#درسهایی_از_مکیال_المکارم_درس_سی_و_هشتم
2️⃣
حجتالاسلام والمسلمین علیرضا نعمتی
💦 *زندگی بدون امام زمان، یعنی زندگی بدون عقل*
اشاره: مرحوم آیت الله میرزا محمد تقی موسوی اصفهانی، صاحب کتاب مکیال المکارم، در جلد اول این کتاب شریف، باب۴، در بیان جهاتی که موجب میشود مردم برای امام عصر ارواحنا فداه دعا کنند، در جهت ٩ و ١٠، فرمودند:
*«احیاء دین الله و اعلاء کلمة الله : زنده کردن دین خدا و بالا بردن کلمهٔ خدا» که در دعای ندبه با این جمله مطرح شده است: «این محیی معالم الدین و أهله : کجاست آن زنده کننده سرچشمههای دانش دین و اهل آن».*
مطلب ایشان در این عنوان، به همین مقدار و ذکر ٢ حدیث کوتاه است که ما، به مقتضای مباحثی که لازم بود، این عنوان را بصورت مشروح مورد بررسی قرار دادهایم.
علت اين که این دو عنوان موجب میشود برای آن وجود مقدس دعا کنیم آن است که ظهور آن حضرت و حاکمیتش بر روح و جان انسانها، آغاز حاکمیت علم و عقل بر زندگی فردی و اجتماعی و در نتیجه، شروع زندگی شایستهی انسانی بر کرهٔ زمین است و هرکس میخواهد حیات شایستهی انسانی و الهی و سعادت مادی و معنوی را بدست آورد، باید زندگی زیر سایهی آن حضرت را جستجو و طلب کند و با گفتن جملات راه گشا و جستجوگر دعای ندبه مانند: «أین بقیةالله... » و تکرار ٢٩ مرتبهای آن در ابعاد مختلف شخصیتی آن حضرت، خود را نزد خداوند مشتاق فرج و ظهور آن حضرت نشان دهد مانند تشنهای در کویر که از شدت عطش مرتب میگوید :
آب کجاست؟
آن مایهی حیات کجاست؟
آن عنصر زندگی بخش کجاست؟...
لذا در دعای ندبه، در جستجوی آن آب حقیقی زندگی بشر میگوئیم:
«کجاست آن باقیماندهی خدا؛
کجاست آنکه برای بریدن ریشه ظالمان آماده و مهیّا شده است؛
کجاست آنکه جهانیان انتظارش را میکشند تا ضعفها و سستیها و کجیها را اصلاح کند؛
کجاست آن زنده کنندهی سرچشمههای دانش دین و زنده کننده اهل دین؛ و کجاست، کجاست....
💡 *مغز هدایت در پیکرهی بشریت*
*پیش از این گفتیم حیات واقعی و زندگی شایستهی انسانی، وابسته به علمی از جانب پروردگار عالم و عمل به آنچه خداوند فرموده است که نام این علم و عمل به آن عقل است و حجت خدا (پیامبران الهی و جانشینان معصوم ایشان) احیاء کننده علم و عمل به آن هستند و چون ایشان مرکز تجمع و دریافت علم از جانب خدا و تَجَسُّم عملی آن در میان بشر و در قالب یک انسان معمولی هستند، جایگاهشان، جایگاه مغزی هدایتگر از سوی خداوند در پیکرهی بشریت است.*
اگر بشر رهبر شایستهای را که خداوند عالم بوسیله آخرین پیامبرش به دنیا معرفی کرده، می پذیرفت، آن رهبر الهی، همهی هشت میلیارد انسان را مانند میلیاردها سلول بدن که همه از مغز فرمان میگیرند، تحت حاکمیت عاقلانه و خداپسندانه خود قرار میداد و جهان به فرمایش رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) پر از عدل و داد میشد همانگونه که بدون آن رهبر پاک و معصوم، پر از ظلم و جور شده است.
لذا جامعهی بشری قبل از هر نیاز ضروری دیگری، به عقلی جمعی و مغزی هدایتگر نیاز دارد که تمام انسانها را مانند عضوها و سلولهای یک بدن تحت فرمان واحدی مدیریت کند؛ آنقدر ضروری که اندیشمندان مختلف بشر با اختلاف ادیان و اندیشهها، از آن عقل مرکزی و مغز جمعی، به *«ضرورت حکومت واحد جهانی صلحآمیز به رهبری یک انسان شایستهی دانا، پاک و مقتدر»* یاد می کنند و معتقدند تا زمانی که کرهٔ زمین تحت فرمان رهبری این چنینی قرار نگیرد، زندگی انسانها دستخوش انواع فسادها و نابسامانیهای فردی و اجتماعی خواهد بود؛ مانند آنچه تاکنون در زندگی بشر مشاهده کرده و میکنیم.
اگر کسی بگوید نیازی به آن رهبری واحد بدون خطا نیست، مانند آن است که بگوید بدن یک انسان به مغز نیازی ندارد و هر عضوی از بدن، بدون هدایت مغز، هرکاری کرد، کرده است.
بدیهی است که این حرف، تجویز دیوانگی و سخنی فاسد و صددرصد باطل است؛ هرچند تاکنون رهبران زندگی بشر به ناچار به این دیوانگی وسیع موجود رضایت داده و با همین رفتار جنونآمیز در جوامع بشری زندگی میکنند؛ بعضی از روی ناچاری و بعضی از روی ریاست طلبی و لذتهای زودگذر شهوانی و باطل؛ اما همه جوامع بشری فعلا به این بی مغزی و بی عقلی جمعی، خواسته یا ناخواسته تن دادهاند.
خیلی عجیب است، بشری که ادعای تمدن و پیروی از علم را دارد، چگونه به: *«بزرگترین بی تمدنی و پیروی از جهل»* و در قالب مثال، به بدنی بدون مغز رضایت داده است و دود آتشهای جنون و فساد از سرتاسر کره زمین بلند است. این خیلی عجیب است.
در قطعهی بعدی، روایتی از امام صادق علیه السلام را نقل خواهیم کرد که گویای ضرورت حکم عقل به وجود و حضور امامی معصوم از جانب خدا در هر زمان و با هر تعداد از انسانها در میان بشر است حتی اگر دو انسان در زمین باشند، یکی از آنها باید حجت خدا باشد.
ادامه دارد...
https://eitaa.com/darse_mekyal
#درسهایی_از_مکیال_المکارم_درس_سی_و_هشتم
3️⃣
حجتالاسلام والمسلمین علیرضا نعمتی
💦 *زندگی بدون امام زمان، یعنی زندگی بدون عقل*(بخش دوم)
آری، خیلی عجیب است، بشری که ادعای تمدن و پیروی از علم را دارد، چگونه به زندگی بدون علم و عقل رضایت داده است.
میگویید: زندگی بدون علم و بدون عقل؟ چگونه؟!
میگوییم: چیزی که عیان است، چه حاجت به بیان است؛ خب معلوم است جامعهی بشری که متشکل از میلیاردها انسان به هم پیوسته، مانند سلولهای یک بدن در کنار هم و وابسته به هم است؛ هرکس به این پیکرهی هشت میلیارد سلولی نگاه کند، کمترین رفتار عاقلانه را در آن میبیند؛ گویا کودکی با معلولیت ذهنی دیده است.
گویا اصلا مغزی در این پیکره نیست تا همهی سلولها(انسانها) را مانند یک بدن معمولی هماهنگ و یکسو و یک جهت کند و دائما اعضاء آن یکدیگر را کتک میزنند و همدیگر را گاز میگیرند و زخمی و خون آلود میکنند (حکایت ظلم دولتها به ملتها و بسیاری از ملتها به ملتهای دیگر و مردم یک شهر به سایر شهروندان و حتی اعضای یک خانواده به یکدیگر).
آیا این پیکرهی هشت میلیاردی، خودش و محیط زیستش و حتی حیواناتش را خونین و مالین نکرده و نمیکند و هر روز انسانها با اخبار وحشتناکی از قتل و جنگ و فسادهای گسترده جهانی صبح نمیکنند؟
اگر این بشر یک مغز هدایتگر داشت این گونه بود؟
اگر یک انسان معصوم از خطا را خدا در میان این پیکره قرار میداد و اطلاعات درونی همهی آنها را در قلب او وارد میکرد و او از نیت پنهانی هر انسانی باخبر بود و خداوند او را از هر گونه اشتباه و خطا حفظ میکرد و از همه مهمتر، قدرتی به او میداد که بتواند سرکشان و متجاوزان را سرجای خود بنشاند و مانع ظلم انسانها به یکدیگر شود و همه مردم جهان بواسطه تسلط او و قدرت فوق بشری او در امنیت کامل زندگی کنند، آیا چنین انسان کاملی آرزوی تمام افراد بشر نیست؟
آیا خدا قادر نیست چنین انسانی را بیافریند و او را سبب حفظ انسانها از خطا و انحراف و فساد قرار دهد؟
واضحتر بگویم: اگر خدا میخواست به صورت انسانی درآید و در میان انسانها زندگی و آنها را سعادتمند کند و مانع تجاوز متجاوزان به حقوق انسانهای دیگر شود، آیا چنین اتفاق فرضی نهایت آرزوی هر انسانی نیست؟
همه میدانیم که محال است خدا بصورت مخلوقش درآید اما برخود لازم میداند انسانی کامل را بیافریند که نمایندهی او و دست قدرت او در میان بشر باشد.
این است آن چیزی که هر عاقلی از کسی که در این مطلب شک و تردید داشته باشد، تعجب میکند و با خود میگوید چگونه خدا در یک بدن، یک مغز از قدرت و علم خود باقی میگذارد اما در مجموعهی ميلياردها انسان چنین کاری را انجام نمیدهد؟!
آن مغز الهی که باید بصورت انسانی در میان ما باشد، کجاست؟
اینجاست که ناله و فریاد هر انسان منصفی بلند میشود که *کجاست آن باقیماندهی علم و پاکی که خدا در میان بشر به ودیعت گذاشته است؟!* (معنای این جمله از دعای ندبه: این بقیةالله التی لاتخلو من العترة الهادیة) و ٢٩ جملهٔ دیگر از این کجاست، کجاستها را با عناوین مختلف تکرار میکند و در جستجوی آن آب حیات از اعماق جان میسوزد و در فراقش که فراق و گم شدن تمام خوبیهاست، می نالد.
عقل به روشنی قضاوت میکند که خلقت خدا در تمامی ذرات اتمها و سلولها و تمامی کهکشانها، هیچ نقصی ندارد و جامعه بشری نیز گوشهای کوچک از نظام کل و باعظمت خلقت است و نباید کمترین نقصی از سوی خداوند عالم در آن وجود داشته باشد و اگر نقصی در زندگی بشر ببینیم، از جانب خداوند عالَم نیست، بلکه از اعمال خود ما انسانهاست.
پس آن راهنمای مقتدر الهی هم اکنون در میان ما حضور دارد همانطور که مغز در بدن ما وجود دارد که اگر نباشد، پس خلقت بدنی بدون مغز قطعا بیهوده و باطل است و خلقت بشری چند میلیاردی بدون چنین رهبری آگاه و مقتدر و مصون از خطا، قطعا مانند بدنی بدون مغز بیهوده است و خداوند عالم از هر بیهودگی و نقصی مبرا است.
پس او هست، قدرتمند است، از احوال تمام مخلوقات خدا باخبر است و راهنمای تمامی آنهاست.
اکنون چشم عقلتان دارد او را بدون اینکه جسمش را ببینید، میبیند و دنیای بدون او را باور ندارد.
هیچ عاقلی باور نمیکند که خدا چنین دنیایی را برای انسانها خواسته باشد، دنیایی دارای اختلال مغزی که دائما بر سر و کلهی خود میزند و خود را زخمی و نالان میکند.
خدا این را نمیخواهد همانطور که هیچ پدرومادری بچه معلول عقلی و ذهنی نمیخواهند.
بر اساس همین حکم ضروری عقل، روایات بسیار از ائمه اطهار علیهمالسّلام وارد شده که فرمودهاند: *زمین هیچگاه از حضور حجت خدا خالی نیست، چه پنهان و ناشناس(باصطلاح غائب) و چه آشکار.*
اگر چنین انسان کامل و مغز هدایتگری را بشناسیم، آیا او را به میان خود دعوت نمی کنیم؟
ادامه دارد...
https://eitaa.com/darse_mekyal
#درسهایی_از_مکیال_المکارم_درس_سی_و_هشتم
4️⃣
حجتالاسلام والمسلمین علیرضا نعمتی
💦 *زندگی بدون امام زمان علیه السلام یعنی زندگی بدون عقل* (قسمت سوم)
لزوم وجود و حضور حجت خدا در میان مردم(که در قطعات گذشته ضرورت عقلی آن را مشروحا بیان کردیم) آنقدر روشن و مسلم است که نیاز زیادی به استدلال ندارد و عقل هر انسان منصفی آن را یک ضرورت در زندگی بشر میداند و در روایات ائمه اطهار علیهمالسّلام با عنوان: *«الاضطرار الی الحجة» (بدون امامی معصوم از جانب خدا، زندگی ممکن نیست)* مطرح میشود.
