eitaa logo
دارالمهدی حبیب آباد🇵🇸
245 دنبال‌کننده
2هزار عکس
809 ویدیو
29 فایل
💐#اللهم_عجل_لولیک_الفرج •|بسم‌ربِّ‌المہــدے|• تنها کانال رسمی 🌺مرکزفرهنگی دارالمهدی(علیه السلام)🌺 حبیب آباد ❣️ماییمُ‌نَوای‌بی‌نَوایی بِسم الَّه اگر حریف مایی❣ (کپےمطالب بھ شࢪط دعا براے فࢪجِ مھدے زهࢪا) ادمین: @Parvaaz120
مشاهده در ایتا
دانلود
۰─┅༅ـــ✾❀﷽‌❀✾ـــ༅┅─ رمان زیبای ولی زندگی من و وحید و سختی هامون تازه شروع شد... قبل عروسی وحید بهم گفت: _دوست داری ماه عسل کجا بریم؟ گفتم: _جاهایی که بریم ،تا من کنم... -هر جایی که میتونیم بریم. -هر جایی؟!! یه کم دقیق نگاهم کرد.لبخند زد و گفت: _کربلا؟ از اینکه اینقدر خوب منو میشناخت خوشحال شدم.گفتم: _میتونیم؟ یه کم مکث کرد و گفت: _یه کاریش میکنم. بخاطر شرایط امنیتی کاریش بهش اجازه همچین سفری رو نمیدادن.خیلی تلاش کرد تا بالاخره تونست هماهنگ کنه که بریم. دو روز بعد عروسی راهی کربلا شدیم. دل تو دلم نبود.حال وحید هم مثل من بود.هیچ کدوممون روی زمین نبودیم. وقتی وحید روضه میخوند هیچ کدوممون آروم شدنی نبودیم. حس و حالمون تعریف کردنی نبود.وقتی با هم بودیم باهم گریه میکردیم.هیچ کدوممون اصراری برای پنهان کردن اشک ها و بغض هامون نداشتیم... نگران ریا شدن نبودیم. من و وحید یکی بودیم. کافی بود اسم حسین(ع)رو بشنویم اشک مثل سیل از چشمهامون جاری میشد. ساعت ها تو بین الحرمین می نشستیم،به گنبد امام حسین(ع)نگاه میکردیم، گریه میکردیم. به گنبد حضرت اباالفضل(ع)نگاه میکردیم، گریه میکردیم. خیلی ها گفتن اونجا برای ما هم دعا کنید ولی ما اونجا حتی به خودمون هم فکر نمیکردیم.اونجا فقط حسین(ع) بود و . اصلا وحید و زهرا مطرح نبود. فقط حسین(ع) بود و اشک. اونجا حتی نیاز نبود کسی روضه بخونه.به هر جایی نگاه میکردیم روضه بود.آب..خیمه گاه..آفتاب سوزان...داغی زمین..تل...بچه ها..گودال....همه روضه بود. هردومون برای اولین بار بود که میرفتیم. هردو مون داشتیم دق میکردیم.نفس کشیدن تو کربلا واقعا سخت بود.زنده بودن تو کربلا باعث شرمندگی بود. شرمنده بودیم که چرا با این همه مصیبت ما هنوز زنده ایم.شرمنده بودیم که خدا،حسینش(ع) رو فدای تربیت شدن ما کرد و ما هنوز................ اون سفر برای هردومون سفر عجیبی بود. وقتی برگشتیم هم قلب و روحمون اونجا بود. قبل از سفر کربلا مداحی های وحید سوزناک و با گریه بود.خودش هم گریه میکرد ولی بعد از سفر کربلا مداحی کردن براش خیلی سخت شده بود. وقتی مداحی میکرد خودش هم آروم شدنی نبود.مجلس ملتهب میشد. دیگه هیچ وقت روضه گودال نخوند.وقتی روضه میخوند همه نگران سلامتیش بودن.دیگه کمتر بهش میگفتن مداحی کنه.من حالشو میفهمیدم.بعد از سفر کربلا منم تو روضه ها دلم میخواست بمیرم از غصه. هروقت وحید میرفت هیئت، منم باهاش میرفتم.همه میدونستن من و وحید با هم ازدواج کردیم و منو خانم موحد صدا میکردن. یه شب که هیئت تموم شد نزدیک ماشین با یه خانمی که تو هیئت با هم دوست شده بودیم،صحبت میکردم.