eitaa logo
تو دریایی من کویر🌱
1.3هزار دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
2.3هزار ویدیو
56 فایل
وَاللَّه‌يَعْلَمُ‌ما‌في‌قلوبِكُمْ☝️ حواسم‌هست‌تو‌دلت‌چی‌میگذره:) ° نخواه که همیشه "کویر" بمونی! تو لیاقت "دریاشدن" رو داری!😌 🥤شاید یه پاتوق برا دخترای #دهه_هشتنود 🌱هیئت بنت‌الهـدیٰ ادمین: @bentolhoda10
مشاهده در ایتا
دانلود
1_1087764208.pdf
حجم: 4.1M
😍 اصلا خدا حواسش به ما دخترها هم هست؟!😏 کدوم دختر خدا بیشتر دوست داره؟🧐 چطوری باشم خدا ازم راضی تره؟!😍 📖〰〰〰 📗آیه‌های دخترونه ♥️عاشقانه‌های خدا برای من یه کتاب دخترونه و خاص😌🍃👌🏻 📙 🦋 📚 @to_daryaee_man_kavir 🌼
🖊نویسنده:نیلوفر شادمهری او شد سفیر ایران🇮🇷 . . . یا بهتر بگوییم سفیر اسلام در قلب‌کشور فرانسه🇫🇷 . . . 🧕🏻بانویی محجبه و‌ شاید کمی متفاوت از هم‌سالان و همکلاسی‌های خود که برای تکمیل تحصیلاتش در رشته‌ی طراحی صنعتی، برای مدتی ایران را به مقصد فرانسه ترک می‌کند و اینگونه خاطرات سفیر آغاز می‌شود 📚برشی از کتاب: کم‌کم داشت حالم از اون شرایط به هم می‌خورد. بچه‌ها متوجه نمی‌شدن که من دارم سر کار می‌ذارمشون🙃 یا واقعا متن شعر همین‌ قدر سخیفه. خدا خدا می‌کردم که هر چه زودتر اثر فاخری که می‌شنیدیم بساطش جمع بشه. اما همیشه درست توی همین شرایط ⏱زمان کش می‌آد و واحد گذشت زمان از ثانیه به شبانه‌ روز تغییر پیدا می‌کنه... 🍃 @to_daryaee_man_kavir 🌼
"عطر بهار نارنج☘" 🌀 قسمتی از کتاب: محمد ناخنکی به ظرف شیرینی زد و گفت: - به‌به، عجب شیرینی!🍪 محسن روبروی او نشست. به پهلو خم شد و خودش را توی آینه نگاه کرد. دستی به موهایش کشید و با خنده گفت: - ان‌شاءلله شیرینی دامادی من و بخوری. محمد سنجدی را از توی ظرف برداشت؛ برای محسن پرتاب کرد و گفت: - یه وقت رو نگیری‌ها، راحت باش داداش گلم...... 🌀 قسمت دیگری از کتاب: حاج احمد روبروی فاطمه ایستاده بود و به چشم‌هایش نگاه میکرد. دست‌ فاطمه را توی دست گرفت. انگشتر را به انگشت او کرد و گفت: - فاطمه جان، عیدت مبارک❤️ لبخندِ دندان‌نمایی زد و گفت: - خیلی قشنگه! ممنونم احمد. - قابلت رو نداره. ببین همرنگ لباسته! -آره این لباس رو یادت میاد؟ - مگه میشه فراموش کنم! بار آخری که میثم اومد مرخصی، از اهواز برات هدیه آورد.🎁 - بهش گفتم مادر مگه رفته بودی زیارت که هدیه آوردی!. گفت: اونجا چیزی کمتر از زیارت نداره.......✨ "📚 🍃 ♡   (\(\     („• ֊ •„)  ♡ ┏━∪∪━━━━━━━━━━ 🌱 @to_daryaee_man_kavir |•° ┗━━━━━━━━━━━━━
📚 داستان جذاب این دختر نخبه مسلمان در فرانسه 👆 سفیر ایران یا بهتر بگوییم سفیر اسلام در قلب کشور فرانسه🗼 ببینید یک دختر جوان چطور می تونه در جامعه پر شور و پر شعور باشه❗️ داخل و خارج هم نداره❗️ 📖همراه دختر داستان شوید در دانشگاه فرانسه… 📙 ✍نویسنده: نیلوفر شادمهری 📖انتشارات: سوره مهر ♡   (\(\     („• ֊ •„)  ♡ ┏━∪∪━━━━━━━━━━ 🌱 @to_daryaee_man_kavir |•° ┗━━━━━━━━━━━━━
📚 ✨با دعا می شود از زمین به آسمان بارید 🚶‍♀گذری در کوچه پس کوچه های جامعه کبیره ✂️برشی از کتاب: ✋سلام بر شما که پیشوایان راه هدایتید! ای چراغ‌های راهِ از خود تا خدا! در جادۀ بندگی، بی ‌نور شما، انسان، خودش را هم گم می‌کند، چه رسد به راه! 📘 ♡   (\(\     („• ֊ •„)  ♡ ┏━∪∪━━━━━ 🌱 @daryaee_313 |•° ┗━━━━━━━━
📚 💕روایتی عاشقانه از زندگی پیامبر اسلام... ✂️برشی از کتاب: سرچشمه بود رسول‌الله🌊 غرق بودم در محبتش و نمی‌شناختمش! مثل ماهیِ جاهلی که در اقیانوس شنا می‌کند و سراغ آب می‌گیرد ...😮 از او که شروع کردم به خواندن احساس می‌کردم روحم را، محبتش نوازش می‌کند!😌 چه حیف که عمری را بی‌نشانِ محبوب گذرانیدم...😔 بی دلیل نیست که خداوند هم مشتاق رسولش بوده است... ♡   (\(\     („• ֊ •„)  ♡ ┏━∪∪━━━━━ 🌱 @daryaee_313 |•° ┗━━━━━━━━
📚 💚“او” دوری مکان و طول زمان را برای من هیچ می‌ کند، کسی که فرا زمان است و فرا مکان! ✂️برشی از کتاب: نگرانی امام برای تو همیشگی است. مهربانی‌ اش دائمی و محبتش آب چشمه‌ ای جوشان!🌊 بگوئی، نگوئی می‌ داند؛ پس بگو! حرف‌ هایم را که می‌ شنید، همراهش از چشمانش اشک هم می‌ بارید. سکوت پر تأملش را شکست و گفت: – دیگر انجام نمی‌ دهم، چون نمی‌ توانم بگویم. لبخند از صورتم کنار نرفت تا آن جوان از اتاقم بیرون رفت. امام او را دوست داشت. امام همۀ ما را دوست دارد. عزیزیم برای حجت خدا!🌱 تو هم خودت را دوست بدار و با گناه به خودت ظلم نکن! آن‌ وقت است که متوجه می‌ شوی چه‌ قدر امام را دوست داری❤️‍🩹... 📘 ♡   (\(\     („• ֊ •„)  ♡ ┏━∪∪━━━━━ 🌱 @daryaee_313 |•° ┗━━━━━━━━