🌹داستان آموزنده🌹
روزی حضرت ابراهيم علیهااسلام در نزديكي بيت المقدس پيرمردی را ديد.
حضرت با پیرمرد مشغول صحبت شدند و پرسیدند منزلت كجاست؟
پاسخ داد كه منزلم پای آن كوه است؛
حضرت ابراهيم فرمودند مهمان هم ميپذيری؟
پيرمرد تاملی كرد و گفت عيبی ندارد ولی مانعی در مسير هست كه آبی است كه عبور از آن مشكل است و قایق هم نداریم!
حضرت پرسيدند خودت چطور عبور ميكنی؟
پيرمرد که حضرت ابراهيم را نميشناخت ، جواب داد از روی آب رد ميشوم!
حضرت فرمودند شايد ما هم رد شديم!
به همراه هم به سمت آنجا رفتند تا به آب رسیدند.
پيرمرد عابد از روی آب رد شد ، ناگهان ديد كه آن مهمان هم از روی آب عبور كرد!
پیرمرد تعجب کرد ومهمان را احترام کرد و به منزلش برد.
صبح روزبعد حضرت به عابد فرمودند دعايی كن كه من آمين بگويم.
پيرمرد درد دلش باز شد و خطاب به حضرت گفت:
چه دعايی بكنم!؟ دعای من مستجاب نميشود! سیوپنج سال است حاجتی دارم اما مستجاب نمیشود!
حضرت پرسیدند حاجتت چیست؟
عابد پاسخ داد سی وپنج سال است از خدا ديدار ابراهيم خليل را ميخواهم اما مستجاب نميشود!
حضرت فرمودند ابراهيم خليل من هستم!
گاهی در مستجاب نشدن حاجات اسراری است…
35 سال آه ونالههای عابد باعث شده بود
چنان مقامی پیدا کند که از روی آب رد شود!
تا میتوانیم به درگاه خدا دعا کنیم و نتیجه
را به او واگذاریم…
https://chat.whatsapp.com/F4uysRoeHwsDzPMvfKAxFH
#یک_داستان_یک_پند
🔸دو دوست با هم برای سفری مهیّا شدند. روز نخست سفر، شب را برای استراحت و در امان ماندن از گزند درندگان و حیوانات در کاروانسرایی اتراق کردند.
در کنج کاروانسرا مرد جوان معلولی را یافتند که گرسنه بود. یکی از آنان طعام خود با آن جوان تقسیم کرد و دیگری همه طعاماش را خورد و گفت: تو دیوانهای که در این سفر طعام خود به کسی میدهی و نمیدانی در این بیابان از گرسنگی تلف میشوی و از طیِ طریق باز میمانی و کسی نیست به تو رحم کند و طعامی به تو دهد.
چون صبح شد به راه خود ادامه دادند. نزدیک ظهر بود که متوجه شدند مشک آب خود در کاروانسرا جای گذاشتهاند که نه توانِ برگشت به آنجا داشتند و نه توانِ طی طریق برای یافتن آبی در بیابان برای زنده ماندن!
هر دو از مرکب پایین آمدند و به سجده رفتند و از خدا طلبِ نشان دادن آبی در بیابان نمودند. رفیق بخیل چون دقت کرد دید رفیق صاحب سخاوتاش در سجده گریه میکند. چون از سجده برخاستند پرسید: من هرچه کردم مرا اشکی نیامد، تو به چه فکر کردی و خدا را چگونه خواندی که گریه کردی؟!
رفیق مؤمن گفت: من زمانی که سجده رفتم و خود را نیازمند خدا یافتم، یادم آمد شب طعام خود با بندهای تقسیم کردهام پس جرأت یافتم تا از خدا طلب حاجتی کنم و گفتم: خدایا! تو را به عزتات سوگند بخاطر آن که بر من رحم نمودی و عنایتی کردی که طعامی از خویش بخشیدم، بر من رحم فرما و در این بیابان آبی بر ما بنمای.
تو هم از خدا این را بخواه، بگو: خدایا! شب من طعام خود سیر خوردم و به کسی ندادم، به حرمت آن شکمی که شب سیر کردم و خوابیدم دعای مرا اجابت فرما و مرا آبی نشان ده!!!
رفیق از این کلام دوست خود احساس تمسخر شدن کرد و گفت: مرا مسخره کردهای، این چه دعایی است که مرا به آن سفارش میکنی؟
رفیق مؤمن گفت: دوست من! بدان ما در سختیهای زندگی به خوردهها و خوابیدهها و لذتهایی که از زندگی بردهایم نزد خدا تکیه نمیکنیم تا حاجتی از او بخواهیم؛ بلکه به سختیهایی که در راه او کشیدهایم در خود احساسِ طلب از رحمت او کرده و در زمان دعا به آن تکیه میکنیم. پس باید سعی کنیم در دنیا کاری برای رضای خدا کنیم تا در زمان سختی، تکیهگاهی برای دعا و خواستن از خدا داشته باشیم....
https://chat.whatsapp.com/F4uysRoeHwsDzPMvfKAxFH
✨﷽✨
🔴مراقب چشم چرانی باشید
👈سه چشم است که در قیامت گریان نیست که در اینجا دو مورد آن بیان می شود.
اول چشمی است که از درک عظمت خدا گریه میکند، این گریه، همان گریه اولیاء خدا در سحر است .
دوم چشمی که دائم، نامحرم در معرضش بوده ولی اهل نگاه و چشم دوختن و چشم چرانی نبوده است. امام صادق علیه السلام میفرماید:
«من نظر الی امرأة فرفع بصره الی السماء»
یعنی اگر کسی چشمش به یک نامحرم بیفتد، نظر را ادامه ندهد و به محض اینکه چشمش به نامحرم بیفتد، سرش را به جانب آسمان بلند کند، خداوند پاداش بزرگی به او می دهد...
قرآن مجید میگوید : چشم چرانی مخصوص مردها نیست و هر زنی هم که شوهر ندارد و شوهر دارد نسبت به چهرههای جوانان و مردان زیبا، چشمدوزی کند، آن هم دارد حرام مرتکب میشود.
#استاد_شیخ_حسین_انصاریان
https://chat.whatsapp.com/F4uysRoeHwsDzPMvfKAxFH
اگر خدا را دوست داری، خدا گفته است:
لا یسخر قوم من قوم
همدیگر را «مسخره نکنید.»
اگر خدا را دوست داری، خدا گفته است:
ولا تلمزوا انفسکم
از همدیگر «عیب جویی نکنید»
اگر خدا را دوست داری ،خدا گفته است:
ولا تنابزوا بالالقاب
«لقب زشت» به هم ندهید.
اگر خدا را دوست داری، خدا گفته است:
و انفقوا فی سبیل الله
در راه خدا «انفاق کنید.»
اگر خدا را دوست داری ،خدا گفته است:
و بالوالدین احسانا
و «به پدر و مادر نیکی کنید.»
اگر خدا را دوست داری، خدا گفته است:
اجتنبوا کثیرا من الظن
از بسیاری «از گمان ها دوری کنید»
https://chat.whatsapp.com/F4uysRoeHwsDzPMvfKAxFH
✨﷽✨
✅الاغی که شیخی گریاند
✍️از شخصیت بزرگی شنیدم که روزی آیت الله شیخ جعفر شوشتری (ره) با جمعی از تجار و مؤمنین، در کاروانسرایی نشسته بودند. مردم مسائل مذهبی را از ایشان میپرسیدند و شیخ پاسخ میداد. ناگاه دیدند به یک باره حال شیخ دگرگون شده، شروع به گریستن کرد.
