اصفهانی زرنگ
گويند ناصرالدين شاه در بازديد از اصفهان با کالسکه سلطنتي از ميدان کهنه عبور ميکرد که چشمش به ذغالفروشي افتاد.
مرد ذغال فروش فقط يک شلوارک به پا داشت و مشغول جدا کردن ذغال از خاکه ذغالها بود و در نتيجه گرد ذغال با بدن عرق کرده و عريان او منظره وحشتناکي را بوجود آورده بود.
ناصرالدينشاه سرش را از کالسکه بيرون آورده و ذغالفروش را صدا کرد. ذغال فروش بدو آمد جلو و گفت: «بله قربان.»
ناصرالدين شاه با نگاهي به سر تا پاي او گفت: «جنهم بودهاي؟»
ذغال فروش زرنگ گفت: «بله قربان!»
شاه از برخورد ذغالفروش خوشش آمده و گفت:
«چه کسي را در جهنم ديدي؟»
ذغالفروش حاضرجواب گفت:
«اين هايي که در رکاب اعلاحضرت هستند، همه را در جهنم ديدم.»
شاه به فکر فرورفته و بعد از مکث کوتاهي گفت:
«مرا آنجا نديدي؟»
ذغالفروش فکر کرد اگر بگويد شاه را در جهنم ديده که ممکن است دستور قتلش صادر شود، اگر هم بگويد که نديدم که حق مطلب را ادا نکرده است. پس گفت:
«اعلاحضرتا، حقيقتش اين است که من تا ته جهنم نرفتم!»
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
مردي در کنار ساحل دورافتاده اي قدم مي زد. مردي را در فاصله دور مي بيند که مدام خم ميشود و چيزي را از روي زمين بر ميدارد و
توي اقيانوس پرت ميکند.
نزديک تر مي شود، ميبيند مردي بومي صدفهايي را که به ساحل مي افتد در آب مياندازد.
پرسيدم: صبح بخير رفيق، خيلي دلم مي خواهد بدانم چه مي کني؟ مرد پاسخ داد: اين صدفها را در داخل اقيانوس مي اندازم.
الآن موقع مد درياست و اين صدف ها را به ساحل دريا آورده و اگر آنها را توي آب نيندازم از کمبود اکسيژن خواهند مرد.
دوست من حرف تو را مي فهمم ولي در اين ساحل هزاران صدف اين شکلي وجود دارد.
گفتم
تو که نميتواني آنها را به آب برگرداني خيلي زياد هستند و تازه همين يک ساحل نيست.
نمي بيني کار تو هيچ فرقي در اوضاع ايجاد نمي کند؟
مرد بومي لبخندي زد و خم شد و دوباره صدفي برداشت و به داخل دريا انداخت و گفت: براي اين يکي اوضاع فرق کرد.
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📺 سریال تلویزیونی #گاندو هرشب در همین کانال
🎞 #سریال گاندو براساس یک پروندهی واقعی ساخته شده و نحوهی دستگيری شبکههای #جاسوسی داخلی و خارجی را به نمایش میگذارد.
🎬 #قسمت_اول | #شمارهی_۰۰۱
📚 @dastanak_ir 👈💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ماشاءالله نجّار
🔻داستانی واقعی از شفا یافتن مریضی که دکترها از او قطع امید کرده بودند.
#تصویری
📚 @dastanak_ir 👈💯
🌹 تمثال ۲۷ شهید پاسدار حادثهی تروریستی خاش زاهدان
♦️در ۲۴ بهمن سال ۹۷ یک عامل انتحاری تروریستی با استفاده از یک خودرو، اتوبوس پرسنل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را در محور خاش به زاهدان مورد حمله قرار داد که در پی این حادثه ۲۷ تن از پاسداران غیور شهید و ۱۳ تن مجروح شدند.
♦️گروهگ تروریستی جيش الظلم حادثهی انتحاری در سیستان و بلوچستان را برعهده گرفت.
🔻 طراح این حمله تروریستی پس از ۲۰ ماه به درک واصل شد.
