eitaa logo
دقیقه های آرام
86 دنبال‌کننده
2هزار عکس
938 ویدیو
18 فایل
ارتباط با ما؛ @Mohajer1310
مشاهده در ایتا
دانلود
- من دیدم ادواردو قرآنی داشت که به ایتالیایی ترجمه شده بود. شما می‌دانید این قرآن‌ها را از کجا می‌شود خرید. سلطانی کمی این‌پا و آن‌پا کرد. بعد دست کرد توی کیف همراهش و یک کتاب درآورد. - این برای شما باشد. آنجلا اول دست سلطانی را پس زد. - نه، می‌روم می‌خرم. - این یک هدیه است. ما ناراحت می‌شویم وقتی به کسی هدیه می‌دهیم آن را رد کند. آنجلا با اشتیاق قرآن را از سلطانی گرفت و خنده‌ای نرم لب‌هایش را از هم باز کرد. - بابت هدیه‌تان تشکر می‌کنم. هدیه‌ی ارزشمندی است. سلطانی دستی تکان داد و خودش را رساند به دوستانش. ایرانی‌ها رفتند و جوآنّی مبهوت و خیره مانده بود. حیف... حیف که کسی نمی‌تواند این‌ها را به گوش مردم برساند. گِل بگیرند به آزادی با این رسانه‌هایش. سرم درد می‌کند. کاش می‌شد یک زهرماری می‌خوردم تا کمی سرم آرام بگیرد، تا دیوانه نشوم از این اوضاع خرتوخر. خوش به حال آنجلا که این‌قدر آرام است‌. آنجلا حواسش به کتابی بود که از ایرانی‌ها گرفته بود. داشت برخی جملاتش را بلندبلند می‌خواند. «به نام خداوند بخشاینده‌ی مهربان. بگو خداوند یکی است. نفوذناپذیر است‌. نه زاییده شده، نه می‌زاد و نه شریکی دارد.» 🌺 🌺 @daghighehayearam