لذا ائمه اطهار علیهمالسّلام در بیانات خود، درک این حقیقت را یک امتیاز بزرگ و رشد عقلی سترگ برای هر انسان واقع بینی دانسته و میفرمایند:
*عن أبي عبد الله عليه السلام قال: أقرب ما يكون العباد من الله عز وجل وأرضى ما يكون عنهم إذا افتقدوا حجة الله عز وجل، فلم يظهر لهم ولم يعلموا بمكانه، وهم في ذلك يعلمون أنه لم تبطل حجج الله (عنهم وبيناته) فعندها فتوقعوا الفرج صباحا ومساء، وإن أشد ما يكون غضب الله تعالى على أعدائه إذا افتقدوا حجة الله فلم يظهر لهم، وقد علم أن أولياءه لا يرتابون، ولو علم أنهم يرتابون لما غيب عنهم حجته طرفة عين، ولا يكون ذلك إلا على رأس شرار الناس.*
ترجمهی حدیث:
*نزدیکترین حالاتی که بندگان به خدای عزوجل میتوانند داشته باشند و خدا از آنها راضیتر باشد، زمانی است که حجت خدا بطور ناشناس در میان مردم زندگی کند و نشانی او را ندانند (به اصطلاح غائب باشد) اما آنها میدانند که حجتها و دلائل روشن خداوند برای هدایت مردم باطل نشده (و نمیشود خدا مردم را بدون راهنما و حجتی از جانب خود رها کند همان گونه که نمیشود بدن انسانی را بدون مغزی هدایتگر بیافریند) پس در آن هنگام(که حجت خدا بخاطر حفظ جانش و برای امتحان مردم و بازگشتن آنها به دعوت الهی، غائب و ناشناس زندگی می کند) صبح و عصر باید انتظار فرج (و گشایش و پایان این وضعیت اضطراری) را داشته باشید(چراکه اصل و قاعده، بر حضور رسمی حجت خدا در میان مردم و هدایت و اصلاح امور آنها است، نه غیبت او).*
*و بدانید که شدیدترین غضب خدا بر دشمنانش زمانی است که باعث شدهاند مردم به حجت خدا دسترسی نداشته و نشانی او را ندانند و از آنان غائب باشد در حالی که خدا میداند آن مؤمنین که دوستان واقعی خدا و مطیع او هستند، هیچگاه، حتی برای لحظهای در وجود و حضور حجت خدا (ولو بطور ناشناس) در میان خود شک و تردید نمی کنند و اگر خدا میدانست آنها لحظهای در وجود او شک و تردید میکنند، او را حتی چشم بهم زدنی از آنها مخفی نمیکرد و این(مصیبت و بلای عمومی) نیست مگر زیر سر شرورترین مردم (که با استفاده از سستی و سکوت عموم ایمان آورندگان، امام زمانشان را تنها گذاشته و سبب غیبتش شدند)».*
( کمال الدین صدوق ره، باب ٣٣، ما اخبر به الصادق عليه السلام من وقوع الغيبة، ح١٠)
لذا عقل هر انسانی معترف است که خداوند عالم را بیهوده نیافریده و قبل از هرچیز، رهبری معصوم از خطا را در میان بشر قرار داده است که اگر چنین نکرده بود، خدایی منزه از خطا و خدای حکیم و دانا نبود.
اگر رهبران فکری جهان بشریت امروز بگویند چرا خداوند برای ما *«عقل و مغزی جمعی و رهبری معصوم»* قرار نداده است، خداوند به آنها گفته است: چرا، قرار دادهام، فقط باید با او ارتباط برقرار و او را به میان خود دعوت کنید و رهبری جهان را به او بسپارید.
او در میان شما و منتظر شما است.
ادامه دارد...
👇
(قسمت بعدی، زندگی بدون امام زمان علیه السلام، یعنی زندگی بدون عقل، از بُعد فردی)
https://eitaa.com/darse_mekyal
#درسهایی_از_مکیال_المکارم_درس_سی_و_هشتم
5️⃣
حجتالاسلام والمسلمین علیرضا نعمتی
💦 *زندگی بدون امام زمان، یعنی زندگی بدون عقل*
(این قطعه، از بُعد فردی)
همهی ما میدانیم خداوند علم را آب حیات زندگی بشر قرار داده و زندگی بدون علم، فسادآور است و به مرگ تدریجی(فساد دامنه دار و طولانی) یا مرگ ناگهانی انسانها(جنگها و مفاسد سریعالتأثیر) منجر میشود.
زندگی به معنای واقعی و صحیحش، جز با علم به حقیقت و اطلاع از اسرار نظام آفرینش و عمل بر طبق آن، بدست نمی آید.
روشن است که علم دانشمندان، بر فرض صحت و مطابقت صددرصد با واقع - نه فرضیهها و حدسیات بسیاری از آنها - در برابر علمی که در نظام آفرينش وجود دارد به اعتراف خود آنها چونان قطرهای در برابر اقیانوس علم آفرینش خداوندی است.
بدیهی است که چون علم، قدرت به همراه دارد، خداوند آن را در اختیار انسانها قرار نمیدهد مگر اندکی، آنقدر اندک مانند قطرهای در برابر اقیانوس؛ زیرا انسانها با همین اندک و ناچیز از علم - مانند علم اتم - چه فسادها که به بار نمی آورند و حیات تمام انسانها، بلکه جانداران کرهٔ خاکی را نیز به مخاطره انداختهاند.
لذا خداوند متعال برای آن که بشر بفهمد علم باید در جایگاهی أمن ریخته شود تا از آن سوء استفاده نشود و تهدیدی برای حیات بشر نباشد، اندکی از علم را به بشر داد (اشاره به این قسمت از آیت الکرسی: ولا یحیطون بشئ من علمه الا بما شاء) و بشر از آن سوء استفاده کرد و بمبهای اتمی و هیدروژنی ساخت تا خودش بفهمد ظرفیت همراهی حتی اندکی از علم را هم ندارد و چه فسادهای عالمگیر که بواسطه علم بوجود نمیآورد.
بنابراین، باید آن اقیانوس علم خداوندی، در جایگاهی أمن، یعنی قلب انسانی که از نظر خداوند *«أمین»* و باصطلاح *«معصوم»* از هر خطا و اشتباهی باشد، ریخته شود.
این انسان معصوم را خداوند باید بوسیله معجزاتی که تمام نیروهای جن و انس از انجام آن عاجز باشند، به مردم معرفی کند که آنها *پیامبران الهی و جانشینان معصومشان* هستند.
این عناصر خوبی و پاکی، پایهی شکل گیری و حفظ حیات در جهان هستند چراکه اگر ایشان - ولااقل یکی از ایشان - در جهان حضور نداشته باشد، گویا جهان مرکز کنترلی ندارد و خداوند انسانها و سایر موجودات را بدون مرکز علم و هدایت، مانند بدنی که مغز ندارد، به حال خود رها کرده است و این خلاف حکیم بودن خالق جهان است که قابل پذیرش هیچ عقلی نیست.
لذا ریزش علم بی پایان خداوند، تنها در دلهای آنان که أمین خدا هستند، قابل تصور است و به همین خاطر در زیارت ائمه هدی علیهمالسّلام، عرض میکنیم:
*«السلام علیک یا امين الله فی أرضه و حجته علی عباده* (زیارت امینالله، مفاتيح الجنان)
*:سلام بر تو ای أمین خدا در زمین و ای حجت و نمایندهی خدا بر بندگانش»*
با همین استدلال ساده اما قطعی و روشن، ثابت میشود که حجت خدا؛
*اولا*؛ مرکز ریزش علم از سوی خداوند متعال و محل ذخیرهٔ علم در نظام هستی میباشد ولذا جایگاه او در نظام خلقت جایگاه هدایت مانند جایگاه مغز در بدن است و بر این اساس او را مغز عالم خلقت میدانیم.
*ثانیا*: همانطور که مغز باید در بدن وجود و حضور داشته باشد تا بدن و اعضایش را بسوی علمی که درون آن ذخیره شده هدایت کند، حجت خدا هم در هر زمانی باید و قطعا در میان بندگان خدا حضور داشته باشد تا آنان را بر اساس علمی که خداوند در او ذخیره کرده، راهنمایی و هدایت کند.
*سوم:* هر یک از ما انسانها، اگر با آن مرکز هدایت الهی مرتبط و اعمالمان مانند عضوی از اعضاء بدن، تحت فرمان آن مغز الهی قرار گیرد، انسانی صالح میشویم همان گونه که اصحاب سیدالشهداء علیه السلام چنین بودند.
آیا میدانید چرا اصحاب سیدالشهداء علیه السلام، بین زندگی بدون امام حسین علیه السلام و بهرهمندی از همهی لذائذ دنیا و بین کشته شدن با امام حسین علیه السلام، قسم دوم را انتخاب کردند و به اصطلاح مرگ با عزت و شرافت انسانی را بر زندگی جسمی و حیوانی بدون امام حسین علیه السلام، ترجیح داده و در زیر صدها نیزه و شمشیر قطعه قطعه شدند؟!
پاسخ سادهاش در قالب مثال بدن همین است:
*آنها زندگی در یک بَدَن بدون مغز را نمیخواستند، همین.*
به همین خاطر است که اکنون بشر، یک زندگی بدون مغز - و صحیحتر آنکه بگوییم بدون ارتباط با مغز - را تجربه کرده و میکند زیرا مغز آن را که ائمه هدی علیهمالسّلام بودند، کنار زدند و خانه نشین و شهید کردند تا آنکه خداوند به آخرین ایشان دستور زندگی مخفیانه و ناشناس(به اصطلاح غائب) را صادر کرد تا بشر زندگی بدون ارتباط با مغز- یا همان دیوانگی - را اندکی تجربه کند و سرش به سنگ بخورد و به سوی خدا برگردد. (مضمون آیه ۴١ سوره مبارکه روم: ظهر الفساد...).
اکنون باید ببینیم ما هم - به عنوان یک فرد - زندگی بدون مغز را میگذرانیم یا میتوانیم از این خسارت بزرگ خارج شویم؟
ادامه دارد...
https://eitaa.com/darse_mek
#درسهایی_از_مکیال_المکارم_درس_سی_و_هشتم
6️⃣
حجتالاسلام والمسلمین علیرضا نعمتی
💦 *زندگی بدون امام زمان، یعنی زندگی بدون عقل*
گفتیم اصحاب سیدالشهداء علیه السلام بین زندگی با رهبری امام حسین علیه السلام و زندگی بدون هدایت و رهبری آن حضرت و در عوض بهرهمند شدن از دنیا، زندگی با امام و حجت خدا را انتخاب کردند به همان دلیلی که در قالب مثال بدن بیان کردیم که یک سلول یا عضو بدن، زندگی تحت فرمان مغز را انتخاب خود قرار میدهد نه زندگی رها از فرمان مغز را.
آنها امام حسین علیه السلام را مغزی الهی و عقلی جمعی میدانستند که زندگی بدون او، چیزی جز بیهودگی و دیوانگی نیست.
لذا زندگی بدون امام حسین علیه السلام شد نماد زندگی بدون عقل و بریده شدن سر آن حضرت شد نماد کامل بی عقلی و دیوانگی انسان نماهایی که این جنایت را مرتکب شدند و پیروان آنها و هرکس که به این کار راضی باشد ولو هزارسال بعد این جنایت را بشنود و به آن راضی باشد.
زندگی یک بدن بدون مغز بزرگترین مصیبت برای آن بدن است؛ یعنی زندگی بدون علم و عقل و لذا مصیبت سیدالشهداء علیه السلام بزرگترین مصیبت در تمام خلقت است که باید بر آن نه تنها اشک، بلکه باید خون گریست.
😭 *بر نیزه شدن سر امام حسین علیه السلام با غیبت امام زمان علیه السلام، یک مصیبت است*
با توجه به این که در قطعه قبل اثبات کردیم جایگاه امام و حجت خدا در بین مخلوقات خدا جایگاه مغز در یک بدن است، حذف حجت خدا از رهبری جامعه که در جداکردن سر امام حسین علیه السلام نمایش داده شد، بالاترین مصیبت در عالم هستی میباشد و این مصیبت فرقی نمیکند بصورت جدا شدن سَر باشد یا مسموم شدن و بشهادت رسیدن یا بصورت کنونی که حجت خدا امام زمان علیه السلام خانه نشین و در وضعیت غیبت کبری بسر میبرند.
چه فرقی میکند جامعه ارتباطش با امام زمانش به شکل شهادت امام حسین علیه السلام قطع شود یا بصورت کنونی که *آن حضرت که در میان مردم باشد اما او برای خودش زندگی کند و مردم برای خودشان* و ارتباطی برقرار نباشد.
مثل اینکه - با عرض تسلیت و شرمندگی به محضر مولایمان امام زمان علیه السلام که امروز روز شهادت جد غریبشان امام هادی علیه السلام است، آری، مثل این است که - سری را از بدن جداکنند و روی نیزه نمایش دهند یا آن را بر بدن باقی گذارند اما ارتباطش را با بدن قطع کنند، نتیجه یکی است: بی عقلی در رفتار بشر، چه فردی، چه اجتماعی.
و شاید مصیبت امام زمان علیه السلام، از جهتی غمبارتر از مصیبت جد غریبشان باشد که آن حضرت را کشتند و سر مقدسش را از پیکرهی بشریت جدا کردند *اما ایشان(یعنی امام زمان غریبمان) را زنده زنده کشتهاند و مورد بی حرمتی قرار دادهاند.*
اصل مصیبتی که برای آن باید خون گریست، بی اعتنایی به حجت خداست چه بصورت بریده شدن سر چه بصورت عدم حضور او در رهبری جامعهی بشری که همه مصیبتها(اعم از جنگها و گرسنگیها و بیماریهای لاعلاج و سایر مشکلات لاعلاج بشر) از آثار این مصیبت عُظمی است.
علت اینکه مصیبت سیدالشهداء علیه السلام بالاترین مصیبتها در زیارت عاشورا شمرده شده است این است که با شهادت حضرت سیدالشهداء علیه السلام *و همراهی نسلهای بعد با این حادثهی شوم،* جامعهای که - از بعد یکپارچگی اجتماعی - با زندگی بدون سر حجت خدا خود را سازگار کرده است، قطعا جامعهای بدون مغز است زیرا مغز خود را بریده و بر سر نیزه کرده است چه خودش این کار را کرده باشد مانند لشکر ملعون یزید یا هرکس که به این جنایت راضی باشد ولو صدنسل بعد به دنیا بیاید.
*شاید بگویند...*
شاید نسل امروز و دیروز و همهی نسلهای قبل تا عصر نزدیک به شروع زمان غیبت امام زمان علیه السلام بگویند ما که چنین جنایتی نکردهایم و راضی به آن نبوده و نیستیم!!.
پاسخ میدهیم: یک وقت جامعهی امروز یا هر نسلی از حدود سی نسل گذشته - که به عصر شروع غیبت میرسد - چنین بگوید، این یک حکم دارد و یک وقت یک فرد، مثل شما خواننده محترم این مطالب چنین میگوید و لحظهای به جدایی از امام زمانش راضی نیست.
هریک از این دو باشد، حکمی مشخص دارد:
اگر فرد راضی به این مصیبت (قطع ارتباط با حجت خدا = قطع ارتباط با مغز) نباشد، باید کوشش کند به عنوان یک عضو از پیکرهی بشریت، این ارتباط قطع شده را احیا کند تا از خسارتهای بی مغز زندگی کردن خارج شود(که راهکارش را انشاءالله تعالی خواهیم گفت) و اگر جامعه، یعنی یک نسل(مانند نسل امروز) از این مصیبت عُظمی ناراضی است و قطع ارتباط خود با مغز هدایتگرش را نمی پسندد، باید برای پایان این مصیبت تلاش کند تا سَر امامش همچنان بر نیزه نماند.
ادامه دارد...
https://eitaa.com/darse_mek
#درسهایی_از_مکیال_المکارم_درس_سی_و_هشتم
7️⃣
حجتالاسلام والمسلمین علیرضا نعمتی
💦 *زندگی بدون امام زمان، یعنی زندگی بدون عقل*
(تشریح از بُعدِ فردی)
خانه نشینی ائمه علیهم السلام بخاطر مصیبت کربلا، انعکاسی از رفتار اجتماعی جامعه مسلمان عصر ائمه علیهم السلام بود که به شکل غیبت امام زمان علیه السلام تداوم پیدا کرد و به تعبیری که ما در قطعهی قبل داشتیم، از زمان حادثهی کربلا که سَرِ مقدس و مطهر امام حسین علیه السلام به بالای نیزه رفت، هنوز که هنوز است، این سر به عنوان مقام و جایگاه امامت، از نیزه پایین نیامده است زیرا که امامی که مانند اوست، (یعنی امام زمان علیه السلام) هنوز غائب است.
غائب است، زیرا اگر پیش از آنکه وقت ظهورش به مصلحت باشد، از ناشناسی و غیبت به درآید، باز هم مانند اجداد طاهرینش، کشته خواهد شد چنانکه در روایات علت غیبت امام علیه السلام، وقتی از امام صادق علیه السلام سؤال میشود چرا آن حضرت غائب میشوند، حضرت میفرمایند: «یخاف القتل» یعنی ترس کشته شدن بیجا و هدر رفتن خون آن حضرت وجود دارد. (و خداوند اجازه چنین کاری را به او نداده است).
بنابراین، تا وقتی جامعهی شیعه، درد اولش غیبت امام زمان علیه السلام نباشد مانند وقتی که آب شهر قطع میشود و خواستهٔ همه مردم وصل شدن آب است، جامعهی شیعه باید امام زمان علیه السلام را این گونه بخواهد و تشنهی او باشد.
غرض اینکه، آنقدر که ما شیعیان، با آنکه امام زمان علیه السلام را به عنوان حجت خدا میشناسیم، اما آنقدر سطح معرفتمان پایین و کم است که باندازهی قطع شدن آب معمولی شهرمان هم برای غیبت امام زمان علیه السلام به تکاپو و جنب و جوش نمی افتیم و حتی اگر کسی خیلی از وصل شدن آب حرف بزند و دنبال آن باشد، پشت سرش حرف در می آورند که این لابد غرض و مرضی دارد.
جامعهای که با غیبت امام زمان علیه السلام خو کرده، هر روز شاهد دیدن سر بریده شده امامش بر نیزه است و باید بر این مصیبت خون بگرید همانطور که وجود مقدس امام زمان علیه السلام در زیارت ناحیهٔ مقدسه، خطاب به جد مظلومش، حضرت سیدالشهداء علیه السلام عرضه میدارد:
*«فلاندبنک صباحا و مساءً و لابکین لک بدل الدموع دما؛*
*یا أباعبدالله من برای مصیبت تو صبح و عصر با صدای بلند گریه و ناله میکنم و بجای اشک، بر تو خون می گریم»*.
اگر هریک از نسلهای این ١١٨٣ سال گذشته که از شروع غیبت امام زمان علیه السلام میگذرد: (بر مبنای سال ٢۶٠ قمری، شهادت امام حسن عسکری علیه السلام) بطور یکپارچه بر مصیبت خانه نشینی امامان معصوم و لااقل بر مصیبت امام حسن عسکری علیه السلام و غائب شدن امام زمانش خون می گریست و مانند زمانی که آب یک شهر قطع میشود و مردم آن شهر تا آب وصل نشود آرام نمی نشینند، اگر هر یک از این نسلها چنین میکردند و تا ظهور امام زمانشان را از خدا نمیگرفتند، از گریه و ندبه و تضرع و دعا باز نمی ایستادند، این سَر بریده شده به بدن بشریت باز میگشت و خداوند متعال به غیبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) پایان میداد که این مطلب به صراحت در نامهی امام زمان ارواحنافداه به شیخ مفید اعلی الله مقامه، ذکر شده است که: «اگر شیعیان ما - که خدا توفیق طاعتش را به آنها مرحمت فرماید - به عهدی که بر عهدهی آنهاست( عهد یاری امام زمان و تشنه بودن برای زندگی زیر سایه او) بطور دسته جمعی و یکپارچه و یکدل، وفا میکردند، هرگز میمنت دیدار و ملاقات با ما از آنها به تأخیر نمی افتاد و قطعا سعادت حضور در محضر ما با معرفتی راستین از سوی آنان به ما، نصیبشان میشد...»
📘 لذا وقتی ما درخواست تعجیل فرج از خداوند منان میکنیم؛ در حقیقت این درخواست، درخواستِ بازگشت سر بریده شده از پیکره بشریت به آن است که اگر جامعه بطور یکپارچه آن را از حقتعالی مطالبه نماید، ظهور امام زمان علیه السلام اتفاق خواهد افتاد و اگر من و شما به عنوان فرد، وقتی ببینیم جامعه ما را در این تشنگی و درخواست حیاتی همراهی نمیکند و ظهور امام زمان علیه السلام برایش حتی در ردیف دردهای چندم زندگیاش هم نیست، ناچاریم خودمان درد فراق و غیبت امام زمان علیه السلام را به عنوان اولین درد زندگی خود و مهمترین آن بدانیم و در کمترین حالت مانند یک زندانی که برای آزادی خودش از زندان تلاش میکند، از جنب و جوش نیفتیم چه دیگر زندانیان با ما همراهی کنند(بقیه مردم هم خواستار ظهور باشند)یا به زندان غیبت خو کرده و معنای آزادی را متوجه نباشند.
حیات گرفتن ما در پیوندمان با امام زمان علیه السلام در چهار مرحلهی حساس، مطابق با مراحل تسبیحات اربعه: *«سبحان الله والحمدلله ولاإلهإلا الله والله اكبر»* انجام میشود که اگر انشاءالله قسمت باشد آن را ولو از دورنمای یک قلهی چند صد کیلومتری بشما نشان خواهیم داد تا مسیر حرکتمان بسوی قله، جهت دهی شود، انشاءالله.
ادامه دارد...
https://eitaa.com/darse_mek
*بسم الله الرحمن الرحیم* *السلام علیک یا ابا صالح المهدی،*
*ادرکنی یا مولای*
در پی برگزاری چندین جلسهٔ پاسخ به سؤالات دینی و اعتقادی بصورت آنلاین در بعضی از گروهها، که از اینجانب دعوت نموده و در ساعت خاصی در هفته به سؤالات این عزیزان پاسخ میدادم، بنظر رسید این جلسات برای عزیزان شرکت کننده مفید واقع شده است ؛ لذا تصمیم بر این شد که این پرسشها و پاسخها در گروهی مستقل بارگزاری و ذخیره شود؛ چه جلساتی که بصورت زنده اعلام و برگزار می کنیم و چه در گروههای دیگری که اینجانب در آنها در جلسات هفتگی به پرسشهایشان پاسخ میدهم.
از این رو از عزیزانی که مایل به شرکت در این گروه هستند، دعوت میشود با لینکی که در پایان این اطلاعیه می آید، در آن عضو شوند تا طی چند روز آینده، پرسشها و پاسخ های انجام شده را در آن بارگزاری نماییم.
از آنجا که در واتساپ پیامها پس از عضویت برای عضو جدید ارسال میشود، لذا تقاضا میشود طی دو روز آینده (حداکثر تا ساعت ۲۳ روز دوشنبه ۱۲ رجب، پس فردا) در این گروه عضو شوند تا از روز
*سیزدهم رجب، ولادت باسعادت آقا امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام،*
پرسشها و پاسخها را بارگزاری نماییم، انشاءالله.
یادآور میشوم در ایتا و تلگرام این گروه یا کانال با نام: *«پرسشمنتظران»* موجود هست و کانال جدیدی در آنها تأسیس نمیشود.
(لینک کانال پرسشمنتظران در ایتا و تلگرام هم ذیلا تقدیم میشود)
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
لینک گروه *«پرسش منتظران»* در واتساپ :
https://chat.whatsapp.com/IKsl2VNh6KQ3kbTFmKWgPJ
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
لینک کانال *«پرسش منتظران»* در ایتا:
@porseshem
باسمه تعالی
از ۹ روز پیش، تولد وجود نازنین آقا امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب سلام الله علیه و آله، که گروه پرسشمنتظران را در واتساپ راه اندازی کردم، 50 سؤال و جواب را در آنجا گذاشتم و 60 سؤال و جواب دیگر را که تاکنون طی چند هفته گذشت تا دیشب در گروههای دیگر(مجموعا سه گروه) پاسخ داده بودم، از آن گروهها استخراج نمودم (استخراج هفتاد سؤال و جواب از یک گروه فقط پنج ساعت کار اولیه برد) که بتدریج آنها را هم در گروه پرسش منتظران با ویرایش در بعضی از آنها قرار خواهم داد انشاالله.
این مطلب را نوشتم زیرا بعضی از عزیزان برایشان سؤال شده بود که چرا گروهها و کانال هایتان (مثل درسهائی از مکیال و...) مطلب نمیگذارید؛ در حالیکه کار در این فضا (صفحه موبایل و تبلت) بسیار زمان بر و با دقت زیاد همراه است(گرچه بظاهر آدم یک جا نشسته و به چشم نمی آید).
