eitaa logo
دشت جنون 🇵🇸
4.2هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
910 ویدیو
3 فایل
ما و مجنون همسفر بودیم در #دشت_جنون او به مطلبها رسید و ما هنوز آواره ایم #از_شهدا #با_شهدا #برای_دوست_داران_شهدا خصوصاً شهدای نجف آباد ـ اصفهان همه چیز درباره ی #شهدا (زندگینامه،وصیت نامه، خاطرات،مسابقه و ...) آی دی ادمین : @shohada8251 09133048251
مشاهده در ایتا
دانلود
🌴💐🍀🌺🍀💐🌴 (ره) مي‌فرمايد : مرد شريف و صالحي را مي‌شناسم به نام . او چهل بار با پاي پياده به حج مشرّف شده است و در ميان مردم مشهور است كه طي‌الارض دارد . او يك سال به اصفهان آمد ، من حضوراً با او ملاقات كردم تا حقيقت موضوع را از او جويا شوم . او گفت : يك سال با كارواني به طرف مكه به راه افتادم . حدود هفت يا نُه منزل بيشتر به مكه نمانده بود كه براي انجام كاري تعلّل كرده ، از قافله عقب افتادم . وقتي به خود آمدم ، ديدم كاروان حركت كرده و هيچ اثري از آن ديده نمي‌شد . راه را گم كردم ، حيران و سرگردان وامانده بودم . از طرفي تشنگي آن چنان بر من غالب شد كه از زندگي نا اميد شده و آماده‌ي مرگ بودم . ناگهان به ياد بشريّت افتادم و فرياد زدم : ! ! راه را به من نشان بده ! خدا تو را رحمت كند ! در همين حال ، از دور شبحي به نظرم رسيد ، به او خيره شدم و با كمال ناباوري ديدم كه آن مسير طولاني را در يك چشم به هم زدن و در كنارم ايستاد . بود و زيبا با لباسي پاكيزه كه به نظر مي‌آمد از اشراف باشد . بر شتري سوار بود و مَشك آبي با خود داشت . سلام كردم . او نيز پاسخ مرا به نيكي ادا نمود . فرمود : تشنه‌اي؟ گفتم: آري ، اگر امكان دارد كمي آب از آن مَشك مرحمت بفرماييد ! او مَشك آب را به من داد و من آب نوشيدم . آنگاه فرمود : مي‌خواهي به قافله برسي؟ گفتم : آري . او نيز مرا بر ترك شتر خويش سوار نمود و به طرف مكه به راه افتاد . من عادت داشتم كه هر روز دعاي « حرز يماني » را قرائت كنم . مشغول قرائت دعا شدم . در حين دعا گاهي به طرف من برمي‌گشت و مي‌فرمود : اين طور بخوان چيزي نگذشت كه به من فرمود : اين‌جا را مي‌شناسي؟ نگاه كردم، ديدم در حومه‌ي شهر مكه هستم . گفتم : آري مي‌شناسم . فرمود : پس پياده شو ! من پياده شدم، برگشتم او را ببينم ، ناگاه از نظرم ناپديد شد . متوجّه شدم كه او است . از گذشته‌ي خود پشيمان شدم و از اين كه او را نشناختم و از او جدا شده بودم، بسيار متأسف و ناراحت بودم. پس از هفت روز كاروان ما به مكه رسيد ، وقتي مرا ديدند ، تعجّب نمودند ، زيرا يقين كرده بودند كه من جان سالم به در نخواهم برد . به همين خاطر بين مردم مشهور شد كه من طيّ‌الارض دارم . منبع : كتاب داستان‌هايي از امام زمان (ع) 🌺 @dashtejonoon1💐🌴
🕊🌹🥀🌴🥀🌹🕊 پیش از نماز صبح به راز و نیاز با خداوند مهربان می پرداخت و آنقدر خالصانه به نیایش می پرداخت که گاهی صدای گریه های او موجب بیدار شدن اطرافیانش می شد. او عبادت های خود را تا طلوع آفتاب ادامه می داد. به طور مداوم در جبهه مجروح می شد و قبل از آنکه به طور کامل بهبود یابد مجدد به جبهه می رفت. شادی روح و 🥀 @dashtejonoon1🕊🌹
🌴🥀🌹🕊🌹🥀🌴 مرز مردن و خون نیست ، خود است... از زندگی و فرزند، مال و جان خود گذشتند که حافظ ناموس و وطن خود باشند از زرق و برق این دنیای فانی گذشتند و برای خدا و رضای خداجنگیدند . ما از درس ایمان، ایثار و فداکاری می گیرم . من کسی هستم که باید راه این را ادامه دهم ، راه سی و شش هزاردانش آموز کشورم ایران ، ازجمله که عاشقانه جنگیدند و شدند . راه فردی که مدلینگ بود و ازهمه ی زیبایی و تحصیلات خود گذشت برای دفاع از حرم حضرت زینب دشمنان را تیر باران کرد و زمین سوریه گرمی خون او را احساس کرد و این فرد کسی نبود جز نیز از دیگر افرادی است که از فرزند و خانواده خود گذشت و ازحرم حضرت زینب دفاع کرد و به صورت دردناکی به رسید. آری هستند که سرمشق ایمان من و دیگر نوجوانان و جوانان هستند . و اینک .... ارسالی از اعضاء 🥀 @dashtejonoon1🕊🌹
