مداحی آنلاین - مادرم میگفت برات گریه کنم می بینی - حمید علیمی.mp3
7.84M
مادرم میگفت برات گریه کنم میبینی
میگفت آخرای مجلس دم در میشینی
🎤 #حمیدعلیمی
⏯ #شور
🌷 #صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
🌷 #شب_جمعه
┏━━━🍃🌺🍃━━━┓
@darmahzareghoran
┗━━━🍂━━
#اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج
حکمت پوشش عفیفانه ۱
جاذبه های بدنی شما بانوی عزیز، همچون روح تو نزد خدا احترام داره و نباید ارزان در اختیار چشم های هوسباز قرار بگیره.
بانو! با حفظ حجاب، هم برای جسم و جان خود ارزش قائل می شوی و هم مقتدرانه در برابر تبدیل شدن به ابزار هوسرانی مردان می ایستی.
👈بهای تو بهشت است!!
#پویش_حجاب_فاطمے
┏━━━🍃🌺🍃━━━┓
@darmahzareghoran
┗━━━🍂━━
#اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 چرا برای #امام_زمان (عج) دعا میکنیم، در حالی که به دعای ما احتیاجی ندارند؟
#تصویری
#استاد_پناهیان
┏━━━🍃🌺🍃━━━┓
@darmahzareghoran
┗━━━🍂━━
#اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج
مداحی آنلاین - سالروز ازدواج حضرت خدیجه و پیامبر اکرم.mp3
1.6M
سالروز
#ازدواج_پیامبر_اکرم_حضرت_خدیجه
💐بر همه عالم تهنیت بادا
💐جشن پیوندت یا رسول الله
🌷سالروز پاکترین، زلالترین، شادترین و مقدس ترین پیوند هستی مبارکباد .
┏━━━🍃🌺🍃━━━┓
@darmahzareghoran
┗━━━🍂━━
#اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج
💐بزمی که حق آراسته الحق تماشایی بود
💐جبریل مامورست و فکر مجلس آرایی بود
💐میکائیل از عرش آمده گرم پذیرایی بود
💐چشم کواکب خیره گر از چرخ مینایی بود
🌷دهم ربیع الاول #سالروز_ازدواج_پیامبر_اکرم_حضرت_خدیجه سلام الله علیها مبارک باد .
┏━━━🍃🌺🍃━━━┓
@darmahzareghoran
┗━━━🍂━━
#اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج
🔰 #غروب_جمعه
✍ بیانات #استاد_حاج_علی_اکبری
┏━━━🍃🌺🍃━━━┓
@darmahzareghoran
┗━━━🍂━━
#اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج
💖🌱❤🌱💖🌱❤🌱💖
یک شیعه باید طوری باشه که هرکس او را می بیند به یاد امام زمان بیفتد. ذکر امام زمان را بلند کنیم. هم در قلب خودمان و هم بلند بگوییم.
زمینه سازی بکنیم برای فرج. مردم را به یاد امام زمان بیندازیم. بگیم فلانی گناه نکن امام زمان داره میاد. امام زمان داره می بینه.
فعال باشیم. هر کجا که هستیم مروج امام زمان باشیم. افراد لاابالی دست همدیگه رو می گیرند با اصرار می برن پارتی. یک شخص سالم را اهل گناه می کنند. کمتر دیده می شود یک جوان متدین دوستش را ببره در خانه اهل بیت بگه بیا بریم دعای ندبه برای فرج امام زمان دعا کنیم...
هر کسی با هر مقام و مرتبهی اجتماعی و با هر سطح سواد و در هر شغل و حرفهای میتواند نام و یاد حضرت ولی عصر علیه السلام را زنده کند و دیگران را به مسیر مهر ورزی به امام علیه السلام و ارتباط با آن حضرت بکشاند.
به هر حال هیچ صنف و گروه و طایفهای نیست که نتواند خود و دیگران را با امام عصر علیه السلام پیوند بزند.
.
#کتاب_کشتی_پهلو_گرفته (جلسه ۱۰)
من هنوز شیرخواره بودم که عرصه را بر پدرم و پیروان او تنگتر کردند، زمینی را که به برکت او و به یمن خلقت او پدید آمده بود، نتوانستند بر او ببینند، او را، ما و مومنان او را به درهای کوچاندند که خشکی و سختی و سوزندگیاش شهرهی طبیعت بود و زبانزد تاریخ شد.
من اولین قدمهای راه افتادنم را بر روی ریگهای سوزان شعب ابیطالب گذاشتم.
و من بوضوح میدیدم که سختتر از آن تاولها که بر پاهای کودکانه من مینشست، زخمهایی بود که سینهی فراخ پدرم رسول خدا را شرحه شرحه میکرد و قلب عالمگیر او را میسوزاند.
یکی میآمد و لبهای چون کویر، تفته و ترک خوردهاش را به زحمت در مقابل پدرم میگشود و میگفت:
آب...
و پدرم بیآنکه هیچ کلامی بگوید چشمهای محجوبش را به زیر میانداخت و اندکی فاصلهی میان دندانهای مبارکش را بیشتر میکرد تا آن صحابی مومن، سنگ را در دهان او ببیند و ببیند که رسول خدا صلی الله علیه واله هم برای مقابله با آتش جگر سوز عطش، سنگ میمکد.
و آن دیگری مچاله از فشار گرسنگی، کشان کشان خود را به پیامبر میرساند و سلام و اسلام خود را تجدید میکرد تا رسول خدا بداند که یارانش، محکم و استوار ایستادهاند و هیچ حادثهای نمیتواند آنان را به زمین ضعف بنشاند یا به پرتگاه کفر بکشاند و وقتی پدرم او را در آغوش تحسین میفشرد، او تازه در مییافت که رسول خدا هم در مقابل فشار گرسنگی، سنگ بر شکم خویش بسته است.
همین خرمایی که مشتیاش انسانی را سیر نمیکند آن زمان یک دانهاش در دهان چهل انسان میگشت تا چهل مرد را در مرز میان زندگی و مرگ ایستاده نگاه دارد.
من شیر آمیخته به اندوه مادرم خدیجه را در کوران و تلاطم این دردهای درهم پیچیده نوشیدم.
سفرهی چشم اهل دره روزها و روزها منتظر میماند تا مگر محموله خوراکی از میان چنگالهای محاصره کنندگان شعب عبور کند و از لابلای سنگ و کلوخهای دامنه، به سلامت بگذرد و چند روز قناعت آمیز را پر کند.
دوران شعب پیش از آنکه طاقت زندانیان به سر آید تمام شد، اما آنچه تمام نشد، آسیبها و آزارهایی بود که بر جسم و جان پیامبر فرود میآمد.
این بارهای طاقتفرسا تا آن زمان که مادرم خدیجه حیات داشت بسیار هموارتر مینمود.
وقتی پیامبر پا از درگاه خانه به درون میگذاشت، ملاطفتها، مهربانیها، همدردیها و دلداریهای خدیجه آنچنان او را سبکبال میکرد که پدرم حتی تا وقت وفات هم او را به یاد میآورد و گهگاه در فراق او میگریست.
یادم نمیرود، یکبار عایشه از سر حسادت، نام مادرم را به تحقیر برد و پدرم آنچنان بر او نهیب زد که عایشه، هیچ گاه دیگر جرات نکرد در حضور رسول الله، از خدیجه بیاحترام یاد کند.
ان شاءالله #ادامه_دارد...