غرض اینکه بنده در حد توان، در خدمت دوستان عزیز امام زمان ارواحنافداه هستم و به جز قدری استراحت و انجام امور ضروری تمام وقت در این موارد مشغول هستم.
مثلا در مورد درسهائی از مکیال طی حدود یکماه گذشته، پنج درس و قطعه را که حدود بیست ساعت وقت صرف نوشتن و ویرایش آنها شده بود، چون مورد پسندم در نیامد، فقط پیش خودم نگاه داشتم در حالی که چند هفته روی آن ها کار میکردم.
در هرحال، محتاج نظر ملوکانه و الطاف همیشه جاری آقا امام زمان هستم و انشاءالله با دعاهای شما بزرگواران یقینا این توجهات و عنایات آن حضرت بیشتر خواهد شد.
#درسهایی_از_مکیال_المکارم_درس_سی_و_هشتم
8️⃣
حجتالاسلام والمسلمین علیرضا نعمتی
💦 *«مردم مرا نمیخواهند»*
*یادآوری*: محوریت سخن در درس سی و هشتم، بر این عنوان بود که امام زمان علیه السلام احیا کننده سرچشمههای دانشی هستند که خداوند عالَم برای ایجاد حیات واقعی، در *مزرعهای بنام دنیا* خلق فرموده زیرا هر مزرعهای برای آبادانی و سرسبزی، نیاز به آب دارد.
نام این آب حیاتبخش، *«معالم دین»* یا «سرچشمههای زندگی» است که امام عصر ارواحنا فداه، آن را جاری و «اهل دین» را زندگی و حیات میبخشند.
باید ببینیم چه کرده ایم که در عصر غیبت یا عصر تنگنا و راحتتر بگویم در زندان غیبت افتادهایم؟
چرا در بین ما زندگی میکند اما به او دسترسی نداریم و به تعبیر قرآن کریم در آخرین آیه سوره مبارکهی مُلک، چرا این آب حیاتبخش، یعنی وجود مقدس امام زمان ارواحنافداه در زمین فروکش کرده و از دسترس ما خارج شده است و ما باید چه خاکی بر سر بریزیم و به آبی که مایه حیاتمان و انسانیتمان است دست یابیم.
*چرا گاهی هم که کسی او را میبیند و از او میپرسد: آقا چرا ظهور نمیفرمایید؟، پاسخ میفرمایند: «مردم مرا نمیخواهند».*
بله، همین است. او را نمیخواهیم.
اگر میخواستیم که خدا او را به ما میداد.
اگر او را می خواستیم، لااقل مانند آب معمولی با او رفتار می کردیم؛ زیرا وقتی آب شهرمان قطع شود، همه سر و صدایشان بلند میشود که چرا آب قطع شد، کی وصل میشود؛ از تشنگی مردیم وو...
اما امام زمان علیه السلام که آب حیات اصلی زندگی ما است، بیش از هزار و چهارصدسال از عصر ائمه اطهار علیهمالسّلام و بیش از هزار و صد و هشتاد سال از عصر شروع غیبت، این آب اصلی شهر کره زمین قطع شده و هنوز اقدامی برای وصل این آب نکردهایم که اگر او را با آب معمولی برابر میدانستیم ، یقینا از هزار سال پیش او ظهور میفرمود چنانکه خودش فرمود :
*«اگر شیعیان ما که خدا توفیق اطاعتش را به آنان دهد، بر وفای به عهدی که با ما بر دوش دارند، همهباهم یکدل میشدند، هرگز دیدارما از آنها به تأخیر نمی افتاد».*
چه شده که این گونه شدهایم؟!
چرا از این خواب هزارساله بیدار نمیشویم؟
چرا آنان که باید، مردم را از این خواب بیدار نمی کنند؟
چرا نسبت به امام زمانمان بیهوش هستیم و فقط سِرُمی از عقیده به حضرت به ما وصل است تا فقط بگویند این مریض نمرده است اما بهوش هم نیست و فقط امید به هوش آمدنش هست.
آن آب حیات (امام زمان ارواحنافداه) در تشرف حاج محمدعلی فشندی در مسجد جمکران به او فرمودند:
*«شیعیان ما بقدر لیوان آبی تشنهی ما نیستند، اگر بودند، دعا میکردند و فرج ما میرسید».*
هِی میگوید و پیغام میدهد، اما کو گوش شنوا.
اگر آب شهر (کره زمین) قطع شده و هیچکس کِشتیِ جامعه را به حرکت در نمی آورد که برخیزند و او را طلب کنند، آیا من و شما هم نباید خود را از این بی آبی نجات دهیم؟
درست است که آب شهر وصل نیست اما تو که ظرف دلت را میتوانی برداری و از این سرچشمهی حیات، آب معرفت و محبت را دریافت کنی، چرا نشستهای؟!.
تو که میتوانی قلبت را بجای باز کردن بر روی محبت دنیا و عشقهای مجازی و پول و شهوات، به روی محبت حقیقی باز و گمشدهی قلبت را پیدا کنی، چرا مات و مبهوت ماندهای؟!
پیغمبر خدا، حضرت یونس علیه السلام، وقتی در شکم ماهی افتاد و فهمید خدا او را در تنگنا قرار داده تا از تسبیح کنندگان(در مقام و درجهی والای خودش) گردد، از همانموقع، خداوند راه نجات از زمان تنگنا (یا بگویید زمان غیبت) را بما نشان داد و در کتاب درسی قرآن آن را ثبت فرمود.
وعده داده بودم دور نمایی از مراحل حیات که در تسبیحات اربعه گنجانده شده را برایتان بگویم.
لذا باید به حقیقت معنای *«سبحان الله»* توجه کنیم و با قضیه حضرت یونس علیه السلام کمی آشنا شویم؛ پس منتظر باشید.
ادامه دارد...
https://eitaa.com/darse_mek
✍️ *ما او را زندانی کردهایم*
بسم الله الرحمن الرحیم
چنانکه در روایت اصول کافی(جلد اول، باب امام موسی بن جعفر علیه السلام) آمده، آن حضرت فرمودهاند که:
*«ان الله تعالی غضب علی الشيعة... فاخترتهم علی نفسی...؛*
*«خدا بر شیعه غضب فرمود و مرا مخیر کرد که یا شیعیان را عذاب کند یا من این عذاب را به جان بخرم و من شیعیانم را اختیار کردم که عذاب نشوند و من عذاب بشوم »*
آری، حضرت موسی بن جعفر علیه السلام، مانند پدری مهربان - بلکه میلیونها برابر مهربانتر - تمام شیعیان خود از عذابی که آنها سزاوار آن هستند، حفظ و خود را سپر بلای شیعیانش قرار میدهد و علت زندانی شدن آن حضرت مشخص میشود که به چه خاطر بوده است.
یعنی شیعهای که باید دست به دست هم داده نگذارد امام زمانش خانه نشین شود، موجب خانه نشینی و زندان رفتن و شهادت او میشود؛ چه امیرالمؤمنین علی علیهالسلام، چه امام حسن مجتبی علیه السلام و چه سیدالشهداء علیه السلام که از همه فجیعتر بود و همچنین امامان بعدی و دست آخر، موجب غیبت امام دوازدهم میشود.
تا کی شیعه باید چنین باشد که امام زمان خود را با عدم یکپارچگی خود در وفاء به عهدی که با او دارد، زندانی کند؟
زندانی که تاکنون نزدیک دوازده قرن ادامه پیدا کرده است.
در سال ۴١٢ هجری، (یعنی هزار و سی و یکسال پیش) امام زمان ارواحنافداه به بزرگ و سرور شیعه، جناب شیخ مفید (اعلی الله مقامه) پیامی برای ما شیعیان فرستادند که همه شنیدهایم که:
*«اگر شیعیان ما که خدا آنها را موفق کند به اطاعتش، در وفاء به عهدی که با ما دارند، یکدل و یکپارچه می بودند، میمنت دیدار ما هرگز از آنها به تأخیر نمی افتاد و سعادت مشاهدهی ما(دیدار همگانی و حضوری با آن حضرت) با معرفتی حقیقی و راستین از سوی آنان به ما نصیبشان میشد».*
این، یعنی ما همان کاری را که شیعیان حضرت موسی بن جعفر علیه السلام کردند، کردهایم و امام زمان خود را به خاطر شدت مهربانیش که عذاب بر ما نازل نشود، به *زندانی دیگر بنام زندان غیبت* انداختهایم هرچند این عذاب (یعنی عذاب محرومیت از دیدار حجت خدا) سر منشأ همهی عذابها و محرومیتهای مادی و معنوی است.
😭 *ما او را زندانی کردهایم*
*عزیزان، منتظران، مؤمنین و مؤمنات،* ما مسئول این زندانی شدن اماممان هستیم؛ بلی، ما.
در این چهارده قرن گذشته، هر نسلی از سی و چند نسل این چهارده قرن، میتوانست زنجیرهی خانه نشینی امام زمان خود را قطع کند و به غیبت آن حضرت پایان دهد.
در کلام نورانی آن حضرت، امام علیه السلام صریحا میفرمایند که: اعمال شما شیعیان باعث تداوم غیبت من شده است.
به جملهی پس از جملهٔ فوق، دقت بفرمایید که حضرت میفرمایند:
*«فما یحبسنا عنهم الا مایتصل بنا مما نکرهه و لا نؤثره منهم؛*
: *پس* (یعنی نتیجهی یکپارچه و یکدل نبودن شما شیعیان در وفاء به عهدی که با ما دارید، آن است که از دیدار و مشاهدهی ما محروم باشید، پس) *هیچ چیز ما را از شیعیانمان محبوس نمی کند مگر آنچه از آنها به ما میرسد که ما نمی پسندیم و انتظارش را نداریم».*
ببینید، آن حضرت صریحا میفرمایند که شیعیان ما با اعمالی که از آنها نمی پسندیم و انتظارش را نداریم، باعث ادامه یافتن غیبت ما میشوند و ظهور ما مرتب به عقب می افتد.
*آن حضرت در اینجا کلمه حبس و زندان را بکار بردهاند.*
به یک معنا آن حضرت در حبس از دیدن ما هستند و ما باعث محبوس شدن و بسته شدن دست آن حضرت از اصلاح جامعهی بشریت شدهایم و به یک معنا هم خودمان را در زندان بزرگ غیبت حبس و خود را از امام زمانمان محروم کردهایم.
😞 *شباهتی به یوسف دارد*
در روایات ما، شباهتی از آن حضرت به حضرت یوسف (علی نبینا و آله و علیه السلام) مطرح شده و آن زندان است.
درست است که حضرت یوسف علیه السلام خطایی نکرده بود اما خطای دیگران او را به زندان افکند و این شبیه کار ما و خطاهای ما است که سبب غیبت آن حضرت شدهایم در حالی که حقیقتا ما زندانی هستیم و محروم از دیدار پدر؛ پدری که همه گرهها بدست او گشوده میشود.
در زمان حضرت موسی بن جعفر علیه السلام هم، گرچه آن حضرت بظاهر در زندان بودند اما در حقيقت، شیعیان و سایر مردم از هدایت و رهبری ایشان محروم و در هواهای نفسانی خود که در قالب ظالمی چون هارونالرشید، آشکار شده بود، محبوس بودند.
*کافیست یک حلقه گسسته شود*
این پیام عذری برای ما باقی نمیگذارد که آن حضرت خواهان ادامهی عصر غیبت نیستند و همیشه مشتاق و منتظر ما هستند که این زنجیره را پاره کنیم زیرا هر نسلی مانند یک حلقه از این زنجیره منحوس هستند که اگر بخواهند میتوانند آن حلقهی شوم نباشند و با یکپارچگی خود، ظهور مولایش را از خدا بگیرد.
به تعبیر سادهتر معلم همیشه میخواهد نمرهی قبولی به دانش آموزش بدهد نه نمرهی مردودی و تجدیدی.
بیاییم همه باهم نهضت یکدلی و یکپارچگی در توجه اجتماعی به امام زمان علیه السلام در فضاهای
مجازی و میدانی و مساجد و نمازهای جمعه و سایر جاها ایجاد کنیم بطوری که افکار مردم، همه یک درد را ناله بزنند و از دوری و غیبت امام خود بنالند و چون تشنهای بدنبال آب بدوند، حتی برای یک لیوان آب که برای تشنهای در حال بیهوش شدن از شدت عطش، یک لیوان گویی یک دریا آب است و به همین خاطر امام عصر ارواحنا فداه در تشرف حاج محمد علی فشندی تهرانی ره فرمودند: شیعیان ما بقدر لیوان آبی تشنه ما نیستند؛ اگر بودند دعا میکردند و فرج میرسید.
علت تشبیه به یک لیوان آب، این است که شخص تشنهی یک لیوان، با تمام وجودش آب طلب میکند و شیعیان هنوز چنین حالتی نسبت به امام زمانشان ندارند.
