eitaa logo
دری به سوی یاران عاشق
262 دنبال‌کننده
10.5هزار عکس
3.4هزار ویدیو
627 فایل
۱۳۹۸/۸/۲۲ 🌱همیشہ مےگفت: اگه میخوای‌ سربازامام‌زمان‌ باشے، باید توانایی‌هات‌ رو بالاببری‌ ... شیعه باید همہ‌فن‌حریف باشه، و از همه چے سر دربیاره 🍃انشاءالله صاحب زمان بیاد به ایران ️ زیرپاش بریزیم گلاب ناب کاشان دری به سوی یاران عاشق
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰در آستانه هفته جمعیت مشاوره خانواده مهر کاشان برگزار می کند: 👌👌 کارگاه رایگان ⭕️کارگاه آموزشی بررسی مشکلات شایع زنان و راههای درمان آن ⭕️خانم دکتر زارع، کارشناس مامایی و ارشد روانشناسی بالینی 👩 ویژه بانوان 👩 🎯مکان: فرهنگسرای بانو خیابان ۲۲ بهمن 🎯زمان: پنجشنبه ۲۱ اردیبهشت ساعت ۱۰ صبح ____________________
همزمان با پنجمین روز از هفته هلال‌ با شعار «هلال ؛ نشان امید» اجرای طرح حمایت ماندگار «اهدای خون» به همت کانون دانشجویی دانشگاه پیام نور جمعیت هلال احمر شهرستان کاشان
همزمان با پنجمین روز از هفته هلال‌ با شعار «هلال ؛ نشان امید» دوره آموزشی بیانیه گام دوم انقلاب ویژه پرسنل و مربیان جمعیت هلال احمر شهرستان کاشان
همزمان با پنجمین روز از هفته هلال‌ با شعار «هلال ؛ نشان امید» دوره آموزشی امداد و کمک های اولیه مقدماتی ویژه دانشجویان و اساتید دانشگاه فرهنگیان شهرستان کاشان
باسلام هر روز را بایاد شهدا آغاز کنیم 🌷 پاسدار شهید غلامحسین احمدی 🌷 تولد اول فروردین ۱۳۳۶ نهاوند 🌷 شهادت ۲۰ اردیبهشت ۱۳۶۴ اهواز 🌷 سن موقع شهادت ۲۸ سال 🌷 امروز سالگرد شهادت این شهید عزیز می‌باشد ✍ فرازی از وصیتنامه این شهید عزیز ✅ چند مطلب را كه در زندگى خويش مهم ميدانم را به عمل كردن به آن سفارش مى كنم كه بعد از اين حقير كمر همت در عمل به آن بندید ✅ اولا دعا براى امام و پيروزى رزمندگان اسلام را فراموش نكنيد. ✅ ثانيا در عمل ثابت كنيد كه پيرو امام و مقلد ايشان هستيد و اين تنها به حرف نتيجه اى نخواهد داشت كه مثمر ثمر واقع گردد و بايد به نداى اين بزرگمرد تاريخ شيعه لبيك گفته و با ايثار جان و مال خود امام عزيز را يارى كنيد و به آنچه كه می فرمايند عمل كنيد. ✅ ثالثا جهت پيشبرد انقلاب و اسلام فقاهتى و خشنودى ولى عصر(عج) پشتيبان روحانيت مبارز بوده و دستورات زندگى را شيعى وار دقيقا عمل كنيد. 🤲 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با صلوات 🤲 دعای این شهید عزیز بدرقه امروزتان ان شاء الله
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید مهرداد عزیزاللهی نوجوان ۱۴ ساله دیدن این چند ثانیه بر مردم و هر مسئولی در جمهوری اسلامی لازمه چقدر معصومیت و خلوص در یک فرد جمع شده... چیزی جز شهادت لیاقت این نوجوان عزیز کرده نبوده شهید
27.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کار زیبای نماینده ولی فقیه و امام جمعه کاشان در تقدیر از معلم خود بعد از گذشت ۳۵ سال!!!