وحید با آقایی نزدیک میشد.قبل از اینکه وحید چیزی بگه اون آقا گفت: _سلام خانم روشن. از اینکه کسی تو هیئت منو به فامیل خودم صدا کرد تعجب کردم.نگاهش کردم.سهیل صادقی بود. سرمو انداختم پایین و سلام کردم.بعد احوالپرسی همسرش رو معرفی کرد.همون خانمی که قبلش داشتم باهاش صحبت میکردم.دختر خیلی خوبی بود.بعد احوالپرسی وحید به آقای صادقی گفت: _ماشین آوردی؟ آقای صادقی گفت: _آره.ممنون.مزاحمتون نمیشیم. خداحافظی کردیم و رفتن.وقتی تو ماشین نشستیم وحید گفت: _سهیل پسر خیلی خوبیه.به اون چرا جواب رد دادی؟ از حرفش تعجب کردم.لبخندی زد و گفت: _این روزها خیلی ها وقتی میفهمن با تو ازدواج کردم یه جوری نگاهم میکنن.از نگاهشون معلومه قبلا خاستگار تو بودن. -چند وقته میشناسیش؟ -چند سالی هست. -از گذشته ش چیزی بهت گفته؟ -یه چیزایی. -چی مثلا؟ -گفته بود تو یه مسائل دینی ابهاماتی داشته و یه دختری کمکش... حرفشو نصفه گذاشت و به من نگاه کرد. -تو کمکش کردی؟؟!!!!! -آقای صادقی بهت گفته بود دختری که به نامحرم نگاه بیجا نمیکنه لایق این هست که با کسی ازدواج کنه که اون هم به نامحرم نگاه نمیکنه؟ وحید با تعجب گفت: _تو بهش گفته بودی؟؟!!!!!!! -میبینی خدا چقدر حواسش به ما هست. یه حرف رو خودش به زبان من میاره،بعد با واسطه به شما میرسونه که من و شما الان اینجایی باشیم که هستیم. سه هفته بعد از اینکه از کربلا برگشتیم، وحید یه مأموریت یک ماهه رفت.... دلم خیلی براش تنگ شده بود.... ادامه دارد... ✍نویسنده بانو ______ 🌺مرکزفرهنگی دارالمهدی(علیه السلام)🌺 حبیب آباد👇 @darolmahdi313
۰─┅༅ـــ✾❀﷽‌❀✾ـــ༅┅─ رمان زیبای دلم خیلی براش تنگ شده بود.... پدر و مادروحید و مامان و بابای خودم اصرار داشتن وقتی وحید نیست،خونه نمونم.حتی وحید هم گفته بود بهتره تنها نباشی ولی من دوست داشتم خونه خودم باشم. دو روز اول خیلی برام سخت بود.خیلی با خودم فکر کردم.گفتم زندگی من اینه.وحید گاهی وقتها نیست.منکه نباید وقتی وحید نیست زندگی مو تعطیل کنم. رفتم تو آشپزخونه و برای خودم قیمه درست کردم. بعد از ازدواج وحید ازم خواست کلاس تیراندازی شرکت کنم... خودم اصلا تمایلی نداشتم ولی وحید اصرار کرد.منم بخاطر وحید قبول کردم.خیلی پیگیر کلاس تیراندازی من بود. منم بخاطر وحید تلاش کردم بهترین باشم. طوری که وقتی کلاس تموم شد،من نفر اول دوره بودم.وحید هم بهم افتخار میکرد. مریم هم بهم پیشنهاد داد کلاس امداد و هلال احمر هم برم. چون احتمال زخمی شدن وحید تو مأموریت هاش،زیاد بود.دوره های هلال احمر هم کامل رفتم... سرمو شلوغ کرده بودم که نبودن وحید کمتر اذیتم کنه.هربار که وحید تماس میگرفت از کارهایی که در طول روز انجام میدادم براش میگفتم تا بدونه من زندگی میکنم و ناراحت من نباشه. حتی گاهی که میگفتم برا خودم غذا درست کردم،خوشمزه بود یا بی نمک شده بود یا ترش بود، میخندید و میگفت اینقدر نگو دهانم آب افتاد. وقت های خالی هم به پدر و مادر خودم یا پدر و مادر وحید سر میزدم،خودمو ناهار یا شام دعوت میکردم خونه شون... اونا هم خوشحال میشدن.