eitaa logo
داستانهای کوتاه و آموزنده
2.7هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
3.3هزار ویدیو
36 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم بیایید از گذشتگان درس عبرت بگیریم تاخود عبرت آیندگان نشدیم ⭕️ @dastan9 🇮🇷 ⭕️ http://Splus.ir/dastan9 🇮🇷 ⭕️ https://eitaa.com/dastan9 🇮🇷 ادمین کانال https://eitaa.com/yazahra_9 تبادلات 🌹 https://eitaa.com/yazahra_9
مشاهده در ایتا
دانلود
ارسال شده از سروش+: 🍀🍀🌼🌼🍀🌼🌼🍀🍀 ﺍﺯ ﻣﺮﺣـﻮﻡ ﺣـﺎﺝ ﺁﻗـﺎ ﺩﻭﻻﺑـے ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ: وضعیت ﻣــﺮﺩﻡ ﺩﺭ ﺁﺧﺮﺍﻟﺰﻣــﺎﻥ چگونہ خواهـد بود ؟! ﻣﺜﺎﻝ ﺯﯾﺒﺎﯾــے ﺯﺩﻧﺪ و ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ : ﻣﺜﻞ ﻣـﺮﺩﻡ ﺩﺭ ﺁﺧـﺮﺍﻟﺰﻣﺎﻥ، ﻣﺎﻧﻨــﺪ ﭘـﺪﺭﯼ ﺍﺳﺖ ﮐـہ ﭼﻬﺎﺭ ﺗﺎ ﭘﺴــﺮ ﺩﺍﺭﺩ ﺍﻣﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﺗﺎﻗـے ﺣﺒﺲ ﻣﯿﮑﻨـﺪ ﻭ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ : ﺷﻤـﺎ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺍﺗﺎﻕ ﺑﺎﺷﯿـﺪ، ﻣﻦ ﻣﯿــﺮﻭﻡ ﻭ ﺑﺮﻣﯿﮕــﺮﺩﻡ. ﺍﻣـﺎ ﺧﻮﺩ ﻣﯿﺮﻭﺩ پشت ﭘﺮﺩﻩ ﻭ ﺑﻪ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﺑﭽـہ ﻫﺎﯾﺶ ﻧﮕــﺎﻩ ﻣﯿﮑﻨـﺪ. 🍀 ﭘﺴـﺮﺍﻭﻝ؛ ﺍﺯ ﻧﺒﻮﺩ ﭘﺪﺭ ﺳﻮﺀﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻣﯿﮑﻨـﺪ ﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯿﮑﻨـﺪ ﺑﻪ ﺑﻬﻢ ﺭﯾﺨﺘـﻦ ﺍﺗﺎﻕ ﻭ ﺷﺮﺍﺭت ! 🍀 ﭘﺴﺮﺩﻭﻡ؛ ﮐﻪ ﻣﯿﺒﯿﻨـﺪ ﭘﺴﺮ ﺍﻭﻝ ﻫﻤـہ ﺟﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻣﯿﺮﯾﺰﺩ ﻭ ﺷﺮﺍﺭت می کند، ﻣﯿﻨﺸﯿﻨﺪ ﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﺑﻪ ﮔﺮﯾـہ ﮐﺮﺩﻥ ﮐﻪ ﺑﺎﺑﺎ ﺑﯿﺎ ﺑﺎﺑﺎ ﺑﯿﺎ! 🍀 ﭘﺴﺮﺳﻮﻡ؛ ﮐﻪ ﺍﺻﻼ ﭘـﺪﺭ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻣﯿﮑﻨـﺪ ﻭ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﺧـﻮﺩ ﺳﺮﮔـﺮﻡ ﻣﯿﺸــﻮد! 🍀 ﭘﺴﺮ ﭼﻬﺎﺭﻡ؛ ﮐﻪ ﺩﯾﺪﻩ ﭘﺪﺭ ﭘﺸـت ﭘﺮﺩﻩ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﻨﺪ، ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﺑﻪ ﻣﺮﺗب ﮐﺮﺩﻥ ﺍﺗﺎﻕ ﻭ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﻧﯿﺎﻣﺪﻥ ﭘﺪﺭ ﻧﯿﺴـت ، ﺍﻭ ﻣﯿﺪﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﭘﺪﺭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﯿﺒﯿـﻨﺪ . ﭘﺲ ﺑﺎ ﺧـﻮﺩ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ : ﻫﺮ ﭼﻪ ﻫﻢ ﭘﺪﺭ ﺩﯾﺮﺗﺮ ﺑﯿﺎﯾﺪ، ﻣﻦ ﮐﺎﺭ ﺑﯿﺸﺘﺮے ﻣﯿﮑﻨـﻢ ﻭ ﭘﺪﺭ ﻫﻢ ﻣـﺮﺍ ﻣﯿﺒﯿﻨﺪ، ﺩﺭ ﻋﯿـﻦ ﺣﺎﻝ ﻣﻨﺘﻈــﺮ ﺁﻣـﺪن ﭘﺪﺭ ﻧﯿﺰ ﻫﺴـت . ﺁﺭﯼ؛ ﺍﯾﻦ ﻣﺜﺎﻝ ﺩﻗﯿﻘـﺎ ﻣﺜﻞ ﻣﺎﺳـت ، ﻣـﺮﺩﻡ ﺁﺧﺮﺍﻟﺰﻣــﺎﻥ 🌸 ﻋﺪهـﺍﯼ ﺟﺎﻣﻌـہ ﺭﺍ ﺑﻬـﻢ ﻣﯿﺮﯾﺰﯾﻢ..! 