توان بر اساس این علم تحلیل کرد. وی می‌گفت که همه‌ پرسش‌های منطقی درباره سرشت و رفتار انسان، قابل توصیف و تحلیل با این علم نیستند. معتقد بود که بسیاری از پرسش‌ها درباره افراد و رفتارهایشان تفسیری هستند. به عنوان مثال اینکه مدلول دست در تندیس داوود اثر میکل آنژ چیست، با هیچ علم عصب‌شناسی قابل درک نیست. بر همین اساس اسکروتن گفته بود که ابداع «عصب- قانون» به شدت خطرناک است؛ چرا که راهی جز الغای آزادی و مسؤولیت‌پذیری ندارد. وی گفته بود وقتی که نوبت به ویژگی‌های ظریف انسانی می‌رسد، برای تفسیر درست آنها ما به علوم انسانی نیاز داریم نه علم عصب‌شناسی (رهایی از مغز). 🔸اسکروتن به زیبایی‌شناسی هم اهمیت می‌داد. از همین رو مشاور خانم ترزا می (نخست‌وزیر پیشین انگلستان) در زمینه خانه‌سازی و زیباسازی بناها شده بود. او اعتقاد داشت که در دنیای جدید، راحتی جایگزین زیبایی کمیت‌ناپذیر شده است. وی به جریان‌های چپ که به زیبایی اهمیتی نمی‌هند و تنها نگاهی مصرف‌گرا دارند انتقاد می‌کرد. به برخی از آنها نقد می‌کرد که به تخریب محله‌های کهن پاریس دستور داده‌اند در حالی که خودشان در خانه‌هایی با سبک معماری سنتی زندگی می‌کنند (روشنفکری چپ کشیشی بدون خداست، گفتگوی اوژنی باستیه با اسکروتن). اسکروتن از همین رو به نقد جریان‌های چپ می‌پرداخت و می‌گفت که روشنفکران چپ فکر می‌کنند که چون ما چیزی را دوست نداریم، پس می‌‌توانیم با یک حرکت دست، تمامش را نابود کنیم. در حالی که این به یک هرج و مرج می‌انجامد. 🔸راجر اسکروتن که می‌گفت علم به تنهایی قادر به حل تمام مشکلات بشر نیست، نزدیک به پنجاه کتاب از خود باقی گذاشت. برخی از این آثار همچون «درباره سرشت انسان» و «تاریخ مختصر فلسفه جدید» نیز به فارسی ترجمه شده است. -به نقل از دین‌آنلاین 🔻🔻🔻🔻 @daghdagheha
💠ارتباط میان گرایش دینی و جمعیت خانواده‌ها 🔹گزارشی از مرکز تحقیقاتی پیو (PEW) 🔸براساس نتایج تحقیقات مرکز پژوهشی پیو، معمولاً خانواده‌های مسلمان و هندو پرجمعیت‌تر از خانواده‌های مسیحی و بی‌دین هستند. مرکز پیو به‌تازگی داده‌هایی را از 130 کشور مختلف جمع‌آوری کرده که نشان می‌دهد جمعیت و ترکیب‌بندی خانواده‌ها بسته به گرایش دینی آنها متفاوت است. 🔸مسلمانان با میانگین 6.4 نفر پرجمعیت‌ترین خانواده‌ها را دارا هستند، بعد از آنها هندوها (5.7) در مرتبۀ دوم قرار دارند، مسیحیان میانگین 4.5 نفر (مسیحیان آفریقا خانواده‌های پرجمعیت‌تر و مسیحیان اروپا خانواده‌های کوچک‌تری دارند)، بودایی‌ها رقم 3.9، یهودیان 3.7 و بی‌دین‌ها 3.7 را به خود اختصاص داده‌اند. 🔸معمولاً در کشورهای کمتر توسعه‌یافته خانواده‌های پرجمعیت‌تری می‌بینیم و بالعکس در کشورهای ثروتمندتر نرخ زاد و ولد پایین‌تر و جمعیت رو به پیری است. 🔸اما تعداد افراد هر خانواده تنها یکی از ابعادی است که در آرایش خانواده‌ها می‌توان به آن توجه کرد. ممکن است چند خانواده همه جمعیت یکسان اما آرایش متفاوتی داشته باشند؛ مثلاً یک خانوادۀ سه نفره می‌تواند از پدر و مادر و فرزند، یک والد، یک جد و فرزند، یک مرد و دو همسر و… تشکیل شده باشد. دانستن ترکیب و آرایش خانواده‌ها نیز می‌تواند برای ما ارزشمند و معنادار باشد. 🔸در سطح جهانی رایج‌ترین نوع خانواده خانواده‌های گسترده هستند (خانواده‌ای که بیش از دو نسل از افراد را دربرمی‌گیرد). خانواده‌های گسترده 38% از جمعیت جهان را تشکیل می‌دهند. از میان پیروان ادیان مختلف، بیش از همه هندوها در چنین خانواده‌هایی زندگی می‌کنند و خانواده‌های آنها معمولاً پدربزرگ و مادربزرگ، عموها و عروس و دامادها را زیر چتر خود می‌گیرد. مسلمانان، مسیحیان و یهودیان معمولاً در خانواده‌هایی متشکل از پدر و مادر و فرزندان زندگی می‌کنند. تنها زیستن در میان پیروان تمام ادیان غیرمعمول است و تنها در میان یهودیان رواج دارد و از هر ده یهودی یک نفر تنها زندگی می‌کند. 🔸این که دین چه ارتباطی با جمعیت و آرایش خانواده‌ها دارد بسیار مورد بحث و تحقیق بوده است. متون مقدس و رهبران دینی رهنمودهایی دربارۀ بسیاری از ابعاد زندگی خانوادگی ارائه داده و می‌دهند. بسیاری از ادیان پیروان خود را به ازدواج و فرزندآوری تشویق می‌کنند و آموزه‌هایی در رابطه با نحوۀ تربیت و مراقبت از فرزندان ارائه می‌دهندجامعه پژوهش‌ها در حوزۀ علوم اجتماعی نشان می‌دهد که بین میزان ارزش‌گذاری مردم برای دین و الگوهایی که برای ازدواج، طلاق و فرزندآوری دارند ارتباط وجود دارد. مطمئناً دین تنها عامل یا حتی مهم‌ترین عاملی نیست که بر جمعیت و ترکیب خانواده‌ها تأثیر می‌گذارد. شرایط مختلفی مثل قوانین و مقررات، هنجارهای فرهنگی، اوضاع شخصی افراد و فرصت‌های اقتصادی بر این مسئله تأثیرگذار است. -پایگاه مؤسسه تحقیقاتی پیو 🔻🔻🔻🔻 @daghdagheha
💠نماز جمعه این هفته تهران به امامت رهبر معظم انقلاب اقامه می‌شود 🔹آخرین خطبه‌های نمازجمعه رهبر معظم انقلاب اسلامی در تهران به بهمن سال ۱۳۹۰ باز می‌گردد؛ دو خطبه‌ای که رهبر انقلاب عمده سخنان خود را در آن‌ها به موضوع بیداری اسلامی و مسائل تونس و مصر اختصاص دادند و خطبه عربی ایشان خطاب به مردم این کشورها در آن سال‌ها، شهرت یافت. 🔻🔻🔻🔻 @daghdagheha
💠اجرای دیدگاه های نوشهرگرائی در قم، به گسستگی روابط انسانی منجر خواهد شد! 🗞نامه حجت الاسلام علی کشوری به دکتر سید مرتضی سقاییان نژاد شهردار قم: 🔹تصمیم گرفتم درباره آینده شهر مبارک قم مطالبی را با جنابعالی و سایر کارشناسان حوزه مدیریت شهری در میان بگذارم؛ امیدوارم با بررسی دقیق تر این مطالب - که برگرفته از "نظریه فقهی مدیریت شهری محله محور" است- چشم اندازی جهانی و تمدنی برای شهر قم تعریف و تصویر گردد. الگوی فعلی مدیریت شهر قم، آرمانهای انقلاب اسلامی، جایگاه ام القرائی قم و نیازهای زیرساختی حیات طیبه خانواده های قمی را پشتیبانی نمی کند و نیازمند تحول بنیادین است. 🔸نکته اول اینکه ؛ وضعیت یک شهر را با شاخص بهبود روابط انسانی ارزیابی می کنیم. اگر روابط انسانی در یک شهر به چالش کشیده شود؛ آن شهر را نباید پیشرفته و تکامل یافته محسوب کرد. به دلیل تأثیر غیر قابل انکار روابط انسانی در عملکرد همه حوزه های شهری، قضائی، انتظامی، شغلی، آموزشی، خانوادگی، بودجه ای و قانونی، شاخص ارزیابی یک شهر را بهبود و تکامل روابط انسانی می دانیم. 🔸نکته دوم آنکه؛ در نظریات نوشهرگرائی به نقش مدیریت شهری در تنظیم روابط انسانی پرداخته نشده است و برای تبیین تأثیرات الگوهای مدیریت شهری بر روابط انسانی نیازمند استفاده از نظریات فقهی هستیم. اساساً رهیافت های نوشهرگرائی و دیدگاه های هبیتات (UN HABITAT) و راهبردهای بخش یازدهم سند توسعه پایدار ۲۰۳۰ بر مبنای دستیابی به این هدف بلند طراحی نشده اند و نباید انتظار داشت این شاخص مهم با اجرای این نظریات و مفاهیم بهبود یابد. بدون تردید با ادامه استفاده از این نظریات در شهر قم گسستگی و اصطکاک حادی در حوزه روابط انسانی بر مردم تحمیل خواهد شد؛ که جبران آن بسیار سخت خواهد بود. 🔸نکته سوم اینکه؛ برای بهبود روابط انسانی-که ساختاری ۱۳ بخشی دارد- نیازمند بازتعریف مفاهیم حوزه مدیریت شهری علی الخصوص باز تعریف مفهوم محله هستیم. در نظریه فقهی "مدیریت شهری محله محور"، محله را به محل تأمین نیازهای چهارگانه خانوار -شامل: ۱- نیازهای تفریحی، ۲-نیازهای تحصیلی، ۳-نیازهای روزمره و ۴- نیازهای شغلی- تعریف کرده ایم و معتقدیم با تحقق این تعریف روابط انسانی به صورت پایدار بهبود می یابد. 🔸نکته چهارم آنکه؛ برای تحقق تعریف جدید محله، بیش از ۱۵۰ تصمیم و اقدام فقهی متصور است. بخش تصمیم نظریه مدیریت شهری محله محور شامل ۱- تصمیم های ارتباطی، ۲-تصمیم های زیرساختی و ۳- تصمیم های مشارکتی است. به عنوان مثال ۱- ایجاد بازارهای موقت، ۲- بازتعریف مفهوم فضای سبز بر اساس طرح عطر، ۳-- تحدید مساحت محلات، ۴- تغییر در مقرارت ملی ساختمان بر اساس روابط انسانی و ۵- طراحی جامع کالبد محله، بخشی از این تصمیمات محسوب می شود. 🔻🔻🔻🔻 @daghdagheha