اَلسَّلامُ عَلَيْكِ یَا اُمّاهُ يَا فاطِمَةُ الزَّهْراء
یامَوْلٰاتیٖ یافاطِمَةُ اَغیٖثٖینیٖ
✍🏻 #به_قلم سید مهدی شجاعی
┏━━━🍃🌺🍃━━━┓
@darmahzareghoran
┗━━━🍂━━
#اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج
#کتاب_کشتی_پهلو_گرفته (جلسه ۱۱)
خبر رحلت مادر، برای من بسیار دردناک بود بخصوص که زخم شعب ابیطالب هنوز التیام نیافته بود و اندوه تنهایی پدرم کاستی نپذیرفته بود.
من وقتی به یکباره جای مادرم را در خانه، خالی یافتم سرآسیمه و آشفته موی به دامن پدر آویختم که:
- مادرم کجاست؟!
پدرم غم آلوده و مضطرب به من مینگریست و هیچ نمیگفت، شاید هیچ لحنی که بتواند آن خبر جانسوز را در آن بریزد نمییافت.
جبرئیل از پس این استیصال فرود آمد و به پدرم از جانب خدا پیام داد که:
«سلام مرا به فاطمهام برسان و بگو که مادر تو را در قصری از قصرهای بهشت جای دادیم که از طلا و یاقوت سرخ فراهم آمده است و او را با مریم دختر عمران و آسیه هم خانه ساختیم.»
من به یمن این پیام خداوند، آرامش یافتم، خداوند، جل و علا را تقدیس و تنزیه کردم و گفتم که سلامها و سلامتیها همه از اوست و تحیتها همه به او بازمیگردد.
کلام خدا اگر چه تسلای دل من شد اما فقدان خدیجه در کوران حوادث، چیزی نبود که برای پیامبر و من تحمل کردنی و تاب آوردنی باشد.
دلداری خدیجه نبود اما تیرهای تهمت و افترا و آسیب و ابتلای پیامبر همچنان به شدت و قوت خود باقی بود.
یک روز دیوانهاش میخواندند، یک روز ساحرش لقب میدادند. یک روز دروغگو و لاف زن و عقب ماندهاش مینامیدند و هر روز به وسیلهای دل مبارک او را میآزردند.
البته اصل و ریشه پیامبر استوارتر و شاخه و برگش در آسمان گستردهتر از آن بود که عصیانها و کفرانها و تهمتها و اذیتها بتواند خدشه و خللی در دعوت او پدید بیاورد یا ملول و خستهاش کند و از پایش درآورد.
او تا بدانجا در دعوت به هدایت ثبات میورزید و از دل و جان مایه میگذاشت که گاهی خدا به او فرمان توقف میداد و او را به مواظبت از جسم و جانش ملزم مینمود.
آنچه دل پیامبر را میآزرد، نه آزار دشمنان که جهالتشان بود، پیامبر نه از آنان، که بر آنان غمگین میشد که چرا تا بدان پایه بر جهالت خویش، پای میفشرند، و پا از حصار کفر و شرک بیرون نمیگذارند، چرا در فضای حیات بخش توحید تنفس نمیکنند، چرا حلاوت و شیرینی عبودیت را نمیچشند.
ان شاءالله #ادامه_دارد...
اَلسَّلامُ عَلَيْكِ یَا اُمّاهُ يَا فاطِمَةُ الزَّهْراء
یامَوْلٰاتیٖ یافاطِمَةُ اَغیٖثٖینیٖ
✍🏻 #به_قلم سید مهدی شجاعی
┏━━━🍃🌺🍃━━━┓
@darmahzareghoran
┗━━━🍂━━
#اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج
#کتاب_کشتی_پهلو_گرفته (جلسه ۱۲)
در این غمخواری، مشارکتی که ابوطالب موحد و خدیجهی مهربان با او میکردند از دست و دل هیچ ایثارگری جز همین دوخ بر نمیآمد.
وقتی ابوطالب و خدیجه رفتند، وقتی ابوطالب و خدیجه، هر دو در یکسال با پیامبر وداع کردند، پیامبر بسیار بیش از آنچه تصور میکرد، تنها شد.
