🏴 اشعار #شب_سوم_محرم
==============================
#حضرت_رقیه #مرثیه_حضرت_رقیه
در سن سه سالگی ز جان سیر شدم
از پای پُر از آبله دلگیر شدم
از بسکه مزاحمت فراهم کردم
شرمنده ام عمه دست و پا گیر شدم
گفتی که پدر مسافرت رفته و من
صد بار دگر دوباره پیگیر شدم
من بی تو چگونه از زمین برخیزم
باید کمکم کنی ٬ زمین گیر شدم
یک موی سیاه بین گیسویم نیست
سنی نگذشته از من و پیر شدم
از نَسل علی بودنِ من باعث شد
در طیِّ سفر بسته به زنجیر شدم
🔸شاعر:
#سعید_خرازی
#محرم
┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈
@darhamsara
┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈
مداحی_آنلاین_توی_خرابه_هر_شب_منتظرت.mp3
4.31M
🔳 #زمینه #شب_سوم #محرم
🌴توی خرابه هر شب منتظرت نشستم
🌴الان چند شبه بابا که چشمامو نبستم
🎤 #سید_مجید_بنی_فاطمه
👌بسیار دلنشین
شبتون پر نور
التماس دعا
در روزگاری نه چندان دور شبی از شبها
شاگردی در حال عبادت و گریه و زاری بود
مدتی در اين حال بود كه استاد خود را
بالای سرش دید، استاد با تعجب و حیرت
او را نظاره میکرد
بعد از اندكی مكث استاد پرسید:
برای چه این همه ابراز ناراحتی
و گریه و زاری میکنی؟
شاگرد گفت: برای طلب بخشش
و گذشت خداوند از گناهانم
و برخورداری از لطف خداوند
استاد گفت: سؤالی میپرسم پاسخ ده
شاگرد گفت: با کمال میل استاد
استاد گفت: اگر مرغی را پروش دهی
هدف تو از پرورش آن چیست؟
شاگرد گفت: خوب معلوم است استاد
برای آنکه از گوشت و تخم مرغ آن
بهرهمند شوم
استاد گفت:
اگر آن مرغ برایت گریه و زاری کند
آیا از تصمیم خود منصرف خواهی شد؟
شاگرد گفت: خوب راستش نه!
نمیتوانم هدف دیگری از پرورش آن مرغ
برای خود تصور کنم
استاد گفت: حال اگر این مرغ
برایت تخم طلا كند چه؟
آیا باز هم او را خواهی کشت
تا از آن بهرهمند گردی؟!
شاگرد كمی فكر كرد و گفت:
نه هرگز استاد مطمئنا آن تخمها
برایم مهمتر و با ارزشتر خواهند بود
استاد گفت:
پس تو نیز برای خداوند چنین باش
همیشه تلاش کن تا با ارزشتر از
جسم، گوشت، پوست و استخوانت گردی
تلاش کن تا آنقدر برای انسانها
هستی و کائنات خداوند
مفید و با ارزش شوی تا مقام و لیاقتت
توجه، لطف و رحمت او را بدست آورد
خداوند از تو گریه و زاری نمیخواهد
او از تو حرکت، رشد، تعالی، و با ارزش
شدن را میخواهد و میپذیرد
نه ابراز ناراحتی و گریه و زاری را
╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮
@darhamsara
╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯
رنگش پریده موهاش سفیده.mp3
5.71M
🔳 #زمینه #روز_سوم #محرم
🌴رنگش پریده موهاش سفیده
🌴گونش سیاهه قدش یکم خمیده
🎤 #سید_مجید_بنی_فاطمه
⏯ #زمینه
👌بسیار دلنشین
⚫️ داستانک «لاک روضه»
بالاخره تموم شد.
_بریم مامان آمادهم.
فوت آخر را که به ناخن تازه لاک زدهام میکنم، چادرم را ازسر جالباسی برمیدارم .
ته آرایشم را که با تم مشکی مناسب این شبها زدهام دوباره نگاهی میاندازم. بعد چادر را روی روسری به زیباترین حالت و با فاصلهی مناسب، با وسواس تمام مرتب میکنم.