💠حوزه عمومی تحلیل، پاشنه آشیل جنگ ترکیبی 🔹تحلیلی بر تفاوت دانش و اطلاعات، در عصر شبکه های اجتماعی 🖋احمد اولیایی 🔸ایران امروز عرصه تقابل پدیده‌های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و حتی نظامی متعدد بوده که تحلیل را به امری دشوار بدل کرده است. بررسی اتفاقات مختلف فقط 60 روز گذشته می تواند دشواری تحلیل را برای ما نشان دهد. گرانی بنزین، یارانه معیشتی، ترور سردارسلیمانی، تحریم‌های جدید، تشییع جنازه بی‌نظیر سردار سلیمانی، حمله موشکی ایران به پایگاه نظامی آمریکا، کشته شدن تعدادی در تشییع جنازه کرمان، سقوط هواپیمای اوکراینی، رد صلاحیت های نامزدهای مجلس، موضع گیری سپاه در مورد سقوط هواپیما، اطلاع رسانی نادرست رسانه ملی در مورد ماجرای هواپیما و تجمع های اعتراضی عمده اتفاقاتی بوده که ایران را در دو ماه گذشته به کشوری خبرساز تبدیل کرد. 🔸در این بین، حق هر ایرانی ست که بداند چه اتفاقی افتاده و علاوه بر دانستن با رسیدن به حقیقت و تحلیل درست، هم تکلیف خود را بداند و هم کنشگری مناسب داشته باشد. 🔸وجود اظهار نظرهای ضدونقیض مسئولین، فیلم ها و کلیپ های نظامی، مدارک محرمانه پخش شده، عزل و نصب ها، حضور گسترده غربیها دررسانه بر علیه ایران، موضع گیری‌های اشتباه برخی مجریان تلویزیون و... را به همه اتفاقات فوق اضافه کنید. سناریوی حمله الکترونیکی و سایبری به هواپیمای اوکراین، سناریوی مشارکت قطر و دو سفر قابل تأمل قطری ها به ایران نیز به پیچیدگی اتفاقات اخیر دامن زده است. 🔸فارغ از اینکه چه کسانی، چه کسی، چه نهادی و چه مدارکی به واقعیت نزدیک‌تر است، آنچه برای ما خطرناک تر است شکست در این جنگ هیبریدی ست. 🔸جنگ هیبریدی نسل آخر جنگ هایی ست که از جنگ اولیه نظامی خطی فاصله گرفته و ترکیبی از انواع حملات را شامل می شود. قوه ادراک، شناخت، روش تحلیل و احساس در این جنگ از اهداف اصلی دشمن هستند. هر چند حملات نظامی نیز در جنگ هیبریدی جایگاه خود را دارد اما جنگ شناختی یعنی حمله به شناخت مردم در اولویت قرار می گیرد. 🔸اگر چرخی کوتاه در عرصه فضای مجازی بزنیم اختلاف تحلیل را میان عموم مردم خواهیم دید. «بروز اشتباه» تا «نقشه دشمن» و «ناکارآمدی نظام» طیف وسیعی از نتایجی ست که مردم در این گفتگوها سعی دارند برای یکدیگر اثبات کنند. 🔸دشمن در بخشی از جامعه موفق شده است کاری کند که ما تحلیل غلط داشته باشیم. قابلیت فضای مجازی در بمباران اطلاعات و همچنین دسترسی بالا به اطلاعات برای همه، نیز به دشمن کمک شایانی کرده است. 🔸دراین جا فقط یک مسأله را بیان می کنم که در جنگ شناختی، اگر آن را کنار نگذاریم دشمن به هدف خود می رسد؛ «خود عالم پنداریِ» ناشی از کثرت اطلاعات و اعتماد بنفس نشأت گرفته از آگاهی های سطحی مهمترین آفت این روزهای مردم بخصوص فعالان فضای مجازی و رهبران فکری ست که از اطلاعات فضای مجازی تغذیه می کنند. شما با عضویت در چند کانال شبکه های اجتماعی و مرور تعدادی وبگاه خبری به انبوهی از داده اطلاعاتی دست پیدا می کنید. این انبوه داده اولین اثری که دارد القای احساس دانستن و غنای علمی است و در نتیجه خود را بی نیاز از دیگران می بینید. در این برهه با کاهش قابل توجه «پرسیدن» و «پرسش» مواجه خواهیم شد. ما خود را با دسترسی به اطلاعات فراوان، داناترین فرد فامیل، گروه یا جامعه می پنداریم. تحلیل ما بهترین تحلیل و مبتنی بر انبوهی از دانسته هاست. 🔸حوزه عمومی تحلیل که مبتنی بر کنشگری در فضای مجازی شکل گرفته حوزه عمومی استانداردی نیست. کاهش شکاف آگاهی بواسطه گسترش فضای مجازی منجر به یکسان انگاری و عملکرد صحیح همه در تحلیل می شود و حال آنکه «تحلیل» امری مجزا از «اطلاع داشتن» است. تفاوت های معرفت شناسی، هستی شناسی، انسان شناسی، انواع مغالطه و قیاس، چگونگی تطبیق ادعا بر مقدمات، جایگاه عقل و نقل و عرف، شناخت رسانه، تفاوت های ساختار و عامل، اولویت سنجی اهداف و ده ها مسأله دیگر از دانستنی هایی نیست که در فضای مجازی به ما هدیه بدهند. 🔸در چنین جنگهایی هرچند عملکرد درست مسئولین و رسانه ملی می تواند راهگشا باشد اما مادامی که بدانیم در عین داشتن داده‌های فراوان، همچنان راه تحلیل را بلد نیستیم، در جنگ شناختی در معرض شکست خواهیم بود. 🔸ما باید به این بلوغ برسیم که عالِم نیستیم، در اطرافمان کسانی هستند که مبانی را می دانند و لذا قدرت تحلیل بهتر و درست تری دارند. مقدمات تحلیل را بیاموزیم؛ تحلیل، مقدم بر کثرت داده است. کثرت داده و اطلاعات اگر مبتنی بر روش تحلیل و دانستن مبانی نباشد ما را با خطای شناختی مواجه می کند. به عنوان مثال ممکن است همه بدانند «آمریکا فلان حرف را زده» یا «ترامپ فلان توئیت را کرده» اما کمتر کسی باشد که بداند سخن و توئیت او برآمده از اصالت لذت جرمی بنتام یا از تنازع بقای داروین یا مکتب اومانیسم نشأت گرفته است. 🔻🔻🔻🔻 @daghdagheha
💠مهمترین فرازهای بیانات رهبر معظم انقلاب در نمازجمعه امروز: 🔸آمریکایی ها حاج قاسم را بزدلانه زدند، مرد روبرو ایستادن مقابل او نبودند. 🔸ضربه سپاه به آمریکا آبروی آنها را برد، سخنان بزدلانه، آن آبرو را بر نمی‌گرداند. 🔸سپاه قدس رزمندگان بدون مرز هستند. سپاه قدس، کرامت انسان‌ها را در هرکجا که باشد حفظ می کند. اینها بلاگردان اماکن مقدس هستند. 🔸[آمریکایی ها] داعش را درست کردند تا ایران را بزنند، می خواستند امنیت ما را با داعش دچار خدشه بکنند. 🔸قضیه تاسف انگیز سقوط هواپیما حادثه تلخی بود. دل ما را به معنای کامل سوزانید. از دست دادن جوان های عزیز، مردم خوبمان و کسانی که از کشورهای دیگر اینجا بودند، حادثه تلخی بود. 🔹سه کشور اروپایی انگلیس، فرانسه و آلمان پادوی آمریکا هستند. بزرگتر شما که آمریکاست نتوانست ملت ما را به زانو دربیاورد. 🔺مذاکره اینها همراه با دقل و فریب‌کاری است. جنتلمن های پشت میز مذاکره همان تروریست های فرودگاه بغداد هستند. 🔹ما البته از مذاکره ابایی نداریم، اما نه با آمریکا. 🔹باید از وابستگی به نفت جدا بشویم به طور کامل. اگر اقتصادمان را قوی کنیم دشمنان ما حتی جرات تهدید را هم نخواهند داشت. 🔸حضور مردم در انتخابات کشور را بیمه می کند. حضور ملت مهم ترین عامل اقتدار است که یکی از مهم ترین ها انتخابات است. 🔸تشکر می‌کنیم از برادران سپاه که برای مردم توضیح دادند. 🔸در حادثه هواپیما ابهاماتی وجود دارد که باید پی گیری شود و مهم تر از آن پیشگیری اتفاق این گونه مسائل شود. 🔻🔻🔻🔻 @daghdagheha
