نبرد اراده و عربده!
علیرغم اُلدورم بُلدروم همآورد طلبانه ترامپ، شواهد نظامیگری موید روشن نشدن ماشین جنگ در خلیج فارس است.
منطق جنگ در فهم کلاسیک نظامیگری بعد از جنگ جهانی دوم، استوار بر دوگانه «عربده و ارعاب» بود.
ظرفیت و حیثیت جنگآوری در پولارایز دو قطبی استظهار به توازن وحشتی داشت که مطابق آن عنصر پیروز و متفوق آنی بود که در نبردعربدهها بتواند با عربدهٔای افزون تر بر چاشنی ارعاب افزوده و بدین منوال عنصر مقابل را خائف و مرعوب خود سازد.
پیروز چنین آوردی، آنی بود که بتواند طرف مقابل را در ماراتن وحشت ، زودتر مرعوب خود کند. در واقع در چنین آوردگاهی طرف مغلوب آنی بود که قبل از جنگ «توحش ناشی از جنگ» و «مهابت جنگ افزارانه حریف» ایشان را خائف و زمینگیر طرف مقابل کند.
بحران موشکی خلیج خوکها در ۱۹۶۳ مدلی برجسته از چنان نزاعی بین واشنگتن و مسکو بود که طی آن «کندی» توانست در نبرد عربدهها، زبردستانه «خروشچف» را با اتکای بر عربده افزونتر نظامی خود مرعوب و وادار به عقب نشینی کند.
مشکل ترامپ و سلف وی (جورج دبلیو بوش) در منازعه با ایران، فریزشدگی ایشان در ترمینولوژی میلیتاریسم جنگ سرد است.
دیروز «دبلیو بوش» همانقدر اشتباه کرد که در فردای ۱۱ سپتامبر خولیوشانه به ایران طعنه زد که «در نبرد با تروریست یا با مائید یا بر ما» و رهبر ایران ناخائفانه ایشان را شماتت کرد «نه با شمائیم نه با تروریستها»!
و امروز نیز «ترامپ» با همان ادبیات منقضی شده نابلدانه میکوشد ایران را از موضع «تفنگ سالاری» خائف و مهزوم خود کند.
جنگ در خلیج فارس همان روزی «آغاز نشده تمام شد» که واشنگتن با دادار دودور عزیمت ناو هواپیمابر آبراهام لینکن را بقصد ارعاب ایران «هشدار فرمائی» کرد اما برخلاف تصور، جمهوری اسلامی نه تنها دچار واهمه نشد بلکه ناباکانه خبر از خرامش شکار به شکارگاه داد!
مشکل آمریکا با ایران آنست که استراکچر نظامی واشنگتن برخوردار از عدم تقارن با میلیتاریزم ارزش محور ایران است.
واشنگتن برای جنگیدن تنها یک چیز را می داند و آن این که طرف مقابلش موظف به ترسیدن باید باشد و مشکل ایران نیز آنست که برخلاف توقع واشنگتن «بلد نیست» بترسد!
جنگ نوین برخلاف اندیکاتورهای جنگ سرد، جنگ اراده است نه عربده!
#داریوش_سجادی
#جنگ
#جنگ_خلیج_فارس
#ایت_الله_خامنهای
#ترامپ
#خلیج_فارس
#ناو_آبراهام_لینکلن
#جنگ_سرد