eitaa logo
دانایی مقدمه توانایی(آتش به اختیار)
447 دنبال‌کننده
29.7هزار عکس
22.4هزار ویدیو
87 فایل
#دانایی_مقدمه_توانایی، خود را به موضوعی خاص از مسایل اجتماعی محدود نمی کند. هدف آن روشنگری وانتقال مفاهیم اسلامی_انسانی و انقلابی است و شعر و ادبیات سوگلی این کانال است. ارتباط با مدیر @malh1380
مشاهده در ایتا
دانلود
. روزبزرگداشت‌حکیم‌ #فردوسی روز پاسداشت زبان فارسی #رهبرانقلاب نمیدانم چقدر با شاهنامه فردوسی مأنوسيد؟! من با شاهنامه بسیار مأنوسم، حکمت شاهنامه حکیم فردوسی یک حکمت اوستایی نیست؛ حکمت قرآنی است؛ اگر کسی به شاهنامه دقت کند خواهد دید فرودسی ایران را سروده اما با دید یک مسلمان شیعه! ۷۲/۶/۱۸ حقیقتا فردوسی یک حکیم است، حکمت فردوسی حکمت الهی اسلامی است، وقتیکه از اسفندیار تعریف میکند روی دینداری او تکیه میکند، اسفندیار یک فرد مذهبی مبلغ دین بوده که سعی کرده پاکدینی را در همه جا گسترش دهد، تیپ اسفندیار تیپ حزب‌اللهی‌های خودمان است! ۷۰/۱۲/۲۵ اول انقلاب عده‌اى از مردم با اخلاص بی‌اطلاع رفته بودند قبر فردوسی را خراب کنند، وقتی مطلع شدم چیزی نوشتم و فوراً به مشهد فرستادم که بالای قبر فردوسی نصب کردند، وقتى بچه‌های حادی که به آنجا میرفتند چشمشان که به شهادت بنده میافتد لطف میکردند و دیگر کاری به قبر او نداشتند! ۷۰/۱۲/۲۵ زبان ستون فقرات یک ملت است، خیلی نگران زبان فارسی‌ام چون هجوم فرهنگی بیگانگان و کاری که در این زمینه انجام نمیشود را میبینم! ۹۲/۹/۱۹ #من_هم_سپاهی_ام #سال_رونق_تولید _ #دانایی_مقدمه_توانایی! وارد شوید! 👇 @daneshvadanestan‌
. آن متشاعرچه‌های روزنامگی رأی داده‌ بودند که پروین اصلا شاعر نیست! پروین، عضو خانواده‌ای از خانواده‌های شعرِ فارسی‌ است که در آن خانواده حرمتِ خرد و اخلاق و شرفِ انسانی، اساسِ ارزش‌ها را تشکیل می‌دهد؛ خانوادهٔ ، ، و . هر وقت جامعهٔ ایرانی، بیمار شود از قلمرو نفوذ این خانواده خود را برکنار می‌دارد و هرگاه که روی در ساختن و رشدِ فرهنگی داشته‌ باشد، خود را به پناهِ این خانوادهٔ هنری می‌رساند. پدرِ این خانواده فردوسی است و فرزندان رشیدش عبارتند از ناصرخسرو، نظامی، سعدی و ابن‌یمین و و دختر جوانشان . ما این بیماری و دورافتادگی را در اثرِ تقلید کورکورانه از نظریه‌های نقد فرنگی داریم و تا به علاجِ فلسفیِ آن برنخیزیم این بیماریِ مهلک، روز به روز بدنهٔ خلاقیّتِ فرهنگی ما را نزارتر می‌کند. در میان هزاران عامل پیچ‌در‌پیچِ ناشناخته که رازِ موفقیتِ شاهکارهای ادبی جهان را تشکیل می‌دهد، مسحور استعاره‌های تجریدی شدن و خلاقیّتِ هنری و ادبی را در ایجاد مُشتی استعارهٔ پادر‌هوا دانستن، اگر بیماری نیست پس چیست؟ چند سال قبل یکی از روزنامه‌های معلوم‌الحال این پرسش را مطرح کرده‌ بود که «آیا فروغ شاعرتر است یا پروین؟» و بخش عظیمی از متشاعرچه‌های روزنامگی رأی داده بودند که پروین اصلا شاعر نیست. حتی بعضی از اهل ادب و کسانی که یک سطر از شعرِ را نخوانده‌اند و اگر خوانده‌اند نفهمیده‌اند، تحت تاثیر جوِّ زمانه تصریح کرده‌بودند که فروغ، بزرگ‌تر است از پروین یا جایی که فروغ شاعر است چه جایِ صحبت پروین؟ در یک جامعهٔ بیمار که با یک مویزِ نقدِ مدرن گرمش می‌شود و با یک غورهٔ رئالیسم سوسیالیستی سردیَش می‌کند، چگونه می‌توان در باب پروین و جایگاه او سخن گفت؟ محمدرضا شفیعی کدکنی با چراغ و آینه، صص ۴۶۲–۴۶۳ ۲۵ اسفند ۱۲۸۵ تبریز ۱۵ فروردین ۱۳۲۰ تهران ___ ! وارد شوید! @daneshvadanestan