💠محورهای مهم بیانات رهبر معظم انقلاب در خطبه‌های نماز جمعه: 🔸1/دعوت به تقوا جهت دستیابی به نصرت الهی و توفیقات الهی 🔸2/بیان دو ویژگی"صبار و شكور" به عنوان دو خصیصه أساسي در یک جامعه در ایام الله براساس آیات سوره ابراهیم 🔸3/اشاره به روز تشییع باشکوه شهید سلیمانی به عنوان بزرگترین بدرقه جهان و هدف قرار دادن پایگاه عین الاسد به عنوان ایام الله و نقطه عطف تاریخ در دو هفته پرماجرا و استثنایی 🔸4/معرفی جامعه و ملت ایران به عنوان مردم صبار و شکور که با عشق، اشک و شعور در حوادث اخیر به میدان آمدند 🔸5/تاکید بر اراده الهی بر پیروزی ملت ایران به عنوان نتیجه ایستادگی و بیعت بزرگ با خط امام با گذشت سی سال از رحلت امام(ره) 🔸6/تبیین ناکامی استکبار و امپراطوری رسانه ای صهیونیست در تروریست نامیدن سردار سلیمانی با حضور میلیونی مردم و آتش زدن پرچم آمریکا 🔸7/معرفی شهید سلیمانی به عنوان سرشناس ترین و قدرتمندترین فرمانده مبارزه با تروریسم در منطقه 🔸8/اشاره به ترور بزدلانه و دزدانه سردار سلیمانی به دلیل ناتوانی در رویارویی در میدان نبرد، که یک رسوایی و بی آبرویی برای امریکاست. 🔸9/تبیین اعتراف رسمی آمریکا بر انجام ترور توسط رئیس جمهور این کشور(دولت تروریست) 🔸10/تعبیر حمله سپاه به پایگاه عین الاسد به عنوان "ضربه به هیبت و حیثیت امریکا"ّکه جبران ناپذیر است . 🔸11/معرفی شهید سلیمانی و شهید ابومهندس به عنوان یک مکتب و معرفی سپاه قدس به عنوان یک نهاد انسانی با انگیزه های بزرگ و روشن با اهداف الهی 🔸12/ معرفی سپاه قدس به رزمندگان بدون مرز و حامیان مستعضفان که سایه جنگ را از کشور خودمان هم دور کردند 🔸13/فریب خوردگانی که شعار "نه غزه، نه لبنان" سر می دادند یک روز هم جان خودشان را برای کشور فدا نکردند 🔸14/تبیین عشق ملت ایران به نمادهای مقاومت و ایستادگی در برابر استکبار با حضور میلیونی در تشییع شهید سلیمانی 🔸15/تبیین دروغ گویی مقامات آمریکا در پشتیبانی و حمایت از ملت ایران و تاکید بر ناتوانی آمریکا در به زانو درآوردن مردم ایران 🔸16/تاکید بر تلاش عده ای برای به فراموش سپردن ایام الله با موضوعات دیگر مانند حادثه تاسف برانگیز سقوط هواپیما که هیچ علاقه ای به منافع ملی در آنها احساس نمی شود 🔸17/تبیین فرصت شناسی و خوشحالی دشمن از ماجرای سقوط هواپیما برای تحت الشعاع قرار دادن دو حادثه بزرگ "تشییع میلیونی شهید سلیمانی و هدف قرار دادن پایگاه عین الاسد آمریکا" 🔸18/ابراز همدردی با جانباختگان حادثه سقوط هواپیمای اوکراینی و قدردانی از موضع گیری برخی از این خانواده ها در رد اظهارات دشمنان 🔸19/ تبیین سوابق تروئیکای اروپایی در حمایت از صدام حسین در جنگ تحمیلی با توجه به تهدید آنها برای خروج از برجام 🔸20/تاکید بر بیانات سال گذشته به هنگام خروج آمریکا از برجام درباره بی اعتمادی به اروپا که اکنون نمایان شده است. 🔸21/عدم تفاوت میان "تروریست های فرودگاه بغداد" با "مذاکره کنندگان جنتلمن" 🔸22/تاکید بر لزوم قوی شدن ملت ایران و اشاره به عدم ابای ملت ایران به مذاکره نه با آمریکا بلکه دولت های دیگر آنهم با موضع قدرت. 🔸23/تاکید بر وجود ابهاماتی در حادثه سقوط هواپیما، تشکر از فرماندهان سپاه برای ارائه توضیحات لازم و تاکید بر لزوم مقابله با تکرار چنین حوادثی 🔸24/ دعوت از مردم برای حضور پر شور در انتخابات با توجه به تلاش دشمن برای کمرنگ کردن انتخابات 🔸25/صحبت مستقیم با مردم عرب با اشاره به قرار گرفتن در برهه حساس و در میدان مواجهه با امریکا 🔸26/تاکید بر مجاهدت های سردار سلیمانی در میدان مبارزه با داعش در سوریه و عراق و امنیت منطقه 🔸27/تبیین اقدام پست آمریکا در ترور ناجوانمردانه و بزدلانه سردار سلیمانی و ابومهندس 🔸28/اشاره به تشییع میلیونی و باشکوه شهدای مقاومت در ایران و عراق 🔸29/تاکید بر سلطه آمریکا در برخی کشورهای منطقه با سیاست های فریبکارانه و زور و تبیین لزوم رهایی از این سلطه 🔸30/تبیین دروغ بزرگ رسانه های وابسته به آمریکا در متهم کردن ایران در به راه انداختن جنگ نیابتی در منطقه 🔸31/اشاره به ایجاد نامشروع رژیم صهیونیستی به عنوان یک عده سرطانی در منطقه توسط آمریکا 🔸32/اشاره به تلاش دشمن برای تقسیم عراق با برجسته کردن اظهارات آمریکایی ها درباره عدم خروج از عراق و فتنه انگیزی در این کشور با ترورهای اخیر 🔻🔻🔻🔻 @daghdagheha
💠روحانیان علیه لباس روحانیّت 🖋یاسر میردامادی 🔸محمّدتقی اکبرنژاد، مدیر «مؤسسه فقاهت و تمدن سازی اسلامی» در قم، اخیرا در مصاحبه‌ای‌ با خبرگزاری ایکنا استدلال فقهی کرد که لباس روحانیّت «لباس پیامبر» نیست. 🔸استدلال اصلی اکبرنژاد، که خود در لباس روحانیّت است، این بود که پیامبر لباس متفاوتی از مردم زمان خود نمی‌پوشید و از آن‌جا که لباس روحانیان امروزه متفاوت از دیگر مردم است این لباس، هر چه که باشد، «لباس پیامبر» نیست. 🔸از نظر او لباس روحانیّت اگر «لباس شهرت» نباشد دست‌کم لباسی متمایز از دیگران است و پوشیدن لباس متمایز، اگر «حرام» نباشد، از نظر شرعی توصیه هم نشده است. «لباس شهرت» اصطلاحی فقهی در باب لباس «نامشروع» است و به لباس‌هایی اشاره دارد که موجب انگشت‌نما شدن فرد در جامعه می‌شود و از این رو پوشیدن آن از نظر فقهی «حرام» قلمداد می‌شود. 🔸رأی اکبرنژاد در حلقه‌های حوزوی اعتراض به پا کرد. اکبرنژاد اما از رأی خود عقب ننشست و در مناظره‌ای با یکی دیگر از روحانیان از رأی خود دفاع کرد. او بعد از مصاحبه و مناظره‌اش‌ در یادداشتی به این نکته اشاره کرد که پس از طرح نظریه «لباس روحانیت لباس پیامبر نیست» پیام‌های هم‌دلانه‌ بسیاری از سوی خانواده‌ روحانیان دریافت کرده است. 🔸او شماری از این پیام‌ها را عیناً در یادداشت خود نقل کرد. یادداشت او از آن رو که روایت نادر و دست اوّلی از نگاه برخی از خانواده‌‌های روحانی به لباس روحانیّت است ارزش تاریخی دارد: «در همه این سال‌ها که همسرم ملبس بوده، ندیده‌ام کسی در کوچه و خیابان از ایشان مسأله شرعی [بپرسد] یا شبهه عقیدتی مطرح کند ولی تا دلتان بخواهد نگاه‌های آلوده، من و دخترم را تعقیب کرده است ... احساس می‌کنم این لباس نقض غرض شده است.» 🔸با این حال اکبرنژاد با این پرسش مکرّر مواجه شد که اگر از نظر او «لباس روحانیّت لباس پیامبر نیست» چرا خود او همچنان در این لباس است. در پاسخ به این پرسش او در یادداشت دیگری توضیح داد که تغییرات در جامعه مذهبی باید به تدریج رخ دهد. او پیشنهاد کرد که در میان روحانیان «در آغاز باید دو لباسه بودن را جا بیندازیم» و اشاره کرد که او خود نیز گاهی بدون لباس روحانیّت بیرون می‌رود. 🔻🔻🔻🔻 @daghdagheha
