eitaa logo
دشت جنون
4.3هزار دنبال‌کننده
6هزار عکس
1.1هزار ویدیو
2 فایل
ما و مجنون همسفر بودیم در #دشت_جنون او به مطلبها رسید و ما هنوز آواره ایم #از_شهدا #با_شهدا #برای_دوست_داران_شهدا خصوصاً شهدای نجف آباد ـ اصفهان همه چیز درباره ی #شهدا (زندگینامه،وصیت نامه، خاطرات،مسابقه و ...) آی دی ادمین : @shohada8251 09133048251
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دشمن شناسی 22.mp3
7.02M
🌺🍀💐🌼💐🍀🌺 ۲۲ آنچه خواهید شنید ترس، انگیزه تلاش را از انسان می گیرد، عموما انسانهای ترسو در زمينه های گوناگون زندگی رشد کمتری دارند! با ترس هايمان چه کنیم؟ 💐 @dashtejonoon1🍀🌺
🥀🕊🌹🕊🌹🕊🥀 گذری بر زندگی ۹ ساله بود که برای خرید کتاب دست دوم از دست فروشان به میدان شهدای قدیم در مرکز شهر رفت. درونگرا و آرام نشان می داد. هرچه را به دستش می رسید، می‌خواند، به خصوص اگر درباره اسلام و مذهب بود. اگر در فهم کتابی با مشکل مواجه می شد، خواندنش را به وقتی دیگر موکول می کرد؛ وقتی کمی بزرگتر شد. دوستان هم مدرسه اش درباره آن دوره تعریف می کنند که اگرچه اهل مزاح نبود، اما شوخی‌های دیگران را با لبخندی پاسخ می‌داد. در عین حال از کودکی اجازه شوخی و مزاح درباره دین و مذهب را نمی‌داد. ۱۵ ساله بود که به جنبش امل ملحق شد، جنبشی که در آن زمان به جنبش محرومان مشهور بود. او و برادرش حسین به امل ملحق شدند و خیلی زود با وجود سن پایین به نمایندگی محل زندگیش در جنبش امل منصوب شد. ۱۶ سال بیشتر نداشت که تصمیم گرفت، برای تحصیل علوم دینی و حوزوی راهی نجف اشرف شود. در مسجد صور با سید محمد غروی که به نمایندگی از امام موسی صدر در آن مسجد تدریس می کرد، آشنا شد و از تصمیمش گفت. سید غروی که با سید محمد باقر صدر در عراق روابطی داشت، توصیه نامه ای برایش نوشت. وسایلش را جمع کرد و با اندک پولی که با کمک پدر و دوستانش تهیه کرده بود، راهی نجف اشرف شد. وقتی پای به نجف گذاشت، هیچ پولی برایش نمانده بود. اما چه باک که او به این شرایط خو گرفته بود. غذایش را آن روزها تکه ای نان و مقداری آب تشکیل می داد و رختخوابش تشکی اسفنجی بود. .... 🥀 @dashtejonoon1🕊🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا