eitaa logo
داناب (داستانک+نکات‌ناب)
11.9هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
4.9هزار ویدیو
109 فایل
﷽، #داناب (داستانک‌های آموزنده و نکات ناب کاربردی) 🔹کاری از مؤسسه جهادی #مصباح 🔻سایر صفحات: 🔹پاسخ به‌شبهات؛ @shobhe_Shenasi 🔹سخنرانی‌ها: @ghorbanimoghadam_ir 🌐 سایت: ghorbanimoghadam.ir 🔻تبادل و تبلیغ @tabligh_arzan
مشاهده در ایتا
دانلود
17.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥از ماسکِ تَن تا ماسکِ روح! ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
🏴 شال و لباس مشکی ما را بیاورید 🏴 حی علی العزا که محرم رسیده است فرارسیدن ماه محرم و ایام عزاداری حضرت اباعبدالله(ع) و شهدای کربلا تسلیت‌باد ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ملی‌پوش اهل‌سنت فوتبال که در محرم گل کاشت ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
📚 خمس نفقه و هدیه بر اساس فتوای امام خامنه‌ای مدظله 💠 سؤال: آیا پرداخت پولی را که همسر یا فرزندان به عنوان یا دریافت می کنند بر ایشان واجب است؟ ☑️ جواب: نفقه و هديه دریافت شده، خمس ندارد؛هر چند احتیاط مستحب است كه اگر از زياد بيايد، خمس آن پرداخت شود. ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
رزقِ حقیقی ، گریه کردن بر حسین است مفتاح این روزی ست ذکرِ یا اباالفضل ... ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
روزي دو نفر با هم سر پياز و پيازکاري دعوايشان شد. به این نحو که رهگذر خسيسي به مرد کشاورز زحتمکشي که مشغول کاشتن پياز بود رسيد و با طعنه گفت: « زير اين آفتاب داغ کار مي‌کني که چي؟ اين همه زحمت مي‌کشي که پياز بکاري؟ آخر پياز هم شد محصول؟ پياز هم خودش را داخل ميوه ها کرده، به چه درد مي‌خورد؟ آن هم با آن بوي بدش!» پياز کار ناراحت شد. هر چه درباره ي پياز و فايده هاي آن حرف زد، به گوش مرد رهگذر نرفت. اين چيزي مي‌گفت و آن، چيز ديگري جواب مي‌داد. خلاصه آن دو با هم دعوا کردند و کارشان بالا گرفت. رهگذران آن دو را از هم جدا کردند و نگذاشتند دعوا کنند. بعد هم براي اينکه کاملاً دعوا تمام شود، آن ها را پيش قاضي بردند... قاضي، بعد از شنيدن حرف هاي دو طرف دعوا، با اطرافيانش مشورت کرد و حق را به پيازکار داد و مرد رهگذر را محکوم کرد و گفت: «تو اين مرد زحتمکش را اذيت کرده اي. حالا بايد مقداري پول به مرد کشاورز بدهي تا او را راضي کني.» رهگذر خسيس حاضر نبود پول بدهد. قاضي گفت: «يا مقداري پول به کشاورز بده، یا يک سبد پياز را در يک نشست بخور تا بعد از اين سر اين جور چيزها دعوا راه نيندازي. اگر يکي از اين دو کار را انجام ندهي، دستور مي‌دهم که تو را چوب بزنند. انتخاب نوع مجازات با خود تو. پول مي‌دهي يا پياز مي‌خوري يا مي‌خواهي تو را چوب بزنند؟!» رهگذر کمي فکر کرد. پول که حاضر نبود بدهد. چوب خوردن هم درد زيادي داشت. با اينکه از پياز بدش مي‌آمد، مجازات پياز خوردن را پذيرفت... يک سبد پياز آوردند و جلو او گذاشتند. رهگذر اولين پياز را خورد. دومين پياز را هم با اين که حالش به هم مي‌خورد، نوش جان کرد و خوردن پياز را ادامه داد. هنوز پيازهاي سبد نصف نشده بود. که واقعاً حال محکوم به هم خورد و ديگر نتوانست بخورد. از پياز خوردن دست کشيد و گفت: «چوبم بزنيد. حاضرم چوب بخورم اما پياز نخورم!» قاضي دستور داد چوب و فلک را آماده کردند. پايش را به فلک بستند و دو نفر مشغول زدن چوب به کف پاي او شدند. هنوز ده ضربه بيشتر نخورده بود که داد و فريادش بلند شد. درد مي‌کشيد و چوب مي‌خورد. اما چوب خوردن را هم نتوانست تحمل کند و فرياد زد: «دست نگه داريد دست نگه داريد. پول مي‌دهم! پول مي‌دهم!» تنبيه کنندگان دست از کتک زدن او برداشتند. رهگذر خسيس مجبور شد مقداري پول به کشاورز بدهد و رضايت او را به دست آورد... اطرافيان به حال محکوم خنديدند و گفتند: «اگر خسيس نبود اين جور نمي‌شد. پولي بابت جريمه مي‌داد، اما حالا هم پياز را خورد، هم چوب را خورد و هم پول داد!» ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی دید هیات رایت العباس چیذر برگزار نمی‌شود در کوچه‌ پس کوچه‌هایی که همیشه با صدایش مانوس بودند بصورت سیار نوحه خوانی کرد دمت گرم حاج محمود کریمی🙏 حق همسایگی را ادا کردی... ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الگو.. مرحوم علامه عسکری : در اوئل تکلیفم در سامرا با انگشت روی پیشانیم نوشتم وقف اهل بیت..... ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