💠پرتاب‌شدگیِ روحانیت 🔹حاشیه ای بر انتخاب یک طلبه معمم به عنوان رئیس هیأت بیلیارد، بولینگ و بوکس خراسان رضوی 🖋محسن‌حسام مظاهری 🔸۱. در خبرها آمده بود «یک روحانی جوان به ریاست هیئت بولینگ، بیلیارد و بولس خراسان رضوی» انتخاب شده است. چنین خبری اگر چند دهه پیشتر منتشر می‌شد، امکان نداشت کسی باور کند. الان ولی این خبر و موارد مشابه‌اش را لابه‌لای اخبار می‌خوانیم و می‌گذریم و نهایتاً پوزخندی می‌زنیم. 🔸۲. یکی از ویژگی‌های روحانیت در زمانه‌ی ما، «پرتاب‌شدگی» است؛ پرتاب‌شدگی به بیرون از جایگاه تاریخی و هویتی خود. تا پیش از انقلاب، روحانیون نوعاً پذیرای نقش‌هایی بودند که فلسفه‌ی وجودی روحانیت در همه‌ی ادیان یعنی تبلیغ و ترویج دین اقتضا می‌کرد. به جز معدود موارد استثنا، بدنه‌ی روحانیون، پس از اتمام تحصیل علوم حوزوی یا به‌موازات آن، واعظ می‌شدند یا امام جماعت یا نویسنده و مدرس دینی. پایگاه اصلی روحانیت، بعد از حوزه، مسجد و منبر بود. 🔸۳. با تشکیل حکومت دینی، بسیاری از همان وعاظ و ائمه جماعات قبلی شدند مسئولان اجرایی کشور و از بالای منبر یا داخل محراب منتقل شدند به پشت میز ریاست و قضاوت و مدیریت. با شکل‌گیری بوروکراسی مذهبی، نقش‌های جدید تکثیر شدند و فرصت‌های شغلی تازه‌ای برای روحانیون به‌وجود آمد. حکومت دینی پروژه‌های متنوعی داشت و چه کسانی بهتر از روحانیون (که در گفتار رسمی «سرباز نظام» محسوب می‌شوند) برای کارگزاری و پیگیری این پروژه‌ها؟ به‌تدریج روحانیت از معنا و تعریف سنتی و ضیق خود منفصل شده و پذیرای هویت تازه‌ای ‌شد و دامنه‌ی تکثر نقش‌های جدید تا آنجا ادامه یافت که بسیاری از روحانیون بیرون از نقش‌های کلاسیک و اصلی صنفی‌شان، و در نقش‌هایی قرار گرفتند که منطقاً جزو شئون روحانیت محسوب نمی‌شود. 🔸۴. در زمانه‌ی ما روحانیون (یا دقیق‌تر بگویم: معممین) همه‌جا هستند جز آن‌جایی که باید باشند و همه کاری می‌کنند جز کاری که ازیشان انتظار می‌رود. از انواع مناصب سیاسی و اجرایی گرفته تا مدیریت‌ سازمان‌های فرهنگی و اقتصادی و تدریس علوم غیردینی و حتی علوم غربی در دانشگاه‌ها و مشاوره روان‌شناسی و طبابت و درمان و نقد فیلم و حتی مجری‌گری تلویزیون همه جا معممین حضور دارند. و این درحالی است که به گفته مسئولان ذیربط بیش از نیمی از مساجد کشور امام‌جماعت ندارند! (لینک پایین 👇) در همین تهران، خصوصاً اگر برای نماز ظهر به مسجد بروید، در بسیاری از مساجد خواهید دید که یا نمازگزاران فرادا نمازشان را می‌خوانند یا یکی از معمرین و کسبه‌ی معتمد محل عبا روی دوشش ‌انداخته و خلق‌الله پشت سرش قامت بسته‌اند. مشابه همین اتفاق سال‌هاست در مجالس مذهبی و هیئت‌ها افتاده است: کمبود وعاظ حرفه‌ای و تمام‌وقت و بی‌رغبتی طلاب و فضلای نخبه‌ی حوزه به منبررفتن، در کنار عوامل دیگر، سبب شده است محوریت میدان تبلیغ دین به دست مداحان بیفتد و خلأ روحانیون را هم آن‌ها پر کنند. ناگفته پیداست که این جابه‌جایی نقش، سرمنشأ چه آفات و آسیب‌هایی در فرهنگ دینی شده است. این معنای همان پرتاب‌شدگی است؛ این‌که روحانیون از متن و میدان اصلی خود (مسجد و منبر) به بیرون پرتاب شده‌اند. 🔸۵. با این ‌اوصاف برخلاف آنچه تصور می‌شود در حکومت دینی، قدرت نهاد روحانیت افزون‌تر نشده است. شاید روحانیت پساانقلابی ثروتمندتر شده باشد، شاید از حیث مالکیت ساختمان و بنا و میز و منصب بسیار برخوردارتر شده باشد، شاید حضورش در عرصه‌ی عمومی بیشتر شده و از فرصت‌های شغلی متنوع‌تر و با پرستیژ بالاتری منتفع شده باشد، شاید ازنظر امکانات سخت‌افزاری و نفوذ در ساختار قدرت سیاسی رسمی رشد بی‌سابقه‌ای کرده باشد، اما هیچکدام اینها به‌معنای آن نیست که قدرت و نفوذ و منزلت اجتماعی‌اش هم افزایش یافته است. 🔸۶. حکایت روحانیت پساانقلابی، حکایت کسی است که خانه‌ی پدری‌اش را رها کرده است، به طمع تصرف خانه‌های دیگر. غافل از آنکه خانه‌ی پدری‌اش را دیگران تصاحب کرده‌اند و در خانه‌های دیگر هم او آخرش یک "بیگانه" است برای اهالی. -به نقل از کانال دین و فرهنگ 🔻🔻🔻🔻 @daghdagheha
💠بیانیه مرکز مدیریت حوزه‌های علمیه در محکومیت حرکت ناپسند و جاهلانه اخیر در تعرض به یکی از متون علم پزشکی 🔹️ بسم الله الرحمن الرحیم 🔸حوزه های علمیه و بزرگان آن با تاکید بر جایگاه علم و اندیشه و نقد عالمانه، حرکت ناپسند و جاهلانه اخیر در تعرض به یکی از متون مهم علم پزشکی را که در فضای مجازی انتشار یافته است ناروا می دانند و حوزه های علمیه و بزرگان آن و شورای عالی و مدیریت حوزه های علمیه آن را محکوم می نمایند، آشکار است که این گونه تفکرات و اقدامات در حوزه علمیه  جایگاهی نداشته و انتسابی به حوزه و روحانیت ندارد. 🔸اسلام عزیز، روحانیت معظم، حوزه علمیه و بزرگان آن در طول تاریخ همواره پرچم دار و مشوق رشد و شکوفایی علمی در همه قلمرو ها و در بسیاری از این زمینه ها بویژه در زمینه بهداشت و پزشکی پیشگام بوده اند و این سنت دیرپا همچنان ادامه دارد. 🔸انتظار می رود دستگاه های ذی ربط در این زمینه اقدام لازم بعمل آوردند. 🔸امید است پیشرفت های علمی ایران و رشد مراکز علمی و دانشگاهها،که در پرتو انقلاب اسلامی رشد چشمگیر داشته  است،استمرار و ارتقاء یابد. مرکز مدیریت حوزه های علمیه علیرضا اعرافی 🔻🔻🔻🔻 @daghdagheha
💠کتاب‌سوزی و دستگاه حوزه! 🖋سیدزین العابدين صفوی 🔸من در این ۲۵ سالی‌که در دانشگاه‌های ‌علوم پزشکی، با ‌تدریس‌معارف‌اسلامی، ‌درجهت‌‌ وفاق علم و دین گام بر می‌دارم‌، تاکنون با چنین رویدادی، روبرو نشده بودم. و گمان‌نمی‌کردم‌ کتاب مرجع پزشکی به دست فردی با لباس روحانیت به آتش کشیده ‌شود.   🔸پرسش دانشگاهیان اکنون در باره مباشران این عمل زشت و زننده نیست. آنهآ آشنایی چندانی با درجه بندی‌های ‌حوزه و القاب‌حوزوی ندارند و نمی‌دانند آن‌ شخص ملقب‌ به‌آیت‌الله، چه‌ جایگاهی‌ درحوزه ‌دارد. یک پزشک و هرکسی‌ که از بیرون به‌حوزه ها می‌نگرد، "تبریزیان"‌، مطهری و جوادی آملی را‌ در یک یونیفورم و با لقب آیت‌الله می‌شناسد و به روشنی می‌بیند که یک "معمم" با اعلام قبلی و با اعتماد به نفس بالا و با ادعای دینی و پشتوانه تحصیلات و منابع حوزوی، یک کتاب مرجع پزشکی را می‌سوزاند و با سلام و صلوات، ‌این‌ رفتار غیر فرهنگی را به اسلام و متون‌دینی و حوزه ای ربط می‌دهد. 🔸از نگاه بیرون، رفتار و ادعاهای تبریزیان  یک "گفتمان" برخاسته ‌از بستر حوزه تلقی می‌شود که‌ در دامان حوزه نیز رشد و ‌گسترش‌ می‌یابد. این تلقی، وظیفه دستگاه علمی روحانیت را دوچندان ‌می‌کند. دستگاه رسمی‌حوزه هرگز نباید وجود ‌چنین‌اشخاص ‌و‌ تفکراتی ‌را ‌درحوزه ‌انکار‌ کند، بلکه سزاوار است ‌موضع‌ خود را به طور شفاف در باره این گفتمان و وقایعی‌ مانند سوزاندن کتاب هاریسون" اعلان کند. 🔸اشتباه نشود کتاب هاریسون فصل الخطاب مقدس نیست، آن کتاب در دانش پزشکی، تاحدودی شبیه "عروه‌الوثقی" ‌در دانش فقه است‌ و هرسال با آخرین یافته های جهانی در پزشکی منطبق و نسخه‌های پیشین منسوخ می‌شود این کتابِ"نو‌شونده" مرجع دانشجویان و اساتید رَشته پزشکی( بویژه در تخصص داخلی) است. 🔸درست است که در کشور ما وزارت بهداشت مسئول رسمیِ دانش پزشکی است، ولی‌ با نظر به این‌که، چنین واقعه‌ای، اکنون ‌با نام و لباس روحانیت رخ ‌می‌دهد، تکلیف روشنگری را بر دوش سخنگویان رسمیِ‌حوزه می‌افکند. بی‌شک، آتش زدن‌ این کتاب به عنوان مرجع و نماد پزشکی‌جدید در تاریخ‌ِعلم ثبت‌ خواهد شد و در مباحث مربوط به "علم و دین"، به‌جای مثال‌های قرون ‌وسطایی خواهد نشست و افسانه های ‌کتابسوزی ایران و ‌مصر را در ‌صحنه واقعیت نمایان‌خواهدکرد. واکنش مقامات"‌رسمی"‌حوزه ‌نیز در تاریخ ثبت می‌شود و انصاف‌علمیِ‌حوزه های علمیه ‌را‌‌ به آزمون می‌گذارد. -به نقل از نامه‌های حوزوی 🔻🔻🔻🔻 @daghdagheha