🔸فردوسی و مقام "سخن" ✒سید حسین شهرستانی (مدیر گروه حکمت هنر) روز بزرگداشت حکیم ابولقاسم فردوسی را روز پاسداشت زبان فارسی نامیده‌اند. این، البته امری است شایسته. چرا که ایران را با احیاء زبان فارسی زنده کرد. آن هنگام که جغرافیای سیاسی ایران از دست رفته بود، او جغرافیای فرهنگی ایران را در مرزهای زبان فارسی برقرار کرد تا بر این پایه سامان سیاست و مدنیت ملی ایرانیان تجدید شود. اما من برآنم که اگر فردوسی را صرفا پاسدار زبان فارسی و بواسطه آن مرزبان ایران بدانیم، هنوز منزلت والای او را نشناخته‌ایم. فردوسی پاسدار زبان یا "سخن" در کلیت آن است و بدین ترتیب از هستی "انسان" مرزبانی و مراقبت می‌کند. بدین نظر نه ایران که انسان و جهان وامدار شاعر بزرگ طوس است. چرا که شاعران بزرگ از حدود مرزهای ملی و قومی فرامی‌روند. فردوسی به‌مثابه شاعر حقیقی، حقیقت را که سرمایه آدمیت و جوهر جهان است به یاد می‌آورد و بدین یادآوری آنرا "تازه" می‌کند و بدین ترتیب جهان تازه می‌شود: هین سخن تازه بگو تا دو جهان تازه شود سخن در ظرف زیست روزمره در معرض فرسایش است. ما مردم روزمره، سخن را مصرف می‌کنیم و بدین ترتیب نیروی آن را تخلیه می‌کنیم. کلمات در زندگی روزمره شتابان و سرگردان از این‌سو بدان‌سو پرتاب می‌شوند. در وضع معمول زبان، ابزاری است بی‌جان که ما بی‌آنکه بدان ملتفت باشیم و در آن درنگ کنیم، آنرا "به‌کار می‌بریم". واژه‌ها، این گوهرهای معدن وجود، کدر و خاک‌آلود زیر دست و پای ما می‌غلطتند و بدین ترتیب کهنه و کم‌فروغ می‌گردند. شاعر اما، این جواهر را از زمین برمی‌گیرد، غبار غفلت از آنها می‌زداید و در پرتو درخشش آن خیره می‌ماند. شعر، شعاع خیرگی شاعر است در تماشای فروغ سخن. سخن را سخن‌دان ز گوهر گزید ز گوهر ورا پایه برتر سزید شاعر یادآور ما بدین معنی است که سخن جوهر جان آدمی است و سبک انگاشتن سخن، سرسری گرفتن وجود و بیهوده انگاشتن زندگی است. این سبک انگاشتن سخن، بلیه و واقعه‌ی فراگیر زمانه ماست و به‌تعبیر فردوسی: سخنها از اندازه اندر گذشت این بلیه نه فقط مردم عامی که بسیاری از اهل علم و دانشگاهیان و روحانیان و هنرمندان و مداحان و سیاستمردان و حتی ادیبان و شاعران را دربر می‌گیرد. در این روزگار بطالت سخن و بی‌قدری کلام و مصرف بی‌لگام کلمات و تراکم پرگویی، همه ما به درنگ در سخن سخندانان بزرگ محتاجیم تا دریابیم مادام که سخن سست و خوار ماند، نه دنیایی خواهیم داشت و نه دینی. بیا تا جهان را به بد نسپریم به کوشش همه دست نیکی بریم نباشد همی نیک و بد پایدار همان به که نیکی بود یادگار همان گنج و دینار و کاخ بلند نخواهد بدن مر تورا سودمند سخن ماند از تو همی یادگار سخن را چنین خوارمایه مدار 🌐 @Rcica_ir 🔵 Rcica.ir *تصویر، نگاره‌ای است از چهره فردوسی و سه شاعر معاصر او (عنصری، فرخی و عسجدی) در حاشیه حکایتی از تذکره الشعرای دولتشاه سمرقندی، حکایتی که گرچه مستند و صحیح نیست اما به‌وجهی شیرین و شنیدنی است. https://www.instagram.com/p/CAKmfd_pXtF/?igshid=1kd71q5nq58o6 ___ ! وارد شوید! @daneshvadanestan
