eitaa logo
دانایی مقدمه توانایی(آتش به اختیار)
458 دنبال‌کننده
29.4هزار عکس
22.1هزار ویدیو
87 فایل
#دانایی_مقدمه_توانایی، خود را به موضوعی خاص از مسایل اجتماعی محدود نمی کند. هدف آن روشنگری وانتقال مفاهیم اسلامی_انسانی و انقلابی است و شعر و ادبیات سوگلی این کانال است. ارتباط با مدیر @malh1380
مشاهده در ایتا
دانلود
👇 @daneshvadanestan مروری بر آخرین سخنرانی در پست نخست وزیری درباره و بررسی یک روایت رسمی تاریخی! امروز مشغول مطالعه روزنامه های مردادماه 1341 بودم ، دوره ای که استعفا داده و جانشین او در پست نخست وزیری شده بود. در این چند سال و در منابع متعدد خوانده بودم که یکی از دلایل استعفای تلاش او برای تقلیل بودجه ارتش و عدم موافقت شاه بوده است. با این وجود امروز متن آخرین سخنرانی امینی در پست نخست وزیری که در سالن اجتماعات بیان شده بود را خواندم که در زمینه لزوم وجود نیروهای نظامی در کشور و تقویت آن مطالبی گفته بود که با ادعاهای قبلی مبنی بر تلاش او برای تقلیل بودجه ارتش کاملا ناهمخوان است. به بخش هایی از این سخنرانی که مورخه 6 مرداد 1341 آن را منتشر ساخته است دقت کنید ؛ ↩️ بنده گاهی می شنوم يك عده ای می گویند که اگر بودجه وزارت جنگ را بزنیم این طور کنیم و آن طور کنیم کسر بودجه مملکت تامین می شود. بنده فقط يك سئوال می خواهم بکنم و این هم من باب دفاع نیست. خود آقایان بهتر می دانند، که امنیت عامل اساسی برای بقای مملکت و ایجاد فعالیت در اقتصاد است اگر شما امنیت نداشته باشید، آیا می توانید بروید در فلان نقطه مملکت و معدن استخراج کنید؟ اگر امنیت نداشته باشید می توانید بروید با فراغ خاطر فلان جارا آباد کنید و بنابراین این وجود ارتش ژاندارمری و شهربانی نه فقط برای بقای مملکت بلکه برای توسعه در آمد مملکت هم ضروری است. ↩️ يك عده هستند که بنده می بینم در گزارشات و فرمایشاتشان معتقدند که بهتر است ارتش منحل شود زیرا ما با کسی دعویی و جنگی نداریم اما من می خواهم این را بگویم که اگر انسان ضعیف شد همه هوس می کنند که این ضعیف را بخورند. اگر بناشد انسان بی دفاع شد همه به او حمله می کنند. ↩️ کشورهای دیگر برای چه میلیارد ها خرج تسلیحات می کنند؟ ماهم يك قشون محدود ويك وسایلی داریم که اقلا می توانیم در مقابل يك حملات كوچك دفاع کنیم آن وقت می گویند آن را هم حذف کنید و این پول را بدهید کارمند را راضی کنید و فرهنگ و بهداشت را توسعه دهید ، خوب اگر بنا شد که شما وسایل دفاعی نداشتید و بی دفاع بودید کسی میل نخواهد کرد شما را بخورد؟ مگر این که شما واقعا به قدری اطمینان به اخلاق دیگران و اطمینان به بشریت و انسانیت داشته باشید که بگوئید بله آقا این ها آنچنان اشخاصی هستند که در حد اعلای تمدن و اخلاق هستند و نسبت به ما تجاوز نخواهند کرد. ✅ تمام بدبختی ما از ملل متمدن است/ در دو جنگ ما را له کردند! ↩️ ماتمام بدبختی مان از ملل متمدن است در دو جنك مارا له کردند و از بین بردند حالا واقعا بایستی انسان بی تجربه باشد یا ساده لوح باشد که تمام اینها را قبول کند و بگوید ما با کسی سر جنك نداریم، اما از مملکت و از استقلال و تمامیت و ناموس آن مگر با حرف می شود دفاع کرد؟ ⛔️ نتیجه این که این سخنرانی با آن ادعا که می خواست برای جبران کسری از بودجه ارتش و نهادهای نظامی بکاهد کاملا ناهمخوان است. ⛔️ البته اسناد از طبقه بندی خارج شده نشان می دهد که شاه در این برهه تلاش داشته حقوق نظامیان را سی درصد افزایش دهد و طبیعی است که این افزایش در شرایط کسری وحشتناک بودجه که حتی برای جبران آن خودروی دولتمردان فروخته و قند و چای وزارتخانه ها و ادارات نیز قطع شده بود از بودجه نمی توانست تامین شود و از این رو شاه اسفند 1340 آمریکا را تهدید به استعفا کرده بود تا ایالات متحده این افزایش حقوق را با کمک های خود تامین کند. هر چند آمریکا ابتدا گفته بود که این مشکل به او ربطی ندارد ولی تهدید شاه به استعفا کار خودش را کرده و پهلوی کمک هایی برای ارتش گرفته بود. نتیجه این که جبران کسری بودجه ارتش اصلا به عهده دولت نبوده و شاه انتظار این جبران را از آمریکا داشته است و استعفای علی امینی در آن شرایط را نمی توان به بودجه ارتش منتسب دانست. 🔃 روی سخن این جا که کتاب های تاریخی به نظر پر است از گزاره هایی که با مستندات روز حادثه ناهمخوان است، ویژگی و فایده تدوین با استفاده از منابع روز حادثه آن است که روایت های رسمی و اشتباه را تصحیح می کند و اطلاعات دست اولی را در اختیار مخاطبان قرار می دهد. روزنامه قدیمی _______ ! وارد شوید!👇 @daneshvadanestan
پاسخ شرم آوری که پهلوی چاره ای جز بیان آن نداشت! دوشنبه،‌ 4 تیر 1352 «... با خبرنگاران [روزنامه‌های] دیلی‌تلگراف و گاردین مصاحبه کردم. مصاحبه سه ساعت طول کشید و خیلی خسته‌ام کرد... خبرنگار دیلی‌تلگراف پرسید: چرا ما آن‌قدر سعی در سرکوب آزادی بیان و ابراز عقاید داریم؟ پاسخ دادم: حالا که انقلاب سفید به مردم امکان داده به کلیه اهدافشان دست یابند دیگر چیزی برای گفتن یا ابراز عقیده ندارند. این پاسخ شرم‌آوری بود که تماما یادآور شعارهای رژیم‌های کمونیستی است. اما آخر چه چیز دیگری می‌توانستم بگویم؟»1 : ، وزیر دربار با لباس رسمی تشریفات شماره آرشیو: 3021-11ع 1. اسدالله علم، گفتگوهای من با شاه (خاطرات محرمانه امیر اسدالله علم)، ج 2، تهران، طرح نو،‌ چ اول، بهار 1371، ص 476. @iichs_ir _ ! وارد شوید! 👇 @daneshvadanestan
✳️ نویسنده ای که با شمشیر از نیام درآمده خود هلاک شد ؛ نگاهی به سرمقاله «علی اصغر امیرانی» در مجله «خواندنی ها» پس از یکی از مجلاتی است که از سال 1319 و یک سال پیش از سقوط انتشار آن آغاز و تا سال 1358 ادامه یافت، مدیر این جریده پس از انقلاب بازداشت و پس از چندی آزاد و دوباره که بازداشت شد دیگر این بار در سر و صدای برکناری حکم اعدامش صادر و در 31 خرداد 1360 تیرباران شد! در هر شماره مجله خواندنی ها که هفته ای دو روز شنبه ها و سه شنبه ها منتشر می شد، نگارش یک ستون به نام را نیز بر عهده داشت، در این ستون او به اهم موضوعات روز می پرداخت و نظرات خود را در این زمینه ارائه می کرد. او چنان در نوشتن این ستون دست بازی داشت که هر از گاهی به شخص سلطان نیز می تاخت و خاندان سلطنت را به باد انتقاد می گرفت ولی کسی با امیرانی کاری نداشت! مدت ها بود که به این فکر می کردم چرا امیرانی پس از انقلاب اعدام شد؟ بودن دلیل اعدام فردی نمی شود، نوشتن برای شاه و در مدح او نیز دلیل موجهی برای اعدام او نمی شود ... که اگر این گونه بود روزی باید هزاران نفر به دار آویخته می شدند و بشوند! امروز به یکی از یادداشت های امیرانی در شماره برخورد کردم که واقعا شگفت زده شدم، مقاله ای که بی شک آن را نخوانده بود که اگر دیده بود امیرانی سال 60 را نمی دید و در همان روزهای نخست با عازم آن دنیا می شد. امیرانی به وضوح در این شماره از مجله خواندنی ها از دولت به دلیل این که در روز آدم کمی کشته است [!] انتقاد کرده و می نویسد: ‼️ اگر با ابتكار شخصی و به خاطر انجام وظیفه