🔴 #پانصد_سال_گریه_در_قیامت
🍃آیت الله #مجتهدی_تهرانی(ره):
#گـریه کنید.
دیده اید بچه ها با گریه کردن کار خود را پیش می برند.
تا گریه می کنند، پدرشان راضی می شود
درِ خانه خدا هم باید گریه کنید.
تا گریه نکنید، کار پیش نمی رود.
همین که میل پیدا کردی که گریه کنی و اشکی بریزی، معلوم می شود که خدا میخواهد تو را بیامرزد.
بله، یکی از کارهای ما باید گریه باشد.
شب ها طولانی است.
از رختخوابتان بلند شوید.
در گوشه اتاق بنشینید.
کمی به حال خودتان گریه کنید.
شب ها به این فکر کنید که اگر در این حال بمیرم، دست خالی، چه خاکی بر سرمان بریزیم.
اگر وارد محشر شویم و به ما بگویند:
«هیچ عمل خوبی نکرده ای» چه کنیم.
در روایت آمده است که عده ای در روز #قیامت در صحرای محشر #پانصد_سال گریه می کنند، هق و هق می گریند که چرا پرونده شان درست نیست و اعمالشان خوب نمی باشد.
در این حال ملکی نزد آنها می آید و می گوید: «اگر یک ساعت در دنیا اینگونه گریه کرده بودی، گرفتار این پانصد سال گریه نمی گشتی! می خواستی در دنیا این گریه ها را بکنی.»
خدایا، ما را گرفتار آن گریه ها نکن.
📚در محضر مجتهدی، جلد دوم
#حدیث_تکان_دهنده😔😔
☀️☀️☀️امیرالمومنین علی (علیه السلام) میفرمایند:
« روزی با فاطمه (سلام الله علیها) محضر #پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلّم) رسیدیم ٬ دیدیم حضرت به شدت #گریه می کند.
گفتم: پدر و مادرم به فدایت یا رسول الله! چرا گریه می کنی؟
فرمودند: یا علی! آن شب که مرا به #معراج بردند ٬ گروهی از #زنان امت خود را در #عذاب سختی دیدم و از شدت عذابشان گریستم. (و اکنون گریه ام برای ایشان است.)
☑️ زنی را دیدم که از #موی سر آویزان است و #مغز سرش از شدت حرارت #میجوشد.
☑️ زنی را دیدم که از #زبانش آویزان کرده اند و از آب #سوزان جهنم به #گلوی او می ریزند.
☑️ زنی را دیدم که از #پستانش آویزان کرده اند.
☑️ زنی را دیدم که #دست و #پایش را بسته اند و #مارها و #عقربها بر او #مسلط هستند.
☑️ زنی را دیدم که #کر و #کور و #لال بود و در #تابوتی از آتش قرار داشت که #مغز_سرش از سوراخ های بینی اش بیرون می آمد و بدنش از شدت #جذام و برص #قطعه_قطعه شده بود.
☑️ زنی را دیدم که ٬ که از #پاهایش در تنور آتشین جهنم #آویزان است.
☑️ زنی را دیدم که #گوشت بدنش را با قیچی های آتشین #ریز_ریز می کنند.
☑️ زنی را دیدم که #صورت و دستهایش در #آتش می سوزد و امعا و احشای داخلی اش را می خورد.
☑️ زنی را دیدم که سرش سر #خوک و بدنش بدن #الاغ بود و به هزاران نوع عذاب گرفتار بود.
☑️ و زنی را به صورت #سگ دیدم و آتش از #نشیمنگاه او داخل می شود و از #دهانش بیرون می آید و فرشتگان عذاب عمودهای آتشین بر سر و بدن او می کوبند.
☀️☀️☀️حضرت فاطمه (سلام الله علیها) عرض کردند:
پدر جان ! این #زنان در دنیا چه کرده بودند که خداوند آنان را چنین #عذاب می کند؟!
⭐️⭐️⭐️رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند:
✳️ دخترم ! زنی که از #موی_سرش آویخته شده بود ٬ موی سر خود را از #نامحرم نمی پوشاند.
✳️ زنی که از #پستانش آویزان بود ٬ زنی است که از حق شوهرش #امتناع می ورزیده.
✳️ و زنی که از #زبانش آویزان بود ٬ شوهرش را با زبان #اذیت می کرد.
✳️ و زنی که #گوشت بدن خود را می خورد ٬ خود را برای دیگران #زینت می کرد و از #نامحرمان پرهیز نداشت.
✳️ و زنی که #دست و #پایش بسته بود و مارها و #عقربها بر او #مسلط شده بودند ٬ به وضو و طهارت لباس و غسل #جنابت و #حیض اهمیت نمی داد و نظافت و پاکیزگی را مراعات نمی کرد ٬ و نماز را #سبک می شمرد و مورد اهانت قرار می داد.
✳️ و زنی که #کر و کور و لال بود ٬ زنی است که از راه #زنا بچه به دنیا می آورد و به شوهرش می گوید بچه تو است.
✳️ و زنی که #گوشت بدن او را با قیچی می بریدند ٬ خود را در اختیار #مردان_اجنبی می گذاشت.
✳️ و زنی که #صورت و دستانش می سوخت و او او امعا و احشای داخلی خودش را می خورد ٬ زنی است که واسطه کارهای #نامشروع و خلاف عفت و عصمت قرار می گرفت.