🕊 شادی روح بلندشان صلوات
#شهدای_امنیت
📚 @dastanak_ir 👈💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 زامبی کیست؟
✴️ آیا میدانید اسم زامبی نام یک جنگجوی مسلمان برزیلی بوده که با استعمارگران هلندی مبارزه میکرده است؟
اما از طریق کلیشهسازی رسانهها اسم زامبی را نماد هیولاهای آدمخوار کردند ...
#زامبی_پالمارس
#سواد_رسانه_ای
📚 @dastanak_ir 👈💯
💌 حاج اسماعیل دولابی:
دو رکعت نماز بخوان و به خداوند عرض کن: «خدایا هرکس را به من بدی کرده است بخشیدم؛ تو هم مرا ببخش»
آن وقت ببین با تو چه کار میکند.
📚 @dastanak_ir 👈💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 بیش از ۴۰ کشته و زخمی در تصادف زنجیرهای تگزاس
🔹رسانههای آمریکایی از کشته شدن دستکم ۵ نفر و انتقال ۳۶ نفر دیگر به بیمارستان، پس از تصادف دهها خودرو در ایالت تگزاس به دلیل یخزدگی جادهها خبر میدهند.
📚 @dastanak_ir 👈💯
▪️امارات نماد مُسَلَم بیماری قَرن ۲۱ است! صرفا ویترین، نمایش، شو، سطحی و خالی از محتوا! مبتلا به مصرفگرایی و مبتلا به نمایش! امارات الگو بیمارِ زیست در جهان مدرنه!
همون قدر که مُدِل زیست ریچکیدزها اصیل و عمیق هست، کشور داری اماراتیها هم اصیل و عمیق است!
💬آرِش
📚 @dastanak_ir 👈💯
🔹 استخدام
⭕️ هر وقت بابام میدید لامپ اتاق یا پنکه روشنه و من بیرون اتاقم ، میگفت:
چرا اسراف؟ چرا هدر دادن انرژی ؟
آب چکه میکرد، میگفت: اسراف حرامه !
اطاقم که بهم ریخته بود میگفت : تمیز و منظم باش؛ نظم اساس دینه ...
حتی در زمان بیماریش هم تذکر میداد
تا اینکه روز خوشی فرارسید؛ چون می بایست در شرکت بزرگی برای کار مصاحبه بدم.
با خود گفتم اگر قبول شدم ، این خونه کسل کننده و پُر از توبیخ رو ، ترک میکنم!😒
☢ صبح زود حمام کردم ، بهترین لباسمو پوشیدم و خواستم برم بیرون که پدرم بهم پول داد و با لبخند گفت: پسرم!
۱- مُرَتب و منظم باش؛
۲ - همیشه خیرخواه دیگران باش
۳- مثبت اندیش باش؛
۴- خودت رو باور داشته باش؛
💢 توی دلم غُرولُند کردم که در بهترین روز زندگیم هم از نصیحت دست بردار نیست و این لحظات شیرین رو زهرمارم میکنه!☹️
🔷 با سرعت به شرکت رویایی ام رفتم.
وقتی به در شرکت رسیدم، با تعجب دیدم هیچ نگهبان و تشریفاتی نبود، فقط چند تابلو راهنما بود!
به محض ورود، دیدم آشغال زیادی در اطراف سطل زباله ریخته ، یاد حرف بابام افتادم؛ آشغالا رو ریختم تو سطل زباله ...
اومدم تو راهرو ، دیدم دستگیره در کمی از جاش دراُومده ، یاد پند پدرم افتادم که میگفت: "خیرخواه باش" ؛ دستگیره رو سرجاش محکم کردم تا نیوفته!
از کنار باغچه رد میشدم ، دیدم آبِ سر ریز شده و داره میاد تو راهرو ، یاد تذکر بابا افتادم که اسراف حرامه ؛ لذا شیر آب رو هم بستم ...
🔸 پله ها را بالا میرفتم ، دیدم علیرغم روشنی هوا چراغ ها روشنه، نصیحت بابا هنوز توی گوشم زمزمه میشد ، لذا اونارو خاموش کردم!
به بخش مرکزی رسیدم و دیدم افراد زیادی زودتر از من برای همان کار آمدن و منتظرند نوبتشون برسه
چهره و لباسشون رو که دیدم ، احساس خجالت کردم ؛ خصوصاً اونایی که از مدرک دانشگاههای غربی شون تعریف میکردن!