همه حاضران تعجب کردند که گریه ایشان برای چیست. سرانجام یک نفر پرسید: آقا گریه شما برای چیست؟ ایشان با دست به گوشهای اشاره کرد که در آنجا الاغی بود و تازه بار آن را به زمین گذاشته بود. سپس گفت: این الاغ را ببینید! من او را نگاه میکردم؛ دیدم پس از بارگیری به من نگاه میکند و با نگاه خود به میگوید: ای شیخ! ای عالم و ای انسان!
دیدی من چگونه بارم را به سلامت به منزل رساندم، آیا تو هم بار خویش را، یعنی بار امانت را سالم به منزل رسانیدی؟ گریهام برای این است که یک حیوان چگونه میتواند با سربلندی بارش را به منزل برساند؛ اما من که انسان هستم، نتوانم و در نتیجه، پیش مولایم سرشکسته هستم.
📚برگرفته از کتاب اخلاق اسلامی، امینیان
https://chat.whatsapp.com/F4uysRoeHwsDzPMvfKAxFH
قرار معنوی هر روز
به رسم ادب و احترام روز خود را با قرائت زیارت امام صادق علیه السلام شروع میکنیم روز خوبی در کسب فیوضات معنوی از درگاه خداوند برای همه شما دوستان طلب میکنیم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد
الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الإمامُ الصّادِقُ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْوَصِيُّ النّاطِقُ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْفائِقُ الرّائِقُ (الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْفاتِقُ الرّاتِقُ) ،الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا السَّنامُ الاَعْظَمُ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الصِّراطُ الاَقْوَمُ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا مِصْباحَ الظُّلُماتِ،الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا دافِعَ المُعْضِلاتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا مِفْتاحَ الخَيْراتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا مَعْدِنَ الْبَرَكاتِ،الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا صاحِبَ الحُجَجِ وَالدَّلالاتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا صاحِبَ الْبَراهِينَ الْواضِحاتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا ناصِرَ دِينِ اللّهِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا نَاشِرَ حُكْمِ اللّهِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا فاصِلَ الخِطاباتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا كاشِفَ الكُرُباتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا عَمِيدَ الصّادِقِينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا لِسانَ النّاطِقِينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا خَلفَ الخائِفِينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا زَعِيمَ الصّادِقِينَ الصّالِحِينَ،الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا سَيِّدَ الْمُسْلِمِينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا هادِيَ الْمُضِلِّينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا سَكَنَ الطّائِعِينَ، اَشْهَدُ يامَوْلايَ اَنَّكَ عَلَى الهُدى، وَالعُرْوَةُ الوُثْقى، وَشَمْسُ الضُّحى، وَبَحْرُ الْمَدى، وَكَهْفُ الْوَرَى، وَالْمَثَلُ الاَْعْلى، صَلَّى اللّهُ عَلى رُوحِكَ وَبَدَنِكَ، وَ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا مَوْلایَ أَبِی عَبْدِاللَّهِ جعفر بـْنُ مـُحـَمَّد وَ عَلَى آبَائِكَ وَ أَولَادکِ الْمَعْصُومین الْمُطَهَّرِین.
https://chat.whatsapp.com/HcaRzexHviC74IKc967o7h
✨﷽✨
⌛️در آخرالزمان فریبکارانی بیایند !!
✍از پیامبر خدا در کتاب کنزالاعمال، حدیث 290324 روایت شده است که فرمود : در آخرالزمان دغل بازان و فریبکارانی بیایند که حدیث هایی نو و روایت هایی جدید از دین بر شما بخوانند، انچنان که نه شما و نه پدرانتان چنین حدیث هایی نشنیده باشید. پس دوری گزینید از آنها. مبدا به دام تزویر و فریب شان بیافتید .
از علی بن ابی طالب(ع) درباه آخرالزمان پرسیده شد : آیا در آن زمان مومنانی وجود دارند؟ فرمود: آری . باز پرسیده شد: آیا از ایمان آنان بر اثر فتنه ها چیزی کاسته می شود؟ فرمود: نه ، مگر آن مقدار که قطرات باران از سنگ خارا بکاهد اما آنان در رنج بسر برند.
امیرالمونین (ع) فرمود : زمانی بر مردم بیاید که مقرب نباشد جز به #سخن_چینی ، و جالب شمرده نشود جز فاجر بودن ، و تحقیر نشوند جز افراد با انصاف، در آن زمان دستگیری مستمندان زیان بشمار آید و صله رحم لطف وبزرگواری بشمار آید . (نهج البلاغه،حکمت 102)
امام سجاد(ع) فرمود : چون خداوند می دانست در آخرالزمان اهل فکر دقیق النظر خواهند آمد، از این جهت قل هوالله و احد و آیاتی از سوره حدید نازل کرد. (بحار 60/18 )
بر شما باد که همچون بادیه نشینان و زنان دینداری کنید
امام صادق(ع) فرمود : چون قائم ما قیام کند خداوند انچنان نیرویی به چشم و گوش پیروانش داده که به پیک و پیام اور نیازی نداشته باشند و به هرکجای جهان که باشند امام خود را ببینند و سخنش را بشنوند.(بحار 36/45 )
پیامبر (ص) فرمود : « این دین مدام برپا خواهد ماند و گروهی از مسلمانان از آن دفاع کنند و در کنار ان بجنگند تا قیامت بپا شود » و فرمود « در هر عصر و زمانی گروهی از امتم مدافع احکام خدا باشند و از مخالفان باکی نداشته باشند »
(کنزالاعمال حدیث34499و34500)
⬅️ در جای دیگری فرمودند: « چون در اخرالزمان دینتان دستخوش افکار گوناگون گردد، بر شما باد که همچون بادیه نشینان و زنان دینداری کنید که به دل هایشان دیندارند و دین انها از الایش به افکار مصون ماند.
📚 بحار 52/111
https://chat.whatsapp.com/HcaRzexHviC74IKc967o7h
📚داستان واقعی
کلاغی که مامور خدا بود!
آقای شیخ حسین انصاریان میفرمود:
یه روز جمعه با دوستان رفتیم کوه
دوستان یه آبگوشت و چای روی هیزم درست کردن.
سفره ناهار چیده شد ماست، سبزی،نون .
دوتا از دوستان رفتن دیگ آبگوشتی رو بیارن که یه کلاغی از راه رسید رو سر این دیگ و یه فضله ای انداخت تو دیگ آبگوشتی..
گفت اون روز اردو برای ما شد زهر مار،توکوه گشنه بودیم
همه ماست و سبزی خوردیم.
خیلی سخت گذشت و خیلی هم رفقا تف و لعن کلاغ کردن گاهی هم میخندیدن ولی در اصل ناراحت بودن.
وقت رفتن دوتا از رفقا رفتن دیگ رو خالی کنن، دیدیم دیگ که خالی کردن یه #عقرب_سیاهی ته دیگ هست!
و اگر خدا این کلاغ رو نرسانده بود ما این آبگوشت رو میخوردیم و همه مون میمردیم کسی هم نبود.
اگر اون عقرب را ندیده بودن هنوز هم میگفتن یه روز رفتیم کوه خدا حالمونو گرفت..
