eitaa logo
دَم‌سَرا (دکتر سمانه خلف‌زاده)
279 دنبال‌کننده
278 عکس
131 ویدیو
0 فایل
#یا_حسین دکترای زبان و ادبیات عربی مدرس دانشگاه همدم با شعر، نویسندگی، ترجمه و اجرا تهیه کننده‌ی #رَحیل تأليفات: دَم، بازدَم، هَم‌دم، برای صدایت، صباح الانتصار و ... (اینجا گاهی همدل می‌شویم و گره از کار بندگان نیازمند خدا می‌گشاییم)
مشاهده در ایتا
دانلود
نشست نقد مجموعه کتاب‌های از سروده‌های منتقدان: دبیر جلسه: زمان:یکشنبه،نهم دی ماه ۱۴۰۳ ساعت: ۱۳:۰۰ تا ۱۴:۳۰ مکان:تهران،خیابان سمیه، حوزه هنری انقلاب اسلامی، سالن طاهره صفارزاده قدم به دیده @damsara
جلسه‌ی نقد و بررسی کتاب‌های آثار با حضور: و روز نهم دی ماه ۱۴۰۳ ،در حوزه هنری انقلاب اسلامی برگزار شد... با تشکر از ،مدیریت محترم واحد آفرینش‌های ادبی حوزه هنری... و همه‌ی دوستان عزیزی که قدم بر چشم من گذاشتند و به این‌جلسه آمدند. https://news.hozehonari.ir/news/49507/%D9%85%D8%A7%D9%86%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D8%A2%D8%AB%D8%A7%D8%B1-%D8%A7%D8%AF%D8%A8%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%DA%AF%D8%B1%D9%88-%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%A7%D8%B3%D8%AA @damsara
8.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تقدیم به حضرت سلام الله علیها مانند جان می‌خواستی پیغمبرت را در پای جانت ریختی مهر و زرت را دیباچه‌ی دین خدا شد خاطراتت با عشق خواندم هر ورق از دفترت را این کار، تنها کار اُم المؤمنين است تو ساختی اُم ابیها‌ دخترت را در غربت شعب ابی‌طالب سرودی ناباورانه بیت‌های آخرت را تنها نبودی لحظه‌های پَر کشیدن پُر کرد عطری آشنا دور و برت را چشم از جهان بستی و بارانی شد آن‌روز پرُ کرد اشک ابر، حوض کوثرت را آمد کفن از آسمان حق برایت باید بگیری تا ابد بالا سرت را @damsara
7.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زیر باران آمدم تا با خودش نجوا کنم چتر را بستم که چشمم را به رویش وا کنم از زمین خیری ندیدم‌ کاش می‌شد مثل ابر کفش های آسمان را چند روزی پا کنم خوشه ای گندم مرا تا شوره زاری دور برد آی آدم‌ها نباید شکوه از حوا کنم؟ اوست محیا و مماتم اوست حیاََ لا یموت بخشش او شد سبب تا خویش را احیا کنم بخشش و مهرش، نگاه عیب پوش و روشنش بیکران را در کدامین دفتر خود جاکنم؟ این غزل نذر خدا بود و خود او خواست تا آخر این شعر را با یا علی امضا کنم هر کسی پرسید جایش را شنید: انی قریب او قریب و من غریبم ،مضطرم، امن یجیب @damsara
44.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
جان اذان علی را می فرستد سمت میدان یا محمد را؟ قلم بنویس با خون شرح این اندوه بی حد را چه‌حالی‌ می شوی وقتی میان لشکر دشمن عزیزت مرکبش گم کرده باشد راه مقصد را چه حالی می شوی وقتی ببینی که پذیرا شد تنش شمشیرهای تشنه ی در رفت و آمد را چه حالی می شوی وقتی بدانی که دمی دیگر به خون‌آغشته خواهی دید گیسویی مجعد را چنان جان اذان را تیغ هاشان اربا اربا کرد که دیگر در دم آخر فقط می خواند اشهد را رشیدا اکبرا جانا..تنش شد آیه ای زیبا که وقت خواندش قاری فراوان می کشد مد را اگر دنبال مفهومی برای عشق میگردی بگیر آیینه پیش او تماشا کن‌محمد را @damsara
22.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
غزلی از زبان همسران شهدای جاویدالاثر: به لحظه لحظه‌ی لبخندهای تو سوگند که رفت بعد تو از لحظه لحظه‌ام لبخند چه قدر بودنمان در کنار هم کوتاه چه قدر بعد تو آوای گریه هام بلند که گفته است در خانه بعد تو بسته‌ست؟ مدام خاطره‌ها می‌روند و می‌آیند گرفته حلقه‌ی اشکی فضای چشمم را به یاد حلقه‌ی دستت که مثل گردنبند... پر از تلاطمم آری نمی‌رسد هرگز به بی قراری من بی قراری اروند خوش است دور سر تو همیشه چرخیدن چه غبطه ها که نخوردم به حال آن سربند نمانده وقت زیادی به عید می‌آیی؟ به شوق آمدنت دود می‌شود اسفند..‌. @damsara
