اینجا کسی مثل من نیست، درگیر با خویشتن نیست
با خود کسی همسخن نیست، دیوانه کم دارد این شهر...
#مصعب_یحیایی
هدایت شده از «کمــی کــافــر...»
بهم ریختهام
شبیه شعرهای سپید
که نه وزن دارند
نه قافیه
-و گاهی-
نه حتی معنی!
آشفتهام
به قاعدهی برنامههای سفر شیخالرئیس
ابراهیم رئیسی
که صبح شانزدهم آذر
با دانشجوها دیدار داشت؛
و عصر همان روز
با «نعلین»
به دیدار «پوتین» رفته است!
(اساتید زباندراز زبان بدن
کجای مجلس نشستهاند؟!)
و گفتهاند
صبح جمعهای هم
وقتی که هنوز
حسن روحانی بیدار نشده بود
از «مسکو»
به «کرج» سفر کرده است.
و ظاهراً
در این دو سال
بیشتر از هشت سال دولت بنفش
سفر استانی داشته است.
قاطیپاتیام
مثل نتیجهگیری انشای حسین دارابی!
راستی
گفتم انشا...
ورای همهی کلیشهها
شما چه فکر میکنید
بالاخره
علم بهتر است یا ثروت؟
- آقا اجازه...؟ فهم!
-چای «دبش» نوش جان ارزخوارها-
ارز
آدمها را باارزش نمیکند.
و به حال ما
چه فرقی میکند
ارز را
به «فنر» تشبیه کنید
یا به «کش تنبان»؟!
در هر صورت
ولش که کنید
از دستتان در میرود.
پس بهتر است
که در جای مناسب کنترلش کنید!
بهتر از این
نمیتوانستم
سیاست تثبیت نرخ ارز را
توضیح بدهم!
این وسط
یکی «رائفیپور» را بگیرد
که قرار بود
به مصاف صهیونیزم برود
نه به جنگ با «جبرائیلی»!
«اقتصاد دستوری»
کلیدواژهایست
که این پسرک نیمگرمی
سر زبانها انداخت
و الا خیلیها
هنوز
فرق ارز و عرض و ارض را
نمیفهمند.
آشفتهام
و برای بیداری
به بابونه و آویشن دهاتمان
بیشتر از قهوههای امریکانو ایمان دارم!
من
تا همیشه
«سنتی» را
به «صنعتی» ترجیح میدهم.
«شجریان» هنوز هم
در تاپ لیست موزیکهای من است
و شکر خدا
هیچ «ساسی»
به تنم نیفتاده است!
خستهام
-خستهتر از آنم که بگویم به چه علت-
بیخودی میخوابم
و بیدلیل بیدار نمیشوم!
گاهی معتقدم
انسان سالم
در هر شبانهروز
به ۱۸ ساعت خواب
نیاز دارد!
امروز در خواب دیدم
که «محمود پاکنیت»
اینستا را قرق کرده است
و «عطر پیراهن یوسف» را تبلیغ میکند!
-«همممم
مامامیا ماماسیتا کاچلا
بوی پیراهن یوسف!
یک رایحهی گرم؛
مردانه
و زلیخاکُش!»
سراغ فرزندانش را میگیرم
میگوید:
از دروغهای یهودا خسته شدم
و منهای یوسف و بنیامین
بنیاسرائیل را
به همراه گلهای گرگ
به فلسطین فرستادم!
بعد
انگشت حسرت به دهان گرفت
و گفت
که کاش میشد
با کشتی
از «تنگهی بابالمندب» رد شوند!
در خواب
تلویزیون را روشن میکنم
تا اخبار بیست و سی را ببینم
ولی تا ده دقیقه به نُه هم
گزارش افتتاح شعبهی جدید «سرای ایرانی»
و «شهر لوازم خانگی»
در پارکینگ صدا و سیما
پخش میشود.
جبلی و وحید جلیلی
روی آنتن زنده
به ریشم میخندند...
از خواب میپرم
به یاد اهالی غزه میافتم
بنیاسرائیل...
گرگ...