💠از سوزاندن هاریسون تا سوزاندن وبر 🔹در فهم مناسبات نهاد دین، نهاد پزشکی و علوم‌انسانی در ایران معاصر 🖋مهدی سلیمانیه 🔸فردی حوزوی در قم، کتابی از کتاب‌های درسی پزشکی را در اعتراضی نمادین به پزشکی جدید و دفاع از آن‌چه طب سنتی/دینی می‌خواند آتش می‌زند. تصاویرش پخش می‌شوند. موضع‌گیری‌ها و محکومیت‌ها به سرعت آغاز می‌شود: از حوزویان ِ مشغول تحقیق و تدریس در دانشگاه تا حوزویان ِ مشغول تحصیل در حوزه. کار در کوتاه‌ترین زمان به بالاترین سطح حوزه می‌رسد و مدیر حوزه علمیه قم هم به فاصله‌ چندین ساعت و با شدیدترین لحن، بیانیه‌ی محکومیت صادر می‌کنند. آن‌ها فراتر از مرزهای صنفی روحانیت، با فرد آتش‌زننده حوزوی، مرزبندی می‌کنند. صد البته که این واکنش، واکنشی عقلانی و منطقی و برای اهل دانایی، دلگرم‌کننده است. اما ماجرا از منظر جامعه‌شناسی فقط این نیست. 🔸بیایید فرض کنیم که کسی چنین کاری را با کتابی از کتاب‌های علوم‌انسانی یا علوم‌اجتماعی متعارف یا هنر انجام داده‌بود. فرض کنیم کتابی مرجع علمی از یکی از جامعه‌شناسان مشهور غربی (مثلاً "اخلاق پروتستانی و روح سرمایه‌داری" ماکس وبر) یا تاریخ هنر گاردنر یا اثر جامعه‌شناسی ایرانی (تشیع علوی، تشیع صفوی علی شریعتی) یا مورخی اروپایی را سوزانده ‌بود. به نظرتان میزان و شدت و سرعت محکومیت‌های حوزه و حوزویان چگونه بود؟ آیا واکنش به توهین به ساحت علم، همینقدر شبیه و شدید بود؟ 🔸در جامعه‌شناسی، مفهومی است با عنوان "آزمایش‌های نقض‌کننده". منظور از آزمایش نقض‌کننده، موقعیتی است که در آن، با شکستن هنجارها و باید و نبایدهای یک موقعیت اجتماعی، میزان شدت و قدرت این هنجارها فهمیده می‌شوند. فرض کنیم که در یک چهار راه، در ساعت شلوغی، از چراغ قرمزی عبور کنیم و این عمل را در نقاط مختلف شهر، شهرهای مختلف و کشورهای مختلف انجام دهیم و ببینیم واکنش افراد جامعه به این هنجارشکنی(؟) چیست؟ خود این تفاوت‌ها، داده‌هایی ارزشمند را از این موقعیت‌های متفاوت به ما خواهند داد. 🔸حالا، اگر این موقعیت را به عنوان یک موقعیت ِ "شبه" آزمایش نقض‌کننده تصور کنیم، حدس من این است که سوزاندن مهم‌ترین کتاب‌های علوم‌انسانی و اجتماعی هم چنین واکنشی را در نهاد رسمی حوزه و بسیاری (نه تمام) حوزویان، برنمی‌انگیخت. چرا؟ اگر این فرض و حدس صحیح باشد، آن‌وقت شاید بتوان گزاره‌هایی مانند این‌ها را در تحلیلش به عنوان فرض مطرح کرد: 🔹1- پزشکی در ایران تبدیل به یک "میدان" قوی شده‌است: انباشتی از سرمایه‌های اجتماعی، مالی و اقتصادی و سرمایه‌های نمادین. هرگونه تعرضی به این میدان، بی‌پاسخ نمی‌ماند. حتی دیگرانی که خارج از این میدان و در میدان دیگری چون «دین» قرار دارند نیز این حمله را تحمل نمی‌کنند. 🔹2-در دفاع جانانه‌ نهاد دین از نهاد پزشکی، باید به مناسبات عینی و روزمره و انضمامی این دو نهاد هم توجه کرد؛ نیازمندی‌های کنشگران میدان دین به نهاد پزشکی و به تبع آن، احساس مثبت و دِین و محبت به پزشکان. معمولاً یکی از نزدیک‌ترین اشخاص به حوزویان رده‌بالا و مراجع، پزشکان معتمد آن‌ها هستند و در تعاملات آنان، تقریباً شیوه‌ای از تعامل افقی و نه از بالا به پایین یا حتی به سمت پذیرش اقتدار پزشک مشاهده می‌شود. 🔹3- تعاملات گسترده نهاد حوزه و نهاد پزشکی: بارها شنیده‌ام و دیده‌ام که چگونه فرزندان ائمه جمعه و روحانیون رده بالا، به صورتی معنادار با پزشکان ازدواج می‌کنند. گونه‌ای تبادل ِ سرمایه‌ها. همین‌طور بارها شنیده و دیده‌ام که چگونه برخی اظهارنظرهای دینی و مواضع سیاسی برخی حوزویان رده‌بالا، با مشاوره یا همفکری یا درخواست‌های رسمی و غیررسمی پزشکان معتمد، شکل گرفته و صادر شده‌است 🔹به عنوان مصداق، در پژوهشی که حدود پنج‌سال قبل روی ابعاد استفتائات پنج نفر از مراجع انجام دادم، یکی از نتایج، پذیرش محسوس اقتدار نهاد پزشکی و واگذاری مشروعیت تصمیم‌گیری در برخی موارد به این نهاد مدرن بود (از تشخیص وجوب روزه گرفتن یا حرام بودن آن به دلایل پزشکی تا موارد متعدد دیگر). 🔸تقریباً هیچکدام از این موارد، در نسبت نهاد حوزه و کنشگران حوزوی با "علم" انسانی و اجتماعی در ایران وجود ندارد. این چنین است که از منظر جامعه‌شناسی، منطق موضع‌گیری شدید و سریع نهاد حوزه و طیف گسترده‌ای از حوزویان به کتاب‌سوزی پزشکی فهم می‌شود؛ به همین دلیل است که سوزاندن کتاب «علمی» ماکس وبر و شریعتی و گاردنر، بیانیه‌ی سریع و شدید حوزه علمیه را در پی نخواهد داشت. مسأله «فقط» دفاع از علم نیست. -به نقل از کانال نویسنده 🔻🔻🔻🔻 @daghdagheha
💠بلاخره حوزه به میدان طب آمد، هر چند دیر! و البته با اعلام برائت و سلب مسولیت از خود! 🔸در احوالات آتش زدن کتاب طبی هاریسون ! 🔸چرا حوزه علمیه هنوز تکلیفش را با طب اسلامی مشخص نکرده است؟ 🔸به احتمال زیاد شما هم فیلم آتش‌زدن کتاب هاریسون توسط آقای تبریزیان را دیده اید و واکنشهایی که از وزارت بهداشت گرفته تا مرکز مدیریت حوزه علمیه و برخی روحانیون و اساتید دانشگاهی سرشناس را هم دیده و خوانده باشید. 🔸اما می توان گفت؛ ریشه این گونه مشکلات، خود بزرگان و برنامه‌ریزان حوزه‌های علمیه هستند که بعد از چهل سال از انقلاب با این همه امکانات آموزشی و پژوهشی، هنوز تکلیف خود را با این پرسش ها مشخص نکرده اند: آیا طب اسلامی داریم؟ روایات طبی چقدر معتبر هستند؟ چگونه باید از آنها بهره برد؟ و... پس تعیین تکلیف کردن این مباحث با خود حوزه است. 💠 بنابراین وقتی خود حوزه به صورت رسمی ورود نکرده و دو واحد درسی برای این بحث -که در چند سال اخیر در جامعه فراگیرتر شده - را به برنامه درسی طلاب اضافه نکرده است، و در یک فضای علمی مورد بحث و نظر قرار نداده است، مشخص است که افرادی به صورت شخصی به این عرصه ورود کرده و دانسته یا ندانسته باعث تخریب وجه روحانیت در بین عموم مردم و به ویژه اهل علم و فرهنگ و بعضاً باعث بدبینی به روایات معتبر طبی هم می شوند! 🔹آقای تبریزیان مدتها در حوزه به تدریس کتب روایی طبی مشغول بود اما نظارت و اقدام درستی برای پالایش نظرات وی از طرف حوزه صورت نگرفت. که این نیز کوتاهی برنامه ریزان حوزه را می رساند که چرا احتیاط نکرد و از ابتدا چنین کلاس هایی را مدیریت ننمود تا هم اکنون شاهد وهن روحانیت و روایات طبی نباشیم.؟ ♦️توصیه: اگر باز هم حوزه به صورت رسمی خود را مکلف به ورود به این عرصه نکند باز هم شاهد بی برنامگی در این عرصه خواهیم بود. پس بهتر است حوزه هر چه زودتر به این تکلیف عمل نماید. -به نقل از کانون غرب شناسی و اندیشه اسلامی 🔻🔻🔻🔻 @daghdagheha