17.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یکی از اعضای محترم کانال، غزل من تقدیم به حضرت معصومه سلام‌الله علیها را آمیخته با هنر خطاطی و پاورپوینت کرده است... از لطف ایشان سپاسگزارم... در مه قدم برداشتم تا تو وقتی رسیدم صحن، باران بود حال قشنگی داشت گلدسته لبریز از آیات قرآن بود باران می‌آمد،ناگهان دیدم رنگین‌کمان روی حرم پل زد دیدم که:(والشمس بحسبانٍ) خورشید بالای شبستان بود آباد شد دنیای ویرانم آرامشی گل کرد در جانم آرامشی که قبل طوفان نه آرامشی که بعد طوفان بود از دور دیدم یک کبوتر را که دور می‌شد از حرم اما در چشمهایش شوق جریان داشت شاید که راهی خراسان بود دور ضریحت نور پیدا بود در اشک مردم شور پیدا بود می‌خواست مشهد را زنی از تو… این تازه یک تن از هزاران بود معصومه اخت الرضا المعصوم نطلب شفاعة منک یا حورا روی لبان زائرت بانو این حرفها پیدا و پنهان بود بانو قسم به چشم دریایت به قطره قطره اشک زیبایت زیر قدوم تو گلستان شد قم پیش از آن تنها بیابان بود دیده تو را چشمم هر آیینه هر بار در ایوان آیینه از لطف تو شبهای آدینه در شهر من،آیینه‌بندان بود مِن نورکُم کل الوطن مَعمور شیراز ،مشهد،قم، سه شهر نور اما مدینه….زادگاه تو ای کاش آن هم جزء ایران بود @damsara
27.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
غزلی تقدیم به امام رضا علیه السلام تا که نوشیدم شراب ناب سقاخانه را باز هم پر کردم از سرمستی‌ام پیمانه را تا زیارتنامه خواندم چشم‌هایم سو گرفت سربه راه عشق بردم سجده‌ی مستانه را عطر خاک مرقدت ای آفتاب باشکوه برده از یادم مسیر خانه و کاشانه را در حریم تو که پروایی ندارد عاشقی شمع باور می‌کند دلتنگی پروانه را خادمان تو به هر مهمان خوش‌آمد گفته‌اند آشنا می‌سازد این دیدار هر بیگانه را سر به دامان ضریحت می‌گذارد زائرت اشک بر هم می‌زند آنجا تراز شانه را چون کبوترها به خوان عشق عادت کرده‌ایم از کسی جز تو نمی‌خواهیم آب و دانه را می‌گرفت ای کاش چشمت جای آن آهو مرا در خیالم زیستم یک عمر این افسانه را کنج صحن انقلاب تو دگرگون می‌شوم با تو می‌سازم دوباره این دل ویرانه را می‌نشینم با کبوترهات صحبت می‌کنم شک ندارم دوست داری شاعر دیوانه را @damsara
چاپ دوم مجموعه غزل سروده‌ی در سی و ششمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران شبستان، راهرو ۲۸غرفه۱۳۹ انتشارات امتیاز @damsara
42.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یکی از اعضای محترم کانال،غزل بوی فتح بنده را آمیخته به هنر خطاطی و پاورپوینت کرده است... از لطف ایشان سپاسگزارم🙏 هر کس مسلمان است، نه! هر کس که انسان است از این که تو در بند شیطانی پریشان است پای نبردت را مُصَمَّم کن که در میدان هر کس کمی حتی عقب رفته پشیمان است از غزه ات هر لحظه بوی فتح می‌آید از غزه ات که مملوء از خون شهیدان است امروز اگر خانه به خانه آتش و آهی فردا ولی هر کوچه ات آئینه باران است پایان اسرائیل نزدیک است، می‌بینیم.. آن روز را،این حرف ،حرف ِمرد میدان است @damsara
در مسجد مقدس جمکران،میعادگاه و امید منتظران... با برنامه‌ی صاحب‌عزاء... از قاب صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، مهمان نگاه‌‌های شما بودم... از کربلا گفتیم... از عاشورا... از اباعبدالله و یارانش که به گردن بشر، تا همیشه حق دارند... مدیون ایشانیم...امید که خداوند توفیق ادای دِین دهد..‌ .‌ . و بخوانید غزلی تقدیم به حضرت وهب علیه‌السلام... بی‌جلوه بود کل جهان در برابرش تنها حسین بود در آن دشت، دلبرش تصویری از مسیح در ارباب دیده‌بود تصویر باشکوه جمال پیمبرش آمد کنار تازه عروس جوان نشست قول بهشت داد به چشمان همسرش گل از گلش شکفت در آشوب کارزار باران تیر و نیزه که می‌ریخت بر سرش جشن شهادت وهب است و فرشتگان کِل میکشند بعد رجزهای مادرش این خانواده تشنه‌ی جام شهادتند جان‌ها فدای حضرت خورشید و لشکرش پیچیده در تمامی اعصار تا ابد بی‌شک طنین محکم الله‌اکبرش @damsara