و من اگر میخواستم فقط دختر او باشم، باری از دوش تنهایی از برنمیداشتم. پدرم با آنهمه مصیبت و سختی، نیاز به مادر داشت، مادری که پروانهوار گرد شمع وجود او بگردد و با بالهای محبت و ایثار، اشکهایش را بسترد
و من تلاش کردم که برای پدرم- محبوبترین خلق جهان- مادری کنم و موفق شدم.
پدرم مرد به مادری قبول کرد و به لقب «اُمّ اَبیها» مفتخرم ساخت.
و این شاید یکی از شیرینترین لقبهایی بود که خدا و پیامبرش به من داده بودند.
این لقب البته آسان به دست نیامد. پشت این لقب، خون دلها خفته بود و تیمارها نهفته.
هیچ کس نمیتواند عمق جراحت دل مرا بفهمد آنزمانی که من پدرم را پریشان حال و آشفته موی بر در گاه خانه مییافتم یا آزرده پای و آلوده لباس در آغوشش میفشردم، یا مجروح و زخم خورده، تیمارش میداشتم.
هر سنگ نه بر پای او که بر چشم من فرود میآمد و هر زخم نه بر اندام او که بر جگر من مینشست.
با این تفاوت عمیق که دل او، دل پیامبر بود، عظیم و استوار و نلرزیدنی ودل من دل فاطمه بود، نازک و لطیف و شکستنی.
شرایط آنقدر سخت و سختتر شد که خداوند پیامبرش را دستور هجرت داد.
مردمی که به خورشید با نفرت مینگرند، شایسته شباند. مردمی که به سوی آفتاب، کلوخ پرتاب میکنند، لایق ظلمتاند.
خورشید، طلوع کردنی است. ابرهای سیاه حتی اگر در آغاز مشرق کمین کنند، خورشید، متین و بزرگوار از کنارشان خواهد گذشت و روشنیاش را به ارمغان جهانیان خواهد برد.
ان شاءالله #ادامه_دارد...
اَلسَّلامُ عَلَيْكِ یَا اُمّاهُ يَا فاطِمَةُ الزَّهْراء
یامَوْلٰاتیٖ یافاطِمَةُ اَغیٖثٖینیٖ
✍🏻 #به_قلم سید مهدی شجاعی
┏━━━🍃🌺🍃━━━┓
@darmahzareghoran
┗━━━🍂━━
#اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج
🔆دعای محفوظ ماندن از زلزله
💠 امام کاظم (علیه السلام):
⚜ إِنَّ اَللّهَ يُمْسِكُ اَلسَّماواتِ وَ اَلْأَرْضَ أَنْ تَزُولا وَ لَئِنْ زالَتا إِنْ أَمْسَكَهُما مِنْ أَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ إِنَّهُ كانَ حَلِيماً غَفُوراً (فاطر 41)
🔹امام رضا از پدرش عليهما السلام روايت نموده كه فرمود: تاكنون كسي آيه
«همانا خدا آسمان ها و زمين را نگاه مي دارد تا نيفتند و اگر بيفتند بعد از او هيچ كس آنها را نگه نمي دارد؛اوست بردبار آمرزنده»
را هنگام خواب تلاوت ننموده جز آنكه هرگز خانه بر سرش فرو نريخته است
┏━━━🍃🌺🍃━━━┓
@darmahzareghoran
┗━━━🍂━━
#اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج
doa-faraj-farahmand_130517224348.mp3
858.6K
لحظه غروب، متعلّق به امام زمانت است، برنامهٔ خود را طوری تنظیم کن که چند دقیقه توسل به #امام_زمان ارواحنافداه داشته باشی. همه باهم دعای فرج را زمزمه کنیم.
┏━━━🍃🌺🍃━━━┓
@darmahzareghoran
┗━━━🍂━━
#اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج
4_6017269441056736111.mp3
11.51M
🌿🌷🌿🌷🌿
🌷🌿فرشتهها...
كِلكشان، از آسمان...
نقل و گل و گلاب میريزند!
آرامِ جانِ نبی!
