❤️
❤️❤️
❤️❤️❤️
❤️❤️❤️❤️
❤️❤️❤️❤️❤️
♬بـامـداد ؏اشِـقــے♬
#پارت35
با اشارهی کامران از پلهها بالا رفتم و وارد اتاقم شدم..
_واستا ببینم
این اقای امیری چرا امروز پیش شما بود؟🤨
+چمیدونم بابا
_عه عجبا
+کامران بیخیال من عصاب ندارم
_باشه باشه اندفعه هم موفق شدی منو بپیچونی ولی یادت باشه😐
+وای کامران برو بگیر بخواب
امروز تو نگاه اولی که به هوش اومدم با دیدن اقای امیری قلبم اروم شد.
واقعا نمیدونم چرا:))
همش دلم میخواست اقای امیری رو ببینم اما...
گوشیمو در اوردم
شمارش رو توی ایتا و چن تا پیام رسان زدم و پروفایلاشو نگاه کردم
فقط پروفایل سومش داخل ایتا عکس خودش بود😐😂
ب خودم اومدم که...
واااای رویاااا
تو داری چیکار میکنی با خودت
اصن پروفایلای این اقای خوشتیپ ب تو چه
گوشیو خاموش کردم پرت کردن رو تخت
سرمو میون دستام گرفتم
یکم مداحی گوش دادم
رفتم قران و زیارت عاشورام رو خوندم..
ساعت تقربا ۱۹ بود مامانم خیلی نگرانم بود
بابام از سر کار اومد
بابام که جریانو فهمید اومد بالا و کاملا از من بازجویی کرد و مطمئن شد ک حالم خوبه😐
#بهقلمسربازاقا✍️
#کپیحراااااام