مامان رویش را گرفته و کیف سنگین مجلسیاش را روی دستش انداخته است.
وارد کوچهی حسینیه که میشویم، صدای گریهی بلند حاج مهدی از بلندگوهای حسینیه میآید. دلم میشکند. گریهی مردها سنگین است.
حاج مجید، کنار ورودی آقایان ایستاده و خیر مقدم میگوید. او تعمیراتی محله است همیشه زنجیر نقرهای ضخیمی به گردن دارد و گاهی مشکل مالی افراد را با قرض دادن برطرف میکند. البته میگویند یک مقداری بیشتر پس میگیرد که البته فرقی نمیکند، مهم این است که دعاهای مردم همیشه پشتش هست.
از کنار دیوار حسینیه که رد میشویم، مصطفی و سامان، دوستهای الهه و مریم، زنجیر به دست از کنارم رد میشوند و بر سر جایشان در کوچهای که بچههای محل برای سینهزنی بازکردهاند، دعوا میکنند.
وارد حسینیه که میشویم، سمیرا خانم و مائده را میبینیم که باز هم مثل همیشه حسابی تیپ زدهاند و کلی خرج لباس و آرایششان کردهاند.
اینجا کسی اعتقادی به سخنرانی ندارد. سخنرانها فقط شعار میدهند و ما گوشمان از شعار پر است. ما اهل شعار نیستیم.
بیشتر اهل سینهزنی و زنجیر هستیم.
از من گرفته تا خانم بزرگ محل، همه اعتقاد داریم اشک بر امام حسین، قلبها و گناهانمان را پاک میکند. هر ساله لااقل به حرمت این چند روز، نه مردهایمان ریش میتراشند. نه صدای موزیک بلند به گوش میرسد.
من هم هروقت که نماز نخوانم، این یک ماه به حرمت امام حسین نمازهایم را میخوانم.
البته محرم و صفر که تمام میشود، چادر نماز و چادر مشکی ام را با هم تا میکنم و میگذارم داخل کمد تا سال بعد.
تا به خودم میآیم، مجلس تمام میشود. حاج مهدی دعایش را میخواند و ما همه آمین میگوییم: «خدایا به آبروی امام حسین، کربلا قسمت همهی ما بفرما»
کربلا را دوست دارم. آمین را بلند میگویم.
مامان وسمیراخانم طبق معمول تا لحظهی خداحافظی، مشغول تعریف زندگی محیا و درگیریهای او با همسرش هستند.
بالاخره در صف شام، از هم جدا میشویم و یک غذا بیشتر میگیریم تا به نیت تبرک بخوریم.
محرم و صفر، عالم خاصی دارد. شب به شب روضه رفتن و گاهی اشک ریختن، حس خوبی به انسان میدهد.
من این شبها را دوست دارم، اما حال خاصی که امثال محبوبه، دخترخالهام میگویند، چیزی نیست که من بتوانم بفهمم. آنها این روزها جور دیگری هستند که شبیه من نیست.
پارسال محبوبه، یک دور کتاب آزادی معنوی شهید مطهری را در همین دهه خوانده بود. میگفت نگاهش به عزاداریها تغییر کرده.
به من هم گفت که از این جور کتابها بخوانم. میگفت محرم امسالم با پارسالم باید فرق داشته باشد، اما خب من حال این کارها و حرفها را ندارم. نمیدانم چرا انگار امسال و پارسالم، تفاوت چندانی نمیکند. شما میدانید چرا؟
┅⊰༻🔳༺⊱┅
#داستانک
#محرم
┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈
@darhamsara
┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈
#یا_زینب_ڪبرے_س💚
عرش را ساخٺ خدا با دَمِ مولا و سپس
سر در نُہ فلڪش نام تو را زد #زینب
الف قامٺ صبر اسٺ زصبرٺ قائم
الف قامٺ غم را تو شدے مَد #زینب
#یا_جبل_الصبر🌺
#شب_چهارم #محرم💔🥀
حاجسیدمجید_بنیفاطمه_فدات_بشن؛_بچههای_من_.mp3
7.97M
🔊 #صوتی | #شعرخوانی
📝 فدات بشن؛ بچههای من...