به شيرينی خندههایتان قسم...
كه عشق...
از شما میآموزد؛
حلاوتِ دلدادگی...
و يكی شدن را!
🌹🌿سالروز ازدواج پیامبررحمت و بانو
خدیجهکبری(سلاماللهعلیها) مبارک!
┏━━━🍃🌺🍃━━━┓
@darmahzareghoran
┗━━━🍂━━
#اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج
☀️🍃 #صفحه_۵۷۱
🍃 #سوره #نوح⚘
تقدیم به رسول اکرم ،ص، وفاطمه زهرا ،س، وائمه اطهار،شهداوعلماء ،وتعجیل درامر فرج وقلب نازنین صاحب زمان عج واموات خودتون 🔽🍃🌹🍃
⚘🍃 @darmahzareghoran
🔦 #هدایتها #۵۷۱ #نوح 📖🕋
🌳مسیری تضمینی و کم هزینه، به سوی رشد و توسعه اقتصادی سیاسی که در برنامه مسؤولان مملکت ما، خیلی جایش خالیست!⬅️ تقویت معنویات و ارتباط با خدا، عامل نزول برکات و تقویت سیاسی نظامی 👈 «استَغفروا رَبَّكُمْ... يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُم مِّدْرَارًا وَيُمْدِدْكُم بِأَمْوَالٍ وَبَنِينَ وَيَجْعَل لَّكُمْ جَنَّاتٍ وَيَجْعَل لَّكُمْ أنهارا»
🌳مگر خدا نبود که ما را خلق کرد و حالا نیز دارد زندگی مان میدهد! چرا ادب و احترامش را نگه نمی داریم؟! 👈«مَّا لَكُمْ لَا تَرْجُونَ لِلَّـهِ وَقَارًا وَقَدْ خَلَقَكُمْ أَطْوَارًا»
🌳بهار دارد می آید! عین همین گیاهی که سر از خاک مرده برمی آورد، خدا نیز ما را خلق نمود! و به زودی دوباره برمی گردیم به همان خاک! ولی نه برای همیشه! بلکه دوباره مثل گیاهان، از خاک قبرمان خارجمان میکنند جهت حسابرسی 👈 «وَاللَّـهُ أَنبَتَكُم مِّنَ الْأَرْضِ نَبَاتًا ثُمَّ يُعِيدُكُمْ فِيهَا وَيُخْرِجُكُمْ إِخْرَاجًا»
🌳 خروج از رکاب ولایت و قرآن، سرانجامش بندگی و اطاعت کسانی است که برخلاف قدرت و ثروت شان، هیچ کاری از دستشان برنمی آید برای خوشبختی ما! و ثروت و قدرت شان نیز، فقط خسارت داشته برایشان! 👈 «إِنَّهُمْ عَصَوْنِي وَاتَّبَعُوا مَن لَّمْ يَزِدْهُ مَالُهُ وَوَلَدُهُ إِلَّا خَسَارًا»
🌳مراقب باشیم که آب دارد میرسد به بالای سرمان! همین مسیر غفلت و گناه را ادامه دهیم، به زودی،موج های سهمگین گناهان، غرق مان میکنند و جهنمی! 👈 «مِّمَّا خَطِيئَاتِهِمْ أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا نَارًا»
🌳به دنیا و مال و منال تکیه نکنیم! که اگر خدا را ازدست دادیم، هیچ یار و یاوری نداریم تا ابد 👈 «فَلَمْ يَجِدُوا لَهُم مِّن دُونِ اللَّـهِ أَنصَارًا»
🌳معرفت یعنی خوشبختی و سعادت والدینت، در صدر دعاهایت باشد👈 «رَّبِّ اغْفِرْ لِي وَلِوَالِدَيَّ وَلِمَن دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِنًا وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ»
📮نشر دهید، رسانه قرآن و عترت باشید 📡
🕋📖طرح تلاوت روزانه قرآن 📖🕋