eitaa logo
سخنان ناب دکتر انوشه👌
8.2هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
15.5هزار ویدیو
34 فایل
روانشناسی دکتر انوشه 💫﷽💫 تبلیغات پر بازده https://eitaa.com/joinchat/624099682C3e1a6dd3b9
مشاهده در ایتا
دانلود
7.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‌ 🌙 محبت به همسر عار نیست ✨ نکات دکتر عزیزی برای تعامل بین زن وشوهر ❤️
هدایت شده از تبلیغات گالری هنرمندان🎻
10.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کوله وارداتی و بخر ۴۰۰😊 ویدیو رو بازکن فقط ببین چی میبینی😊😊 بعلههههههه کوله های وارداتی که ترند شده جنس برزنت ضد آب کار وارداتی و شرکتی توکانال پراز ۵تیکه هاست و کلی کوله فانتزی رو قیمت مناسبشون ادعاشون بالاست😊😊 https://eitaa.com/joinchat/1277559673Ca5df8808c3
269.4K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎙 پادکست صوتی 💠 تقویت مهارت زناشویی خانواده 🔸 «زیبایی زن فقط برای شوهر» جهت ارسال حرفای دلتون وپاسخ و... با جون و دل میشنوم🥺👇 🧚‍♀🕊 ♥️ @Delviinam ·‌ ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·‌
1.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تا زمانی‌که "خودمان" را دوست نداشته باشیم و برای خود ارزشی قائل نباشیم دیگران نمیتوانند فراتر از خودمان با ما رفتار کنند رفتار آنها آینه رفتار ما با "خودمان" است... ❤پس به خودت احترام بگذار
❣ فهم خواسته های همسر ❣ 👈یکی دیگر راه هایی که باعث جذب هرچه بیشتر همسرمان می شود این است که جویای خواسته ها ونیازهای همسرمان شویم. به طور مثال از همسر خود جویا شویم که دوست دارد با چه اسمی او را صدا بزنیم یا چطور با او سخن بگوییم. با این کار به همسرتان پیام عشق و محبت ارسال می کنید و آتش عشق را در قلب او شعله ور می کنید. ❤️
4.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خدایا تو و همه وجود را شاهد می گیرم که ... 📌 دعای6/ صحیفه‌سجادیه /دکتر انصاری 🎥
🦋چند قانون زندگی👇🏻 _از کسی ناراحت هستی خودت برو بهش بگو _ حرف ناحقی رو که نمی‌پسندی تائید نکن. _هیچ‌وقت طوری زندگی نکن که سعی کنی همه رو از خودت راضی نگه‌ داری چون این کار بخوای نخوای دو روویه _ سعی کن هر روز یاد بگیری _هرگز هرگزدر صحبت با دیگران راجع به خودت بد حرف نزن _ سعی کن راحت نه بگی، از نه گفتن نترس. _از بله گفتن هم نترس _اول با خودت مهربون باش به خودت برس هرکی ام هرچی گفت اعتنا نکن _ سعی کن ببخشی، اما فراموش نکن :) _هرگز سطح خودت رو به اندازه طرف مقابلت پایین نیار. _به کسانی لطف کن که استحقاقش رو داشته باشن، لطف تورو وظیفت ندونن _با کسی که ازش خوشت نمیاد، همنشینی نکن.(دو روو نباش) ╔═🍃🌺🍃══════╗ 🆔 @anoosheh_azizi ╚══════🍃🌺🍃═╝
1.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥💥مردن با خوابیدن فرق میکنه/دکتر شکوری 🎥
3.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مورد آخرش چقدر حق بود ... با کدومش موافقی
"گلایـه کـردن غیرمستقیـم!" يه وقتى ممكنه بين شما و مثلا خواهر شوهرتون يه حرف و حديثى پيش بياد، زود نرين خونه به شوهرتون بگين: «خواهرت فلان چيزو گفت، فلان كارو كرد و...» اينجاست كه بايد خانومانه برخورد كنين! 👈 مستقيم نشينين از خواهرش بد بگين. اولا كه بهتره كه اگر ميشه خودتون مساله رو با خواهرش حل كنين و قضيه رو به رابطه خودتون و شوهرتون نكشونين. 👈 ولى اگر احيانا لازمه كه شوهرتون بدونه و در جريان باشه توى يه موقعيت خوب كه حوصله داره بهش بگين: «خواهرت خيلى خانمه، خيلى دوسش دارم، ولى ديروز يه حرفى زد كه ازش انتظار نداشتم...» ✅ در واقع غيرمستقيم گله و شكايتتون رو بگين و مستقيم هدف نگيرين. اينطورى بيشتر جواب ميده، ولى باز هم بستگى داره.
