YEKNET.IR - zamine - shabe 2 moharram1399 - narimani.mp3
9.55M
🔳 #زمینه #شب_اول #محرم
🌴آتش عشقت فتاده به نیستان دل
🌴شد پریشان از داغ تو سر و سامان دل
🎤 #سید_رضا_نریمانی
👌فوق زیبا
#محرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بوی محرمت میاد اباعبدالله..🤚🏻💔
#محرم🏴
#امام_حسین
هدایت شده از 💕زندگی عاشقانه💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 آداب محرم . . .
🎙استاد عالی
اللهـمعجـللولیڪالفـرج
#محرم
تحویل سال
به وقتِ مُحَرّم است
حَوّل قلـُوبَنا
بِبُکاءِ عَلَی الحُسَین
#یااهلالعالَمقُتِلَالحسینُبکربلاعطشانا💔
#شب_اول #محرم💔
خدایا🙏
در دومین روز محرم
از تو تمنا دارم 🙏
شفا عنایت کنےمریض ها را🤕
امید ببخشی نا امیدان را😔
در رحمت بگشاے برنیازمندان🙌
گره بازکنے از گرفتاران و🌼
آرامش و برکت هدیه دهے به تمام خانه ها🙏
آمیـــن یا ذَالْجَلالِ وَالْاِكْرام 🙏
ای صاحب جلال و بزرگواری 🙏
#محرم
4_5816487103017519099.mp3
4.19M
🔳 #زمینه #شب_سوم #محرم
🌴با این که من سه سالمه
🌴درد و غمام یه عالمه
🎤 #جواد_مقدم
👌بسیار دلنشین
🔴مرجع رسمی #مداحی های روز
✨﷽✨
📚حکایات
یکی از مداحان تعریف میکرد چای ریز مسجدمون فوت کرد ، سر مزارش رفتم گفتم یه عمر نوکری کردی برای ارباب بی کفن حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام ...،
بیا بهم بگو ارباب برات چه کرد ...!
ایشان میگفت دو سه شب از فوتش گذشته بود خوابش رو دیدم گفتم مشت علی چه خبر؟
گفت الحمدلله جام خوبه
ارباب این باغ و قصر رو بهم داده
دیدم عجب جای قشنگی بهش دادن.
گفتم بگو چی شد؟ چی دیدی ؟
گفت شب اول قبرم امام حسین علیه السلام آمد بالای سرم ،
صدا زد آقا مشهدی علی
خوش آمدی ..
مشهدی علی توی کل عمرت 12 هزار و 427 تا برای ما چایی ریختی ...
این عطیه و هدیه ما رو فعلا بگیر تا روز قیامت جبران کنیم ...
میگفت دیدم مشت علی گریه کرد .
گفتم دیگه چرا گریه میکنی ؟
گفت : اگه میدونستم ارباب این قدر دقیق حساب نوکری من رو داره
برای هر نفر شخصا" هم چایی میریختم ، هم چایی میبردم ...
عزیزانم : نوکری خود را دست کم نگیرید...
چیزی در این دستگاه کم و زیاد نمیشود... و هر کاری ولو کوچک برای حضرت زهرا سلام الله علیه و ذریه مطهرش انجام دهیم.