سر خود تیراندازی می کردند داستان و قشقرقی که بر سر قتل دکتر و نعش او راه افتاد، و هنوز که هنوز است ملت ایران تا سال های سال به قول خودشان سالی دویست میلیون تومان و به قول دولتی ها سالی 500 میلیون تومان خون بهای انجام وظیفه این پلیس وظیفه شناس را باید بپردازد، تجدید می شد و اگر همان طور تماشا می کردند و یا با آن ها همکاری می کردند طولی نمی کشید که بر سر تمام شهر و مردمش همان بلایی را می آوردند که بر سر اتوبوس های شرکت واحد و تلفن های عمومی در آوردند. ‼️ وظیفه پلیس همیشه و همه جا حفظ نظم و جلوگیری از اغتشاش است، قانون و اجتماع اسلحه گرم را برای زینت به كمر پاسبان ها نبسته، وقتی يك چاقو کش با يك چاقو بتواند جلوی چند نفر را بگیرد یا هفت تیر اگر دست من و شما هم باشد جلوی صد نفر را می توانیم بگیریم. همان هفت تیر، در دست پاسبان آن هم هنگامی که نظم عمومی در خطر اختلال باشد می تواند جلوی صدها نفر را بگیرد، اما پاسبان فکر می کند به عشق کی و برای چی؟ همکار سابق آن ها با این کار کجا را گرفت که آن ها بگیرند؟ ‼️ اگر عبرت از سر نوشت امثال سرهنگ شهر ستانی نبود، همان پاسبان ها در دقایق اول می توانستند كلك كار را بکنند و جلو بالارفتن آن را بگیرند. ❌ اشتباه دولت این بود که به موقع جلوی مردم را نگرفت! ‼️ بنا بر این اشتباه دولت این بود که به موقع جلوی مردم را نگرفت... به نظر من آن هایی که روز 15 خرداد در خیابان های تهران به قتل رسیدند، هیچ کدام کشته نشدند، بلکه خودکشی کردند، منتها دولت نه تنها از انتحار آن ها جلوگیری نکرد بلکه وسائل آن را هم در دسترسشان گذاشت، به همین مناسبت است که من شخصا همه را از هر دو دسته شهید می دانم منتها شهید راه هیچ! چنان چه می بینیم امیرانی در ستون مجله خواندنی ها بی محابا امر به قتل و کشتار مردم و ملاحظه نکردن هیچ چیزی در این مسیر را می دهد و حتی از این که یک سرگرد پلیس به دلیل کشتن یک معلم در اردیبهشت 1340 بازخواست و باعث سقوط دولت و روی کار آمدن شده بود انتقاد می کند و می گوید قاتل آن معلم وظیفه شناس بود و باید تجلیل می شد نه شماتت و مورد پیگرد! امیرانی حکم به قتل مردم می دهد و طبیعی است تیغی که از نیام کشیده شود بعضی اوقات صاحب خود را نیز به هلاکت می رساند و امیرانی خود از این قاعده استثنا نبود. مجلات قدیمی _ ! وارد شوید! 👇 @daneshvadanestan‌
. : شاهنشاه اجازه دادند که در یک سخنرانی بگویم که هیچ یک از خرابی ها و مشکلات و مسائل کشور ربطی به اعلیحضرت همایونی ندارد. همه تقصیر دولت است. «امروز توفیق بزرگی که حاصل کردم این بود که اجازه گرفتم در نطق خودم، آن هم در لباس انتقاد از دولتِ خودم، به دولت حمله بکنم و بگویم که شاهنشاه برای کشور تا چه حد چه می خواهند و دولتها فقط به ادای تکلیف می پردازند و برای بر سرِ کار ماندن تا چه حد اوامر شاهنشاه را به صورت بد اجرا می کنند که اصولاً چیز دیگر می شود. اول قبول نمی فرمودند، من عصبانی شدم، ولی با کمال ادب. عرض کردم، مانع ندارد، اعلیحضرت همایونی میل دارند چوب این ندانم کاریها یا سمبل کاریها یا جسارت نکنم خیانتها را خود، با دست مبارک خودتان، به خودتان بزنید، مختارید. صلاح مملکت خویش خسروان دانند، ولی فکر کشور و فرزند خودتان را بفرمایید. اعلیحضرت همایونی می خواهید کشور را به آسمان ببرید، در عمل اینها ما را به اسفل السافلین هدایت می کنند. تازه می خواهید این را هم گردن بگیرید؟ خود دانید. حیف است که شاهنشاهی به عظمت شما، به عظمت کارهای شما که در عمر ۲۵۰۰ سال شاهنشاهی ما بلا تردید بی سابقه است، به دست یک عده خائن یا لااقل بی لیاقت، به کارهای بدی که کوچکترین ارتباط با نظر بلند او ندارد خود را آلوده سازد. افسوس که اجازه نمی فرمایید با همین یک نطق کلک آنها را بکنم، لااقل اجازه فرمایید به مردم بگویم که این خراب کاریها ربطی به اعلیحضرت ندارد. قبول فرمودند.» (خاطرات علم، جلد ششم، ص ۳۸۴. ۱۲ دی ۱۳۵۵). ___ ! وارد شوید! 👇 @daneshvadanestan‌