💠 علم طب، چگونه دینی خواهد بود؟ ▪️گفتاری از حضرت آیت‌الله جوادی آملی(دیدار با رئیس کمیسیون سلامت مجمع عالی بسیج؛ آبان‌ماه ۹۶) 🔸طب سنتی باید به معنای دقیق کلمه علمی بشود و صرف اینکه فلان گیاه برای درمان فلان بیماری است، کافی نیست؛ باید بدانیم تا مطلبی صد در صد علمی نباشد، دینی نیز نخواهد بود. 🔸دینی بودن علم به دینی بودن موضوع علم است. لذا معیار دینی بودن طب، به طبیب و بیمار و بیماری نیست، بلکه به فهم دقیق و عمیق موضوع و مسئله است. یعنی دینی بودن طب به فهم دقیق ابنا و ابدان است. 🔸اگر بفهمیم و باور کنیم که موضوع طب، فعل خداست، قطعا و لابد این علم دینی خواهد بود، حتی اگر پزشک و بیمار مسلمان نباشند. 🔸اگر بوعلی سینا هم امروز بود از شیوه‌های جدید پزشکی استفاده می‌کرد؛ اما اگر ما به دنبال شناخت گیاهان دارویی و استخراج خواص آنها برویم و به صورت علمی و با ارائه مقاله آن را اثبات کنیم این داروها با بدن ما سازگارتر خواهد بود... 🔻🔻🔻🔻 @daghdagheha
💠باید هر گونه نواخباری‌گری را نقد کرد 🔸در حاشیه آتش‌زدن کتاب هاریسون توسط آقای تبریزیان 🖋استاد عبدالحسین خسروپناه 🔸علم و دانش آنگاه که نافع و زاییده عقلانیت باشد مطلوب اسلام خواهد بود و حکمت شمرده می‌شود؛ هر چند محصول بشریت باشد لکن باید توجه داشت که هر معرفتی و دانشی باید انسان را به خدای سبحان نزدیک سازد و به همین معنا، علم توحیدی شکل می‌گیرد. این نکته کلیدی را عرض کردم تا بی‌خردی آتش زدن مرجع علمی در حوزه پزشکی آشکار گردد. 🔸نگارنده از مدیریت حوزه علمیه کشور به جهت نقد این رفتار ناشایست سپاسگزار است. مطلب اساسی‌تر توجه داشتن به علت این پدیده جاهلانه است و اینکه به معلول بسنده نکرد. 🔸اما علتی که برخی از معممین منتقد این رفتار نیز از آن غفلت کردند و تنها به تخریب عمل ناپسند پرداختند؛ چیست؟ علت به زعم بنده و بر اساس تحقیقات جریان‌شناسانه، پیدایش مکتب نواخباری‌گری در حوزه علمیه است که با این رویکرد، عقل و عقلانیت بی‌رمق می‌شود و خبر ظنی نامعتبر در معارف و احکام و ارزش‌ها حاکمیت می‌یابد و همین رویکرد باعث شده عده‌ای به نقد فلسفه و عرفان بپردازند (البته نباید هر منتقد فلسفه و عرفان را نواخباری دانست) و علوم عقلی را طرد و اهل فلسفه را تکفیر می‌کنند. 🔸برخی نیز با نواخباری‌گری به جریان احمد اسماعیل پیوستند و مسائل اعتقادی و امنیتی برای کشورهای اسلامی پدید آورند. دسته دیگری با همین گرایش و با نفی اصول فقه و اجتهاد مصطلح به فقه اخباری ناکارآمد و عصر حیرت و در نهایت سکولاریسم می‌رسند. پس علمای حوزه به این علت مخرب بپردازند و تنها نسبت به یک رفتار نادرست حساس نشوند و هر گونه نواخباری‌گری را نقد عالمانه نمایند. 🔸پایان سخن تاکید بر سه نکته دارد: 🔹حوزه علمیه قم به صورت حداکثری عقلانیت‌محور و معتقد به اصول فقه و اجتهاد مصطلح و فقه کارآمد است و نباید پدید آمدن نواخباری‌گری را جریان غالب حوزه دانست. این نکته را عرض کردم تا فردا برخی مدعیان روشنفکری این جریان را به عنوان چماق بر سر حوزه علمیه نزنند. 🔹چهار جریان طب در کشور رواج دارد: طب مدرن، طب سنتی، طب نقلی و طب عطاری که باید با رویکرد علمی و سپس قانونی به هر چهار جریان پرداخت و از رفتارهای عامیانه و ناپسند پرهیز کرد. 🔹علوم پزشکی و سلامت به شدت متاثر از نوع انسان شناسی و ساحت های مختلف انسان است که اختلاف در آن باعث تمایز در نظریه های می شود و به همین جهت، تفاوت نظریه پرستاری با رویکرد پوزیتیویستی و رویکرد اگزیستانسیالیستی آشکار می‌گردد. پس انسان‌شناسی اسلامی در حوزه سلامت باید از سوی حوزه علمیه تاکید قرار گیرد. 🔻🔻🔻🔻 @daghdagheha
💠واژه «روحانیت» به معنای امروزی از چه زمانی و از کجا به زبان فارسی راه یافت؟ 🖋عبدالله شهبازی(تاریخ نگار) ◀️قسمت اول 🔸واژه «روحانیت»، به معنای رایج امروزین که به یک گروه اجتماعی معیّن اطلاق می‌شود، جدید است و در زبان فارسی سابقه طولانی ندارد. 🔸از گذشته دور در زبان فارسی واژه «روحانیت»، به معنایی که از «معنویت» می‌فهمیم، کاربرد داشت. برای مثال، در سده هفتم هجری، نجم‌الدین رازی در مرصاد العباد از کسانی سخن گفت که «تخم روحانیت را پرورش داده‌اند و به کمال مرتبه خود رسانیده‌اند.» (نجم‌الدین رازی، مرصاد العباد، به کوشش دکتر محمد امین ریاحی، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۵، صص ۳۵۲-۳۵۳) 🔸تا آنجا که جستجو کرده‌ام سابقه اولین کاربرد واژه «روحانی»، به معنای «عالِم دینی»، به مکاتبات میرزا فتحعلی آخوندوف (آخوندزاده) می‌رسد و او نخستین کسی است که این واژه را به مفهوم امروزین ما به کار برده است. 🔸آخوندزاده در نامه رمضان ۱۲۸۷/ دسامبر ۱۸۷۰ به میرزا یوسف خان مستشارالدوله، که در این زمان مشاور میرزا حسین خان مشیرالدوله (سپهسالار)، وزیر عدلیه، بود، واژه «علمای روحانیه» را به کار برده و به او توصیه کرده: «امر مرافعه را در هر صفحه[ای] از صفحات ایران بالکلیه از دست علمای روحانیه بازگرفته، جمیع محکمه‌های امور مرافعه را وابسته به وزارت عدلیه نموده باشید که بعد از این علمای روحانیه هرگز به امور مرافعه مداخله نکنند. تنها امور دینیه، از قبیل نماز و روزه و وعظ و پیشنمازی و نکاح و طلاق و دفن اموات و امثال ذلک در دست علمای روحانیه بماند، مثل علمای روحانیه دول یوروپا.» (حمید محمدزاده و حمید آراسلی، میرزا فتحعلی آخوندوف: الفبای جدید و مکتوبات، باکو: نشریات فرهنگستان علوم جمهوری شوروی سوسیالیستی آذربایجان، ۱۹۶۳، ص ۱۹۹) 🔸در ژانویه ۱۸۷۶ میرزا فتحعلی آخوندزاده از مانکجی لیمجی هاتریا، نماینده پارسیان هند و سرپرست زرتشتیان ایران، پرسید: «در همان مذهب که خود شما پیرو آنید عالِم یعنی روحانی چه لقب دارد؟ لقبش موبد است یا مُغ است یا چیز دیگر است؟» (همان مأخد، ص ۳۳۷) 🔸مانکجی مقیم تهران در پاسخ ۲۵ آوریل ۱۸۷۶ به آخوندزاده درباره «عالِم روحانی» پارسیان [زرتشتیان] هند به روش ایرانیان آن زمان تعبیر «مجتهد» را به کار برد و نوشت: «جناب دستور پشوتن‌جی بهرام‌جی که حال مجتهد بزرگ است» و افزود: «عالِم روحانی را موبد و دستور می‌گویند.» (همان مأخذ، صص ۴۲۹-۴۳۰) 🔸میرزا فتحعلی آخوندزاده (آخوندوف) در ۱۲ ژوئیه ۱۸۱۲ در نوخا به دنیا آمد که در آن زمان جزو ایران بود و در سال بعد (۱۸۱۳) با معاهده گلستان از ایران جدا و به روسیه تزاری منضم شد (شکی کنونی در جمهوری آذربایجان). آخوندوف کارمند نظامی شاغل در دستگاه نایب‌السلطنه تزار روسیه در قفقاز بود که مقر آن در تفلیس قرار داشت و درواقع تفلیس پایتخت شرقی روسیه تزاری بشمار می‌رفت. آخوندزاده در سال ۱۸۷۳ به درجه کلنلی ارتقاء یافت و در ۹ مارس ۱۸۷۸ در تفلیس درگذشت. H. Algar, “ĀḴŪNDZĀDA,” Encyclopædia Iranica, I/7, pp. 735-740 🔸معادل «روحانی» برای «عالم دینی» تا زمان مشروطه رواج نیافت. سرآغاز کاربرد تدریجی واژه «روحانی»، به معنای عالم دینی، از مطبوعات دوران مشروطه و سپس دوران پهلوی است تا زمانی که تداول عام یافت. 