سالگشت شهادت باب الحوائج، حضرت موسی بن جعفر علیه السلام، ٢۵ رجب ١۴۴٣، قم، علیرضا نعمتی
باسمه تعالی
در اخرین قطعه از درس ٣٨ مکیال، خدمت سروران گرامی نوشتم که برای بیان مراحل حیات که در تسبیحات اربعه گنجانده شده، باید قدری با قضیه حضرت یونس نبی (علی نبینا وآله وعلیه السلام) آشنا شویم.
اکنون چند هفتهای هست که وارد این موضوع شده و پیرامون آن تحقیق و کار میکنم اما ماجرای حضرت یونس خیلی عمیقتر از آنچیزی است که ما در یک یا چند آیه قرآن از دور دست شنیدهایم و در ماجرای این پیامبر بزرگ خدا درسهای بسیار مهم و راه گشایی هست که تا مباحث و تحقیقاتم کامل نشود، ارائهی مطالب شاید سزاوار یک کار تحقیقی و درس پذیری نباشد.
لذا از اعضاء محترم گروه بابت صبر و متانتشان تشکر میکنم و تقاضای دعای خیر برای کامل شدن کار بر این موضوع دارم و اطمینان میدهم که در این مدت(از حدود یکماه پیش تاکنون) دائما مشغول کار و تحقیق و نگارش بوده و هستم و انشاءالله در اولین نوشتاری که تکمیل شده باشد، در خدمت شما خواهم بود.
٢٧ شعبان المعظم ۱۴۴۳،
برابر با دهم فروردین ١۴٠١
قم، علیرضا نعمتی
◽جملاتی تکاندهنده از صاحب کتاب مکیالالمکارم، به مناسبت سالروز شهادت آن بزرگوار (۲۵ ماه رمضان) 👈 کتاب مکیالالمکارم کتابی است پیرامون فواید دعا برای فرج. امام زمان علیه السلام در عالم رویا به آیت الله موسوی اصفهانی امر کردند تا این کتاب را تألیف کند. حتی نام کتاب را هم خود حضرت، انتخاب فرمودند. مطالعه این کتاب فوقالعاده ارزشمند، به همه دوستداران امام عصر علیهالسلام توصیه میشود. #سبک_زندگی_مهدوی @Elteja
بسم الله الرحمن الرحیم
چنانکه قبلا در آخرین قطعه از این کانال(درسهائی از مکیال) وعده داده بودم، میبایست برای بیان مراحل حیات طیبه، باید قدری با قضیه حضرت یونس علیه السلام و قومش آشنا شویم.
از این رو، در ماه مبارک رمضان بیشتر تمرکزم در منبر دههٔ سوم، بر موضوع حضرت #یونس پیامبر (علی نبینا وآله وعلیه السلام) بود و بحمدالله حدود زیادی از مباحث مربوط به آن حضرت و قومش، پخته و طرح مبحث گردید.
زین پس، این مباحث را بصورت نوشتاری تقدیم خواهم کرد و انشاالله تعالی از گفتارهای منبرم کاملتر خواهد بود.
قل ان الفضل بیدالله یؤتیه من یشاء والله واسع علیم(آل عمران :۷۳)
۱۲ شوال المکرم ۱۴۴۳
علیرضا نعمتی
#درسهایی_از_مکیال_المکارم_درس_سی_و_نهم
1️⃣
حجتالاسلام والمسلمین علیرضا نعمتی
💚 *مراحل رسیدن به حیات طیبه و زندگی عصر ظهور* 💚
(تسبیح حضرت یونس علیه السلام )
وعده داده بودم دور نمایی از مراحل حیات که از جملهی *«این محیی معالم الدین و اهله»* در درس قبلی استخراج میشد و در
*«تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها» و «تسبیحات اربعه»*
گنجانده شده را بیان کنم.
ابتدا باید به حقیقت معنای *«سبحانالله»*، از طریق قضیه حضرت یونس نبیّ (علی نبیناوآله وعلیه السلام) کمی آشنا شویم؛ خصوصا آنکه دستور به خواندن نماز غفیله و فایدهی عظیم آن در توبه و بازگشت بسوی خدا، با قضیه این پیامبر عظیمالشأن الهی (که در آیهٔ رکعت اول نماز فوق خوانده میشود) همراه شده است.
قضیه حضرت یونس علیه السلام، درس بزرگی برای همهی مؤمنین، بلکه هریک از مؤمنین گرفتار در *زندان بزرگ غیبت امام زمان علیه السلام* میباشد زیرا خداوند متعال در باره داستان حضرت یونس علیه السلام میفرماید:
*«فَلَوْلَا أَنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُسَبِّحِينَ * لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إِلَىٰ يَوْمِ يُبْعَثُونَ؛*
:پس ﺍﮔﺮ ﺍﻭ(یونس علیه السلام) از تسبیح کنندگان ﻧﺒﻮﺩ، قطعا ﺗﺎ ﺭﻭﺯ ﻗﻴﺎﻣﺖ ﺩﺭ ﺷﻜﻢ ﻧﻬﻨﮓ ﻣﻲﻣﺎﻧﺪ! (الصافات ١٤٣ و ١٤٤)
*ما مردم عصر غیبت، زندانی هستیم*
باید ببینیم خداوند متعال ما را چگونه از دل نهنگ بزرگی بنام زمان غیبت امام زمان علیه السلام نجات میدهد همان گونه که حضرت یونس را از اندوه و غم در دل نهنگ عظیم نجات داد.
شاید ما هنوز درک نکردهایم که زندگی بدون امام زمان علیه السلام، مانند زندگی در زندان است.
ما مردم عصر غیبت، مانند زندانیانی که خارج از زندان را درک و لمس کردهاند نیستیم که زندان برایشان دردآور و رنجآور باشد بلکه مانند کسی هستیم که در زندان متولد و در آنجا بزرگ شده و هیچگاه خارج از زندان را ندیده است و فقط خبرهایی از آزادی و زندگی معمولی برایش نقل کردهاند و لذا اگر به خارج از زندان برود، رنجآور بودن زندگی در زندان را خواهد فهمید و آنگاه برای آزادی از زندان شبانه روز تلاش خواهد کرد.
ای کاش درک میکردیم که زندگی به دور از امام زمان ارواحنافداه، زندان تنگ و تاریکی است که برای آزادی از آن، باید مانند بعضی از زندانیان به فکر آزادی و رهایی از این زندان باشیم و ببینیم مسئولین این زندان بزرگ چه راهی را برای عفو و بخشش ما پیشنهاد دادهاند.
💦 *راه رهایی از زندان بزرگ غیبت*
خداوند متعال راه نجات از این زندان را این گونه نشانمان داده است:
در آیهٔ ٨٧ سوره مبارکه انبیاء (که همان آیهای است که در رکعت اول نماز غفیله بین نماز مغرب و عشا میخوانیم) خداوند متعال میفرماید:
*وَذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَىٰ فِي الظُّلُمَاتِ أَن لَّا إِلَٰهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ*
:ﻭ ﺻﺎﺣﺐ ﻣﺎﻫﻲ [ ﺣﻀﺮﺕ ﻳﻮﻧﺲ ] ﺭﺍ [ ﻳﺎﺩ ﻛﻦ ] ﺯﻣﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺧﺸﻤﻨﺎﻙ [ ﺍﺯ ﻣﻴﺎﻥ ﻗﻮﻣﺶ ]ﺭﻓﺖ ﻭ ﮔﻤﺎﻥ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﻣﺎ ﺑﺮ ﺍﻭ ﺗﻨﮓ ﻧﺨﻮﺍﻫﻴﻢ ﮔﺮﻓﺖ ، ﭘﺲ ﺩﺭ ﺗﺎﺭﻳﻜﻲ ﻫﺎ [ ﻱ ﺷﺐ ، ﺯﻳﺮ ﺁﺏ ، ﻭ ﺩﻝ ﻣﺎﻫﻲ ] ﻧﺪﺍ ﺩﺍﺩ ﻛﻪ ﻣﻌﺒﻮﺩﻱ ﺟﺰ ﺗﻮ ﻧﻴﺴﺖ ﺗﻮ ﺍﺯ ﻫﺮ ﻋﻴﺐ ﻭ ﻧﻘﺼﻲ ﻣﻨﺰّﻫﻲ ، ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺳﺘﻤﻜﺎﺭﺍﻧﻢ[یعنی بر نفس خودم ظلم کردم که آن را از درجات بالاتر که بواسطهی صبر بیشتر در برابر قوم کافرم نصیبم می شد، محروم کردم] ».
سپس می فرماید:
*«فاستجبنا له و نجیناه من الغم و کذلک ننجی المؤمنین؛*
*:و ما دعای او(یونس) را اجابت کردیم و او را از غم و اندوه نجات دادیم و همین گونه مؤمنین را نجات میدهیم».(الانبیاء : ٨٨)*
طبق روایات رسیده از اهل بیت عصمت و طهارت علیهمالسّلام ، این پیامبر الهی مدت سی و سه سال بر اذیت قومش صبر کرد تا آن که وقتی نزدیک بود پس از انواع اذیتها او را به قتل برسانند، از دست آنان به تنگ آمد و از خداوند متعال درخواست عذاب برای قومش کرد و خداوند متعال هم میدانست که قوم یونس توبه میکنند اما این را به پیامبرش نگفت تا او را در یک تمرین عملی با میزان مهر و محبت خویش به بندگانش آشناتر کند و از او پیامبری صبورتر بسازد و لذا درخواست او برای نزول عذاب را قبول فرمود اما ارادهاش تنها بر این تعلق گرفت که عذاب را که باد کشندهای بود، تا بالای سر آنها نازل کند اما بر آنها فرود نیاید و هلاک نشوند.
منتظر نقل ماجرای مفصل قوم یونس از زبان درربار امیرالمؤمنین علیه السلام در قطعه بعدی باشید.
ادامه دارد...
https://eitaa.com/darse_mek
#درسهایی_از_مکیال_المکارم_درس_سی_و_نهم
2️⃣
حجتالاسلام والمسلمین علیرضا نعمتی
💚 *ماجرای حضرت یونس علیه السلام و قومش؛ (قسمت اول)*💚
✒️ توجه: ماجرای حضرت یونس(علینبینا وآلهوعلیهالسلام) از دوجهت به درسهائی که از کتاب مکیال میشود گرفت، مرتبط است:
*اول:* به جهت آنکه کتاب مکیال، بیان فوائد دعا برای حضرت ولی عصر (عجلالله تعالی فرجه الشریف) است و ما با فرو رفتن در عمق یکی از این فوائد(دعا برای احیا کننده معالم دین و اهل دین یعنی حضرت ولی عصر علیه السلام) به جایی میرسیم که بفهمیم چگونه میتوان با دعا برای فرج آن حضرت، به زندگی و حیات طیبه دست پیدا کنیم که یکی از مدرسین و معلمین این مقصد بزرگ، حضرت یونس نبی علیه السلام است که ماجرای آن حضرت و قومش سراسر درس برای یافتن راههای برون رفت از عصر غیبت امام زمان ارواحنافداه است.
*دوم آنکه:* صاحب کتاب مکیال المکارم در بیان کمالات حضرت ولی عصر ارواحنافداه، در بیست و نهمین شباهت آن حضرت به پیامبران الهی، روایتی را از کتاب کمالالدین شیخ صدوق ره نقل فرموده است که بیانگر ارتباط خاص قضیه حضرت یونس با مسائل مربوط به امام عصر ارواحنا فداه است.