خونه برادرهام هم میرفتم. گاهی نرگس سادات و نجمه سادات میومدن پیشم. با اینکه سرم شلوغ بود،دلم خیلی برای وحید تنگ میشد. وقتی میومد خونه،روی مبل می نشست.براش چایی یا شربت میاوردم. همونجوری که وحید چایی یا شربتش رو میخورد من فقط نگاهش میکردم. هرروزی که میگذشت بیشتر عاشقش میشدم. همیشه وقتی میرفت مأموریت اونقدر تنهایی گریه میکردم تا آروم بشم. دیگه روضه هایی که برای خودم میذاشتم با صدای وحید بود.وقتی مداحی میکرد صداشو ضبط میکردم. نمیدونست وگرنه از حافظه گوشیم پاک میکرد.... شش ماه بعد متوجه شدم باردارم.... وحید عاشق بچه ها بود.مطمئن بودم خیلی خوشحال میشه.از خوشحالی نمیدونست چی بگه. همون شب وحید گفت که باید مأموریت دو ماهه بره که شاید هم بیشتر طول بکشه.وحید رفت مأموریت.من بیشتر خونه بابا بودم.حالم خوب نبود.... خیلی دوست داشتم تو این شرایط وحید کنارم باشه ولی ناراضی نبودم.دلم خیلی براش تنگ شده بود. هرجوری بود دو ماه گذشت... یک هفته به اومدن وحید مونده بود که گفت مأموریتش بیشتر طول میکشه و شاید تا دو ماه دیگه هم نیاد.حتی ممکنه دیگه نتونه تماس بگیره.متوجه شدم شرایط کارش سخت تر شده. برای اینکه نگران من نباشه هربار تماس میگرفت،سرحال و شاد صحبت میکردم. یک ماه دیگه هم به سختی گذشت... یه روز که رفتم دکتر،دکتر گفت دو قلو هستن؛دو تا دختر. اونقدر خوشحال شدم که وقتی از مطب اومدم بیرون با وحید تماس گرفتم که بهش بگم.سریع جواب داد.خیلی با مهربونی و محبت صحبت میکرد.گفت دو روز دیگه میاد.از خوشحالی تو ماشین گریه کردم. وقتی بهش گفتم خدا دو تا بهمون داده،از ذوق و خوشحالی نمیدونست چی بگه و چکار کنه. سه ماه بعد یه شب با وحید برگشتیم خونه.یه ماشینی جلو در پارک بود.دو تا سرنشین آقا داشت.... وحید با دیدن اون ماشین و سرنشینانش به من گفت: _تو ماشین باش،الان میام. رفت سمتشون.چند دقیقه ای با هم حرف زدن بعد اومد پیش من و گفت: _تو برو بالا.من چند دقیقه دیگه میام. گفتم: _چیزی شده؟ -نه.از همکارام هستن. داشتم با کلید درو باز میکردم که یکی از آقایون صدام کرد: _خانم موحد. برگشتم.آقای میانسالی بود.... ادامه دارد... ✍نویسنده بانو ______ 🌺مرکزفرهنگی دارالمهدی(علیه السلام)🌺 حبیب آباد👇 @darolmahdi313
‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌«‏﷽» •|🕊مژده ای دل که مسیحا نفسی می‌آید ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌که ز انفاس خوشش ، بوی کسی می‌آید ...💚🌱 ☘🤍🌻☘🤍🌻☘🤍🌻☘🤍🌻☘🌻 💕سلااااااااام 💕✨ حالتون؟!😍 احوالتون؟!😍 بالاخره ماه شعبانُ نیمه آن 👏👏👏👏👏 💚🌼میلاد با سعادت ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ مولامون "امام زمان(عج)"🌼💚 °•فقط چی کم داریم؟!🤔🤭 °•اگه گفتی!🙃🧐 😁اگر توهم دلت برای یه👇🏻 🎉🎊 جــ💥ــشنِ جــ✨ــذاب و دلچــــ💗ــسب🎊🎉 🔥با یههه عالمهههه برنامه هایِ نااااب💫🤩 لَک زده...