🌸 ﻋﺪﻩﺍﯼ ﺍﺻﻼ ﺁﻗـﺎ ﺭﺍ ﻓــﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺑـہ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﺧﻮﺩﻣـﺎﻥ ﻣﺸﻐﻮﻟﯿـﻢ..! 🌸 ﻋﺪﻩﺍے ﻫﻢ ﻓﻘﻂ ﺩﺭ ﻣﺴﺠﺪ ﺑﺴـت ﻣﯿﻨﺸﯿﻨﯿﻢ ﮐـہ ﺁﻗﺎ ﺑﯿﺎ ﺁﻗﺎ ﺑﯿﺎ..! 🌸 عدهـ‌اے هـم از هـیچ ڪارے براے رضایت ولے امرشان دریغ نمی‌ڪنند. سلامتی و تعجیل در فرج ⭕️ @dastan9 🇮🇷 ⭕️ Sapp.ir/dastan9 🇮🇷 ⭕️ https://gap.im/dastan9 🇮🇷 ⭕️ https://eitaa.com/dastan9 🇮🇷
🚨 داستان عجیب نجات جان آیت‌الله مرعشی توسط 💠 با خود گفتم: «شب جمعه شایسته است که به مقدس بروم، زیارت ناحیه مقدسه را بخوانم. شمع نیم سوخته‌ای را برداشتم و به سمت سرداب مقدس راه افتادم. همه جا تاریک بود درب سرداب را به آهستگی باز کردم و با احتیاط از پله‌ها پایین رفتم. به کف سرداب که رسیدم شمع را روشن کردم و مشغول خواندن زیارت ناحیه مقدسه شدم. بعد از مدت کمی صدای پای شخصی را شنیدم رویم را به سمت پله‌ها برگرداندم. مرد عرب ژولیده و درشت هیکلی را دیدم که در دست داشت. را در چند قدمی خود می‌دیدم عرق سردی بر پیشانی‌ام نشسته بود آن مرد عرب نعره زنان به سوی من حمله کرد شمع را خاموش کردم و پا به فرار گذاشتم. آن مرد گوشه عبای من را گرفت و با قدرت به سوی خود کشاند. در آن لحظه به  توسل نمودم و بلند فریاد زدم: «یا امام زمان» یک‌وقت مرد عرب دیگری در سرداب پیدا شد و به مرد مهاجم فریاد زد: «رهایش کن» و بلافاصله مرد عرب قوی هیکل، بی‌هوش بر زمین افتاد من نیز دچار ضعف شدم و به روی زمین افتادم. کمی بعد احساس کردم فردی مرا صدا می‌زند. چشمانم را که باز کردم دیدم سرم به زانوی مرد عرب است هنوز در فکر مرد مهاجم بودم، دیدم همچنان بی‌هوش در وسط سرداب افتاده است. رمق نداشتم مرد عرب مهربان، چند دانه خرما در دهانم گذاشت که‌ هرگز خرمایی با آن طعم نخورده بودم. در حالی که سر به زانوی آن مرد داشتم به من گفت: «خوب نیست در مواردی که خطر تو را تهدید می‌کند ‌تنها به اینجا بیایی، بهتر است بیشتر احتیاط کنی.» یک لحظه در فکر فرو رفتم که چگونه ممکن است فردی به یک‌باره در این سرداب ظاهر شود و نام مرا بداند و چطور توانست با یک نهیب، آن مرد قوی هیکل را آنگونه نقش بر زمین کند؟ ناگهان متوجه شدم از آن مرد مهربان خبری نیست. فریاد زدم: «ای وای، سرم در دامان آقا، مولا و مقتدایم حضرت حجت بن الحسن المهدی(عج) بوده و با او حرف زده‌ام اما او را نشناخته‌ام. غم عالم بر دلم نشست، با دیده‌ای اشکبار، از سرداب به قصد زیارت حرم عسکریین خارج ‌شدم تا بلکه یار را در آن‌جا بجویم در حالی که هنوز مرد غول پیکر مهاجم عرب، بی‌هوش در کف سرداب افتاده بود. 📙کتاب تشرفات مرعشیه، حسین صبوری ⭕️ @dastan9 🇮🇷 ⭕️ Sapp.ir/dastan9 🇮🇷 ⭕️ https://gap.im/dastan9 🇮🇷 ⭕️ https://eitaa.com/dastan9 🇮🇷
🍀🍀🌼🌼🍀🌼🌼🍀🍀 ﺍﺯ ﻣﺮﺣـﻮﻡ ﺣـﺎﺝ ﺁﻗـﺎ ﺩﻭﻻﺑـے ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ: وضعیت ﻣــﺮﺩﻡ ﺩﺭ ﺁﺧﺮﺍﻟﺰﻣــﺎﻥ چگونہ خواهـد بود ؟! ﻣﺜﺎﻝ ﺯﯾﺒﺎﯾــے ﺯﺩﻧﺪ و ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ : ﻣﺜﻞ ﻣـﺮﺩﻡ ﺩﺭ ﺁﺧـﺮﺍﻟﺰﻣﺎﻥ، ﻣﺎﻧﻨــﺪ ﭘـﺪﺭﯼ ﺍﺳﺖ ﮐـہ ﭼﻬﺎﺭ ﺗﺎ ﭘﺴــﺮ ﺩﺍﺭﺩ ﺍﻣﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﺗﺎﻗـے ﺣﺒﺲ ﻣﯿﮑﻨـﺪ ﻭ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ : ﺷﻤـﺎ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺍﺗﺎﻕ ﺑﺎﺷﯿـﺪ، ﻣﻦ ﻣﯿــﺮﻭﻡ ﻭ ﺑﺮﻣﯿﮕــﺮﺩﻡ. ﺍﻣـﺎ ﺧﻮﺩ ﻣﯿﺮﻭﺩ پشت ﭘﺮﺩﻩ ﻭ ﺑﻪ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﺑﭽـہ ﻫﺎﯾﺶ ﻧﮕــﺎﻩ ﻣﯿﮑﻨـﺪ. 🍀 ﭘﺴـﺮﺍﻭﻝ؛ ﺍﺯ ﻧﺒﻮﺩ ﭘﺪﺭ ﺳﻮﺀﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻣﯿﮑﻨـﺪ ﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯿﮑﻨـﺪ ﺑﻪ ﺑﻬﻢ ﺭﯾﺨﺘـﻦ ﺍﺗﺎﻕ ﻭ ﺷﺮﺍﺭت ! 🍀 ﭘﺴﺮﺩﻭﻡ؛ ﮐﻪ ﻣﯿﺒﯿﻨـﺪ ﭘﺴﺮ ﺍﻭﻝ ﻫﻤـہ ﺟﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻣﯿﺮﯾﺰﺩ ﻭ ﺷﺮﺍﺭت می کند، ﻣﯿﻨﺸﯿﻨﺪ ﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﺑﻪ ﮔﺮﯾـہ ﮐﺮﺩﻥ ﮐﻪ ﺑﺎﺑﺎ ﺑﯿﺎ ﺑﺎﺑﺎ ﺑﯿﺎ! 🍀 ﭘﺴﺮﺳﻮﻡ؛ ﮐﻪ ﺍﺻﻼ ﭘـﺪﺭ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻣﯿﮑﻨـﺪ ﻭ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﺧـﻮﺩ ﺳﺮﮔـﺮﻡ ﻣﯿﺸــﻮد! 