در این روایت، جناب محمدبن مسلم (از اصحاب خاص امام باقر علیه السلام) میگوید:
*بر (سرورم) امام باقر علیه السلام وارد شدم و من میخواستم از آن حضرت از قائم آل محمد (صلیاللهعلیه وآلهوسلم) سؤال کنم؛ پیش از آنکه سخنی بگویم آن حضرت فرمودند: ای محمدبن مسلم، در قائم آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) شباهتی از پنج پیامبر وجود دارد: یونس بن متی و یوسف بن یعقوب و موسی و عیسی و محمد(صلوات الله علیهم)؛ پس شباهت او به یونس بن متّی، بازگشت اوست از غیبتش در حالی که پس از سن پیری جوان شده است... (١)*
*نکته مهم : ما قضیه حضرت یونس علیه السلام را بر اساس چهار آیه (یا آیاتی) که در قرآن کریم مطرح شده، به عنوان چهار درس مهم مورد بررسی قرار خواهیم داد تا چهارچوبهی این قضیه در اذهان خوانندگان محترم ترسیم گردد.*
💦 *درس اول: «ظهور عمومی» :* 💦
*از آیه ٩٨ سوره مبارکه یونس(فلولا قریة آمنت...) استفاده میشود که اگر مؤمنین عصر غیبت بمانند قوم یونس از گناه اجتماعی خود در حق حجت خدا، امام زمان ارواحنافداه توبه کنند، خداوند عذاب محرومیت از رهبری آشکار امام زمان ارواحنافداه را از آنها برطرف خواهد کرد و امام زمان علیه السلام را به آنان و همه افراد بشر باز خواهد گرداند همانگونه که حضرت یونس را پس از غیبتش به قومش بازگرداند و آن مردمان از زندگی زیر سایه پیامبر خدا تا آخر عمر بهرهمند شدند.*
💚 *درس دوم: ظهور خصوصی* 💚
*از(آیه ٨٨ سورهٔ انبیاء: وذاالنون اذ ذهب مغاضبا...) استفاده میشود که اگر مؤمنین عصر غیبت از گناهان خود توبهای صادقانه کنند و با تمام وجود بسوی امام زمانشان بازگردند، خداوند متعال آنها را مانند حضرت یونس علیه السلام از غم و اندوه ناشی از گرفتاری در دل نهنگ بزرگی به نام زمان غیبت بطور خصوصی نجات خواهد داد ولو زمان ظهور عمومی فرانرسیده باشد*
⛰️ *درس سوم: درس صبر و مدارا برای انبیاء و جانشینان آنها یعنی علماء و مبلغین دین* ⛰️
*از آیات(١٣٩ - ١۴٨ والصآفات: وإن یونس لمن المرسلین...) درسهای بزرگی در صبر و مدارا برای انبیاء و مبلغین دین استفاده میشود که در هدایت و دعوت مردم بسوی خدا باید مدارا کردن با مردم را محور برنامهی خویش قرار دهند.*
☄️ *درس چهارم: مقامات انبیاء علیهمالسّلام و درجاتشان* ☄️
*از آیات(۴٨ - ۵۰ سوره مبارکهی قلم: ولاتکن کصاحب الحوت...) استفاده میشود که انبیاء علیهمالسّلام دارای درجات و مقاماتی متفاوت هستند؛ ضمن آنکه برنامهی آنها برای پاسداشت توحید و یکتاپرستی، برنامهای ویژه بوده که گاه شکست ظاهری را پذیرا شده و مثلا کشته میشدند تا همیشه در نظر مردم شکست ناپذیر جلوه نکنند و مردم ضعیف آنها را خدا تصور نکنند.(این مطلب بر اساس روایتی از جناب حسین بن روح نایب خاص حضرت ولی عصر علیه السلام در عصر غیبت صغری است).*
انشاءالله پس از نقل کل ماجرا از زبان امام صادق علیه السلام به روایت ابوعبیده حذاء، این چهار درس را بررسی و تحلیل کرده و سایر روایات مرتبط را خاطرنشان می کنیم.
____________
(١) الصدوق ره (کمال الدین، باب٣٢، ح٧) باسناده عن محمد بن مسلم الثقفي الطحان قال: دخلت على أبي جعفر محمد بن علي الباقر عليهما السلام وأنا أريد أن أسأله عن القائم من آل محمد صلى الله عليه وعليهم، فقال لي مبتدئا: يا محمد بن مسلم إن في القائم من آل محمد صلى الله عليه وآله شبها من خمسة من الرسل: يونس بن متى، ويوسف بن يعقوب، وموسى، وعيسى، ومحمد، صلوات الله عليهم: فأما شبهه من يونس بن متى: فرجوعه من غيبته وهو شاب بعد كبر السن... (الحديث).
https://eitaa.com/darse_mek
#درسهایی_از_مکیال_المکارم_درس_سی_و_نهم
3️⃣
حجتالاسلام والمسلمین علیرضا نعمتی
💚 *ماجرای حضرت یونس علیه السلام و قومش؛ (قسمت دوم)*💚
💫 قبل از شروع در نقل روایتی که ماجرای حضرت یونس و قومش را بطور مفصل بیان فرموده، دو نکته را متذکر میشوم :
_نکته اول : از میان حدود پنجاه حدیث کوتاه و متوسط و مفصلی که در قضیه حضرت یونس (علی نبینا و آله و علیه السلام) روایت شده، کاملترین روایت صحیح السندی که تقریبا همهی جزئیات ماجرای حضرت یونس و قومش را بیان فرموده، روایت «ابوعبیده حذاء» از امام باقر علیه السلام است._
_ _ما این روایت را اصل و پایهی نقل این قضیه قرار داده و آن را به دقت ترجمه و متن عربی را در پاورقی می آوریم تا اطمینان خاطر بیشتری برای خوانندگان محترم و اهل تحقیق باشد._
_نکته دوم : پس از بررسی دقیقی که در رجال این حدیث داشتم، راویان این حدیث همگی ثقه و از شیعیان صالح و مورد اطمینان بوده و لذا حدیث صحیح السند است که شرح رجال حدیث را در انتهای ترجمهی روایت میآوریم، انشاءالله._
مرحوم علامه مجلسی (ره) در بحارالانوار، به نقل از تفسیر عیاشی، از «ابوعبیده حذاء» از امام باقر عليهالسلام نقل میکند که از آن حضرت شنیدم که میفرمود:
در بعضی از کتابهای امیرالمؤمنین علیهالسلام یافتیم که فرموده است:
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) برای من حدیث کرد که جبرئیل برایش حدیث کرد که:
یونس بن متی علیهالسلام را خدا بسوی قومش مبعوث فرمود در حالی که سی سال داشت و او مردی بود که(در برابر منکرات) خشم بر او عارض میشد، و بر قومش[در مقایسه با پیامبری چون حضرت نوح نبی علیه السلام چنانکه در ادامه روایت خواهد آمد] زیاد صبور و با مدارا نبود.
او در برداشتن بارهای نبوت و برداشتن پرچمهای آن چنانکه انتظار میرفت، تحمل لازم از خود نشان نمیداد و مانند شتری که زیر بار سنگین میخوابد، زیر سنگینی این بار میخوابید، اما در عین حال سی سال در بین قومش پایدار و با استقامت بود، و آنها را به ایمان و خدا و تصدیق او و پیروی از پروردگار دعوت میکرد و نتیجه سی سال تلاش او فقط دو نفر بودند که به او ایمان آوردند و پیرو او شدند که نام یکی «روبیل» و دیگری «تنوخا» بود.
«روبیل» از خاندان علم و نبوت و حکمت بود وقبل از آنکه یونس بن متی مبعوث به نبوت شود، با او دوستی و رفاقت دیرینه داشت.
«تنوخا» هم مردی مستضعف و عابد و زاهد و غرق در عبادت بود و علم و حکمتی نداشت.
روبیل مردی گوسفنددار بود که آنهارا چرا میداد و از این راه گذراندن زندگی میکرد و تنوخا مردی هیزمشکن بود که بار هیزم را بر دوشش حمل میکرد و با فروش آن درآمد کسب میکرد.
ادامه دارد
_______________
(١) الروایة بطوله فی البحار، ج ١۴،ص٣٩٢ - ٣٩٩، عن تفسیر العیاشی و اخرجه البحرانی فی البرهان؛ و ایضا قصص الانبياء بالاسناد الی الصدوق عن ابن المتوکل عن الحمیری، عن ابن عیسی، عن ابن محبوب، عن جمیل بن صالح، عن ابیعبیدة، عن ابی جعفر علیه السلام، قال: سمعته یقول: وجدنا فی بعض کتب امیرالمؤمنین علیه السلام قَالَ حَدَّثَنِی رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) أَنَّ جَبْرَئِیلَ (علیه السلام) حَدَّثَهُ أَنَّ یُونُسَبْنَمَتَّی (علیه السلام) بَعَثَهُ اللَّهُ إِلَی قَوْمِهِ وَ هُوَ ابْنُ ثَلَاثِینَ سَنَهًًْ وَ کَانَ رَجُلًا یَعْتَرِیهِ الْحِدَّهًُْ وَ کَانَ قَلِیلَ الصَّبْرِ عَلَی قَوْمِهِ وَ الْمُدَارَاهًِْ لَهُمْ عَاجِزاً عَمَّا حُمِّلَ مِنْ ثِقَلِ حَمْلِ أَوْقَارِ النُّبُوَّهًِْ وَ أَعْلَامِهَا وَ أَنَّهُ یُفْسَخُ تَحْتَهَا کَمَا یُفْسَخُ الْجَذَعُ تَحْتَ حِمْلِهِ وَ أَنَّهُ أَقَامَ فِیهِمْ یَدْعُوهُمْ إِلَی الْإِیمَانِ بِاللَّهِ وَ التَّصْدِیقِ بِهِ وَ اتِّبَاعِهِ ثَلَاثاً وَ ثَلَاثِینَ سَنَهًًْ فَلَمْ یُؤْمِنْ بِهِ وَ لَمْ یَتَّبِعْهُ مِنْ قَوْمِهِ إِلَّا رَجُلَانِ اسْمُ أَحَدِهِمَا رُوبِیلُ وَ اسْمُ الْآخَرِ تَنُوخَا وَ کَانَ رُوبِیلُ مِنْ أَهْلِ بَیْتِ الْعِلْمِ وَ النُّبُوَّهًِْ وَ الْحِکْمَهًِْ وَ کَانَ قَدِیمَ الصُّحْبَهًِْ لِیُونُسَبْنِمَتَّی (علیه السلام) مِنْ قَبْلِ أَنْ یَبْعَثَهُ اللَّهُ بِالنُّبُوَّهًِْ وَ کَانَ تَنُوخَا رَجُلًا مُسْتَضْعَفاً عَابِداً زَاهِداً مُنْهَمِکاً فِی الْعِبَادَهًِْ وَ لَیْسَ لَه عِلْمٌ وَ لَا حُکْمٌ وَ کَانَ رُوبِیلُ صَاحِبَ غَنَمٍ یَرْعَاهَا وَ یَتَقَوَّتُ مِنْهَا وَ کَانَ تَنُوخَا رَجُلًا حَطَّاباً یَحْتَطِبُ عَلَی رَأْسِهِ وَ یَأْکُلُ مِنْ کَسْبِهِ... (یأتی الروایة حسب ترجمتنا فی المتن)
https://eitaa.com/darse_mek
#درسهایی_از_مکیال_المکارم_درس_سی_و_نهم
4️⃣
حجتالاسلام والمسلمین علیرضا نعمتی
💚 *ماجرای حضرت یونس علیه السلام و قومش؛ (قسمت سوم)*💚
ادامهی روایت صحیحهی ابوعبیده از امام باقر علیه السلام در ماجرای قوم یونس علیه السلام؛ امام علیه السلام به نقل از رسول خدا صلی الله علیه و آله از جبرئیل امین علیه السلام، ادامه دادند:
... جایگاهی که روبیل نزد یونس (علیه السلام) داشت به خاطر علم و حکمت و صحبت دیرینهای که با یونس داشت جایگاهی متفاوت بود.
به هرحال، وقتی که [پس از سیوسه سال تلاش] یونس علیهالسلام دید قومش به او پاسخی نمیدهند و به او ایمان نمیآورند، کاسهی صبرش لبریز و از آنها روی برتافت و دید که نمیتواند بیش از این با آنها مدارا کند و این حالت را به سوی پروردگارش شکایت برد و در شکایت به پروردگار چنین گفت:
ای پروردگار من تو مرا به سوی قومم فرستادی در حالی که من سی سال داشتم و سیوسه سال هم در بین آنها ماندم و آنها را به ایمان به تو و تصدیق رسالتهایم دعوت کردم و آنها را در این مدت از عذاب و انتقام ترساندم اما آنها مرا تکذیب کردند و دروغگو خواندند و به من ایمان نیاوردند و پیامبریم را انکار کردند و پیامهایی که از جانب تو به آنها رساندم را ناچیز و بیارزش شمردند و [اینها همهم کنار اما] مرا تهدید به آزار و اذیت جسمی کرده و میترسم که مرا به قتل برسانند؛ پس خدایا عذابت را بر آنها نازل فرما که اینها قومی هستند که ایمان نمیآورند.
پس از آن خداوند به یونس وحی کرد که در میان آنها زنان باردار و جنین و کودک خردسال و پیرمرد و زنان ناتوان و افراد مستضعف بیچیز وجود دارد و من خدایی هستم که عادل و حکیمم که رحمتم بر غضبم پیشی گرفته و کودکان را به گناه بزرگسالان از قومت عذاب نمیکنم و در عین حال ای یونس آنها بندگان من و مخلوقات من و شهروندان من در شهرهایم و روزیخواران و عیالات من هستند و من دوست دارم که با آنها حوصله و رفق و مدارا کنم و منتظر توبه و بازگشت آنها باشم و من تو را به سوی قومت فرستادم تا دیواری مستحکم بر آنها باشی[که در پناه تو محفوظ بوده و آسیب نبینند] و با کمک گرفتن از امتیاز صلهرحم و قرابت بسیار نزدیک با خویشان موجب عطوفت و مهربانی با آنان و نزول رحمت برایشان باشی و با مهربانی مخصوصی که از مقام نبوت نصیبت شده با درنگ و پرهیز از عجله با آنها رفتار کنی و با بردباری که مخصوص رسولان الهی است در برابر آنان صبور باشی و برای آنها مانند طبیب مداواکننده که میداند چگونه درد و مرض را درمان کند، باشی...