پسرکی از مادرش پرسید : مادر چرا گریه می کنی؟ مادر فرزندش را در آغوش گرفت و گفت : نمی دانم عزیزم ، نمی دانم پسرک نزد پدرش رفت و گفت : بابا ، چرا مامان همیشه گریه می کند؟ او چه می خواهد؟ پدرش تنها دلیلی که به ذهنش می رسید ، این بود : همه ی زنها گریه می کنند ، بی هیچ دلیلی پسرک متعجب شد ولی هنوز از اینکه زنها خیلی راحت به گریه می افتند، متعجب بود یکبار در خواب دید که دارد با خدا صحبت می کند، از خدا پرسید: خدایا چرا زنها این همه گریه می کنند؟ خدا جواب داد : من زن را به شکل ویژه ای آفریده ام . به شانه های او قدرتی داده ام تا بتواند سنگینی زمین را تحمل کند به بدنش قدرتی داده ام تا بتواند درد زایمان را تحمل کند به دستانش قدرتی داده ام که حتی اگر تمام کسانش دست از کار بکشند ، او به کار ادامه دهد به او احساسی داده ام تا با تمام وجود به فرزندانش عشق بورزد ، حتی اگر او را هزاران بار اذیت کنند به او قلبی داده ام تا همسرش را دوست بدارد ، از خطاهای او بگذرد و همواره در کنار او باشد و به او اشکی داده ام تا هرهنگام که خواست ، فرو بریزد . این اشک را منحصرا برای او خلق کرده ام تا هرگاه نیاز داشت بتواند از آن استفاده کند زیبایی یک زن در لباسش ، مو ها ، یا اندامش نیست . زیبایی زن را باید در چشمانش جست و جو کرد، زیرا تنها راه ورود به قلبش آْنجاست. ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir ‎‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به نام نامی ، بسمه‌ تعالی بلندمرتبه پیکر، بلندبالا سر 🌴 فقط به تربت اعلات، خواهم کرد که بنده‌ی تو نخواهد گذاشت، هرجا سر 🌷 قسم به معنی لا یمکن الفرار از که پر شده است جهان، از سرتاسر 🌹 نگاه کن به زمین! ما رأیت إلا تن به آسمان بنگر! ما رأیت إلا سر 🌞 سری که گفت: «من از اشتیاق لبریزم به سرسرای خداوند می‌روم با سر 💐 هر آنچه رنگ تعلق، مباد بر بدنم مباد جامه، مبادا کفن، مبادا سر » 🌴 همان سری که “یحب الجمال” محوش بود جمیل بود، جمیلا بدن، جمیلا سر 🌷 سری که با خودش آورد بهترین‌ها را که یک به یک، همه بودن سروران را سر 🌹 زهیر گفت: حسینا! بخواه از ما جان گفت: حبیبا! بگیر از ما سر 💐 سپس به معرکه عابس، ” أجنّنی"گویان درید پیرهن از شوق و زد به صحرا سر 🌞 بنازم ” أم وهب” را، به پاره تن گفت برو به معرکه با سر ولی میا با سر 🌴 خوشا به حال غلامش، به آرزوش رسید گذاشت آخر سر، روی پای سر 🌹 چنان که یک تن دیگر به آرزوش رسید به روی زهرا گذاشت سقا، سر 💐 در این قصیده ولی آنکه حسن مطلع شد همان سری است که برده برای لیلا سر 🌴 همان که احمد و محمود بود سر تا پا همان سری که خداوند بود، پا تا سر 🌴🌷🌴 پسر به کوری چشمان فتنه کاری کرد پر از شود آغوش دشت، سرتاسر 🌴 میان خاک، کلام مقطعه شد میان خاک؛ الف، لام، میم، طا، ها، سر 🌹 حروف اطهر و نعل تازه‌ي اسب چه خوب شد که نبوده است بر بدن‌ها سر 🌷 تنش به معرکه سرگرم فضل و بخشش بود به هرکه هرچه دلش خواست داد، حتی سر 💐 جدا شده است و سر از نیزه‌ها درآورده است جدا شده است و نیفتاده است از پا سر 🌞 صدای کهف الرقیم می‌آید بخوان! بخوان و مرا زنده کن سر 🌴 بسوزد آن همه ، بمیرد آن که آفتاب درآورد از سر 🌹 ، غصه و درد و گلایه را به که گفت؟ به چوب، چوبه محمل، نه با زبان، با سر 💐 دلم هوای کرده است می‌دانی دلم هوای دو رکعت نماز بالا سر 🌴🌷🌴 ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
۱۲۵ هزار نفر لایو مراسم هیئت ریحانه الحسین در روبیکا رو تماشا کردند 👌 در کنار ارائه‌ی شیوه‌های جدید عزاداری باید بگیم بله مردم از پیام رسان ایرانی هم استفاده می‌کنند اگه مسئولین بزارن ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir