29.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یک جوان ایذه ای ماشین روز مدرنی در یک اتاق اجاره ی ساخته از صفرتاصدش
وبه این زیبایی وکلی آرمایش روی انجام داده.
از مسئولین خواسته بیایید ببینید کسی حاضرنشده
گویا بگوش آقای احسان جابرزاده رسیده
که بدین صورت رسانیش کرد، وحال کلیپ دانلودکنید وببینید این جوانی ایرانی بادست خالی چه ساخته
زنده باد ایران وایرانی
🦋🦋🦋🦋🦋
*لطفا انتشاردهید تا بگوش مسئولین و
افراددلسوز برسه*
💜🤔
مارا به دیگران معرفی کنید
🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃
🕊⃟ @dastan9 🕊⃟
1_2707869840.mp3
21.59M
صوت قرائت #دعای_عهد
قرار صبحگاهی منتظران ظهور
😍-•-•-•-------❀•♥•❀ --------•-•-•-- 😍
#تعجیل_در_فرج_مولایمان_صلوات
#حداقل_برای_یک_نفر_ارسال_کنید
🌼 https://eitaa.com/joinchat/1069613067Ce5c712d8ed 🌼
🌼 https://splus.ir/joingroup/ACMqFOFVG7FbqizKhNmoBw 🌼
19.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💬 قرائت "زیارت عاشــورا"
🎧 با نوای علی فانی
به نیت سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمــان ارواحنافداه 🙏
🏴امام صادق (ع) به یکی از یاران خود به نام صفوان، درباره اثرات زیارت عاشورا میفرمايند: زيارت عاشورا را بخوان و از آن مواظبت کن، به درستی که من چند خير را برای خواننده آن تضمين مینمایم؛ اول: زيارتش قبول شود، دوم: سعی و کوشش او شکور باشد، سوم: حاجات او هرچه باشد، از طرف خداوند بزرگ برآورده میگردد و نا اميد از درگاه او برنخواهد برگشت؛ زيرا خداوند وعده خود را خلاف نخواهد کرد.
🏴خداوند سوگند یاد کرده که زیارت زائری که زیارت عاشورا را تلاوت نماید، بپذیرد و نیازمندیهایش را برآورده سازد. او را از آتش جهنم برهاند و در بهشت برین جای دهد و همچنین حق شفاعت و دستگیری کردن از دیگران را به وی عطا نماید.
🖤-•-•-•-------❀•🏴•❀ --------•-•-•-- 🖤
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله🖤
#تعجیل_در_فرج_مولایمان_صلوات
@dastan9
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#نشر_پیام_صدقه_جاریه
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: یکشنبه - ۰۱ مهر ۱۴۰۳
میلادی: Sunday - 22 September 2024
قمری: الأحد، 18 ربيع أول 1446
🌹 امروز متعلق است به:
🔸مولی الموحدین امیر المومنین حضرت علی بن ابیطالب علیه السّلام
🔸(عصمة الله الكبري حضرت فاطمة زهرا سلام الله عليها)
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹امروز مناسبتی نداریم
📆 روزشمار:
🌺16 روز تا ولادت حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام
🌺20 روز تا ولادت امام حسن عسکری علیه السلام
▪️22 روز تا وفات حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها
🌺46 روز تا ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
▪️54 روز تا شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها (روایت 75روز)
#یا_زهرا
#یا_ابا_عبدلله_حسین
#یا_صاحب_الزمان
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#تعجیل_در_فرج_مولایمان_صلوات
💠 @dastan9 💠
🌼 امام على عليه السلام:
🍃 من ساءَ ظَنُّهُ ساءَت طَوِيَّتُهُ.
🍃 هر كه بدگمان باشد، بد باطن شود.
📚 غرر الحكم، ح 7792.
🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃
🕊⃟ @dastan9 🕊⃟
#پندانـــــــهـــ
✍ هر رابطهای یه درسی بهت میده
🔹هیچکس بهطور تصادفی در مسیر شما قرار نمیگیرد!
🔸حتی اگه جدایی رو تجربه کردی باز هم باید بدونی که اون شخص بهطور اتفاقی در مسیرت قرار نگرفته، تو قرار بوده درسهایی رو از اون رابطه یاد بگیری و روحت صیقل پیدا کنه.
🔹پس بهجای ناراحتی از زاویه درست نگاه کن و تجربیاتت رو مثل یک گنج زیر بغلت بزن و سعی کن ازشون درس بگیری.
🔸توی روابط بعدی اشتباهاتت رو تکرار نکن تا در ماتریکس و چرخههای تکرارشون گیر نیفتی.
🔹تمام چیزهایی که تجربه کردی، دارن تو رو برای فردای بهتری آماده میکنن که لایقش هستی!
🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃
🕊⃟ @dastan9 🕊⃟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 ایت الله شیخ جعفر شوشتری
هنگام مسافرت مرحوم حاج شیخ به مشهد مقدس ، به یکی از دولتمردان گفتند که آقای حاج شیخ در مدت عمر خود هرگز لقمه حرامی نخورده است .