حالتو نگرفت، جونت رو نجات داد!
خدا میدونه این بلاهایی که تو زندگی ما هست پشت پرده چیه.
امام حسن عسکری فرمودند:
هیچ گرفتاری و بلایی نیست مگر آن که نعمتی از خداوند آن را در میان گرفته است.
چقدر به خدا حسن ظن داریم ؟!
https://chat.whatsapp.com/HcaRzexHviC74IKc967o7h
•═┄•※🍃🌸🍃※•┄═•
هوالنور
در کلاس اهل بیت علیهم السلام
یکی از معلم پرسید:
عبادت چیست...؟
معلم نگاهی به" خواجه عبدالله انصاری" انداخت و ایشان پس از کسب اجازه گفت:
عبادت خدمت به خلق است..!!
پرسیدند پس نماز و روزه و...؟؟؟
پاسخ داد آنها اطاعت است که برای بنده لازم است تا به خداوند نزدیک شود...و انوار الهی را کسب کند...
"احساس رضایت معلم را به خاطر وجود این نخبه ها در کلاس دیدیم"🌸✨
•═┄•※🍃🌸🍃※•┄═•
📚داستان زن با حیا
این قصه را جدی بگیرید که غیر از خدا هیچ کس نیست .
ابن جوزی در کتاب مدهش می نویسد: مردی از پرهیزگاران وارد مصر شد.
آهنگری را دید که آهن تافته را با دست از کوره بیرون می آورد و حرارت آن به دست او هیچ تأثیری ندارد. با خود گفت این شخص یکی از بزرگان و اوتاد است.
پیش رفت سلام کرده ، گفت : تو را به حق آن خدایی که در دست تو این کرامت را جاری کرده ، دعایی درباره ی من بکن . آهنگر این حرف را که شنید ، شروع به گریستن نمود .
گفت : گمانی که درباره ی من کردی، صحیح نیست من از پرهیزگاران و صالحان نیستم . پرسید : چگونه می شود با این که انجام چنین کاری جز به دست بندگان صالح خدا نیست ؟! پاسخ داد: صحیح است ولی از دست من هم سببی دارد آن مرد اصرار ورزید تا از علت امر مطلع شود . آهنگر گفت: روزی بر در همین دکان مشغول کار بودم . زنی بسیار زیبا و خوش اندام که کمتر مانند او دیده بودم ، جلو آمده اظهار فقر و تنگدستی شدیدی کرد.
من دل به رخسار او بستم و شیفته ی جمالش شده ، گفتم : اگر راضی شدی کام از تو بگیرم، هرچه احتیاج داشته باشی برمی آورم.
با حالتی که حاکی از تأثیر فوق العاده بود، گفت: ای مرد! از خدا بترس، من اهل چنین کاری نیستم .
گفتم : در این صورت برخیز و دنبال کار خود برو.
برخاست و رفت. طولی نکشید دو مرتبه بازگشت و گفت: همان قدر بدان ، تنگدستی طاقت فرسا مرا وادار کرد به خواسته ی تو پاسخ دهم.
من دکان را بستم با او به خانه رفتم . وقتی وارد اتاق شدیم ، در را قفل کردم. پرسید: چرا قفل می کنی؟ اینجا کسی نیست . گفتم : می ترسم یک نفر اطلاع پیدا کند و باعث رسوایی شود. در این هنگام زن چون برگ بید به لرزه افتاد قطرات اشک چون ژاله از دیده می بارید، گفت: پس چرا از خدا نمی ترسی؟!! پرسیدم : تو از چه می ترسی که این قدر به لرزه افتاده ای ؟!!!
گفت : هم اکنون خدا شاهد و ناظر ما است .چگونه نترسم ؟!! با قیافه ای بسیار تضرع آمیز گفت: ای مرد! اگر مرا واگذاری، به عهده می گیرم خداوند پیکر تو را به آتش دنیا و آخرت نسوزاند. دانه های اشک او با التماس عجیبش در من تأثیر به سزایی کرد، از تصمیم خود منصرف شدم احتیاجاتش را برآوردم . با شادی و سرور زیادی به منزل خود برگشت .
همان شب در خواب دیدم بانویی بزرگوار که تاجی از یاقوت برسر داشت، به من فرمود: یا هذا ! جزاک الله عنا خیرا (خدا پاداش نیکویی به تو عنایت کند) پرسیدم : شما کیستید؟ گفت:من مادر همان دخترکم که نیازمندی او را به سوی تو کشانید ولی از ترس خدا رهایش کردی اینک از خداوند می خواهم که در آتش دنیا و آخرت تو را نسوزاند
پرسیدم : آن زن از کدام خانواده بود؟ گفت : از بستگان رسول خدا . سپاس و شکر فراوانی کردم به همین جهت حرارت آتش در من اثر ندارد.
حکایاتی از دارالصادقیون رفسنجان
https://chat.whatsapp.com/HcaRzexHviC74IKc967o7h
قرار معنوی هر روز
به رسم ادب و احترام روز خود را با قرائت زیارت امام صادق علیه السلام شروع میکنیم روز خوبی در کسب فیوضات معنوی از درگاه خداوند برای همه شما دوستان طلب میکنیم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد
الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الإمامُ الصّادِقُ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْوَصِيُّ النّاطِقُ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْفائِقُ الرّائِقُ (الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْفاتِقُ الرّاتِقُ) ،الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا السَّنامُ الاَعْظَمُ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الصِّراطُ الاَقْوَمُ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا مِصْباحَ الظُّلُماتِ،الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا دافِعَ المُعْضِلاتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا مِفْتاحَ الخَيْراتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا مَعْدِنَ الْبَرَكاتِ،الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا صاحِبَ الحُجَجِ وَالدَّلالاتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا صاحِبَ الْبَراهِينَ الْواضِحاتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا ناصِرَ دِينِ اللّهِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا نَاشِرَ حُكْمِ اللّهِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا فاصِلَ الخِطاباتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا كاشِفَ الكُرُباتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا عَمِيدَ الصّادِقِينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا لِسانَ النّاطِقِينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا خَلفَ الخائِفِينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا زَعِيمَ الصّادِقِينَ الصّالِحِينَ،الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا سَيِّدَ الْمُسْلِمِينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا هادِيَ الْمُضِلِّينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا سَكَنَ الطّائِعِينَ، اَشْهَدُ يامَوْلايَ اَنَّكَ عَلَى الهُدى، وَالعُرْوَةُ الوُثْقى، وَشَمْسُ الضُّحى، وَبَحْرُ الْمَدى، وَكَهْفُ الْوَرَى، وَالْمَثَلُ الاَْعْلى، صَلَّى اللّهُ عَلى رُوحِكَ وَبَدَنِكَ، وَ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا مَوْلایَ أَبِی عَبْدِاللَّهِ جعفر بـْنُ مـُحـَمَّد وَ عَلَى آبَائِكَ وَ أَولَادکِ الْمَعْصُومین الْمُطَهَّرِین.
https://chat.whatsapp.com/HcaRzexHviC74IKc967o7h
💫🌟💫🌟💫🌟💫
🤔کافیست کمی به این صفاتخدا فکرکنیم:
💛 الْــمَــلِـكُ 👈 حاکم و فرمانروا
🧡 الْقُدُّوسُ 👈 عاری از هر عیب و نقص
💖 السَّــلَامُ 👈 سلامت بخش
❤️ الْمُـؤْمِنُ 👈 ایمنی بخش
♥️ الْمُهَيْمِنُ 👈 چیره و مسلط بر همه چیز
💜 الْعَـــزِيزُ 👈 شکست ناپذیر
💙 الْجَبَّــارُ 👈 بسیار جبران کننده
💚 الْمُتَـكَبِّرُ 👈 شایسته بزرگی و عظمت
❤️ الْخَـالِقُ 👈 خلق کننده
🧡 الْبَــارِئُ 👈 آفرینندهی بیسابقه
💛 الْمُصَوِّرُ 👈 صورتگر بینظیر
🤷♂هیچ حرفی برای گفتن نمیماند!
