12.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅چه کنم چه کنمهات رو اینجا جواب میگیری!
✨ببینید و ببینانید:)"
◇@namaktab_ir◇
~•~•~•◍⃟✨
به کدوم یکی از ائمه ارادت بیشتری داری🙏🏻
و دوست داری به نیابت ازشون🌱
امروز صدقه اول ماه بدی⁉️
🔴 روی نامشون کلیـــــک کــــن ☺️🌹
📬و نام امام.....و فیش واریزی رو برامون ارسال کنید.😊👇
💌- @p_namaktab
❥︎•❥︎•❥︎•❥︎•❥︎•❥︎•❥︎•❥︎•❥︎•❥︎•❥︎•❥︎•❥︎
❤️ امــــــــــــام علـــــــے(؏)
🧡 حضــــــرٺ زهـــــرا(س)
💛 امـــــــام حـــــــــسن(؏)
💚 امـــــــــــام حــــسین(؏)
💙 امــــــــــــام ســـــجاد(؏)
💜 امـــــــــام محمد باقر (؏)
❤️ امـــــــــام صـــــــادق (؏)
🧡امــــــام موسے ڪاظم (؏)
❤️ امــــــــام رضــــــــــــا (؏)
💚 امـــــــام جـــــــــــواد(؏)
💙امـــــــام هــــــــــــادی(؏)
💛 امام حسن عسڪرے (؏)
💔امــــــــام زمــــــــان (؏)
❥︎•❥︎•❥︎•❥︎•❥︎•❥︎•❥︎•❥︎•❥︎•❥︎•❥︎•❥︎•❥︎
💳 شماره کارت :
5041721039933271🌱¦ #صدقه_کتاب 📕¦ #نذری_کتاب 🌸¦ #صدقه_اول_ماه ⌈ ° @namaktab_ir ○°.⌋
دقیقه های آرام
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🌸 📚 #عشق_و_دیگر_هیچ 📖 #قسمت_چهارم قاضی جوان از این جدل
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸
🌸
📚 #عشق_و_دیگر_هیچ
📖 #قسمت_پنجم
چند روز بعد که فرهاد آمد برای دریافت حکم، قاضی دستش را مقابل دهانش مشت کرد و گفت:
- فرهاد محبوبی ۲۳ساله. دانشجوی دانشگاه شهید باهنر کرمان.
فرهاد با سکوت سر پایین انداخته بود که قاضی ادامه داد:
- من نظرم رو نسبت به شما بعدا میگم. البته قضاوتم سرجاشه. دو هفته بهت فرصت میدم که یه پژوهش راجع به یه اندیشمند، دانشمند، دانشجوی خاص، راجع به یه قهرمان ملی برای من بیاری. این حکمت مشروطه!
گوشهای فرهاد کمی دیر حرف را به مغزش رساند و تا بفهمد زمان برد. همین هم شد که با کمی تامل چشمانش روی صورت قاضی جوان مات ماند؛ باید چه
میکرد؟
قاضی صورت فرهاد را کاوید. چشمان و ابروهای مشکیاش را، موهای مجعد و لبهایی که دو سه بار باز و بسته شد، اما صدایی از آن بیرون نیامد.
قبل از آنکه کلامی از دهان فرهاد خارج شود ادامه داد:
- البتـه میشد این روند رو ندیده گرفت، اما فکر میکنم این حکم برای تو بهتر باشه.
بعد انگشت اشارهاش را سمت صورت فرهاد تکان داد:
- این حکم قطعی صادر شده منتهی بـا شرط خاص خودش دیگه. ابلاغ میشه بهت. در صورتیکه اجرا نکنی تدبیر بعدی من سختتر خواهد بود...
قاضی جوان احساس رضایـت میکرد از حکمش. دلش میخواست کاری کند تا مجرمها، خودشان میلههای زندانی که با پ دست خودشان، دور و بر زندگیشان کار گذاشتهاند، از جا بکنند و آزاد شدن روح را بفهمند...
به این فکر خودش لبخند زد، وقتی که حکمش را مرور کرد.
🌹https://eitaa.com/joinchat/2932998146Cc2adbf98c8
♥️✨
[♡من نه ما برای . . .♡]
🔸اولین رمان جامع نوشته شده بر پایه روانشناسی🔸
اگه خودتون و زندگیتون براتون مهمه،
همین حالا برای تهیه این کتاب یکی از لینکهای زیر رو لمس کنید😍👇🏻:
❒خرید از طریق(ایتا)👇🏻:
@ketab98_99
❒خرید آسان و سریع از سایت🌺👇🏻:
http://namaktab.ir/
#من_نه_ما
#چی_بخونم
#روانشناسی
#آلبوم
[✨@namaktab_ir✨]