عجیب بود ؛ هر کسی که میرفت تو اتاق مصاحبه ، کمتر از یک دقیقه میامد بیرون!
با خودم گفتم : اینا با این دَک و پوزشون رد شدن ، مگر ممکنه من قبول بشم؟عُمرا !!!🙄
بهتره خودم محترمانه انصراف بدم تا عذرمو نخواستن!
باز یاد پند پدر افتادم که "مثبت اندیش باش" ، نشستم و منتظر نوبتم شدم
*اون روز حرفای بابام بهم انرژی میداد*
توی این فکرا بودم که اسممو صدا زدن.
وارد اتاق مصاحبه شدم ، دیدم ۳ نفر نشستن و به من نگاه میکنند.
یکیشون گفت :خب از چه روزی میخوای کارتو شروع کنی؟!
یه لحظه فکر کردم داره مسخره ام میکنه !
یاد نصیحت آخر پدرم افتادم که خودت رو باور کن و اعتماد به نفس داشته باش!
پس با اطمینان کامل بهشون جواب دادم: ان شاءالله بعد از همین مصاحبه آماده ام
🔷 یکی از اونا گفت: شما پذیرفته شدی!!!😊
با تعجب گفتم: هنوز که سوالی نپرسیدین؟!
گفت: چون با پرسش که نمیشه مهارت داوطلب رو فهمید، گزینش ما عملی بود.
با دوربین مداربسته دیدیم ، تنها شما بودی که تلاش کردی از درب ورود تا اینجا ، نقصها رو اصلاح کنی ...
در اون لحظه همه چی از ذهنم پاک شد! کار ، مصاحبه ، شغل و ...
هیچ چیز جز صورت پدرم رو ندیدم...
کسی که ظاهرش سختگیر اما درونش پر از محبت بود و آینده نگری... کسی که سعی داشت همیشه ما رو مودب بار بیاره...
#ادب
📚 @dastanak_ir 👈💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از پهپادی که مخفیانه از ناو آمریکایی عکس برداری کرد تا پرواز بدون جی. پی. اس
📚 @dastanak_ir 👈💯
موسی و شیطان.mp3
4.47M
داستان موسی و شیطان با لهجه شیرین #اصفهانی
#پادکست
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
📚 @dastanak_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😔 میدونم حرمت بدون ما قشنگه...
دلتنگیم یا اباعبداللّه
📚 @dastanak_ir 👈💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. ⚘﷽⚘
زمانیکه نادرشاه افشار عزم تسخیر هندوستان داشت در راه، کودکی را دید که به مکتب میرفت. از او پرسید: پسر جان، چه میخوانی؟ گفت: قرآن. پرسید: کدام سوره رامیخوانی؟ گفت: سوره فتح.
نادرشاه از پاسخ او بسیار خرسند شد و از شنیدن آیه فتح، فال پیروزی زد
سپس یک سکه زر به پسر داد اما پسر از گرفتن آن ابا کرد. نادرشاه گفت: چرا نمیگیری؟
گفت: مادرم مرا میزند و میگوید: تو این پول را دزدیدهای. نادرشاه گفت: به او بگو نادرشاه داده است.
پسر گفت: مادرم باور نمیکند. میگوید: نادر مردی سخاوتمند است، او اگر به تو پول میداد یک سکه نمیداد، بلکه مشتی زر به تو میداد.
حرف او بر دل نادرشاه نشست. یک مشت پول زر در دامن او ریخت. از قضا چنانچه در تاریخ آمده است در آن سفر بر حریف خویش محمد شاه گورکانی پیروز شد.
باید در خواستن هم زرنگ بود و از انسان بزرگ، درخواست بزرگتری با مهارت و زیرکی کرد.
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
دانابی شو؛ دانا شو!👇👇
📚 @dastanak_ir
✍️حاج آقا قرائتی
هر چه هوا سرد تر شد،
لباس را ضخیم تر میکنی
تا سرما به تو نفوذ نکند!
هر چه جامعهات فاسد تر شد،
تو لباس تقوایت را ضخیمتر
کن تا به تو نفوذ نکند!