تپش قلبم بیشتر میشود
پنجره را باز میکنم
و در جملهای معترضه
از خدا میپرسم:
ای اله ابراهیم و اسماعیل و محمّد(ص)
ما را
برای کدام روز مبادا
کنار گذاشتهای؟!
#مصعب_یحیایی
عضو شوید:
(کمی کافر.../ شعر و گاهنوشتهای مصعب یحیایی)
🔻@yahyaei_m
هدایت شده از «کمــی کــافــر...»
ساعتم را
به وقت حادثه تنظیم میکنم...
یک و بیست دقیقهی
صبحی که همه خواب بودند؛
و ثانیهها
نه بر مبنای گرینویچ
بلکه
به قاعدهی ساعت قریب قیامت
در شعلههای عطش و آتش
میدمیدند،
من
ققنوسی را دیدم
که از لابلای شعلهها برخاست
و به آسمان میرفت
تا از این به بعد
«میدان» را
از بالا نظاره کند.
ابلیس
به آتشزادیاش مغرور است
ولی ققنوسها
همچنان در میانهی معرکهی شعله و شراره
مشق جاودانگی میکنند.
آن روزها
آنطرفِ میز مذاکرههای مثلاً بُرد-بُرد
شیطان
در قامت غربیاش نشسته بود
و لبخند ژکوند میزد.
و «دیپلماستمالی»
هنوز هم معتقد است
که باید با داعش گفتوگو کرد.
دنیای فردا
به گواه آه دل مادران شهدا
و خسخس سینهی جانبازان شیمیایی
دنیای گفتمانهاست!
(میپرسم:
مگر رفسنجانیها
غیر از پسته
زرشک هم میکارند؟!)
ما
مقصریم جماعت
ما
«کور» بودیم
و نفهمیدیم که امضای «کری»
تضمین مذاکرات است!
حسینبیعلی(ع)
-خاکم بر دهان-
اگر تندروها میگذاشتند
حتماً با یزید مذاکره میکرد.
شنیدهام
شمر
وعده داده است
که «دست» عباس(ع) را
اگر به اماننامه «تن» بدهد
قطع نخواهند کرد!
کربلا
-برای اهل اطلاعیههای صبح جمعهای
و خندیدن به ریش ملت-
درس مذاکره است
اما من
امیدوارم
عراقچی یک امسال را
به احترام مردم غزه
بیخیالِ تبریک سال نوی مسیحی
به وندی شرمن یهودی شود!
حضرات را ول کنید
دوباره برمیگردند به مذاکره
و رو به دوربین عکاسان
قیافه میگیرند.
«بگویید سـیـیـیـب...»
سیب
سوغات باغ برجام است؛
و آه
که انگار آدمیزاد
قرار است تا همیشهی خدا
فریفتهی سِحر سیب باشد...
سرم داغ کرده است
در خیالم
از خانه بیرون میزنم
میروم کمی هوا تازه تنفس کنم
ساحل دریاچهی لوزان
نوش جان سکهبگیرهای مذاکرهچی؛
ما پاپتیها
و مستضعفین عالم
قرارهایمان را
سر پیچ «تنگهی بابالمندب» میگذاریم!
اصلاً
مچ میاندازیم
ببینیم
خدای ما بزرگتر است
یا ابعاد ناوهای آمریکایی!
حقیقت
ترور نمیشود؛
حاجقاسم
تنها یکی از اعجازهای انگشت سلیمانی انقلاب است.
این
جنگیست که شما شروع کردهاید
ولی پایانش با ماست...
چشمم را میبندم
صدای دخترکی را میشنوم
که از زیر آوارهای «زادگاه مسیح»
کریسمس را
تبریک میگوید
و دعا میکند
که «بابادوئلهای مسیحی»
در شب سال نو
به یهودیها
خمپاره هدیه ندهند!
دلم
شبیه عقیق سرخ یمنی
خون است
دست
روی دلم نگذارید...
#مصعب_یحیایی
عضو شوید:
(کمی کافر.../ شعر و گاهنوشتهای مصعب یحیایی)
🔴@yahyaei_m