🔸در مجلس اول مشروطه، که انتخاب نمایندگان بر اساس صنوف بود، نام «صنف روحانیت» مطرح نبود و بجز «علما»، به معنی مجتهدان سرشناس روز که ناظر بر مجلس بودند، دو صنف «طلاب» و «وعاظ» هر یک در مجلس دارای نمایندگان خود بودند؛‌ یعنی دو گروه اجتماعی که بعدها ذیل مفهوم عام «روحانیت» جای گرفتند. در «نظامنامه انتخابات مجلس شورای ملی»، که در ۱۹ رجب ۱۳۲۴ ق. به صحه مظفرالدین شاه رسید، صنوف زیر حق رأی دادن و انتخاب نماینده داشتند: «شاهزادگان و قاجاریه، علما و طلاب، اعیان و اشراف، تجار و ملاکین، فلاحین و اصناف». (روزنامه مذاکرات مجلس شورای ملی، دوره اول، ص ۶) 🔸در قانون لباس متحدالشکل نیز، که در ۶ دی ۱٣٠٧ به تصویب مجلس شورای ملی رسید، واژه «روحانیون» تنها برای علمای دینی غیرمسلمان به کار رفته است. طبق این قانون هشت گروه از شمول قانون فوق مستثنی بودند: «۱- مجتهدین مجاز از مراجع تقلید مسلم که اشتغال به امور روحانی داشته باشند؛ ۲- مراجع امور شرعیه دهات و قصبات پس از برآمدن از عهده امتحان معینه؛ ۳- مفتیان اهل سنت و جماعت که از طرف دو نفر از مفتیان مسلم اهل سنت اجازه فتوی داشته باشند؛ ۴- پیشنمازان دارای محراب؛ ۵- محدثین که از طرف دو نفر مجتهدین مجاز اجازه روایت داشته باشند؛ ۶- طلاب مشتغلین به فقه و اصول که در درجه خود از عهده امتحان برآیند؛ ۷- مدرسین فقه و اصول و حکمت الهی؛ ۸- روحانیون ایرانیان غیر مسلم.» (وبسایت مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی) -به نقل از کانال نویسنده 🔻🔻🔻🔻 @daghdagheha
💠واژه «روحانیت» به معنای امروزی از چه زمانی و از کجا به زبان فارسی راه یافت؟ 🖋عبدالله شهبازی(تاریخ‌دان و تاریخ‌نگار) ↩قسمت دوم 🔸واژه «روحانیت» به معنای جدید از کدام زبان به فارسی راه یافته است؟ 🔸در فرانسوی به روحانیت «کلرژی» Clergé می‌گویند و در انگلیسی نیز «کلرجی» Clergy. این واژه تداوم واژه لاتین کلریکاتوس است به معنی آدم باسواد یا «ملا» که خود از واژه یونانی کلریکوس اخذ شده. 🔸واژه دیگر «پریست» Priest انگلیسی و Prêtre فرانسوی است. منشاء این واژه «پرسبیتر» لاتین و «پرسبیتروس» یونانی است به معنای «بزرگ». 🔸واژه «پاستور» (کشیش) در انگلیسی Pastor و فرانسوی Pasteur نیز به معنی «چوپان» و «شبان» است. بنابراین «روحانیت» از فرانسوی و انگلیسی به فارسی راه نیافته. 🔸در آلمانی به «روحانی» گایست لیشه Geistliche می‌گویند در مقابل ولت لیشه Weltliche به معنی زمینی و دنیوی و غیرروحانی یا همان «سکولار». 🔸و در روسی به «روحانی» (عالم دینی) دوخاوِینتسوا Духовенство می‌گویند از ریشه дух (دوخ) به معنی «روح» که به همان معنای «روحانی» (غیرزمینی) آلمانی است. 🔸با توجه به غلبه فرهنگ آلمانی بر روسیه از زمان پطر اول (کبیر)، و سپس حکومت خاندان آلمانی هُلشتاین- گوتورپ بر روسیه پس از فوت ملکه الیزابت روسیه (دختر پطر اول) با نام سنتی پیشین (خاندان رومانوف)، از ۱۷۶۱ میلادی تا انقلاب ۱۹۱۷، باید واژه «دوخاوِیِنتسوا» (روحانی) بعنوان معادل روسی «گایست لیشه» آلمانی رایج شده باشد. ♦️می‌توان نتیجه گرفت که میرزا فتحعلی آخوندزاده واژه روسی «دوخاوِینتسوا» را ترجمه تحت‌اللفظی کرده و عین آن را (روحانی)، نه معادل مرسوم آن در فارسی را، به کار برده است. با تشکر از جناب آقای رضا نساجی که با راهنمایی ایشان دانستم واژه «روحانیت» منشاء آلمانی دارد. -به نقل از کانال نویسنده 🔻🔻🔻🔻 @daghdagheha
💠هم‌اندیشی اصحاب علوم انسانی اسلامی در باب جهان مقاومت پس از شهادت سردار سلیمانی 🔸با حضور اساتید عرصه علوم انسانی 🔸قم/ دانشگاه باقرالعوم(ع) / چهارشنبه 16 بهمن و یک‌شنبه 20 بهمن ماه 98 🔻🔻🔻🔻 @saraeer @daghdagheha
💠حاج قاسم سلیمانی و امکان تکوین مرزهای نوین انسانی 🖋دکتر مهدی سلطانی / استاد دانشگاه باقرالعلوم (ع): 🔸انسان بنا به محدودیت هایی که دارد، زندگی خویش را با مرزهایی مشخص و متعین می سازد، هر چند این مرزها در زندگی امروزه بسیار در تغییر و سیلان است. به خاطر همین دلیل است که مساله امروز انسان، هویت است، چون که مرزهای خود را مدام تغییر می دهد و نحوه ی توضیح خویش را در امکان هایی که با آن مواجهه دارد، به صورت مکرر، بازتعریف می کند. زندگی انسانی به دلیل آنکه ابعاد بسیار متنوعی دارد، در هر یک از این ساحت ها و ابعاد، مرزهایی را برای خویش به وجود آورده است. برای مثال، در ساحت اقتصادی، اجتماعی، خانواده و حتی در ساحت درونی انسان. این مرزها، به واسطه توضیحات مختلفی است که انسان برای خویش در این ساحت ها داشته و دارد. 🔸شهادت حاج قاسم نیز از جمله مسائل بسیار مهم امروز انسان ایرانی و شاید برای انسان های دیگرنیز باشد، که به صورت حادثه ای ناگهانی، مرزهای فهم و بازتوضیح این انسان را به چالش کشید. شهادت ایشان موجب شد تا نسبت های مختلف زندگی انسان و مرزهایی که برای آنها تفسیر و تعریف کرده است، به هم بریزد و آن ضرورتی که در آن حضور داشت، شکسته شود و در موقعیت امکانی برای بازتعریف جدید برآید. 🔸این مساله بدین خاطر اتفاق می افتد که شهادت ایشان، مثل صاعقه ای برای انسان ایرانی، همه ی ضرورت های موجود را برایش ویران کرد. در این ویرانی ضرورت ها، انسان ها به تأمل واداشته می شوند تا در شرایط امکانی خویش، به تعیین مرزهای جدید خود روی آورند و بازتعریف جدیدی از هویت خویش ارائه دهند و به نظم یافتگی نوینی دست یابند. 🔸برخی تلاش کردند تا از حادثه ای مثل سقوط هواپیمای اوکراینی، به صورت محافظه کارانه، انسان ایرانی را به مرزهای تعیین شده قبل برگردانند، ولی باید توجه داشته باشند، که مرزهای پیشین ویران شده است، و در بازتعریف به همان انسان پیش از شهادت برنخواهیم گشت، چون که این انسان کنونی، در حیرت یافتگی شهادت، در موقعیتی قرار گرفته است که تلاش دارد تا بازتعریف جدیدی از خویش طرح کند. هر چند این حیرت برای هر انسان ایرانی یکسان نبوده و برای هر شخصی به صورت های مختلف و در یک وزان تشکیکی قرار داشته است. از این رو، هر مقدار که این حیرت در بالاترین حد وجودی، تکوین یافته باشد، میزان تخریب و ویران سازی مرزهای مستقر بیشتر خواهد بود. لذا تحولات انسان ها نیز متنوع خواهد بود و در همه به یکسان نخواهد بود. 🔸صدرالمتالهین در تعریف فلسفه اظهار می دارد که فلسفه، توضیح نحوه تکوین انسان است. چنانچه انسان را مثل صدرا نوع متوسط بدانیم، باید ببینیم که در این بازتعریف از مرزهای جدید انسانی، چه نحوه نوع اخیر از انسان ایرانی در حال وقوع خواهد بود. 🔸سوالهای دیگری نیز در اینجا قابل طرح است، اینکه این نوع اخیر جدید از انسان در حال زایش، چه نسبتی با انسان قبل از شهادت دارد؟ مرزهای جدید این انسان در ساحت های مختلف چگونه است؟ یعنی بازتعریف آن به چه نحو خواهد بود؟ 