😍☺️ ╗🌸╔‌دعوتت میکنم به😇 ╝🎂╚جشنِ با شکوهِ 💜 [مرکز فرهنگی دارالمهدی حبیب آباد🍃 ] 💠همراه با:🤩👇🏻 🎀اجرای مسابقه 🎙 🌸 دکلمه🎶 🌸سرود🤹🏻🎁 🎀نمایش 🌸و اجرای جذابه حاج آقا احمدی 🥧🍰وپذیرایی یادت نره‌هااااا❗️🙂🙃 😎میدونی که دعوت کردن از دوستاتم از واجباته جشن😃 ویژه دختران ابتدایی🌷 ─────⊰⦁∙✤∙⦁⊱───── |•🍀•|زمان:سه شنبه ۱۴۰۲/۱۲/۸📆 |•🤍•|ساعت: ۱۵🕰 |•🌻•|مکان: حبیب آباد، فلکه مرکزی،جنب بانک صادرات،دارالمهدی (عجل الله) 🌺مرکز فرهنگی دارالمهدی(علیه السلام)🌺 حبیب اباد @darolmahdi313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این استدلال این آقا برای رای دادن زیادی منطقی بود👌🏼 @mannama تریبون خیابونی..کوتاه
🌸ای آیه ی آخر بیا وقت نزول است... دیری است که آواره ی دشتی آقا رفتی و دوباره بر نگشتی آقا شاید که تو آمدی و دیدی خوابیدم از خیر تماممان گذشتی آقا😞 ❄️ @darolmahdi313
امـام‌خـامـنـه‌ای : وقتی مردم در انتخابات شرکت کنند و شور انقلابی از خودشان نشان دهند، این موجب امنیت کشور می‌شود،این موجب پس زدن دشمنان می‌شود، طمع دشمن را در کشور کم می‌کند..! 🗳 ✌️🏼 🌱 ❄️ @darolmahdi313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شبکه اینترنشنال داره میگه چه وقتی ایران می‌تونه تو سیاست خارجه در سطح جهانی اقتدار بیشتری از خودش نشون بده... 😳😳😳 ببینید کارشناس برنامه چی میگه
ببینیدخیلی مهم و جالبه تازه ما هم نمیگیم
🌺السلام علی المهدی و علی آبائه 🌺 📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣اهدای جوایز مسابقه با مهدی بمان اهدای جوایز مسابقه با مهدی بمان در جشن روز سه شنبه دارالمهدی حبیب آباد که به مناسبت نیمه شعبان برگزار شد 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌱نفر اول آقای مسعود ترکی (که مادر بزرگوارشان هدیه را تحویل گرفتند ) هدیه ۱میلیون و ۵۰۰ هزار تومان 🌱نفرات دوم خانم زهرا مهوری و خانم ندا نور محمدی هدیه هر کدام یک‌میلیون تومان 🌱نفر سوم خانم زهرا پاد هدیه ۵۰۰ هزار تومان 🌱سه نفر از شرکت کنندگان که به قید قرعه هدیه ۲۰۰ هزار تومانی دریافت کردند: 🌱خانم ها نصرت علیخاصی (که هدیه شان را به دارالمهدی اهدا کردند ) 🌱خانم خدیجه جلالی 🌱خانم مهناز جعفری 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 ان شا الله جوایز با برکتی باشه براتون همیشه سرباز اقا صاحب الزمان باشید 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 منتظر مسابقات با شکوه بعدیمون باشید😍 💐 _ 🌺مرکزفرهنگی دارالمهدی(علیه السلام)🌺 حبیب آباد👇 @darolmahdi313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👓 کدام کشور با رأی ندادن، هم امنیتش از بین رفت هم اقتصادش! یوگسلاوی الجزایر 🎙 حجت الاسلام استاد راجی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ڪورمنم‌ڪه‌چشمانم‌را‌غبار‌گناه، تاریڪ‌ڪرده‌است! ڪور‌منم‌ڪه‌درد‌ ندیدنت،دلم‌را‌‌نمیلرزاند.. ڪور‌منم‌ڪه‌تنهایی‌ات‌را‌نمیبینم ما‌این‌همه‌ایم‌اما‌تو‌هنوز‌تنهایی..💔! ‍🌱 ❄️ @darolmahdi313