🍀 ﭘﺴﺮ ﭼﻬﺎﺭﻡ؛ ﮐﻪ ﺩﯾﺪﻩ ﭘﺪﺭ ﭘﺸـت ﭘﺮﺩﻩ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﻨﺪ، ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﺑﻪ ﻣﺮﺗب ﮐﺮﺩﻥ ﺍﺗﺎﻕ ﻭ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﻧﯿﺎﻣﺪﻥ ﭘﺪﺭ ﻧﯿﺴـت ، ﺍﻭ ﻣﯿﺪﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﭘﺪﺭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﯿﺒﯿـﻨﺪ . ﭘﺲ ﺑﺎ ﺧـﻮﺩ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ : ﻫﺮ ﭼﻪ ﻫﻢ ﭘﺪﺭ ﺩﯾﺮﺗﺮ ﺑﯿﺎﯾﺪ، ﻣﻦ ﮐﺎﺭ ﺑﯿﺸﺘﺮے ﻣﯿﮑﻨـﻢ ﻭ ﭘﺪﺭ ﻫﻢ ﻣـﺮﺍ ﻣﯿﺒﯿﻨﺪ، ﺩﺭ ﻋﯿـﻦ ﺣﺎﻝ ﻣﻨﺘﻈــﺮ ﺁﻣـﺪن ﭘﺪﺭ ﻧﯿﺰ ﻫﺴـت . ﺁﺭﯼ؛ ﺍﯾﻦ ﻣﺜﺎﻝ ﺩﻗﯿﻘـﺎ ﻣﺜﻞ ﻣﺎﺳـت ، ﻣـﺮﺩﻡ ﺁﺧﺮﺍﻟﺰﻣــﺎﻥ 🌸 ﻋﺪهـﺍﯼ ﺟﺎﻣﻌـہ ﺭﺍ ﺑﻬـﻢ ﻣﯿﺮﯾﺰﯾﻢ..! 🌸 ﻋﺪﻩﺍﯼ ﺍﺻﻼ ﺁﻗـﺎ ﺭﺍ ﻓــﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺑـہ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﺧﻮﺩﻣـﺎﻥ ﻣﺸﻐﻮﻟﯿـﻢ..! 🌸 ﻋﺪﻩﺍے ﻫﻢ ﻓﻘﻂ ﺩﺭ ﻣﺴﺠﺪ ﺑﺴـت ﻣﯿﻨﺸﯿﻨﯿﻢ ﮐـہ ﺁﻗﺎ ﺑﯿﺎ ﺁﻗﺎ ﺑﯿﺎ..! 🌸 عدهـ‌اے هـم از هـیچ ڪارے براے رضایت ولے امرشان دریغ نمی‌ڪنند. سلامتی و تعجیل در فرج ⭕️ @dastan9 🇮🇷
هدایت شده از یازهرا
✖️نتیجه آزادی پوشالی غرب ☆وندی شلیث در می 2006 پژوهشی که از سوی مؤسسه ملی سلامت حمایت می شد، نشان داد از بین 19000 نوجوان ، دخترانی که رابطه جنسی را تجربه کرده بودند چهار برابر بیش از پسران دچار افسردگی شده بودند. نشانه های افسردگی هم به طورکلی با بالارفتن این رفتارها افزایش یافته است. میزان افسردگی دخترانی که از برقراری رابطه جنسی یا استفاده از مواد مخدر پرهیز کرده بودند تفاوت چندانی با پسران نداشت اما دخترانی که روابط نامشروع برقرار کرده بودند یا از مواد مخدر استفاده کرده بودند، بسیار بیشتر از پسران به افسردگی مبتلا شده بودند. علایم افسردگی شامل این موارد بود: «کم اشتهایی، احساس غم و اندوه ، از دست دادن علاقه در زمینه هایی که قبلا نسبت به آن علاقه وجود داشته و حس ناامیدی نسبت به آینده.» در پژوهشی مهم که از سوی مؤسسه پژوهشی پاسيفيك در سال 2005 صورت گرفت پژوهشگران به این نتیجه رسیدند که ؛ «برقراری روابط جنسی ، مصرف مواد مخدر و مشروبات الکلی در میان نوجوانان ، در واقع به افسردگی در جوانی می انجامد. این مسئله با باور عمومی مبنی بر اینکه احتمالاً نوجوانان افسرده با مصرف مواد مخدر و برقراری روابط جنسی میخواهند افسردگی خود را درمان کنند تعارض دارد. 📚گزیده کتاب "دختران به عفاف روی می آوردند نوشته وندی شلیث" ، سمانه مدنی ، ص ۲۳،۲۴ 😍‌‎‌‌‎-•-•-•-------❀•♥•❀ --------•-•-•-- 😍 🌼 https://eitaa.com/joinchat/1069613067Ce5c712d8ed 🌼 🌼 https://splus.ir/joingroup/ACMqFOFVG7FbqizKhNmoBw 🌼