🤦♂بزرگتروقدرتمندترازچنین خدایی کیست؟
سوره حشر آیه۲۳-۲۴
#به_ترجمه_آیات_دقت_کنید
💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫
•┈┈••••✾•🚩•✾•••┈┈•
💠آنچه که بیشتربر شهرت *جابر* افزود ه و نام او را جهانی و جاودانه ساخته است، این است که او در روز اربعین سال 61 هجری ، به عنوان «نخستین زائرمرقد شریف امام حسین(ع)، به کربلا آمده و به زیارت امام ع پرداخته است.
پیوند مقدس و مخلصانه جابر با امام حسین(علیه السلام)به وی رنگحسینی داده و او در کنار امام حسین(علیه السلام)بر قله رفیع جهان و زمانقرار گرفته است;
🔹 اولین زائر اربعین.
زیارت جابر یک زیارت معمولی وعادی محسوب نمی گردد بلکه زیارتیسیاسی
و انقلابی است که پایهگذار شکستن زرق وبرق طاغوت زمان(یزید)وطاغوتهای
دیگر بوده است.
این زیارت چون پتکی بر سر یزیدیان و بندگان زر و زور تزویر فرودآمدگویا
خداوندمیخواست تا جابر در پرتو نور
حسینی در همه جا حضور یابد وشیوه ورفتارش الگوییبرای مسلمانان راستین گردد.
🔹چگونگی زیارت جابر
«عطیه عوفی» میگوید:
من با جابر بن عبد الله انصاری به زیارت قبرحسین علیه السلام رفتم
وقتی به کربلا رسیدیم ، جابر نزدیک شط فرات غسل کرد. قطیفهای به کمر بست و قطیفهای دیگر بر دوشش افکند. سپس کیسهایکه همراهش بود، گشود و از آن آرد «سعد» (ریشه خوشبوی کوفی) برون آورد و خود را خوشبو کرد.
سپس به طرف مرقدشریف امام
حسین(علیه السلام)حرکت کرد در حالی
که مشغول ذکر خدا بود، خود را نزدیک قبور رساند و گفت: مرا به قبر حسین
(علیه السلام)برسان تا آن را لمس کنم.
دستش را گرفتم و به قبر رساندم. هنگامی که دستش به خاک مرقد امام حسین(علیه السلام) رسید، از شدت اندوه بیهوش شد و به روی قبر افتاد.
من بر وی آب پاشیدم. وقتی به هوش آمد، سه بار گفت: (حبیبی یاحسین! )
🔹سپس گفت:
«حبیب لا یجیب حبیبه»
آیا دوست جواب دوستش رانمیدهد؟!
بعد گفت:
((چگونه جواب دهی که خون از رگهای گلویت بر سینه و شانهات فرو ریخته و میان سر و بدنت جداییافتاده است!))
🔹 من گواهی میدهم تو فرزند بهترین پیامبران و سرور مؤمنان و اسوه تقواوپرهیزکاری و زاده هادیان ورهبران،
و پنجمین تن از اصحاب کساء ، فرزند بزرگترین نقبا (علی-علیه السلام-) و فرزند سرور زنانی.
چرا چنین نباشی که دست سید المرسلین تو را پروراند، در دامن پرهیزکاری بودی از پستان ایمان شیر خوردی، با اسلام از شیر بازگرفتهشدی و در زندگی و هنگام مرگ پاک بودی.
قلب مؤمنان، ازفراقتسوخت آنهاشک
ندارند که تو زندهای، سلام و خشنودی خدا بر تو باد.
گواهی میدهم داستان تو مانند جریانشهادت حضرت یحیی بن زکریا بود. (که طاغوت زمان سر از پیکرش جدا کرد.)
🔹 عطیه عوفی میگوید: سپس جابر ، به اطراف قبرامامحسین(علیه السلام)
متوجه شد و سایر شهیدان کربلا را چنین زیارت کرد:
🔹 «درود و سلام بر شما ارواحی که در محور قبرامام حسین(علیه السلام)جای
گزیدیدو شتر خود را در آستان او
خوابانیدید.
گواهی میدهم شما نماز را به پا داشتید و زکات را ادا کردید و امر به معروفو نهی از منکر انجام دادید و با منحرفان و ملحدان جنگیدید. شما خدا را عبادت کردید تا مرگتان فرا رسید. سوگند به خداییکه محمد(صلی الله علیه واله)را به راستی فرستاد، ما با
شما در آنچه بدان واردشدید، شریک بودیم.
🔹 عطیه عوفی میگوید: از او پرسیدم: ما چگونه در جهاد و پیکار آنها (شهیدان کربلا) شرکت داریم؟ مادر فراز و نشیب همراه آنها نبودیم و شمشیر نکشیدیم; ولی اینشهیدان جانبازی کردند به گونهای که سرهایشان از بدنشان جداشد و فرزندانشان یتیم و زنانشان بیوه گشتند؟!
🔹 جابر در پاسخگفت: ای عطیه ! از حبیب خود رسول خدا(صلی الله علیه- واله)شنیدم که میگفت:
((هر کس قومی رادوستبدارد با آنها
محشور میشود و هر کس عمل قومی را دوست بدارد، در آن عمل با آنها شریک است.
سوگند به خداوندی که محمد(صلی الله علیه واله)را به راستی فرستاد، نیت من و اصحابم همان نیت امامحسین
(علیه السلام)و اصحاب اوست; نیتی که بر اساس آن به شهادت رسیدند.))
🔹 اي عطيه : مرا به سوي خانههاي کوفه ببر. چون پارهاي راه رفتيم گفت: اي عطيه! گمان ندارم که پس از اين سفر تو را ببينم، آيا ميخواهي که تو را وصيّتي کنم!
سپس گفت:
🔹️دوست بداردوستدارآل محمد(ص)
را تا هنگامي که دوستشان ميدارد و دشمن بدار دشمن آل محمد(ص) را تا هنگامي که دشمنشان ميدارد؛ هر چند روزهدار و نمازگزار باشند.
با دوستدار محمّد و آل محمّد(ص) مهرباني کن، چرا که اگربراثرگناه فراوان
يک گامش بلغزد ، با محبّت آنان گام ديگرش ثابت می ماند.
🔹تا قبل از ورود جابر به کربلا پیاده روی و بزرگداشت چهلم رسم نبود این جابر بود که به همراه قافله اسرا پیاده روی اربعین را پایه ریزی کرد. این پیاده روی زمینه ای شد برای ماندگاری عاشورا که هر ساله بر گزار می گردد.