ادامه دارد...
___________________
وَ کَانَ لِرُوبِیلَ مَنْزِلَهًٌْ مِنْ یُونُسَ (علیه السلام) غَیْرُ مَنْزِلَهًِْ تَنُوخَا لَعِلْمِ رُوبِیلَ وَ حِکْمَتِهِ وَ قَدِیمِ صُحْبَتِهِ فَلَمَّا رَأَی یُونُسُ (علیه السلام) أَنَّ قَوْمَهُ لَا یُجِیبُونَهُ وَ لَا یُؤْمِنُونَ بِهِ ضَجِرَ وَ عَرَفَ مِنْ نَفْسِهِ قِلَّهًَْ الصَّبْرِ فَشَکَا ذَلِکَ إِلَی رَبِّهِ وَ کَانَ فِیمَا شَکَا أَنْ قَالَ یَا رَبِّ إِنَّکَ بَعَثْتَنِی إِلَی قَوْمِی وَ لِی ثَلَاثُونَ سَنَهًًْ فَلَبِثْتُ فِیهِمْ أَدْعُوهُمْ إِلَی الْإِیمَانِ بِکَ وَ التَّصْدِیقِ بِرِسَالاتِی وَ أُخَوِّفُهُمْ عَذَابَکَ وَ نَقِمَتَکَ ثَلَاثاً وَ ثَلَاثِینَ سَنَهًًْ فَکَذَّبُونِی وَ لَمْ یُؤْمِنُوا بِی وَ جَحَدُوا نُبُوَّتِی وَ اسْتَخَفُّوا بِرِسَالاتِی وَ قَدْ تَوَاعَدُونِی وَ خِفْتُ أَنْ یَقْتُلُونِی فَأَنْزِلْ عَلَیْهِمْ عَذَابَکَ فَإِنَّهُمْ قَوْمٌ لَا یُؤْمِنُونَ قَالَ فَأَوْحَی اللَّهُ إِلَی یُونُسَ (علیه السلام) أَنَّ فِیهِمُ الْحَمْلَ وَ الْجَنِینَ وَ الطِّفْلَ وَ الشَّیْخَ الْکَبِیرَ وَ الْمَرْأَهًَْ الضَّعِیفَهًَْ وَ الْمُسْتَضْعَفَ الْمَهِینَ وَ أَنَا الْحَکَمُ الْعَدْلُ سَبَقَتْ رَحْمَتِی غَضَبِی لَا أُعَذِّبُ الصِّغَارَ بِذُنُوبِ الْکِبَارِ مِنْ قَوْمِکَ وَ هُمْ یَا یُونُسُ (علیه السلام) عِبَادِی وَ خَلْقِی وَ بَرِیَّتِی فِی بِلَادِی وَ فِی عَیْلَتِی أُحِبُّ أَنْ أَتَأَنَّاهُمْ وَ أَرْفُقَ بِهِمْ وَ أَنْتَظِرُ تَوْبَتَهُمْ وَ إِنَّمَا بَعَثْتُکَ إِلَی قَوْمِکَ لِتَکُونَ حیطاً عَلَیْهِمْ تَعْطَفَ عَلَیْهِمْ بِالرَّحِمِ الْمَاسَّهًِْ مِنْهُمْ وَ تَأَنَّاهُمْ بِرَأْفَهًِْ النُّبُوَّهًِْ وَ تَصْبِرَ مَعَهُمْ بِأَحْلَامِ الرِّسَالَهًِْ وَ تَکُونَ لَهُمْ کَهَیْئَهًِْ الطَّبِیبِ الْمُدَاوِی الْعَالِمِ بِمُدَاوَاهًِْ الدَّاءِ...
(نأتی بقیة الروایة بحسب ترجمتنا فی المتن)
https://eitaa.com/darse_mek
#درسهایی_از_مکیال_المکارم_درس_سی_و_نهم
5️⃣
حجتالاسلام والمسلمین علیرضا نعمتی
💚 *ماجرای حضرت یونس علیه السلام و قومش؛ (قسمت چهارم)*💚
در گذشته خواندید:
حضرت یونس پس از ٣٣ سال دعوت قومش بسوی خدا، وقتی از هدایت آنها بکلی ناامید شد، شکایتشان را بسوی پروردگار عالم برد.
خداوند متعال هم به او وحی فرمود که من دوست دارم آنها توبه کنند؛ آنها عیالات من هستند؛ از تو انتظار دارم در برابر آنان صبور باشی و برای آنها مانند طبیب مداواکننده که میداند چگونه درد و مرض را درمان کند، باشی و...
(و اینک در ادامه، خداوند متعال به او فرمود:)
... اما تو به آنان سختگیری کردی و دلهایشان را با رفق و مدارا در دست نگرفتی و با مدیریت و سیاست پیامبران آنان را سیاستگذاری نکردی و اینک به خاطر دید بدی که به آنها داری[که بعد از ٣٣ زحمت و تلاش و تحمل آزار و اذیت آنان، از ایشان بکلی ناامید شدهای] و به خاطر کمصبریات درخواست عذاب برای آنها میکنی در حالی که بندهی من نوح از تو بر قومش صبورتر و با آنان خوشرفتارتر بود و نزد من بسیار پردرنگتر و صبورتر و عذرش از تو بهتر مورد قبول بود؛ فلذا وقتی که او به خاطر من بر قومش غضب کرد، من هم غضب کردم و وقتی از من درخواست عذاب کرد، اجابتش کردم.
یونس علیهالسلام به خدای تعالی عرض کرد: خدایا من هم به خاطر تو برقومم غضب کردم و هنگامی که سر به نافرمانی برداشتند برایشان از تو درخواست عذاب کردم و به عزتت قسم من دلم هیچگاه بر آنها نرم نمیشود و پس از این همه کفر و دروغگو خواندن من و انکار نبوتم، نمیتوانم به دید یک نصیحتگر مهربان به آنها نگاه کنم؛ پس خدایا عذابت را بر آنها نازل فرما که اینها هرگز ایمان نمیآورند.
خداوند متعال در پاسخ یونس علیهالسلام فرمود: ای یونس آنها صدهزار یا بیشتر از مخلوقاتم هستند که شهرهایم را آباد و بندگانم را به دنیا میآورند و محبت من ایجاب میکند که به خاطر آنچه از آنها میدانم، درنگ کنم و عذابشان نکنم و این را بدان که تقدیرات و تدبیرات من با علم و تقدیرات تو متفاوت است و تو تنها پیامآوری برای آنها هستی اما من پروردگار حکیم هستم و آنچه ای یونس من از این قوم میدانم در علم غیب من (از تو) پنهان است که انتهای آن را نمیدانی که چیست اما علم تو دربارهی آنان براساس امور ظاهری است که باطنی ندارد....
_توضیح: طبق همین روایت و دیگر روایات این ماجرا، چون خداوند در علم پنهان خود که علم غیب نامیده میشود، میدانست که قوم یونس پشیمان میشوند و ایمان میآورند اما مصلحت نمیدانست به او اعلام کند؛ در عین حال، خداوند متعال در نظر داشت هم ظرفیت و کمالات روحی پیامبرش را ارتقاء دهد و هم آن قوم کافر را بترساند و لذا با اصرار یونس در نزول عذاب بر آنها موافقت کرد و..._
ادامه دارد...
______________
... وَ تَکُونَ لَهُمْ کَهَیْئَهًِْ الطَّبِیبِ الْمُدَاوِی الْعَالِمِ بِمُدَاوَاهًِْ الدَّاءِ فَخَرَقْتَ بِهِمْ وَ لَمْ تَسْتَعْمِلْ قُلُوبَهُمْ بِالرِّفْقِ وَ لَمْ تَسُسْهُمْ بِسِیَاسَهًِْ الْمُرْسَلِینَ ثُمَّ سَأَلْتَنِی عَنْ سُوءِ نَظَرِکَ الْعَذَابَ لَهُمْ عِنْدَ قِلَّهًَْ الصَّبْرِ مِنْکَ وَ عَبْدِی نُوحٌ (علیه السلام) کَانَ أَصْبَرَ مِنْکَ عَلَی قَوْمِهِ وَ أَحْسَنَ صُحْبَهًًْ وَ أَشَدَّ تَأَنِّیاً فِی الصَّبْرِ عِنْدِی وَ أَبْلَغَ فِی الْعُذْرِ فَغَضِبْتُ لَهُ حِینَ غَضِبَ لِی وَ أَجَبْتُهُ حِینَ دَعَانِی فَقَالَ یُونُسُ (علیه السلام) یَا رَبِّ إِنَّمَا غَضِبْتُ عَلَیْهِمْ فِیکَ وَ إِنَّمَا دَعَوْتُ عَلَیْهِمْ حِینَ عَصَوْکَ فَوَ عِزَّتِکَ لَا أَتَعَطَّفُ عَلَیْهِمْ بِرَأْفَهًٍْ أَبَداً وَ لَا أَنْظُرُ إِلَیْهِمْ بِنَصِیحَهًِْ شَفِیقٍ بَعْدَ کُفْرِهِمْ وَ تَکْذِیبِهِمْ إِیَّایَ وَ جَحْدِهِمْ بِنُبُوَّتِی فَأَنْزِلْ عَلَیْهِمْ عَذَابَکَ فَإِنَّهُمْ لَا یُؤْمِنُونَ أَبَداً فَقَالَ اللَّهُ یَا یُونُسُ (علیه السلام) إِنَّهُمْ مِائَهًُْ أَلْفٍ أَوْ یَزِیدُونَ مِنْ خَلْقِی یَعْمُرُونَ بِلَادِی وَ یَلِدُونَ عِبَادِی وَ مَحَبَّتِی أَنْ أَتَأَنَّاهُمْ لِلَّذِی سَبَقَ مِنْ عِلْمِی فِیهِمْ وَ فِیکَ وَ تَقْدِیرِی وَ تَدْبِیرِی غَیْرُ عِلْمِکَ وَ تَقْدِیرِکَ وَ أَنْتَ الْمُرْسَلُ وَ أَنَا الرَّبُّ الْحَکِیمُ وَ عِلْمِی فِیهِمْ یَا یُونُسُ (علیه السلام) بَاطِنٌ فِی الْغَیْبِ عِنْدِی لَا تَعْلَمُ مَا مُنْتَهَاهُ وَ عِلْمُکَ فِیهِمْ ظَاهِرٌ لَا بَاطِنَ لَهُ...
(نأتی بقیة الروایه فی القطعات الاتیه)
https://eitaa.com/darse_mek
#درسهایی_از_مکیال_المکارم_درس_سی_و_نهم
6️⃣
حجتالاسلام والمسلمین علیرضا نعمتی
💚 *ماجرای حضرت یونس علیه السلام و قومش؛ (قسمت پنجم)*💚
خداوند متعال در ادامه، به یونس علیه السلام فرمود:
ای یونس من در خواست تو برای نزول عذاب را اجابت میکنم اما این را بدان این اصرار تو و قبول من برای نزول عذاب موجب میشود به آن درجه و مقام والا که بهره کاملتری از لطف من ببری، نرسی و زیبندهتر برای مقام تو نیست.
[سپس به او فرمود:] به زودی در چهارشنبه وسط ماه شوال بعد از طلوع آفتاب عذابی به سوی آنان خواهد آمد و تو برو این خبر را به آنان بده.
سپس (امام باقر علیهالسلام به نقل از کتاب امیر المؤمنین علیهالسلام) فرمود: پس یونس علیهالسلام از این خبر خوشحال شد و خبر نزول عذاب او را ناراحت نکرد و ندانست عاقبت این حالت چه خواهد بود.
_توضیح: یک پیامبر خدا نباید از عذاب و نابودی مردم ولو مردم کافر و منکر حقیقت خوشحال شود زیرا خداوند مردم را برای کفر و جهنم و عذاب خلق نکرده است و تا میشود باید با آنها مدارا کند و لذا حضرت یونس علیهالسلام از اینکه موفق شده از خدا وعده نزول عذاب را بگیرد خوشحال بود ولی نمیدانست که این روحیه از زیبائی مقام او میکاهد._
(امام باقر علیه السلام در ادامه فرمودند:) یونس همان روز به سوی تنوخای عابد رفت و او را از وحی الهی که عذاب نازل خواهد شد آگاه کرد و به او گفت: بیا برویم تا به مردم خبر بدهم که خدا وحی فرموده است،که عذاب بر آنها نازل خواهد شد.