او این مطلب را بسیار عجیب شمرد و برای تکذیب آن ، به یکی از نوکرهای خود فرمان داد تا بره ای را بدزدد و آقای حاج شیخ را برای صرف آن دعوت کند. آن شخص بره ای دزدید و پس از پختن گوشت آن ، آقا را به ناهار دعوت کرد .
نزدیک ظهر ، از حیاط خانه صدا بلند شد و کسی فریاد زد: بره مرا دزدیده و به این جا آورده اند ؛ من آن را برای آقای حاج شیخ تهیه کرده بودم . میزبان تعجب کرد و قضیه را به آقا گفت .مرحوم شیخ نیز آن
را میل کردند »
منبع : اختران فقاهت ص۱۴۷،۱۴۶
🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃
🕊⃟ @dastan9 🕊⃟
داستانهای کوتاه و آموزنده
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 رمان جذاب و آموزنده ســـرباز قسمت صدوشانزدهم -من تو این دنیا جز فاطمه هیچکسی رو ندارم.همه
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
رمان جذاب و آموزنده ســـرباز
قسمت صدوهفدهم
دادگاه برگزار شد.
بدون حضور دکتر مستان و حضور فاطمه با پای گچ گرفته.جرم دکتر مستان اثبات شد و مجازاتش تعیین شد.ولی خودش نبود تا مجازاتش اجرا بشه.غیر قانونی از کشور خارج شده بود و به کانادا برگشته بود.
علی گفت:
_این همه اذیت شدی،اخراج و تهدید و... آخرش چی؟..هیچی.
-علی جانم،خدا گفته اینکارو انجام بده، منم انجام دادم.حتی اگه به ظاهر بی نتیجه باشه..من بندگی میکنم،خدا، خدایی میکنه.
سه ماه گذشت.
مشغول خوردن صبحانه بودن که تلفن همراه فاطمه زنگ خورد.جواب داد.
-بفرمایید..سلام..بله خودم هستم....کدوم بیمارستان؟
علی نگران نگاهش کرد.فاطمه با اشاره سر بهش فهموند جای نگرانی نیست. همزمان به صحبت های اون طرف خط گوش میداد.
-بله...بسیار خب..خدانگهدار.
تماس که قطع کرد،علی پرسید:
_کی بود؟
-دعوت به همکاری شدم.
تعجب کرد.
-بیمارستانی که قبلا بودی؟!!
-نه.یه بیمارستان دیگه.
-خب چی گفتی؟
-قرار شد فردا برم حضوری صحبت کنیم.
مشغول ریختن چای تو لیوان شد.علی به فکر فرو رفت.بعد چند دقیقه گفت:
_میخوای قبول کنی؟
صدای علی نگران بود.فاطمه با تعجب نگاهش کرد.
-چرا نگرانی؟!!
-تو گفتی دوست داری خانوم خونه باشی، پس چرا همین الان بهش نگفتی نه؟!!
لیوان چای رو جلوی علی روی میز گذاشت.
-چون شاید وظیفه باشه که برم..هنوز چیزی معلوم نیست.تازه فردا قراره برم ببینم چی میگن.
-یعنی ممکنه قبول کنی؟..فاطمه من دوست ندارم کار کنی.
فاطمه تعجب کرد.
-چرا؟!!
-چون ممکنه بازم یکی مثل دکترمستان پیدا بشه و ...
ادامه نداد.از روی صندلی بلند شد. همونجوری که از آشپزخونه بیرون میرفت؛ گفت:
_نمیخوام بری سرکار.
علی آماده رفتن به محل کارش میشد. فاطمه تو چارچوب در اتاق ایستاد.
-قرار فردا رو چکار کنم؟
-زنگ بزن بهشون بگو نمیری.
-منکه شمارشونو ندارم.
به موهاش شانه میزد.
-باشه فردا برو بگو نمیری.
-علی جان،منم دوست ندارم برم سرکار ولی اگه وظیفهم باشه چی؟
کت شو از کمد لباس برداشت و از اتاق بیرون رفت.از جلوی فاطمه رد شد.سرفه ای نمایشی کرد و باتحکم گفت:
_همین که گفتم..خدانگهدار
ترجیح داد ادامه نده.شاید اصلا با بیمارستان به توافق نمیرسیدن و نیازی نبود علی رو راضی کنه.فاطمه هم لبخندی زد و گفت:
_خدانگهدار آقای زورگو.
علی که از در آپارتمان بیرون رفته بود، سرشو داخل برد،لبخند زد و گفت:
_همینه که هست.
روز بعد به بیمارستان رفت.
-سلام..من فاطمه نادری هستم.
منشی رئیس بیمارستان که پشتش به فاطمه بود،برگشت.نگاه دقیقی به فاطمه کرد.
-با آقای رئیس قرار ملاقات داشتم.
منشی که انگار تازه یادش اومده باشه، همزمان که به صندلی اشاره میکرد؛گفت:
_بله..بفرمایید.
فاطمه نشست....
بانـــو «مهدی یارمنتظرقائم»
🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃
🕊⃟ @dastan9 🕊⃟