#امام حسین ع
#قیام
#عاشورا
#نسل حسینی
•┈┈••••✾•🚩•✾•••┈┈•
✨﷽✨
🔴جنگ با خدا
✍ در اسلام، ربا مساوی با جنگ با خداست. اما همین دین، حیَل ربا هم دارد. یعنی راههایی که میتوانید ربا را دور بزنید. در قرآن آمده حضرت ایوب قسم خورد که صد تا شلاق به زنش بزند. خود خدا کلاه شرعی یادش داد؛ گفت صد تا چوب بردار و یک بار بزن، هم قَسَمت سرجایش است و هم صد بار نزدی.
علت اصلی اینکه ربا جنگ با خداست، این است که خدا با انباشت سرمایه مشکل دارد، چون میداند انباشت سرمایه، جامعه را به سمت همین کثافتی میبرد که امروز دنیا را گرفته.
اصلاً خمس یعنی چه؟ یعنی اگر پولت را نگه داری و یک سال از آن استفاده نکنی، یکپنجمش را باید رد کنی برود، حکم تنبیهی دارد. طرف میگوید: «من میخواهم پولم را نگه دارم، خمس ندهم. ربا هم نمیتوانم بدهم. چه کار کنم؟» اسلام میگوید در تولید استفاده کن. اینطوری جامعهات از بیماری رها میشود.
اسلام اعتقاد دارد که سرعت گردش پول باید بین مردم بالا برود. مثلاً من بقالی دارم، شما قصابی دارید، یک نفر دیگر مکانیکی دارد، یک نفر دیگر مبلفروشی دارد. من یک چیزی میفروشم، پولدار میشوم و میروم از مبلفروشی جنس میخرم، او پولدار میشود و میرود از قصابی گوشت میخرد، او پولدار میشود و ماشینش را میبرد تعمیر میکند، او پولدار میشود دوباره میآید از منِ بقال جنس میخرد. اینطوری پولم به دست خودم برگشت و همهمان هم به مقصودمان رسیدیم.
اسلام میگوید پول را نگه ندار، آن را بچرخان. حالا اگر عدّهای بیایند لم بدهند و با پولشان پول دربیاورند، این خطرناک است، این جامعه را زمین میزند، این جنگ با خداست.
📚برگرفته از سخنرانی استاد رائفیپور
┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄
─┅═ೋ❅❅ೋ═┅─
همنشین حضرت داوود علیه السلام
حضرت داوود علیه السلام عرض کرد: پروردگارا! همنشین مرا در بهشت به من معرفی کن و نشان بده. خداوند فرمود: مَتّی (پدر حضرت یونس) همنشین تو در بهشت است. داوود اجازه خواست به دیدار متّی برود، خداوند به او اجازه داد. او با فرزندش سلیمان به محل زندگی متی آمدند. خانه ای را دیدند که از برگ خرما ساخته شده بود. پرسیدند: متی کجا است؟ گفتند: در بازار است. هر دو به بازار آمدند و از محل او پرسیدند. در جواب گفتند: او در بازار هیزم فروشان است. به سراغ او رفتند. عده ای گفتند: ما هم منتظر او هستیم. داوود و سلیمان به انتظار دیدار و نشستند و او در حالی که پشته ای از هیزم بر سر داشت. مردم به احترام او برخاستند و پشته را از سر او بر زمین نهادند. متی پس از حمد خدا هیزم را در معرض فروش گذاشت و گفت: چه کسی جنس حلالی را با پول حلال می خرد؟ یکی از حاضران هیزم را خرید. داوود و سلیمان به او سلام کردند. متی آن ها را به منزل خود دعوت کرد و با پول هیزم مقداری گندم خرید و به منزل آورد، سپس آن را با آسیاب آرد کرد و خمیر نمود، آن گاه آتش افروخت و مشغول پختن نان شد. در آن حال با داوود و سلیمان به گفت و گو پرداخت تا نان پخته شد. مقداری نان در ظرف چوبی گذاشت و کمی نمک بر آن پاشید و ظرفی پر از آب هم در کنارش نهاد و دو زانو نشست و همگی مشغول خوردن آن شدند. متی لقمه ای برداشت، وقتی خواست آن را در دهان بگذارد گفت: بسم الله و هنگامی که خواست ببلعد گفت: اَلْحَمْدُلِلَّه و این عمل را در لقمه های بعدی نیز تکرار کرد، آن گاه با نام خدا کمی آب میل کرد و هنگامی که خواست آب را بر زمین بگذارد، خدا را ستود و گفت: الهی! چه کسی را مانند من نعمت بخشیدی و درباره اش احسان نمودی؟ چشم بینا، گوش شنوا و تن سالم به من عنایت کردی و نیرو دادی تا توانستم نزد درختی آن را نه، کاشته ام و نه در حفظ آن کوشش نموده ام بروم و آن را وسیله روزی من قرار دادی و کسی را فرستادی که آن را از من خرید و با پول آن، گندمی خریدم که آن را نکاشته بودم و آتش را مسخرم ساختی تا با آن نان بپزم و با میل و رغبت آن را بخورم تا در عبادت و اطاعت تو نیرومند باشم، خدایا! تو را سپاسگزارم. پس از آن، مدتی گریست. در این موقع داوود به فرزندش سلیمان فرمود: فرزندم! بلند شو برویم، من هرگز بنده ای مانند این شخص ندیده بودم که نسبت به پروردگار سپاسگزارتر و حق شناس تر باشد.
داستان های بحار
─┅═ೋ❅❅ೋ═┅─
🔶 پیرمردی بود که پس از پایان هر روزش خدواند را شکر می نمود واز او برای فردایش توان ونیرو میخواست.
دوستی، از او پرسید:
این همه تضرع و درخواست از خداوند برای چیست و چه کار و حاجت مهمی داری که هر روزه این چنین دعا می کنی؟
▪پیرمرد گفت:
دو باز شکاری دارم،🦅🦅
که باید آنها را رام کنم،
دو تا خرگوش هم دارم🐇🐇
که باید مواظب باشم، بیرون نروند،
دوتا عقاب هم دارم🦅🦅
که بایدآنهارا
هدایت و تربیت کنم،
ماری هم دارم🐍
که آنرا حبس کرده ام،
شیری نیز دارم🦁
که همیشه، باید آنرا
در قفسی آهنین، زندانی کنم،
بیماری نیز دارم🥴
که باید از او مراقبت
کنم،، و در خدمتش باشم،،
▪مردگفت:
چه مےگویی،
آیا با من شوخی میکنی؟
مگر مےشود انسانی اینهمه حیوان را با هم در یکجا، جمع کند و مراقبت
کند!!؟
پیرمرد گفت: شوخی نمےکنم،
اما
حقیقت زندگی همگان است
🔵 آن دو باز چشمان منند،👀
که باید با تلاش وکوشش ازآنها مراقبت
کنم تا به جایی که نباید، نگاه نکنند،،
🔵 آن دو خرگوش پاهای منند،🦵🦵
که باید مراقب باشم بسوی ظلم و گناه
نروند،
🔵 آن دوعقاب نیز، دستان منند، 🙌
که بایدآنها را به درست کار کردن، آموزش دهم تا مایحتاج زندگی ام را از راه درست و حلال کسب کنم ،
🔵 آن مار، زبان من است،👅
که مدام باید آنرا دربند کنم تا مبادا
کلام ناشایستی از او ، سر بزند،
🔵 شیر، قلب من است❤
که با وی همیشه در نبردم
که مبادا کینه و کدورتی در آن جای بگیرد و نسبت به کسی کینه بورزد،
🔵 و آن بیمار، جسم وجان من است،👤
که برای بهبودی خود،
محتاج هوشیاری، مراقبت و
آگاهی من است،
✨این کار روزانه من است
که اینچنین
مرا به خود مشغول نموده است....