و هرگز نگو محیط خراب بود،
منم خراب شدم!
┄┅┅❅💠❅┅┅┄
📚 @dastanak_ir 👈💯
💐 میلاد مبارک امام محمدباقر (علیهالسلام)
ای دانش و کمال و فضیلت سه بندهات
دشمن گشادهرو، ز گلستان خندهات
آرندهی کمال و شکافندهی علوم
پاینده عمر هر دو ز گفتار زندهات
📚 @dastanak_ir 👈💯
. ⚘﷽⚘
مرد فقیرى بود که همسرش از ماست کره مى گرفت و او آنرا به یکى از بقالى های شهر مى فروخت، آن زن کره ها را به صورت توپ های یک کیلویى در می آورد.
مرد آنرا به یکى از بقالى های شهر مى فروخت و در مقابل مایحتاج خانه را مى خرید. روزى مرد بقال به اندازه کره ها شک کرد و تصمیم گرفت آنها را وزن کند. هنگامى که آنها را وزن کرد، اندازه هر کره ۹۰۰ گرم بود.
او از مرد فقیر عصبانى شد و روز بعد به مرد فقیر گفت: دیگر از تو کره نمى خرم، تو کره را به عنوان یک کیلو به من مى فروختى در حالى که وزن آن ۹۰۰ گرم است.
مرد فقیر ناراحت شد و سرش را پایین انداخت و گفت: ما ترازویی نداریم؛ بنابراین یک کیلو شکر از شما خریدیم و آن یک کیلو شکر شما را به عنوان وزنه قرار دادیم. مرد بقال از شرمندگی نمیدانست چه بگوید.
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
دانابی شو؛ دانا شو!👇👇
📚 @dastanak_ir
حلول ماه رجب و ولادت امام پنجم مبارک باد 💝💖
💌مدح زیبای حضرت #باقرالعلوم علیه السلام
📚 @dastanak_ir
برخیز نگارا که بهار طرب آمد
عید عجم و جشن نشاط عرب آمد
از کثرت انوار یکی روز و شب آمد
پایان جمادی شد و ماه رجب آمد
ماهی که شود ملک جهان خُلد مُخَلد
از یمن قدوم دو علی و دو محمد
بر اهل ولا عید مؤید شده امشب
در جلوه رخ داور سرمد شده امشب
لبخند، عیان بر لب احمد شده امشب
میلاد همایون محمد شده امشب
در دامن خورشید، عیان قرص قمر شد
فخر دو جهان سید سجاد پدر شد
امشب صدف بحر ولایت گهری زاد
یا دخت حسن فاطمه، زیبا پسری زاد
در خانه ی خورشید ولایت قمری زاد
یا بار دگر آمنه پیغامبری زاد
این است که دو فاطمه را نور دو عین است
پور دو علی باشد و نجل حسنین است
این محور دین اختر تابنده ی علم است
در قلب زمان، نور فزاینده علم است
آرنده ی علم است و نماینده ی علم است
گوینده علم است و شکافنده ی علم است
در کنیه ابوجعفر و باقر شده نامش
پیغمبر اسلام فرستاده سلامش
علم همه یک قطره زدریای کمالش
دیوانه شود عقل به توصیف جمالش
انوار دل از روی نکوتر زمه تو
جن و بشر و خیل ملائک سپه تو
جان همه خوبان جهان خاک ره تو
شد باعث بینائی جابر نگه تو
ما را ز گنه نیست به جز روی سیاهی
ای چشم خداوند، کرم کن به نگاهی
از شوق تو چون مهر تو چون داغ به سینه
چشمم به بقیع است و دلم سوی مدینه
ای شمع دل پنج امین و دو امینه
ما غرق به دریای گناه و تو سفینه
غرقیم ولی چشم به احسان تو داریم
با دست تهی دست به دامان تو داریم
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اعمال قبل از خواب
توصیههای پیامبر رحمت (ص) به حضرت فاطمه (س)
قرآن را ختم كن
💠 هرگاه قبل از خواب سه مرتبه سوره اخلاص را بخوانی، گويا قرآن را ختم كردهای.