#محرم
┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈
@darhamsara
┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈
#تست هوش بینایی و دقت
با دقت به تصویر بالا نگاه کنید (☝️)
پس از 20 ثانیه تلاش، چند «دست» میبینید؟
👈13 - 14 دست : معمولی
👈15 - 16 دست : خــوب
👈17 - 18 دست : عـــــالی
┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈
@darhamsara
┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈
🏴 اشعار #شب_سوم_محرم
==============================
#حضرت_رقیه #مرثیه_حضرت_رقیه
در سن سه سالگی ز جان سیر شدم
از پای پُر از آبله دلگیر شدم
از بسکه مزاحمت فراهم کردم
شرمنده ام عمه دست و پا گیر شدم
گفتی که پدر مسافرت رفته و من
صد بار دگر دوباره پیگیر شدم
من بی تو چگونه از زمین برخیزم
باید کمکم کنی ٬ زمین گیر شدم
یک موی سیاه بین گیسویم نیست
سنی نگذشته از من و پیر شدم
از نَسل علی بودنِ من باعث شد
در طیِّ سفر بسته به زنجیر شدم
🔸شاعر:
#سعید_خرازی
#محرم
┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈
@darhamsara
┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈
مداحی_آنلاین_توی_خرابه_هر_شب_منتظرت.mp3
4.31M
🔳 #زمینه #شب_سوم #محرم
🌴توی خرابه هر شب منتظرت نشستم
🌴الان چند شبه بابا که چشمامو نبستم
🎤 #سید_مجید_بنی_فاطمه
👌بسیار دلنشین
شبتون پر نور
التماس دعا
در روزگاری نه چندان دور شبی از شبها
شاگردی در حال عبادت و گریه و زاری بود
مدتی در اين حال بود كه استاد خود را
بالای سرش دید، استاد با تعجب و حیرت
او را نظاره میکرد
بعد از اندكی مكث استاد پرسید:
برای چه این همه ابراز ناراحتی
و گریه و زاری میکنی؟
شاگرد گفت: برای طلب بخشش
و گذشت خداوند از گناهانم
و برخورداری از لطف خداوند
استاد گفت: سؤالی میپرسم پاسخ ده
شاگرد گفت: با کمال میل استاد
استاد گفت: اگر مرغی را پروش دهی
هدف تو از پرورش آن چیست؟
شاگرد گفت: خوب معلوم است استاد
برای آنکه از گوشت و تخم مرغ آن
بهرهمند شوم
استاد گفت:
اگر آن مرغ برایت گریه و زاری کند
آیا از تصمیم خود منصرف خواهی شد؟
شاگرد گفت: خوب راستش نه!
نمیتوانم هدف دیگری از پرورش آن مرغ
برای خود تصور کنم
استاد گفت: حال اگر این مرغ
برایت تخم طلا كند چه؟
آیا باز هم او را خواهی کشت
تا از آن بهرهمند گردی؟!
شاگرد كمی فكر كرد و گفت:
نه هرگز استاد مطمئنا آن تخمها
برایم مهمتر و با ارزشتر خواهند بود
استاد گفت:
پس تو نیز برای خداوند چنین باش
همیشه تلاش کن تا با ارزشتر از
جسم، گوشت، پوست و استخوانت گردی
تلاش کن تا آنقدر برای انسانها
هستی و کائنات خداوند
مفید و با ارزش شوی تا مقام و لیاقتت
توجه، لطف و رحمت او را بدست آورد
خداوند از تو گریه و زاری نمیخواهد
او از تو حرکت، رشد، تعالی، و با ارزش
شدن را میخواهد و میپذیرد
نه ابراز ناراحتی و گریه و زاری را
╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮
@darhamsara
╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯
رنگش پریده موهاش سفیده.mp3
5.71M
🔳 #زمینه #روز_سوم #محرم
🌴رنگش پریده موهاش سفیده
🌴گونش سیاهه قدش یکم خمیده
🎤 #سید_مجید_بنی_فاطمه
⏯ #زمینه
👌بسیار دلنشین
⚫️ داستانک «لاک روضه»
بالاخره تموم شد.
_بریم مامان آمادهم.
فوت آخر را که به ناخن تازه لاک زدهام میکنم، چادرم را ازسر جالباسی برمیدارم .
ته آرایشم را که با تم مشکی مناسب این شبها زدهام دوباره نگاهی میاندازم. بعد چادر را روی روسری به زیباترین حالت و با فاصلهی مناسب، با وسواس تمام مرتب میکنم.
مامان رویش را گرفته و کیف سنگین مجلسیاش را روی دستش انداخته است.