*#حکایت_آموزنده*
قرار معنوی هر روز
به رسم ادب و احترام روز خود را با قرائت زیارت امام صادق علیه السلام شروع میکنیم روز خوبی در کسب فیوضات معنوی از درگاه خداوند برای همه شما دوستان طلب میکنیم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد
الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الإمامُ الصّادِقُ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْوَصِيُّ النّاطِقُ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْفائِقُ الرّائِقُ (الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْفاتِقُ الرّاتِقُ) ،الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا السَّنامُ الاَعْظَمُ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الصِّراطُ الاَقْوَمُ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا مِصْباحَ الظُّلُماتِ،الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا دافِعَ المُعْضِلاتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا مِفْتاحَ الخَيْراتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا مَعْدِنَ الْبَرَكاتِ،الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا صاحِبَ الحُجَجِ وَالدَّلالاتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا صاحِبَ الْبَراهِينَ الْواضِحاتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا ناصِرَ دِينِ اللّهِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا نَاشِرَ حُكْمِ اللّهِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا فاصِلَ الخِطاباتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا كاشِفَ الكُرُباتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا عَمِيدَ الصّادِقِينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا لِسانَ النّاطِقِينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا خَلفَ الخائِفِينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا زَعِيمَ الصّادِقِينَ الصّالِحِينَ،الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا سَيِّدَ الْمُسْلِمِينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا هادِيَ الْمُضِلِّينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا سَكَنَ الطّائِعِينَ، اَشْهَدُ يامَوْلايَ اَنَّكَ عَلَى الهُدى، وَالعُرْوَةُ الوُثْقى، وَشَمْسُ الضُّحى، وَبَحْرُ الْمَدى، وَكَهْفُ الْوَرَى، وَالْمَثَلُ الاَْعْلى، صَلَّى اللّهُ عَلى رُوحِكَ وَبَدَنِكَ، وَ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا مَوْلایَ أَبِی عَبْدِاللَّهِ جعفر بـْنُ مـُحـَمَّد وَ عَلَى آبَائِكَ وَ أَولَادکِ الْمَعْصُومین الْمُطَهَّرِین.
https://chat.whatsapp.com/HcaRzexHviC74IKc967o7h
᪥࿐࿇🌺✶﷽✶🌺࿇࿐᪥
#حدیث_روز
💠قال علی بن ابی الطالب(ع):
💢 یَاْتی عَلَی النّاسِ زَمانٌ
1⃣لا یُعْرَفُ فیهِ إلاَّ الْماحِلُ
2⃣وَ لا یُظَرَّفُ فیهِ إِلاَّ الْفاجِرُ
3⃣وَ لا یُوْتَمَنُ فیهِ إِلاَّ الْخائِنُ
4⃣وَ لا یُخَوَّنُ إِلاَّ المُوتَمَنُ،
🔶یَتَّخِذُونَ اْلَفْئَ مَغْنًَما
🔷وَ الصَّدَقَهَ مَغْرَمًا
🔶وَصِلَهَ الرَّحِمِ مَنًّا،
🔷وَ الْعِبادَهَ استِطالَهً عَلَی النّاسِ وَ تَعَدِّیًا
🔻و ذلِکَ یَکُونُ عِنْدَ سُلطانِ النِّساءِ،
🔻وَ مُشاوَرَهِ الاِْماءِ،
🔻وَ إِمارَهِ الصِّبیانِ.
💢زمانی بر مردم خواهد آمد که
🔸در آن ارج نیابد، مگر فرد بیعرضه و بیحاصل و حیله گر
🔸و خوش طبع و زیرک دانسته نشود، مگر فاجر،
🔸و امین و مورد اعتماد قرار نگیرد، مگر خائن
🔸و به خیانت نسبت داده نشود، مگر فرد درستکار و امین!
🔹در چنین روزگاری، بیت المال را بهره شخصی خود گیرند،
🔹و صدقه را زیان به حساب آورند،
🔹وصله رحم را با منّت به جای آرند،
🔹و عبادت را وسیله بزرگی فروختن و تجاوز نمودن بر مردم قرار دهند
🔻و این وقتی است که زنان، حاکم
🔻و کنیزان، مشاور
🔻و کودکان، فرمانروا باشند!
📚بحارالانوار، ج۷۵، ص۲۲
᪥࿐࿇🌺✶✶🌺࿇࿐᪥
─┅═ೋ❅❅ೋ═┅─
💟 داستان کوتاه
شخصی به نزد عارفی دانا رفت و از سختی های زندگی برایش گفت: ﭼﺮﺍ ﻣﻦ ﭘﯿﺸﺮﻓﺖ ﻧﻤﯿﮑﻨﻢ؟ چرا با وجود تلاش فراوان به اقتدار نمیرسم؟ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﻣﯿﺪﯼ ﻧﺪﺍﺭﻡ !
عارف پاسخ ﺩﺍﺩ:
ﺁﯾﺎ ﺩﺭﺧﺖ ﺑﺎﻣﺒﻮ ﻭ ﺳﺮﺧﺲ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻩ ﺍﯼ؟
گفت : ﺑﻠﻪ ﺩﯾﺪﻩ ﺍﻡ …
عارف ﮔﻔﺖ : زمانی که ﺩﺭﺧﺖ ﺑﺎﻣﺒﻮ ﻭ ﺳﺮﺧﺲ ﺭﺍ خداوند ﺁﻓﺮﯾﺪ ، ﺑﻪ ﺧﻮﺑﯽ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﺮﺍﻗﺒﺖ ﻧﻤﻮﺩ …
ﺧﯿﻠﯽ ﺯﻭﺩ ﺳﺮﺧﺲ ﺳﺮ ﺍﺯ ﺧﺎک ﺑﺮﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﺯﻣﯿﻦ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ..
ﺍﻣﺎ ﺑﺎﻣﺒﻮ ﺭﺷﺪ ﻧﮑﺮﺩ … خداوند ﺍﺯ ﺍﻭ ﻗﻄﻊ ﺍﻣﯿﺪ ﻧﮑﺮﺩ،
ﺩﺭ ﺩﻭﻣﯿﻦ ﺳﺎﻝ ﺳﺮﺧﺴﻬﺎ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺭﺷﺪ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﺍﻣﺎ ﺍﺯ ﺑﺎﻣﺒﻮ ﺧﺒﺮﯼ ﻧﺒﻮﺩ ...
ﺩﺭ ﺳﺎﻟﻬﺎﯼ ﺳﻮﻡ ﻭ ﭼﻬﺎﺭﻡ ﻧﯿﺰ ﺑﺎﻣﺒﻮﻫﺎ ﺭﺷﺪ ﻧﻜﺮﺩﻧﺪ ..
ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ﭘﻨﺠﻢ ﺟﻮﺍﻧﻪ ﻛﻮﭼﻜﯽ ﺍﺯ ﺑﺎﻣﺒﻮ ﻧﻤﺎﯾﺎﻥ ﺷﺪ ..