✳️ رویکرد شاه و وزیر دربار شاهنشاهی نسبت به مذهب و باورهای دینی مردم! سه‌شنبه 22 دی 1349 «شرفیابی... گزارش دادم که #سپهبد_هاشمی_نژاد ، رئیس گارد سلطنتی، درخواست کرده اجازه داده شود به اتفاق همسرش برای زیارت خانه خدا به مکه برود. جوابم را به او به شاه گفتم، اینکه تیمسار همسرش را به مکه بفرستد و خودش بماند، که همانا آسان‌ترین راه به‌دست آوردن بهشت است. شاه خندید، و گفت: "همین‌ها نیستند که ما را به بی‌اخلاقی متهم می‌کنند؟" گفتم: "خیر، کسانی که در این طبقه هستند به‌خوبی آگاهند که شاه قلباً مرد خداست... اما این سربازهای عادی هستند که به آسانی تحت تأثیر متعصبین مذهبی قرار می‌گیرند و باید مراقبشان بود. به همین دلیل است که شب‌های سوگواری مذهبی، افراد باید دقیقاً مراقب رفتارشان باشند. در یکی از این ایام، من و معشوقم در شیراز بودیم. ما در نهایت پنهان‌کاری عمل می‌کردیم؛ مع‌هذا خدمه من از پذیرایی ما خودداری کردند..."1 #شرح_عکس : سپهبد محسن هاشمی‌نژاد در لباس رسمی نظامی‌ 1. #اسدالله_علم ، گفتگوهای من با شاه (خاطرات محرمانه امیر اسدالله علم)، ج 1، تهران، طرح نو،‌ بهار 1371، ص 297. #سال_رونق_تولید ___ #دانایی_مقدمه_توانایی! وارد شوید! 👇 @daneshvadanestan‌
درسی که از مرگ منصور گرفت! درباره مرگ نخست وزیر که پس از ترور در روز یک بهمن ۱۳۴۳ مدتی در بیمارستان بستری و به دنبال ناکام ماندن معالجات درگذشت اسدالله علم خاطره ای تکان دهنده دارد که به تلویح نوری در تاریکخانه این ترور می تاباند و ابعاد تازه ای را پیش پای محققین باز می کند. در خاطرات روز ۱۳ آذر ۱۳۴۷ می نویسد: «امروز مذاکرات داخلی و خارجی فراوانی در حضور مبارک شد مدت مدیدی طول کشید منجمله نسبت به کار دانشگاه ها و کار امیر عباس هویدا نخست وزیر راجع به نخست وزیر می فرمودند خیلی آدم زرنگی ست عرض کردم مردم به هر صورت او را هضم کردهاند و فکر میکنم از مرگ [حسنعلی] منصور درس گرفته باشد چون آن مرحوم خیلی سینه جلو می داد. این برعکس خیلی تواضع می کند. ضمناً حکایتی عرض کردم حکایت شیر و گرگ و روباه که شیری شکاری کرده بود از گرگ پرسید این شکار را چه گونه مصرف کنیم؟ گفت یک قسمت را اعلی حضرت میل می فرمایند بقیه مال نوکرها فوری شیر سرش را با پنجه اش کند. بعد از روباه پرسید این شکار را چگونه مصرف کنم؟ گفت سرش برای صبحانه اعلیحضرت، تنه اش برای ناهار و بقیه برای شام اعلی حضرت، شیر خوشحال شد، گفت تقسیم به این خوبی را از کجا یاد گرفتی؟ روباه گفت، از سر بریده گرگ. شاهنشاه خیلی خندیدند.» بی شک نتیجه گرفتن از این خاطره نمی تواند بدون دسترسی به اسناد دیگر دقیق باشد ولی اسدالله علم به تلویح نزدیک به تصریح می گوید که حسنعلی منصور در تقسیم غنائم به دست آمده برای خود نیز سهمی به عنوان نوکر قائل بوده که این شاه را خوش نمی آمد ولی هویدا از سرنوشت منصور درس گرفته و در مقابل شاه تواضع می کند! مسجد سپهسالار. غلامرضا پهلوی، امیرعباس هویدا و جواد منصور در کنار تابوت حسنعلی منصور _ ! وارد شوید! @daneshvadanestan