( ♥️ ° 📕 ) 📚| ✍| 📖| - فرهاد! - چیزی نیست! قلدر می‌شود. با شدت خاص خودش می‌پرسد: - من دوست قدیمی نیستم، اما این ده روز اندازۀ یه عمر با هم بودیم، بگو! لبخند می‌زنم تا فراموش کند. هیچ‌ عکس‌العملی نشان نمی‌دهد جز اخم میان دو ابرویش. دیگر طاقت ندارم، اشتباه است حرفی که در دل دارم را بزنم؛ اما این اشتباه را می‌کنم و می‌پرسم: - شاهرخ... مادر تو منتظر چیه؟ هیچ نمی‌گوید. اما رنگ صورتش می‌پرد. دستش چانه‌ام را فشار می‌دهد. دوباره می‌گویم: - آخرین لحظه قبل از بیهوشی بهت چی گفت؟ دستش از زیر چانه‌ام شل می‌شود و می‌گوید: - خواب دیدی؟... کسی چیزی گفته... دکترش... حرفی زده؟ این‌ها را با صدای ضعیفی می‌گوید که از ابهت صدای او بعید است. - چی شده؟ حرف بزن فرهاد. یا نباید شروع می‌کردم یا حالا دیگر وقت تمام کردن نیست. - هیچی. فقط امروز که مادرم رو آوردم. یه لحظه حس کردم مادر خودم اگر بود چه کار می‌کردم؟ حالم بد شده، گفتم اگر مادرت چیزی گفته و خواسته، برآورده کنیم. چشم می‌بندد و چیزی نمی‌گوید. تا آخر شب هیچ‌کدام چیزی نمی‌گوییم. تا صبح هرچه غلت می‌زنم شاهرخ نشسته‌ است. رو به حیاط نشسته ‌است. نیمه شب‌ است که من هم می‌نشینم و نگاهش می‌کنم. ‌سکوت آسمان و زمین را می‌شکند: - فرهاد! - جانم! منتظر هر حرفی بودم جز این‌که می‌گوید: - تو وضو گرفتن بلدی؟ - بلد بودم. هم وضو و هم نماز. فقط نمی‌خواندم. - میای ببینی درست می‌گیرم. کنار حوض کوچک حیاط که می‌رویم، من ساکت وضو می‌گیرم و شاهرخ با بغض! داخل اتاق که می‌شویم، در تاریکی شب و زیر نور کم مهتاب زل می‌زند به طاقچه‌ای که گوشه‌اش دو سجاده است. - نماز خوندن بلدی؟ سجاده‌ها روی دستم سبکی بال پروانه را دارد و عطر حرم. برای خودم و شاهرخ پهن می‌کنم. می‌ایستم کنارش. بلند می‌خوانم، با من آرام می‌خواند. نماز که تمام می‌شود با بغض می‌گوید:   -این نماز من به درد می‌خوره؟ بغض گره شده در گلویم، نمی‌گذارد حرفی بزنم. اما صدای لرزان شاهرخ پر از گریه است و حالش، حال یک نیازمند بی‌پناه، که هیچ‌کس جز خود خدا نمی‌تواند برایش کاری کند، و زمزمه‌هایی که تمامی ندارد. - ننه‌م همیشه آرزو داشت من برگردم پیش خدا. اشک می‌شود ستاره‌ای که در چشمان شاهرخ می‌درخشد، روشن و خاموش می‌شود.   الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَجْ .•°°•.💬.•°°•. ⊱ @daribesoyeyaranashegh `•. ༄༅ ♥️ °•¸.•°࿐ ➺
( ♥️ ° 📕 ) 📚| ✍| 📖| - می‌گفت خدا خلقت کرده، چرا براش بندگی نمی‌کنی؟ یک تلخند گوشۀ لبش می‌نشیند و اولین قطره می‌چکد. - می‌گفتم ننه، خدا به من احتیاج نداره. دومین قطره که می‌چکد سرش بیشتر خم می‌شود. - می‌گفت خدا دوستت داره. می‌گفتم پس اگه دوستم داره راحتم بذاره هرطور می‌خوام زندگی کنم. لرزش صدایش بیشتر می‌شود. - می‌گفت چون دوستت داره برات حرف و حدیث داره. سرش را می‌آورد بالا و به صورتم زل می‌زند. اشک‌هایم را از شاهرخ پنهان نمی‌کنم. من خیلی وقت بود که دیگر اشک نداشتم. دلم سنگ شده بود انگار، حالا برای حال خودم و شاهرخ خوش‌حالم و دل‌گرفته؛ این دل گرفتگی را دوست دارم! - می‌گفتم ننه گیر می‌دی؟ چشم می‌بندم چون حس می‌کنم او مجبور است در چشمان من نگاه کند، اما من که مجبور نیستم. - می‌گفت اشتباه کردم که بد زندگی کردم. تو رو هم بیگانه با خودت و خدا کردم. لب که می‌گزد، لبم را می‌گزم که صدای اشک‌هایم بلند نشود. - می‌گفتم بارک‌الله ننه، تو هرطور خواستی زندگی کردی، بذار هرطور دلم می‌خواد زندگی کنم. دست روی شانه‌ام می‌گذارد و با صدا گریه می‌کند. - می‌گفت من گل زندگیمو پلاسوندم... تو تر و تازه برو پیش خدا... فرهاد، مادر‌م سی‌سال نماز نخونده‌ بود. روزه نگرفته ‌بود. بعد با بابام ازدواج کرد که اونم اهل همه‌چی بوده و هیچی نبوده. بعد که بابام رفت ننه‌م به هم ریخت. خیلی گذشت و گشت تا آباد شد. من ده‌ساله بودم که بابام رفت. من چرا دارم گریه می‌کنم؟ - همۀ نمازاشو خوند. روزه‌هاشم گرفت. باور می‌کنی چند بارم رفت مشهد. من اما به اینا عادت ندارم. - شاهرخ! - من باور دارم خدا هست. احمقا فقط می‌گن خدا نیست. اما خب، عادت ندارم. تنبلیم می‌شه. مادرم فکر می‌کنه تقصیر اونه من این‌طوری‌ام. خودش رو خیلی می‌خورد که چرا من رو این‌طوری بارآورده. صدای هق‌هق شاهرخ را دوست دارم. تکان شانه‌های خودم را دوست دارم. هر دو لحظاتی را تجربه می‌کنیم که شاید سال‌ها بود در خودمان ندیده بودیم. همراهش و همراهم گریه می‌کند و گریه می‌کنم. الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَجْ .•°°•.💬.•°°•. ⊱ @daribesoyeyaranashegh `•. ༄༅ ♥️ °•¸.•°࿐ ➺