ﻭ ﺩﺭ ﻋﺮﺽ ﺷﺶ ﻣﺎﻩ ﺍﺭﺗﻔﺎﻋﺶ ﺍﺯ ﺳﺮﺧﺲ ﺑﺎﻻﺗﺮ ﺭﻓﺖ ...
ﺁﺭﯼ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﺪﺕ ﺑﺎﻣﺒﻮ ﺩﺍﺷﺖ ﺭﯾﺸﻪ ﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﻗﻮﯼ ﻣﯿﮑﺮﺩ!
ﺁﯾﺎ ﻣﯿﺪﺍﻧﯽ ﺩﺭ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺍﯾﻦ ﺳﺎﻟﻬﺎ ﻛﻪ ﺗﻮ ﺩﺭﮔﯿﺮ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﺑﺎ ﺳﺨﺘﯿﻬﺎ ﻭ ﻣﺸﻜﻼﺕ ﺑﻮﺩﯼ ، ﺩﺭ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺭﯾﺸﻪ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﻣﺴﺘﺤﻜﻢ ﻣﯿﺴﺎﺧﺘﯽ ؟
ﺯﻣﺎﻥ ﺗﻮ ﻧﯿﺰ ﻓﺮﺍ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺭﺳﯿﺪ ﻭ ﺗﻮ ﻫﻢ به اقتدار ﺧﻮﺍﻫﯽ رسید ..
از رحمت و برکت خداوند هیچوقت نا امید نشید
─┅═ೋ❅❅ೋ═┅─
✿✵✨<❈﷽❈>✨✵✿
دختر پادشاهی خواستگارهای زیادی داشت.
یه روز گفت همه خواستگارها را جمع کنید
تا از بین آنها همسرم رو انتخاب کنم
و دستور داد تا اتاقش را
با چیزهای زرق و برق دار پر کنند
خودش هم لباس سادهای پوشید و خواست همه خواستگارها داخل اتاقش بروند
و در حالیکه وسط اتاق ایستاده بود، گفت: میخواهم خوب هر چیزی که اینجا هست را ببینید و به حافظه بسپارید!
چند دقیقه که گذشت از همه خواست از اتاق بیرون بروند
بعد هم و قلم و کاغذی به هر کدام داد و گفت:
هر چیزی که آنجا دیدید را بنویسید
من از روی نوشتههای شما
همسرم را انتخاب میکنم!
کاغذها جمع شد
شاهزاده خانم، آنها رو یکی یکی میخواند و به کناری میانداخت.
تا اینکه یکی از نوشتهها توجهش را به خودش جلب کرد.
روی آن برگ نوشته شده بود
میدانم که لایق همسری شما نیستم
و از امتحان سربلند بیرون نیامدم
ولی میخواهم حرف دلم را بزنم
راستش من آنقدر محو تماشای خود شما بودم که چیزی جز شما ندیدم!
دختر پادشاه که به وجد آمده بود
فریاد کشید و گفت:
انتخاب من همینه!
و با خوشحالی ادامه داد
میخواستم ببینم کسی در میان شما هست که فقط منو ببینه؟ یا همه غرق تماشای زرق و برقهای دورو برم میشوید؟
عاشق دیدار، میشه انتخاب دلدار!
یک ســ❓ــؤال
چقدر عاشقانه در تمام لحظات زندگی محو تماشای خدایی شدیم که عاشقانه دوستمان دارد و هیچ چیز را جز او و زیبائیهایش ندیدیم؟
❣بیایید
رسم عاشقی
رابیاموزیم❣
💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟
─┅═ೋ❅❅ೋ═┅─
✍روزی ابوامامه باهلی بر معاویه وارد شد، معاویه او را پهلوی خود نشاند، دستور داد غذا آوردند، با دست خود لقمه در دهان ابوامامه گذاشت. پس از صرف غذا با دست خود سر و محاسن او را معطر کرد، سپس یک کیسه طلا نزد ابوامامه گذاشت و پس از انجام همه این کارها گفت: تو را به خدا من افضل و بهترم یا علی بن ابی طالب؟ ابوامامه گفت: اگر قسم هم نمیدادی راستش را میگفتم. به خدا قسم علی از تو بافضیلت تر و کریم تر است، اسلامش با سابقه تر و خویشاوندی اش با رسول خدا نزدیک تر است و نسبت به مشرکان سختگیرتر و زحمات و خدماتش به اسلام از تو بیشتر است. ای معاویه! میدانی علی کیست؟ او پسر عموی رسول خدا میوه و شوهر سیدة النساء و پدر حسن و حسین سید جوانان اهل بهشت و برادر زاده ی حمزه سید الشهدا و برادر جعفر ذوالجناحین أست، تو چگونه خود را با چنان شخصیتی برابر میکنی؟! ای معاویه! خیال میکنی به جهت محبت و طعام و احسانت، تو را بر علی ترجیح خواهم داد؟! سپس برخاست و از نزد معاویه بیرون رفت، معاویه کیسه ای طلا را از پی او فرستاد، ولی ابوامامه نپذیرفت و گفت: به خدا قسم یک دینار هم از او قبول نمیکنم!
📙سفینة البحار ۶۶۹/۱.
─┅═ೋ❅❅ೋ═┅─
🌿🌿🌿🌿🌿🌿
🌹#داستان_آموزنده
آقایی نقل میکرد، یکی از دوستانم مدتی سردرد عجیبی گرفت و مشکوک به بیماری خطرناک مغزی بود.
دکتر برای او آزمایشهایی نوشت.
بعد از تحمل استرس طولانی و صرف هزینه زیاد برای گرفتن نتیجه آزمایش به بیمارستان رفتیم؛
چشمان و قلبش میلرزید.
متصدی آزمایشگاه جواب آزمایش را به ما داد و خودش به ما گفت: شکر خدا چیزی نیست.
دوستم از خوشحالی از جا پرید؛ انگار تازه متولد شده؛ رفت بسته شکلاتی خرید و با شادی در بیمارستان پخش کرد.
متصدی آزمایشگاه به من هم کاغذ سفیدی داد و گفت: این هم نتیجه آزمایش تو! چیزی نیست شکر خدا تو هم سالم هستی!!!
از این کار او تعجب کردم!
متصدی که مرد عارفی بود گفت: دیدی دوستت الان که فهمید سالم است، چقدر خوشحال شد و اصلا به خاطر هزینهها و وقتی که برای این موضوع گذاشته ناراحت نشد.
پس من و تو هم قدر سلامتیمان را بدانیم و با صرف هزینهای کم در راه خدا، با زبان و در عمل شکرگزار باشیم که شکر نعمت باعث دوام و ازدیاد نعمت است.
«و نعمتهای پروردگارت را بازگو کن…»
(ضحی آیه ۱۱).
«اگر شکرگزار باشید قطعا برای شما زیاد میگردانیم…»
(ابراهیم آیه ۷).
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
🎋🎋🎋
💠رهبر مسلمانان و مردِ نصرانی در محکمه قاضی!
🔹در زمان خلافت امیرمومنان علی علیه السلام در کوفه، زره آن حضرت گم شد چندی بعد حضرت زره خود را در دست مرد نصرانی دید و فرمود:
زره مال من است.
نصرانی نپذیرفت.
حضرت او را نزد شریح قاضی برد.
🔹 حضرت موضوع را مطرح کرد و فرمود: این زره مال من است، آن را نه، فروختهام و نه به کسی بخشیده ام.