وارد کوچهی حسینیه که میشویم، صدای گریهی بلند حاج مهدی از بلندگوهای حسینیه میآید. دلم میشکند. گریهی مردها سنگین است.
حاج مجید، کنار ورودی آقایان ایستاده و خیر مقدم میگوید. او تعمیراتی محله است همیشه زنجیر نقرهای ضخیمی به گردن دارد و گاهی مشکل مالی افراد را با قرض دادن برطرف میکند. البته میگویند یک مقداری بیشتر پس میگیرد که البته فرقی نمیکند، مهم این است که دعاهای مردم همیشه پشتش هست.
از کنار دیوار حسینیه که رد میشویم، مصطفی و سامان، دوستهای الهه و مریم، زنجیر به دست از کنارم رد میشوند و بر سر جایشان در کوچهای که بچههای محل برای سینهزنی بازکردهاند، دعوا میکنند.
وارد حسینیه که میشویم، سمیرا خانم و مائده را میبینیم که باز هم مثل همیشه حسابی تیپ زدهاند و کلی خرج لباس و آرایششان کردهاند.
اینجا کسی اعتقادی به سخنرانی ندارد. سخنرانها فقط شعار میدهند و ما گوشمان از شعار پر است. ما اهل شعار نیستیم.
بیشتر اهل سینهزنی و زنجیر هستیم.
از من گرفته تا خانم بزرگ محل، همه اعتقاد داریم اشک بر امام حسین، قلبها و گناهانمان را پاک میکند. هر ساله لااقل به حرمت این چند روز، نه مردهایمان ریش میتراشند. نه صدای موزیک بلند به گوش میرسد.
من هم هروقت که نماز نخوانم، این یک ماه به حرمت امام حسین نمازهایم را میخوانم.
البته محرم و صفر که تمام میشود، چادر نماز و چادر مشکی ام را با هم تا میکنم و میگذارم داخل کمد تا سال بعد.
تا به خودم میآیم، مجلس تمام میشود. حاج مهدی دعایش را میخواند و ما همه آمین میگوییم: «خدایا به آبروی امام حسین، کربلا قسمت همهی ما بفرما»
کربلا را دوست دارم. آمین را بلند میگویم.
مامان وسمیراخانم طبق معمول تا لحظهی خداحافظی، مشغول تعریف زندگی محیا و درگیریهای او با همسرش هستند.
بالاخره در صف شام، از هم جدا میشویم و یک غذا بیشتر میگیریم تا به نیت تبرک بخوریم.
محرم و صفر، عالم خاصی دارد. شب به شب روضه رفتن و گاهی اشک ریختن، حس خوبی به انسان میدهد.
من این شبها را دوست دارم، اما حال خاصی که امثال محبوبه، دخترخالهام میگویند، چیزی نیست که من بتوانم بفهمم. آنها این روزها جور دیگری هستند که شبیه من نیست.
پارسال محبوبه، یک دور کتاب آزادی معنوی شهید مطهری را در همین دهه خوانده بود. میگفت نگاهش به عزاداریها تغییر کرده.
به من هم گفت که از این جور کتابها بخوانم. میگفت محرم امسالم با پارسالم باید فرق داشته باشد، اما خب من حال این کارها و حرفها را ندارم. نمیدانم چرا انگار امسال و پارسالم، تفاوت چندانی نمیکند. شما میدانید چرا؟
┅⊰༻🔳༺⊱┅
#داستانک
#محرم
┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈
@darhamsara
┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈
#یا_زینب_ڪبرے_س💚
عرش را ساخٺ خدا با دَمِ مولا و سپس
سر در نُہ فلڪش نام تو را زد #زینب
الف قامٺ صبر اسٺ زصبرٺ قائم
الف قامٺ غم را تو شدے مَد #زینب
#یا_جبل_الصبر🌺
#شب_چهارم #محرم💔🥀