.. بسیار تلخ.... چرا مجید رضا رهنورد که بچه مذهبی بود شد: مراقب خود، اطرافیان و مان باشیم. امروز صبح که خبر اعدام را همراه عکسش دیدم یک حس عجیبی بهم ‏دست داد نشدم به چهره اش که نگاه کردم افسوس خوردم که چرا عاقبت این جوان باید این جوری بشه تا این که بعدازظهر به جلسه ای دعوت شدم، سخنرانش فردی بودکه از زندگی او تهیه کرده بود و در جریان باز جویی وی بود این مطلب از زبان ایشان است. مادرش به امام رضا علیه السلام نامش را ‏مجیدرضا گذاشت از کودکی و هیئتی بود همیشه تلاش میکرد صف اول خودش را جاکند حتی برای ثواب بیشتر نماز، عبا بر شانه می انداخت از 15 سالگی که وارد شد کم کم تحت تاثیر قرار گرفت آنچنان شست و شوی شد که نماز را می کند و اعتقادات مذهبی و عشق به امام ‏حسین ع و حضرت فاطمه س را کنار گذاشته و حتی می کند: خودش میگوید ۸ سال رسانه من را تبدیل کرد به یک اتاق گاز که هر لحظه ممکن بود با یک جرقه منفجر شود، روز حادثه با دیدن آن گروه اغتشاش در خیابان آن جرقه زده شد اول در خانه نامه اش را می نویسد که برای من نکنید ‏سر قبرم نخوانید، هر که زده به خاطر کینه ای بوده که از حزب اللهی ها داشته، او میگوید با خودش فکر می کرده بعد از قتل اگر او را بگیرند حتما و تکه تکه اش میکنند برای همین موقع دستگیری میگوید مرا اعدام کنید اما بعد از چند روز که رفتار ماموران اطلاعاتی را می بیند که ‏با دینی با او تعامل می کنند تمام ذهنی اش به هم می ریزد بچه های اطلاعاتی به جای این که او را بزنند و شکنجه ا‌ش بدهند، با او می کنند از زندگیش می پرسند برای اینکه متوجه شود اعتقاداتش اشتباه است به او می دهند بخواند و خلاصه مجرم و بازجو باهم میکنند. آخر تازه ‏فهمیده که این ۸سال چه قدر فضای مجازی مغزش را شستشو داده تا دست به این برند، به مادرش می گوید، با مادران صحبت کن، طلب نکن فقط طلب کن من مثل یک برادرم را کشتم، مجید رضا میگوید چند به دلم مانده، یک بار دیگر دست را ببوسم به مادرم کادو بدهم: بعداز ۸ ‏سال دوباره پایم به حرم امام رضا علیه السلام برسد(این حرف را با گریه و زجه میزند و باز جو هم همراهش گریه و زجه میزند) او بسیار پشیمان و شکسته شده بود. در حقیقت می شود گفت دوتا جوان ما را شهید نکرد بلکه دوتا جوان را شهید کرد ویک جوان را ، دشمن یک جوان را که می توانست سرباز امام زمان عج باشد ‏را تبدیل به یک کرد. مراقب خود، اطرافیان و مان در فضای مجازی باشیم. دکتر نکاح روانشناس و دانشگاه مشهد ___ ! وارد شوید! @daneshvadanestan
هر آنکس که در جانش بغض علی است، از او زارتر در جهان زار کی است » » آغاز کتاب » حکیم این جهان را چو دریا نهاد بر انگیخته موج از او تندباد چو هفتاد کشتی بر او ساخته همه بادبان‌ها بر افراخته یکی پهن کشتی به سان عروس بیاراسته همچو چشم خروس محّمد بدو اندرون با علی همان اهل بیت نبی و ولی خردمند کز دور دریا بدید کرانه نه پیدا و بن ناپدید بدانست کو موج خواهد زدن کس از غرق بیرون نخواهد شدن به دل گفت اگر با نبی و وصی شوم غرقه دارم دو یار وفی همانا که باشد مرا دستگیر خداوند تاج و لوا و سریر خداوند جوی می و انگبین همان چشمهٔ شیر و ماء معین اگر چشم داری به دیگر سرای به نزد نبی و علی گیر جای گرت زین بد آید گناه من است چنین است و این دین و راه من است بر این زادم و هم بر این بگذرم چنان دان که خاک پی حیدرم دلت گر به راه خطا مایل است تو را دشمن اندر جهان خود دل است نباشد جز از بی‌پدر دشمنش که یزدان به آتش بسوزد تنش هر آنکس که در جانش بغض علی است از او زارتر در جهان زار کی است نگر تا نداری به بازی جهان نه برگردی از نیک پی هم‌رهان همه نیکی‌ات باید آغاز کرد چو با نیک‌نامان بوی هم‌نورد از این در سخن چند رانم همی همانا کرانش ندانم همی _ ! وارد شوید! @daneshvadanestan