تنوخا گفت : رهایشان کن تا در کفر و معصیتی که تمام قلب آنها را پوشانده است بمانند تا خدا آنها را عذاب کند ،اما یونس عليه السلام به او گفت: نه باید با روبیل هم مشورتی کنیم چرا که او مردی عالم و حکیم و از خانواده نبوت است و لذا با یکدیگر به سوی روبیل رفتند [و وقتی او را دیدند] یونس عليه السلام خبر وحی الهی و نزول عذاب بر قومش در ماه شوال و چهارشنبه وسط ماه بعد از طلوع خورشید را به روبیل داد و به روبیل گفت: نظرت چیست، بیا برویم تا این خبر را به مردم بدهم.
روبیل عرض کرد :به عنوان یک نبی حکیم و پیامبر کریم و بزرگوار باز هم یک التماس و درخواستی از پروردگارت بکن که از عذاب آنها صرف نظر کند ،چرا که او از عذاب آنها بی نیاز است و او خدایی است که مدارا و رفق با بندگانش را دوست دارد و این برای تو نزد پروردگارت ضرری نخواهد داشت و از مقام و درجه تو نخواهد کاست و شاید قومت پس از اینکه کفر و انکار آنان را شنیدی ،یک روزی به تو ایمان آورند، پس با آنها صبوری به خرج ده وبا آنها حوصله کن.
_توضیح: خداوند متعال به دلائلی حکیمانه حضرت یونس را از عاقبت کار قومش که ایمان خواهند آورد آگاه نکرده بود و لذا یونس علیه السلام گمان میکرد آنها هرگز ایمان نمی آورند و عذاب حق ایشان است._
ادامه دارد...
_____________
... یَا یُونُسُ قَدْ أَجَبْتُکَ إِلَی مَا سَأَلْتَ مِنْ إِنْزَالِ الْعَذَابِ عَلَیْهِمْ وَ مَا ذَلِکَ یَا یُونُسُ (علیه السلام) بِأَوْفَرَ لِحَظِّکَ عِنْدِی وَ لَا أَجْمَلَ لِشَأْنِکَ وَ سَیَأْتِیهِمْ عَذَابٌ فِی شَوَّالٍ یَوْمَ الْأَرْبِعَاءِ وَسَطَ الشَّهْرِ بَعْدَ طُلُوعِ الشَّمْسِ فَأَعْلِمْهُمْ ذَلِکَ قَالَ فَسُرَّ بِذَلِکَ یُونُسُ (علیه السلام) وَ لَمْ یَسُؤْهُ وَ لَمْ یَدْرِ مَا عَاقِبَتُهُ فَانْطَلَقَ یُونُسُ (علیه السلام) إِلَی تَنُوخَا الْعَابِدِ فَأَخْبَرَهُ بِمَا أَوْحَی اللَّهُ إِلَیْهِ مِنْ نُزُولِ الْعَذَابِ عَلَی قَوْمِهِ فِی ذَلِکَ الْیَوْمِ وَ قَالَ لَهُ انْطَلِقْ حَتَّی أُعْلِمَهُمْ بِمَا أَوْحَی اللَّهُ إِلَیَّ مِنْ نُزُولِ الْعَذَابِ فَقَالَ تَنُوخَا فَدَعْهُمْ فِی غَمْرَتِهِمْ وَ مَعْصِیَتِهِمْ حَتَّی یُعَذِّبَهُمُ اللَّهُ فَقَالَ لَهُ یُونُسُ (علیه السلام) بَلْ نَلْقَی رُوبِیلَ فَنُشَاوِرُهُ فَإِنَّهُ رَجُلٌ عَالِمٌ حَکِیمٌ مِنْ أَهْلِ بَیْتِ النُّبُوَّهًِْ فَانْطَلَقَا إِلَی رُوبِیلَ فَأَخْبَرَهُ یُونُسُ (علیه السلام) بِمَا أَوْحَی اللَّهُ إِلَیْهِ مِنْ نُزُولِ الْعَذَابِ عَلَی قَوْمِهِ فِی شَوَّالٍ یَوْمَ الْأَرْبِعَاءِ فِی وَسَطِ الشَّهْرِ بَعْدَ طُلُوعِ الشَّمْسِ فَقَالَ لَهُ مَا تَرَی انْطَلِقْ بِنَا حَتَّی أُعْلِمَهُمْ ذَلِکَ فَقَالَ لَهُ رُوبِیلُ ارْجِعْ إِلَی رَبِّکَ رَجْعَهًَْ نَبِیٍّ حَکِیمٍ وَ رَسُولٍ کَرِیمٍ وَ سَلْهُ أَنْ یَصْرِفَ عَنْهُمُ الْعَذَابَ فَإِنَّهُ غَنِیٌّ عَنْ عَذَابِهِمْ وَ هُوَ یُحِبُّ الرِّفْقَ بِعِبَادِهِ وَ مَا ذَلِکَ بِأَضَرَّ لَکَ عِنْدَهُ وَ لَا أَسْوَأَ لِمَنْزِلَتِکَ لَدَیْهِ وَ لَعَلَّ قَوْمَکَ بَعْدَ مَا سَمِعْتَ وَ رَأَیْتَ مِنْ کُفْرِهِمْ وَ جُحُودِهِمْ یُؤْمِنُونَ یَوْماً فَصَابِرْهُمْ وَ تَأَنَّهُمْ...
https://eitaa.com/darse_mek
#درسهایی_از_مکیال_المکارم_درس_سی_و_نهم
7️⃣
حجتالاسلام والمسلمین علیرضا نعمتی
💚 *ماجرای حضرت یونس علیه السلام و قومش؛ (قسمت ششم)*💚
... در این هنگام تنوخا گفت: ای روبیل، وای بر تو در حق یونس مشورت خوب و دستور مناسبی ندادی، چرا که دیدی این قوم به خدا کافر شدند و نبوت یونس را منکر شدند و او را دروغگو خواندند و او را از خانه و محلهای سکونتش اخراج کردند و میخواستند سنگسارش کنند.
روبیل در پاسخ تنوخا گفت : تو حرفی نزن چرا که تو مردی عابد هستی و بر این حقایق علم نداری و آنگاه رو به جناب یونس علیه السلام کرد و گفت: ای یونس به نظر شما وقتی خدا عذاب را بر قومت نازل کند آیا همه آنها را هلاک میکند یا بعضی را و عدهای زنده میمانند؟
یونس علیه السلام فرمود: بلکه همه را هلاک میکند و من این چنین از خدا درخواست کردهام و هیچ رحمتی و مهربانی دربارهٔ آنها در قلبم وارد نشد تا دوباره به سوی خدا رو کنم و از او بخواهم از عذابشان صرف نظر کند.
روبیل عرض کرد: چه میدانی ای یونس، شاید پس از آنکه این قوم احساس کردند عذاب دارد نازل میشود توبه کنند و از خدا بخواهند آنها را ببخشد و او که خدایی مهربانتر از هر مهربانی است آنها را مورد رحمت خویش قرار دهد و عذاب را از آنها برطرف کند و آنگاه که تو خبر نزول عذاب در روز چهارشنبه را به آنها بدهی و با توبه و بازگشت آنان به سوی خدا عذاب از آنها برطرف شود در آن موقع تو را بسیار دروغگو بخوانند (که دیدی خبر نزول عذابت دروغ بودو.. )
در این هنگام تنوخا به روبیل گفت :وای بر تو ای روبیل سخن بزرگ و نادرستی گفتی؛ این پیامبر فرستاده شده خدا به سوی مردم است که به تو خبر میدهد که خدا به او وحی کرده که عذاب بر آنها نازل میشود و آنگاه تو سخن خدا را رد کرده و در سخن رسول خدا شک و تردید میکنی؟! وای بر تو، اعمالت [حبط شد و]از بین رفت .
روبیل به تنوخا گفت :رأی و نظر تو شکست خورده و فاسد است و سپس رو به یونس کرده و عرض کرد : هنگامی که وحی و امر از سوی خداوند دربارهٔ این قوم طبق آنچه بر شما نازل شده؛ محقق شود که سخن خداوند حق است و عذاب نازل میشود آیا وقتی تمامی قومت هلاک شدند و شهرشان خراب گردید آیا چنین نیست که خداوند نام شما را از مقام نبوت پاک میکند و پیامبری شما پایان میپذیرد [زیرا دیگر مردم و شهری وجود ندارد که گفته شود شما پیامبر خدا به سوی آنها هستید] و شما در آن هنگام مانند یکی از مردم ضعیف [و بدون قوم و عشیره] خواهید بود و بر دست شما صد هزار نفر از مردم هلاک شدهاند؟
ادامه دارد...
__________________
... فَقَالَ لَهُ تَنُوخَا وَیْحَکَ یَا رُوبِیلُ مَا أَشَرْتَ عَلَی یُونُسَ وَ أَمَرْتَهُ بَعْدَ کُفْرِهِمْ بِاللَّهِ وَ جَحْدِهِمْ لِنَبِیِّهِ وَ تَکْذِیبِهِمْ إِیَّاهُ وَ إِخْرَاجِهِمْ إِیَّاهُ مِنْ مَسَاکِنِهِ وَ مَا هَمُّوا بِهِ مِنْ رَجْمِهِ فَقَالَ رُوبِیلُ لِتَنُوخَا اسْکُتْ فَإِنَّکَ رَجُلٌ عَابِدٌ لَا عِلْمَ لَکَ ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَی یُونُسَ، فَقَالَ أَرَأَیْتَ یَا یُونُسُ إِذَا أَنْزَلَ اللَّهُ الْعَذَابَ عَلَی قَوْمِکَ أَنْزَلَهُ فَیُهْلِکُهُمْ جَمِیعاً أَوْ یُهْلِکُ بَعْضاً وَ یَبْقَی بَعْضٌ فَقَالَ لَهُ یُونُسُ: بَلْ یُهْلِکُهُمْ جَمِیعاً وَ کَذَلِکَ سَأَلْتُهُ مَا دَخَلَتْنِی لَهُمْ رَحْمَهًُْ تَعَطُّفٍ فَأُرَاجِعَ اللَّهَ فِیهِمْ وَ أَسْأَلَهُ أَنْ یَصْرِفَ عَنْهُمْ فَقَالَ لَهُ رُوبِیل أَتَدْرِی یَا یُونُسُ لَعَلَّ اللَّهَ إِذَا أَنْزَلَ عَلَیْهِمُ الْعَذَابَ فَأَحَسُّوا بِهِ أَنْ یَتُوبُوا إِلَیْهِ وَ یَسْتَغْفِرُوا فَیَرْحَمَهُمْ فَإِنَّهُ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ وَ یَکْشِفَ عَنْهُمُ الْعَذَابَ مِنْ بَعْدِ مَا أَخْبَرْتَهُمْ عَنِ اللَّهِ أَنَّهُ یُنْزِلُ عَلَیْهِمُ الْعَذَابَ یَوْمَ الْأَرْبِعَاءِ فَتَکُونَ بِذَلِکَ عِنْدَهُمْ کَذَّاباً فَقَالَ لَهُ تَنُوخَا وَیْحَکَ یَا رُوبِیلُ لَقَدْ قُلْتَ عَظِیماً یُخْبِرُکَ النَّبِیُّ الْمُرْسَلُ أَنَّ اللَّهَ أَوْحَی إِلَیْهِ أَنَّ الْعَذَابَ یَنْزِلُ عَلَیْهِمْ فَتَرُدُّ قَوْلَ اللَّهِ وَ تَشُکُّ فِیهِ وَ فِی قَوْلِ رَسُولِاللَّهِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُکَ فَقَالَ رُوبِیلُ لِتَنُوخَا لَقَدْ فَشِلَ (فسد) رَأْیُکَ ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَی یُونُسَ فَقَالَ إِذَا نَزَلَ الْوَحْیُ وَ الْأَمْرُ مِنَ اللَّهِ فِیهِمْ عَلَی مَا أَنْزَلَ عَلَیْکَ فِیهِمْ مِنْ إِنْزَالِ الْعَذَابِ عَلَیْهِمْ وَ قَوْلُهُ الْحَقُّ أَ رَأَیْتَ إِذَا کَانَ ذَلِکَ فَهَلَکَ قَوْمُکَ کُلُّهُمْ وَ خَرِبَتْ قَرْیَتُهُمْ أَ لَیْسَ یَمْحُو اللَّهُ اسْمَکَ مِنَ النُّبُوَّهًِْ وَ تَبْطُلُ رِسَالَتُکَ وَ تَکُونُ کَبَعْضِ ضُعَفَاءِ النَّاسِ وَ یَهْلِکُ عَلَی یَدَیْکَ مِائَهًُْ أَلْفٍ مِنَ النَّاسِ...
https://eitaa.com/darse_mek
لینک کانال درسهائی از مکیال در ایتا:
@darse_mekyal
=========================
لینک کانال درسهائی از مکیال در گپ
https://gap.im/darse_mekyal
=========================
لینک کانال درسهائی از مکیال در سروش
http://splus.ir/darse_mekyal