✳️ و زنی که سرش مانند #خوک و بدنش مانند الاغ بود ٬ او زنی #سخن_چین و دروغگو بود.
✳️ و اما زنی که در قیافه #سگ بود و آتش از نشیمنگاه او وارد و از دهانش خارج می شد ٬ زنی #خواننده و #حسود بود.
✨✨✨سپس فرمودند: وای بر زنی که #همسرش از او #راضی نباشد و خوشا به حال آن که همسرش از او راضی باشد.
📚 داستانهای بحارالانوار ٬ ج۵ ٬ص۶۹ – زبده القصص ٬ ص۲۰۲
🗣خانوووووووووم......شماره بدم؟
🚗خانوم خوشگله برسونمت؟؟
💁♂ #خوشگله چن لحظه از وقتتو به ما میدی؟؟
☝️اینها جملاتی بود که دخترک در طول مسیر خوابگاه تا دانشگاه می شنید!‼️
بیچاره اصلا” اهل این حرفها نبود… این قضیه به شدت آزارش می داد😔
🎋 تا جایی که چند بار تصمیم گرفت بی خیال درس و مدرک شود و به محل زندگیش بازگردد...
🌸روزی به امامزاده ی نزدیک #دانشگاه رفت…
👈شاید می خواست گله کند از وضعیت آن شهر لعنتی….!‼️
🍁دخترک وارد حیاط امامزاده شد
خسته… انگار فقط آمده بود #گریه کند…
دردش گفتنی نبود…!!!
🍃رفت و از روی آویز چادری برداشت و سر کرد
وارد #حرم شد و کنار ضریح نشست🌸
😔زیر لب چیزی می گفت انگار!!! ‼️
😭خدایا کمکم کن…
☝️چند ساعت بعد،دختر که کنار #ضریح خوابیده بود با صدای زنی بیدار شد…
👩💼خانوم! خانوم! پاشو سر راه نشستی! مردم می خوان #زیارت کنن!!!‼️
😧دخترک سراسیمه بلند شد و یادش افتاد که باید قبل از ساعت 8 خود را به خوابگاه برساند…
💃به سرعت از آنجا خارج شد… وارد #شهر شد…
اما… اما انگار چیزی شده بود… دیگر کسی او را بد نگاه نمی کرد..!
😯 انگار محترم شده بود… #نگاه #هوس_آلودی تعقیبش نمی کرد!‼️
🌼احساس #امنیت کرد…با خود گفت: مگه میشه انقد زود دعام #مستجاب
شده باشه!!!!
🙎فکر کرد شاید اشتباه می کند!!! ‼️اما اینطور نبود!
🌿یک لحظه به خود آمد…
🌸دید #چادر #امامزاده را سر جایش نگذاشته…!☺️
#طنز_جبهه🤣
طلبه های جوان👳♂️آمده بودند برای #بازدید👀 از جبهه
0️⃣3️⃣نفری بودند.
#شب که خوابیده 😴بودیم
دوسه نفربیدارم کردند😧
وشروع کردند به پرسیدن سوال های مسخره و الکی!😜
مثلا میگفتند:
#قرمز چه رنگیه برادر؟!😐
#عصبی شده بودم😤.
گقتند:
بابابی خیال!😏
توکه بیدارشدی
#حرص نخور بیا بریم یکی دیگه رو #بیدار کنیم!😎
دیدم بد هم نمیگویند😍😂☺️
خلاصه همین طوری سی نفررابیدارکردیم!😅😉
حالا نصف شبی جماعتی بیدارشدیم و همه مان دنبال شلوغ کاری هستیم!😇
قرار شد یک نفر خودش را به مردن بزند و بقیه درمحوطه قرارگاه #تشییعش کنند!😃😄
فوری پارچه سفیدی انداختیم روی محمد رضا
و #قول گرفتیم تحت هرشرایطی 😶خودش رانگه دارد!
گذاشتیمش روی #دوش🚿بچه ها و راه افتادیم👞
•| #گریه و زاری!😭😢
یکی میگفت:
ممدرضا !
نامرد چرا رفتیییی؟😱😭😩
یکی میگفت:
تو قرار نبود شهید شی!
دیگری داد میزد:
#شهیده دیگ چی میگی؟
مگه توجبهه نمرده!
یکی #عربده میکشید😫
یکی #غش می کرد😑
در مسیر بقیه بچه ها هم اضافه➕میشدند و چون از قضیه با خبر نبودند واقعا گریه 😭و شیون راه می انداختند!
گفتیم برویم سمت اتاق #طلبه_ها
#جنازه را بردیم داخل اتاق
این بندگان خدا که فکر میکردند #قضیه جدیه
رفتند وضو گرفتند و نشستند به قران 📖خواندن بالای سر #میت
در همین بین من به یکی از بچه ها گفتم :
برو خودت رو روی محمد رضا بینداز ویک
نیشگون محکم بگیر☺️😂
رفت گریه کنان پرید روی محمد رضاوگفت:
محمد رضا این قرارمون نبود😩
منم میخوام باهات بیااااام😭
بعد نیشگونی 👌گرفت که محمد رضا ازجا پرید
وچنان جیغی کشید😱که هفت هشت نفر از بچه ها از حال رفتند!
ماهم قاه قاه میخندیدیم😬😂😂😂😅
.....خلاصه آن شب با اینکه #تنبیه 👊سختی شدیم ولی حسابیی خندیدیم
#خنده_حلال
ادمین#گمنام❣️
@bashohadat