👤 حاجسیدمجید #بنی_فاطمه
◼️ ویژهٔ #چهارم_محرم
#محرم
التماس دعا از همه بزرگواران
کلیپ بسیار عالی روضه حر،پناهيان.mp3
1.71M
◾️روضه شب چهارم
🎙استاد پناهیان
┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈
@darhamsara
┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈
✨🌹✨
آیت الله اراکی فرمود:
شبی خواب امیرکبیر را دیدم، جایگاهی متفاوت و رفیع داشت پرسیدم چون شهیدی و مظلوم کشته شدی این مرتبت نصیبت گردید؟
با لبخند گفت خیر سؤال کردم چون چندین فرقه ضاله را نابود کردی؟ گفت :نه با تعجب پرسیدم پس راز این مقام چیست؟ جواب داد هدیه مولایم حسین است!
گفتم چطور؟ با اشک گفت آنگاه که رگ دو دستم را در حمام فین کاشان زدند؛ چون خون از بدنم میرفت تشنگی بر من غلبه کرد سر چرخاندم تا بگویم قدری آبم دهید؛ ناگهان به خود گفتم میرزا تقی خان! ۲ تا رگ بریدند این همه تشنگی! پس چه کشید پسر فاطمه؟ او که از سر تا به پایش زخم شمشیر و نیزه و تیر بود! از عطش حسین حیا کردم ، لب به آب خواستن باز نکردم و اشک در دیدگانم جمع شد آن لحظه که صورتم بر خاک گذاشتند امام حسین آمد و گفت :
به یاد تشنگی ما ادب کردی و اشک ریختی؛ آب ننوشیدی این هدیه ما در برزخ، باشد تا در قیامت جبران کنیم
#محرم
#امام_حسین
┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈
@darhamsara
┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈
☘
فرياد رسي #صلوات در قبـر
شبلي نقل نموده است:
من همسايه اي داشتم که وفات نمود.
او را خواب ديدم،
از او پرسيدم: خدا با تو چه کرد؟
گفت : اي شيخ ! هول هاي بزرگ ديدم،
و رنج هاي عظيم کشيدم.
از آن جمله به وقت سوال منکر و نکير،
زبان من از کار باز ماند.
با خود مي گفتم : واويلاه،
اين عقوبت از کجا به من رسيد؟
آخر ، من مسلمان بودم و بر دين اسلام مُردم.
آن دو فرشته با غضب از من جواب طلبيدند.
ناگاه شخصي نيکو موي و خوش بوي آمد ،
ميان من و ايشان حايل شد
و مرا تلقين کرد تا جواب ايشان را
به نحو خوب بدهم ،
از آن شخص پرسيدم : تو کيستي – خدا تو را رحمت کند – که من را از اين غصه خلاصي دادي؟
گفت: من شخصي هستم که از صلواتي که تو بر پيغمبر (صلی الله علیه وآله) فرستادي آفريده شده ام، و مامورم در هر وقت و هر جا که در ماني به فرياد تو رسم
منبع: آثار و برکات صلوات ص ۱۳۱
✨به نیت فرج آقا صاحب الزمان (عج)
سـه صلـوات هـدیه کنید✨ 🌹
┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈
@darhamsara
┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️عزاداری امام حسین (علیه السلام) را ساده نگیرید.
#استاد_پناهیان
#محرم
✦
╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮
@darhamsara
╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯
تست شخصیت شناسی
دوست دارید در کدام مسیر قدم بزنید؟
🔘 مسیر 1
🔘 مسیر 2
🔘 مسیر 3
🔘 مسیر 4
🔘 مسیر 5
🔘 مسیر 6
انتخاب شما = شخصیت شما
#شخصیت_شناسی
┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈
@darhamsara
┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈
مداحی_آنلاین_چه_نسیمی_که_خود_طوفان_است_مهدی_رسولی.mp3
7.07M
🔳 #زمینه #شب_پنجم #محرم
🌴چه نسیمی که خود طوفان است
🌴پا برهنه وسط میدان است
🎤 #مهدی_رسولی
👌 #پیشنهاد_ویژه