نصرانی در پاسخ گفت: این زره مال من است ولی امیر مؤمنان را نیز دروغگو نمی دانم.
شریح روی به امیرالمؤمنین علیه السلام کرد و گفت:
یا أمیرالمؤمنین! بر ادعای خود شاهد داری؟
حضرت فرمود: درست است اکنون می بایست که من شاهد بیاورم، ولی من شاهد ندارم.
شریح حکم کرد که زره مال نصرانی است.
🔹نصرانی زره را برداشت. کمی راه رفته بود که برگشت و گفت:
من شهادت میدهم این حکم از احکام پیغمبران است، زیرا پیشوای مسلمانان نزد قاضی خودش میرود و قاضی علیه او حکم میدهد! سپس شهادتین را گفت و مسلمان شد و گفت:
به خدا سوگند! این زره، زره توست ای امیر مؤمنان!
امام علیه السلام فرمود: اکنون که مسلمان شدی زره را به تو بخشیدم و یک رأس اسب نیز به او داد.
شعبی راوی حدیث میگوید:
شخصی به من گفت آن مرد نصرانی را که مسلمان شده بود، دیدم که در جنگ نهروان در رکاب علی علیه السلام میجنگید.
📚 بحارالانوار، ج ۳۴، ص ۳۱۶.
🎋🎋🎋🎋🎋🎋
قرار معنوی هر روز
به رسم ادب و احترام روز خود را با قرائت زیارت امام صادق علیه السلام شروع میکنیم روز خوبی در کسب فیوضات معنوی از درگاه خداوند برای همه شما دوستان طلب میکنیم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد
الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الإمامُ الصّادِقُ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْوَصِيُّ النّاطِقُ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْفائِقُ الرّائِقُ (الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْفاتِقُ الرّاتِقُ) ،الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا السَّنامُ الاَعْظَمُ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الصِّراطُ الاَقْوَمُ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا مِصْباحَ الظُّلُماتِ،الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا دافِعَ المُعْضِلاتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا مِفْتاحَ الخَيْراتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا مَعْدِنَ الْبَرَكاتِ،الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا صاحِبَ الحُجَجِ وَالدَّلالاتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا صاحِبَ الْبَراهِينَ الْواضِحاتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا ناصِرَ دِينِ اللّهِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا نَاشِرَ حُكْمِ اللّهِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا فاصِلَ الخِطاباتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا كاشِفَ الكُرُباتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا عَمِيدَ الصّادِقِينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا لِسانَ النّاطِقِينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا خَلفَ الخائِفِينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا زَعِيمَ الصّادِقِينَ الصّالِحِينَ،الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا سَيِّدَ الْمُسْلِمِينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا هادِيَ الْمُضِلِّينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا سَكَنَ الطّائِعِينَ، اَشْهَدُ يامَوْلايَ اَنَّكَ عَلَى الهُدى، وَالعُرْوَةُ الوُثْقى، وَشَمْسُ الضُّحى، وَبَحْرُ الْمَدى، وَكَهْفُ الْوَرَى، وَالْمَثَلُ الاَْعْلى، صَلَّى اللّهُ عَلى رُوحِكَ وَبَدَنِكَ، وَ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا مَوْلایَ أَبِی عَبْدِاللَّهِ جعفر بـْنُ مـُحـَمَّد وَ عَلَى آبَائِكَ وَ أَولَادکِ الْمَعْصُومین الْمُطَهَّرِین.
https://chat.whatsapp.com/HcaRzexHviC74IKc967o7h
🌸🍃﷽🌸🍃
✋اولویتبندی در احسان🔻
⚡️ قرآن کریم در چند جای مختلف، مسلمانها رو به #احسان و #انفاق در راه خدا تشویق کرده. یه نمونهاش این آیه است:👇
🕋 وَ اعْبُدُوا اللهَ وَ لَا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئًا وَ بِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا وَ بِذِی الْقُرْبَی وَ الْیَتَامَی وَ الْمَسَاکِینِ وَ الْجَارِ ذِی الْقُرْبَی وَ الْجَارِ الْجُنُبِ وَ الصَّاحِبِ بِالْجَنبِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ وَ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ. (نساء/۳۶)
💢 و خدا را بپرستید! و هیچ چیز را همتای او قرار ندهید!
💢 و به پدر و مادر خود، نیکی کنید؛
💢 همچنین به خویشاوندان و یتیمان و مسکینان،
💢 و همسایه نزدیک، و همسایه دور،
💢 و دوست و همنشین،
💢 و واماندگان در سفر،
💢 و بردگانی که مالک آنها هستید.
✨✨✨✨✨
👌 ابتدای آیه صحبت از #عبودیت و #بندگی است.👈 وَ اعْبُدُوا الله...👈 خدا را بپرستید.
🍃 بعد قرآن در ادامه میفرماید، این #بندگی و #عبودیتِ شما باید یک خیری هم داشته باشه.
❌ یعنی #بندگی فقط به نماز و روزه نیست❗️
✅️باید اهل #احسان باشید❗️
✔ #بنده👈 کسی است که اهل #احسان و #نیکوکاری باشه.
✔ #بنده👈 کسی است که #خیر و نفعش به دیگران برسه.
🍃 در دنبالهی آیه، برای #احسان کردن به دیگران، اولویتبندی هم مشخص میکنه. یعنی در #احسان کردن هم اولویت داریم. بعضیها مقدّم هستند.❤️
⚡️ اولویت در #احسان کردن به دیگران، به این ترتیبه:👇
1⃣ بِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا👈 پدر و مادر، که در احسان از همه مقدّمترند.
2⃣ وَ بِذِیالْقُرْبَی👈 خویشاوندان و فامیلها.
3⃣ وَ الْیَتَامَی👈 ایتام و کودکان بی سرپرست.
4⃣ وَ الْمَسَاکِینِ👈 فقرا و مساکین. «مسکین» از ریشه «سُکن»، به کسی گفته میشه که انقدر فقیر و تهی دسته که نمیتونه از مَسکن و خانه خود خارج بشه. یعنی فقر او رو از پا در آورده و خانه نشین کرده.
5⃣ وَ الْجَارِ ذِی الْقُرْبَی👈 همسایه نزدیک
6⃣ وَ الْجَارِ الْجُنُبِ👈 همسایه دور
7⃣ وَ الصَّاحِبِ بِالْجَنبِ👈 یعنی كسى كه کنارِ آدم و هم صحبتِ آدم باشه.
حالا يا در سفر از ساير رفقا به آدم نزديكتر باشه،
و يا در غیرِ سفر، منزلش ديوار به ديوار آدم باشه،
و يا در محلّ کار رفیق آدم باشه.
خلاصه در یک جایی هم صحبت و همنشین آدم باشه.
8⃣ وَ ابْنِ السَّبِیلِ👈 یعنی در راه مانده. کسی که در سفر فقیر شده. ممکنه در شهر و وطن خودش وضع مالیاش خوب باشه. ولی الان توی مسافرت گیر کرده و پول نداره.
9⃣ وَ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ👈 بردگان. یعنی کنیز و غلام و خدمتکار و...
#معارفقرآن #اولویتبندیدراحسان، #احسان، #انفاق، #عبودیت، #بندگی، #بنده
•═┄•※🍃🌸🍃※•┄═•