🔸البته باید توجه داشته باشیم که نوع اخیر به واسطه حرکت جوهری انسان رقم می خورد، حرکت جوهری نیز به وسیله نظر و عمل انسان تکوین می یابد، رصد و بازتوضیح این نحوه نوع اخیر، وابسته به این امر است که ببینیم که در ساحت های نظر و عمل این انسان، چه نحوه تغییراتی در حال تکوین است. 🔸از سویی نیز باید توجه داشت که این بازتعریف برای انسان ایرانی، در تعریف و توضیحاتی خواهد بود که از حاج قاسم سلیمانی برای وی شکل خواهد گرفت، به این دلیل که، همان طور که گفته شد، این امر به واسطه شهادت ایشان رقم خورده است، نحوه ی توضیح آنها از حاج قاسم نیز در تکوین نظر و عمل این انسان نقش حیاتی خواهد داشت. 🔸چنانچه حاج قاسم امر لاهوتی دست ناپذیر تعریف شود، موجب سرخوردگی انسان ایرانی خواهد شد، چون امکان الگوگیری از ایشان ممتنع خواهد شد، و اگر به تمامه دسترس پذیر باشد، وجه های غیبی ایشان به محاق خواهد رفت، لذا بایستی توضیحاتی منطقی از ایشان با درنظر گرفتن این دو وجه صورت گیرد تا در راستای الگوگیری شایسته برای انسان ایرانی ممکن شود. در تصویرسازی از حاج قاسم نباید شتاب زده عمل کرد و نه فرصت سوزی. 🔸این الگوگیری انسان ایرانی در وضعیت اکنونی، به واسطه تغییراتی که در عمل اجتماعی وی صورت می گیرد، در فاصله زمانی خاص خود، واقعیت اجتماعی ایران؛ یعنی ساختارهای فرهنگی – اجتماعی – اقتصادی – سیاسی، را مبتلا به واسازی و ساخت شکنی خواهد نمود. لذا در آینده نزدیک، شاهد ساخت شکنی هایی در ساحت های مختلف واقعیت اجتماعی ایران خواهیم بود. 🔻🔻🔻🔻 @daghdagheha
💠فلسفه کنونی (مسلمانان) توان درک پیچیدگی‌های دنیای مدرن را ندارد 🖋بخشی از یادداشت محمدتقی سبحانی خطاب به اعضای مجمع عالی حکمت اسلامی 🔸۱.بازبینی در مفاهیم پایه فلسفه موجود که در قالب‌های تنگِ ترم‌های کهنِ گرفتار آمده و قدرت تبیین پدیدارهای نوین و دستاوردهای نوآمد بشری را ندارد، یک بایسته اساسی است. همان‌گونه که مفاهیم جوهر و عرض، قوه و فعل، هیولی و صورت، دیگر توان تبیین‌گری خود را از دست داده‌اند، باید با دوگانه‌هائی چون وجود و ماهیت، مادی و مجرد، و ذهنی و خارجی نیز وداع کرد. فیلسوفان اسلامی چندی است که با فروگذاری طبیعیات ارسطوئی و هیئت بطلمیوسی، بدین سو رفته‌اند که افتخار پاسبانی بارگاه مابعدالطبیعه را بر سایر شاخه‌های حکمت نظری و عملی ترجیح دهند، غافل از آن که بنیادهای مفهومی این متافیزیک همچنان بر انگاره‌های فیزیک‌ کهن و روان‌شناسی پیشاتجربی استوار شده و از نظام معنائی وحی اسلامی، کمترین بهره‌مندی را داشته است. 🔸۲.برون آمدن از تنگنای روش‌ قیاسی و برهان اصطلاحی و پذیرش رویکردهای تلفیقی و ترکیبی یک ضرورت انکار ناپذیر روش‌شناختی است. واقعیت فلسفه اسلامی در دوره‌های گوناگون خود به خوبی گواه بزرگی است که ادعای یقین‌پروری فیلسوفان-آن هم از تبار «یقین خاص» و‌مضاعف- آرزوئی بیش نیست و ارّابه فلسفه در گذشته نیز با اسب‌های گونه‌گون و نوبه‌نو به راه‌های پر پیچ و خمِ اندیشه‌ورزی تاخته است. این پرسش که مقدمات برهان در سنت منطقی ارسطوئیان، چگونه به تجربه و تواتر در کنار اولیات و حدسیات ارج می‌گذاشت، می تواند مدخلی برای بازاندیشی در کار فروبسته فلسفه کنونی ما باشد. حکمت متعالیه با آن که در ادعا بر تلفیق روش‌های عقلانی و وحیانی هر دو تاکید داشت، اما در عمل همچنان بر مدار روش‌ فلسفه‌های پیشااسلامی می چرخد. 🔸۳. دستگاه معرفت‌شناسی فلسفه اسلامی، پر‌آسیب‌ترین بخش این منظومه معرفتی است و تلقی‌های تَنگ و تُنک‌مایه یونانی و اسکندرانی بر روح نظریه معرفتِ فیلسوفان سخت سایه‌ انداخته است. بر آگاهان پوشیده نیست که این باب معرفت‌ که همچنان بر پاشنه عین-ذهن و لولای انتزاع و تجرید و دستگیره مقولات و مفاهیم ماهوی می‌چرخد، حتی پاسخگوی مبانی حکمت متعالیه در اصالت و تشکیک خاصی وجود نیست و قصه پیچ در پیچ معرفت بشری را به درستی روایت نمی کند. 🔸۴.فلسفه اسلامی در هویت خویش دچار یک بحران اساسی است و باید پیش و بیش از هر چیز به جایگاه خود در درختواره دانش‌های موجود اندیشه کند. متافیزیک در دو شاخه حکمت نظری و حکمت عملی در عصر ارسطو و شاید تا دوران میانه، از جایگاه و مرتبتی برخوردار بود که هم‌اینک در میانه علوم اسلامی و‌ نیز در پهنای علوم‌ انسانی چنان مقام و موقعیتی ندارد. فلسفه اسلامی باید نسبت خود را با دانش‌های فرازین و فرودین کنونی روشن سازد و به وضوح بدین پرسش پاسخ گوید که در عصر جدید به دنبال برآوردن کدامین حاجت از حاجت‌های بشری است. به نظر می رسد که تا این پرسش، پاسخ مناسب نیابد، از مساهمت حکمت در تحول علوم انسانی و اسلامی به روشنی و راستی نمی توان سخن گفت. 🔸۵. و در نهایت، فلسفه باید گره‌گشای مسئله‌ها و معضله‌های فکری بشر و به ویژه پاسخ‌گوی نیازهای واقعی انسان و جامعه معاصر باشد. فلسفه کنونی ما نه تنها -چنان که بایسته و شایسته است- توان درک پیچیدگی‌های دنیای مدرن را ندارد بلکه حتی در پاسخگوئی به مهم‌ترین پرسش‌های اساسی بشر در تاریخ هم ناکام‌ می‌نماید. در جای دیگر گفته‌ام که برخلاف انگاره نخستینِ حکمت‌باوران ما، این فلسفه با جبرانگاری، ایدآلیسم، فردگرائی و کلی نگری، ثبات‌گرائی(ایستمندی) و نسبیت اخلاقی بیشتر سازگار است تا آزادی‌اندیشی، مسئولیت‌آفرینی، رئالیسم، کل‌نگری، تکامل‌گرائی و اخلاق‌باوری. 🔸این پرسش‌ها اگر برای دوستان مجمع عالی حکمت بسی گران و باورناپذیر است، اما چه باک؛ چرا که این بنا را برای آن ساخته‌اند که به همین سوالات سهمگین پاسخ دهد و نه آن که به خوانش مکرر یافته‌های پیشینیان و لوازم گفته‌های گذشتگان بپردازد. اگر فلسفه اسلامی در هر چند قرن، و در نقطه‌های عطف تاریخ مسلمین، یک مکتب تازه پدید آورده است، پس بگذارید که در این دوره جدید و در عصر نهضت نوین شیعه نیز شاهد شکل‌گیری و باروری مدرسه جدیدی در فلسفه اسلامی و شیعی باشیم، ان‌شاالله. -به نقل از نامه‌های حوزوی 🔻🔻🔻🔻 @daghdagheha
💠محورهای بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار اعضای شورای‌عالی حوزه‌های علمیه(۱۴بهمن۹۸) 🔸۱. برنامه‌ریزی برای شناسایی و به‌کارگیری استعدادهای برتر فکری از میان طلاب جوان صورت گیرد. 🔸۲. حد و مرز وظایف شورای‌عالی و مدیریت حوزه یعنی تفاوت بین سیاستگذاری و اجرا باید هر چه مشخص‌تر باشد تا بازده کار چند برابر شود. 🔸۳. دشمن برای شناسایی نقاط مؤثر انقلاب و ضربه زدن به مبانی اساسی آن برنامه دارد و از جمله مقاصد آنها حوزه‌های علمیه است. 🔸۴. صیانت از شور انقلابی و طلاب جوان با توجه به آنچه امام راحل در اواخر حیات مبارکشان بیان فرمودند (منشور روحانیت) یک ضرورت است. 🔸۵. در بخشهای گوناگون کشور، بعضاً کارهای بزرگ و ابتکارات شگفت‌انگیزی به‌دست جوانان انجام می‌شود و در بخش حوزه و طلبگی نیز یقیناً چنین استعدادهایی وجود دارند که باید شناسایی و در حلقه‌های فکری به‌کار گرفته شوند و از آنها مسئولیت خواسته شود. 🔸۶. مقوله هجرت طلاب به شهرها برای رونق دادن به امور دینی و تربیتی آن مناطق کار بسیار خوب و لازمی است و باید به‌گونه‌ای برنامه‌ریزی شود که شهرهای مختلف از حضور عالمان دین خالی نشود. 🔻🔻🔻🔻 @daghdagheha