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊 سلام برلب های خشكیده عملیات رمضان تازه آغاز شده بود ، هوا بشدت گرم بود ، گروهان تحت فرماندهی در محاصره بود ، از شدت تشنگی همگي بیهوش شدیم ، توان اینرا نداشتیم كه پلك بزنیم ، ناگهان او از جایش بلند شد و گفت : بچه ها بیدار شوید ، من فاطمه زهرا(س) را در خواب دیدم ، حضرت با دست خودشان قمقمه ی را آب كردند. چند لحظه بعد قمقمه دست به دست گشت و همه را سیراب نمود ، آب سرد جانمان را تازه كرد و روح تازه ای به ما بخشید . به داخل قمقمه نگاه كردم هنوز داخل آن آب بود. راوی : 🕊 @dashtejonoon1🕊🥀
🌹🕊🌺🌷🌺🕊🌹 شکر که در قلبمان مویرگی هست متصل به خون گرم ... و از همان خـون است که گاه ، قلبمان به یادشان می تپد . . . هدیه به روح پاک و مطهر 💐 @dashtejonoon1🌺🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 یاد باد یاد جبهه ها یاد دفاع مقدس ارسالی از اعضاء شادی روح و و سلامتی رزمندگان 8 سال دفاع مقدس 🥀 @dashtejonoon1🌹🕊
💐🕊🌸🌺🌸🕊💐 امروز سالروز طلوع چند آسمون نشین شهرستانمونه تولدتان مبارک 🌷 بسیجی محسن پورپونه 🌸 (محمدعلی) 🌷 بسیجی مرتضی خاکی 🌸 (رجبعلی) 🌷 بسیجی ناصر شیربچه 🌸 (حیدر) 🌷 سرباز محمد قندهاری 🌸 (رضا) 🌷 جهادگر عبدالعلی محمدبیگی🌸 (فتح اله) 🌷 ارتشی مولاقلی بختیاری فرد 🌸 (عیدی محمد) 💐 @dashtejonoon1🕊💐
🌷🕊🌹🕊🌹🕊🌷 🌹 بسم رب الشهداء والصدیقین 🌹 🌷 🌷 خوشا آنانڪ جان را می‌شناسند طریق عشق و ایمان را می‌شناسند بسے گفتند و گفتیم از را مے شناسند 🕊 🌹 تمام این" لحظہ ها" ✨بهانہ است باور ڪن براے خرید نگاهت ، دلم خورشید را هم پس مے زند باور ڪن ... ✍️ امروز سالروز عروجتان است 🕊 🌹 والامقام 🌹شهرستان نجف آباد 🌹ڪہ در چنین روزی 🌹 آسمانی شده اند 🌹 این والامقام محل تولد و یا قبور پاڪ و مطهرشان در شهرستان نجف آباد است ڪہ در معرفے ایشان محل مزار ذکرمی گردد : ✍️ 🌹 سردار اکبر عاطفی (علیمحمد) ـ ۲۴ ساله - نجف آباد 🌹 پاسدار مجتبی جمشیدیان (غلامحسین) ـ ۳۰ ساله - گلدشت 🌹 بسیجی محمدعلی پورحسن (رضاقلی) ـ ۱۹ ساله - نجف آباد 🌹 بسیجی علیرضا سلیمی نبی (حسینقلی) ـ ۲۰ ساله - صالح آباد 🌹 بسیجی عبدالرسول محمدی (محمدعلی) ـ ۲۳ ساله - شیراز 🌹 سرباز حمیدفدایی (نصراله) ـ ۱۹ ساله - نجف آباد 🌹 سرباز یونس هوشمندیان (منوچهر) ـ ۲۱ ساله - کهریزسنگ 🌹 سرباز سیدسعیدحسینی (سیدکمال) ـ ۲۰ ساله - نجف آباد 🌹 سرباز محمدرضا خادمی (اکبر) ـ ۲۰ ساله - نجف آباد 🌹 سرباز رمضان اکبرپور (حسین) ـ ۲۱ ساله - نجف آباد 🌹 سرباز غلامرضا امینی (عبدالعلی) ـ ۲۱ ساله - کهریزسنگ 🌹 سرباز عبداله بهارلوئی (محمد) ـ ۱۸ ساله - گلدشت 🌹 جهادگر احمد حاج امینی (محمدعلی) ـ ۲۰ ساله - نجف آباد 🌹 جهادگر ابوالقاسم منتظری (علی) ـ ۲۵ ساله - نجف آباد 🌹 سالگرد 🌹آسمانی شدنتان 🌹 مبارڪ باد ... 🕊 🌹 🕊 🌹 @dashtejonoon1🌹🌷
🌹🕊🌴🥀🌴🕊🌹 💠 قرار شبانه روایت است که : هر زمان جوانی دعای فرج مهدی (عج) را زمزمه کند، همزمان امام زمان دستهای مبارکشان را به سوی آسمان بلند می کنند و برای آن جوان دعا می فرمایند . پس زمزمه می کنیم دعای فرج را به نیابت از تمام 🌹🕊🌴🥀🌴🕊🌹 🌸بسم الله الرحمن الرحيم🌸 🌸الـهي عَظُمَ الْبَلاءُ 🌸 وبَرِحَ الْخَفاءُ 🌸وانْكَشَفَ الْغِطاءُ 🌸 وانْقَطَعَ الرَّجاءُ 🌸وضاقَتِ الاْرْضُ 🌸ومُنِعَتِ السَّماءُ 🌸واَنْتَ الْمُسْتَعانُ 🌸 واِلَيْكَ الْمُشْتَكى 🌸 وعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ 🌸اللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد 🌸اولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ 🌸 وعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم 🌸ففَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريبا 🌸 كلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ 🌸يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ 🌸اكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيانِ 🌸وانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ 🌸يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ 🌸الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ 🌸ادْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني 🌸السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ 🌸 الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل 🌸يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ 🌸بحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ 🌹🕊🌴🥀🌴🕊🌹 @dashtejonoon1 🌹🕊🌴🥀🌴🕊🌹
🕊🥀🌴🌹🌴🥀🕊 🌓 ❤️ از هامون نیاز جاماندگان حقیقت، تا کاروان رفتگان سرخ جامه، هزار افسوس به رنگ تنهایی نوشته اند. از مرز ارزش های بشر جدید تا سه راهی کربلای ایران، هزار امید به نام ولایت نگاشته اند. من، غم تنهایی و فراق تو را ای برادر ، به دامن مولایم می برم و سر به سجده گاه محراب ابرویش، دریا دریا اشک می ریزم و اوست تسکین من. ای 🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹 من می گویم 🌴 شب تو تو بگو عاقبت شما 🌹 به و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌹 🌹 🌗 🌷 🌴 @dashtejonoon1🕊🌹
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 🍀 🍀 امروز برابر است با : 🗓 5 خردادماه 1403ه.ش 🗓 16 ذی القعده 1445 ه.ق 🗓 25 مه 2024 میلادی 🌸 ذڪر روز 🌸 ای پروردگار جهانیان 🔸صفحه 273 🔸جزء 14 جهت سلامتی و و هدیه به روح 🥀 @dashtejonoon1🌴🌹
یَرْفَعُ اللّهُ الـمُجاهِدَ فی سَبیلِهِ عَلی غَیرِهِ مِأةَ دَرَجَةٍ فِی‌الجَنَّةِ ما بَیْنَ كُلِّ دَرَجَتَیْنِ كَما بَیْنَ السَّماءِ وَ الأرْضِ خداوند مجاهد فی‌سبیل‌الله را صد درجه در بهشت بالاتر از دیگران رفعت می‌دهد كه فاصله میان هر دو درجه از زمین تا آسمان است. 📚 مستدرك، جلد ١١، صفحه ١٨ @dashtejonoon1
🌹💐🥀🌴🥀💐🌹 💐 آنانكه شهيد شدند و سوختند و پرتو افكندند و جهان را با نور خود منور نمودند و با پيكر شان كلمه تاريخ را ساختند و با جانشان به آن روح بخشيدند، خط سرخ امام حسين(ع) را دنبال نمودند ، آنان در جبهه هاي حق عليه باطل و نور عليه ظلمت رزميدند تا ما اينجا در جبهه هاي گوناگون فرهنگ ، اقتصاد و مذهب به تلاش بپردازيم و رسالتشان را در كوله بارمان و بكار گيريم . 🌹 🕊 🌹 🌹 🌺 @dashtejonoon1💐🌼
🥀💐🕊🌹🕊💐🥀 مےگفت : اگه جایے بمانی ڪہ دست احدے بهت نرسہ کسے تو رو نشناسہ باشے و هم بیاد سرتو روی دامن بگیره ، این خوشگلترین ... 🌴 @dashtejonoon1🕊🥀
🌹🕊🌴🥀🌴🕊🌹 برات در عالم خواب دیدم كه یك عده از بسیجی های آشنا پشت در ورودی مسجد جامع نارمك تهران جمع شده التماس می كنند كه داخل مسجد شوند، ولی اجازه نمی دادند. من و چند نفر از بچه های تفحص وارد مسجد شده، پشت سر امام جماعت نماز خواندیم، سپس پشت سرم را نگاه كرده ، دیدم بقیه نیروهای تفحص هم هستند، پرسیدم: شما هم آمدید؟ گفتند: بله، بالاخره اجازه ورود دادند. آنجا برگه هایی را امضاء می كردند یا شاید برای تأییدشان می كردند. یكبار هم خواب دیدم : سید سجاد به من گفت : عباس تو در فكه می شوی . وقتی وارد محور فكه شدم، كتاب حماسه قلاویزان را دیدم، با ناراحتی و برای متوجه شدن تعبیر خوابم به آن كتاب تفعلی زدم واین شعر آمد: تو را خلعتی تازه داد تو از سمت خورشید می آمدی راوی : خود 🌹 🕊 🥀 @dashtejonoon1🕊🌹