میگفت: به این وضعیت اعتراض دارم به گرونی و تورم و... به وضعیت عجیب زندگیم... اما وقتی می بینم کسایی که میخوان کشور منو زمین بزنن دارن میگن رای نده ، وقتی به وجدانم نگاه میکنم من که پشت نمیکنم به این پرچم 🇮🇷 من آخرش رایَ مو میدم ...🥲 |•🌻•| @darolmahdi313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 السلام علی المهدی و علی آبائه 🌹تولدت مبارک‌آقای مهربونم 🌹 🌺جشن میلام آقا امام زمان در دارالمهدی علیه السلام 🌺 با برنامه های قرآن 🌱سرود 🌱نمایش 🌱دیکلمه 🌱 برنامه جذاب پرده خوانی 🌺توسط دخترای گل ریحانه ها🌺 وووووو 🌱 اجرای جذااااب آقای احمدی 🌸 اهدای جوایز مسابقه ی با مهدی بمان 🌸 ☁️☁️روز سه شنبه ۸ اسفند ماه ☁️☁️ 💐 _ 🌺مرکزفرهنگی دارالمهدی(علیه السلام)🌺 حبیب آباد👇 @darolmahdi313
وقتے اکثریت شیعیان نسبت به مسائل اجتماعے بے‌تفاوت باشند ڪربلا رخ مےدهد نه ظھور ... مراقب باشیم بجای ظھور ، دوباره کربلا رخ ندهد |•🌻•| @darolmahdi313
دوستان این عکس روتامیتونیدمنتشرکنید 👌👌🙏🙏🤝🤝👍👍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 السلام علی المهدی و علی آبائه 🌹تولدت مبارک‌آقای مهربونم 🌹 🌺جشن میلام آقا امام زمان در دارالمهدی علیه السلام 🌺 با برنامه های قرآن 🌱سرود 🌱نمایش 🌱دیکلمه 🌱 برنامه جذاب پرده خوانی 🌺توسط دخترای گل ریحانه ها🌺 وووووو 🌱 اجرای جذااااب آقای احمدی 🌸 اهدای جوایز مسابقه ی با مهدی بمان 🌸 ☁️☁️روز سه شنبه ۸ اسفند ماه ☁️☁️ 💐 _ 🌺مرکزفرهنگی دارالمهدی(علیه السلام)🌺 حبیب آباد👇 @darolmahdi313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
السلام علی المهدی و علی آبائه 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺❤️🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 جشن میلاد آقا جانمون صاحب الزمان سه شنبه هشتم اسفند در دارالمهدی علیه السلام حبیب آباد پرده خوانی زیبای دختر گلم‌یسنا خانم سرباز کوچک امام زمان دعای خیر امام زمان عجل الله فرجه پشت و پناه خودت و خانوادت باشه ان شا الله 💐 _ 🌺مرکزفرهنگی دارالمهدی(علیه السلام)🌺 حبیب آباد👇 @darolmahdi313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اگه کل عالم بگن نیا پای صندوق رأی! برای زمین نموندن امرت قطعا رأی خواهم داد. أمْرُکُم مُطاع قائِدُنـٰا✌️🏻 مانند حاج قاسم سرباز ولایت هستم💚 |•🌻•| @darolmahdi313
آگهی نتیجه انتخابات مجلس شورای اسلامی در حوزه انتخابیه شاهین شهر، برخوار و میمه به تفکیک تعداد رأی 🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺 اخبار و مطالب فوری و مهم را اینجا ببینید👇 📲 https://eitaa.com/joinchat/3641114625C08302a69e3 تبلیغات: @seraat_online
هدایت شده از درد و دل سیاسی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻وای برشما مسئولین که به این اعتماد مردم خیانت بکنید به ما بپیوندید🇮🇷👇 @dardodelesiyasi
Eitaa.apk
55.34M
نسخه جدید ایتا منتشر شد 🔥 این نسخه دارای قابلیت تماس صوتی و تصویری و درحال نوشتن است. همچنین برخی از اشکالات نسخه قبلی برطرف شده.