سخنان ناب دکتر انوشه👌
#سرگذشت_یک_زندگی. #قسمت59 خواست بیاد طرف بچم که آقاجونم مانع شد: تا معلوم نشه این بچه مال کیه
. توی ماشین دیدمشون باهم میخندیدن و شاد بودن... یهو چشمشون به من افتاد. هردو تعجب زده نگاهم میکردن... من به اونا اونا به من زل زده بودن... بعد از چند دقیقه فرهاد پیاده شد و گفت: تو اینجا چیکار میکنی؟ با لبخند به دخترم اشاره کردم و گفتم: نمیخوای ببینیش؟ با دست بهم اشاره کرد: برو کنار میخوام ماشیتو ببرم داخل حیاط... گفتم: فرهاد دخترته بیا ببینش... فرهاد گفت: هرکی که هست باشه برام مهم نیست... اقدس از داخل ماشین نگاه میکرد که پیاده شد و گفت: بازم تو اومدی که؟ گفتم: ببین دخترم چقدر شبیه توعه... اومد یه نگاهی به دخترم انداخت و گفت: خب مبارکته حالا باباش کو؟ و اطراف رو نگاه میکرد... با بغض گفتم: باباش الان کنار توعه... اقدس اوفی کشید و تقریبا هلم داد عقب... صدا زد: فرهاد جان عزیزم بیا بریم تو من خستم اینم بفرست بره رد کارش... بدون اینکه حرفی بزنم و آخرین نگاه به فرهادی که نگاهش به دخترم ثابت بود رفتم... ولی کجارو داشتم که برم؟ نمیدونستم کجا برم جایی رو نداشتم که برم... رفتم کنار خیابون جلوی مغازه نشستم... چشمم خورد به آگهی که با دستخط بد روی در شیشه ای مغازه چسبونده شده بود: کارگری در مغازه با جای خواب... رفتم داخل مغازه و با صاحب مغازه که پیرمردی مهربون به نظر میرسید صحبت کردم... بچه رو که بغلم دید بهم شک کرد و استغفرالهی زیر لب گفت و بهد بهم گفت: دخترم بهتره به خانوادت بگی جای امن تری بهت میدن... ازینکه مردم در موردم فکر بد میکردن حالم بد میشد و از خودم متنفر میشدم... رو به صاحب مغازه گفتم: نه حاج آقا من دامنم پاکه فقط بدشانس بودم شوهرم ولم کرده رفته تورو خدا بذار مغازتو تمیز کنم فقط بهم جای خواب بدی بزرگی کردی... پیرمرد چونش رو خاروند و گفت: باشه دخترم توکل به خدا به قیافت نمیاد بد باشی... از فردا توی همین مغازه کار میکنی... هرروز شیشه های پپسی رو پاک میکنی و در مغازه رو تمیز,میکنی روی زمین که که جارو بشه جلوی مغازه هم آب بپاش خاک بلند نشه... خوشحال شده بودم که بهم اعتماد کرده... گفتم: اجازه بدین از امشب اینجا لخوابم با بپه کوچیک جایی ندارم برم... قبول کرد و گوشه مغازه دخمه کوچیکی بود که من اونحا رفتم تا بخوابم... جهت ارسال حرفای دلتون وپاسخ و... با جون و دل میشنوم🥺👇 🧚‍♀🕊 ♥️ @Delviinam ·‌ ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·‌