پيامبران را شفيع خود گردان
💠 هرگاه بر من و پيامبران پيشين صلوات فرستی همه ما شفيعان تو خواهيم بود.
مؤمنان را از خود راضی کن
💠 هرگاه برای برادران و خواهران دينی خود طلب آمرزش و مغفرت نمايی، همگی آنها را از خود راضی و خشنود ساختهای «اللهم اغفر للمؤمنين و المؤمنات»
حج واجب به جا آور
💠 هرگاه بگويی: «سبحانالله و الحمدلله، ولا اله الا الله و الله اكبر» گويا حج تمتع و حج عمره گزاردهای.
📚 @dastanak_ir 👈💯
#داستان_مدیریتی
مدرسهاي دانشآموزان را با اتوبوس به اردو ميبرد. در مسير حرکت، اتوبوس به يک تونل نزديک ميشود که نرسيده به آن تابلويي با اين مضمون ديده ميشود: «حداکثر ارتفاع سه متر»
ارتفاع اتوبوس هم سه متر بود ولي چون راننده قبلا اين مسير را آمده بود با کمال اطمينان وارد تونل ميشود اما سقف اتوبوس به سقف تونل کشيده ميشود و پس از به وجود آمده صدايي وحشتناک در اواسط تونل توقف ميکند.
پس از آرام شدن اوضاع مسئولين و راننده پياده شده و از ديدن اين صحنه ناراحت ميشوند. پس از بررسي اوضاع مشخص ميشود که يک لايه آسفالت جديد روي جاده کشيدهاند که باعث اين اتفاق شده و همه به فکر چاره افتادند؛ يکي به کندن آسفالت و ديگري به بکسل کردن با ماشين سنگين ديگر و غيره. اما هيچ کدام چارهساز نبود تا اينکه پسربچهاي از اتوبوس پياده شد و گفت: «راه حل اين مشکل را من ميدانم!»
يکي از مسئولين اردو به پسر ميگويد: «برو بالا پيش بچهها و از دوستانت جدا نشو!»
پسربچه با اطمينان کامل ميگويد: «به خاطر سن کم مرا دست کم نگيريد و يادتون باشه که سر سوزن به اين کوچکي چه بلايي سر بادکنک به آن بزرگي ميآورد.»
مرد از حاضر جوابي کودک تعجب کرد و راهحل را از او خواست. بچه گفت: «پارسال در يک نمايشگاهي معلممان يادمان داد که از يک مسير تنگ چگونه عبور کنيم و گفت که براي اينکه داراي روح لطيف و حساسي باشيم بايد درونمان را از هواي نفس و باد غرور و تکبر و طمع و حسادت خالي کنيم و در اين صورت ميتوانيم از هر مسير تنگ عبور کنيم و به خدا برسيم.»
مسئول اردو از او پرسيد: «خب اين چه ربطي به اتوبوس دارد؟»
پسربچه گفت: «اگر بخواهيم اين مسئله را روي اتوبوس اجرا کنيم بايد باد لاستيکهاي اتوبوس را کم کنيم تا اتوبوس از اين مسير تنگ و باريک عبور کند.»
پس از اين کار اتوبوس از تونل عبور کرد.
✨خالي کردن درون از هواي کبر و غرور و نفاق و حسادت رمز عبور از مسيرهاي تنگ زندگي است.✨
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
📚 @dastanak_ir
«بوق زدن» بیموقع ۲۱ داعشی را به هلاکت رساند
🔹فرماندهی عملیات سامراء گفته داعشیها قصد انفجار یک خودرو در نزدیکی یک ایست بازرسی را داشتند که این خودرو پیش از اقدام تروریستی منفجر میشود و ۲۱ نفر از تروریستها کشته میشوند.
🔹راننده انتحاری خودرو پیش از ترک مخفیگاه داعش، برای خداحافظی با دوستان خود بوق خودرو را فشار میدهد، در حالیکه بوق خودرو به بسته انفجاری وصل بوده و این موضوع باعث انفجار میشود.
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
دانابی شو؛ دانا شو!👇👇
📚 @dastanak_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مجلسی و شیک
شعر #مهدی_پرنیان
📚 @dastanak_ir 👈💯