eitaa logo
داناب (داستانک+نکات‌ناب)
11.6هزار دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
5.8هزار ویدیو
127 فایل
﷽، #داناب (داستانک‌های آموزنده و نکات ناب کاربردی) 🔹کاری از مؤسسه جهادی #مصباح 🔻سایر صفحات: 🔹پاسخ به‌شبهات؛ @shobhe_Shenasi 🔹سخنرانی‌ها: @ghorbanimoghadam_ir 🌐 سایت: ghorbanimoghadam.ir 🔻تبادل و تبلیغ @tabligh_arzan
مشاهده در ایتا
دانلود
حکایتی از مظلومیت امیرالمومنین پس از زهرا علیهماالسلام | @DasTanaK_ir ابن میثم از پدرش میثم تمّار نقل می‌کند: شبی از شب‌ها، امام علی علیه السلام مرا همراه خود پذیرفت تا به مسجد جعفی رفتیم، چهار رکعت نماز خواندیم، امام را دیدم که سر به سجده گذاشت و صد بار العفو، العفو فرمود، سپس بیرون آمده در تاریکی شب بطرف صحرا رفتیم، در صحرا در نقطه‌ای حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام خطّی کشید و فرمود: از این خط جلوتر نیا. و خود در ظلمت شب ناپدید شد، مدّتی گذشت و من بر جانِ آن حضرت با وجود آن همه دشمن ترسیدم و نتوانستم صبر کنم، اندکی بعد به جستجوی امام علی علیه السلام پرداختم، حضرت را دیدم سر در چاهی فرو برده و زمزمه‌ای دارد وقتی نزدیک شدم فرمود: کیستی؟ گفتم: میثم هستم. فرمود: مگر تو را امر نکردم که جلوتر نیائی؟ گفتم: چرا، امّا برجان شما و فراوانی دشمن ترسیدم. حضرت فرمود: به او فرمود: آیا از سخنان من در چاه چیزی شنیدی؟. گفتم: نه. سپس این شعر را زیر لب زمزه کرد: وَفِی الصَّدْرِ لَباناتٍ إِذا ضاقَ لَها صَدْرِی نَکَتُّ الْأرْضَ بِالْکَفِّ وَاُبْدِیتُ لَهَا سِرّی فَمَهْمَا تُنْبِتُ الأَْرْضَ فَذاکَ النَّبْتُ مِنْ بَذْری «در سینه درد دل‌هایی است که وقتی تنگی می‌کند زمین را باکف دست می‌شکافم و اسرارم را در آن می‌گذارم، پس هرگاه زمین چیزی رویاند از آن بذری است که من کاشته‌ام» (بحارالانوار ج ۴ ص۱۴۴) ــــــــــــــــ الا ای چاه، یارم را گرفتند گلم، عشقم، بهارم را گرفتند میان کوچه ها، با ضرب سبلی همه دار و ندارم را گرفتند🖤🖤 (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
داناب (داستانک+نکات‌ناب)
به مناسبت سالروز شهادت #امیرکبیر👇
اقدام فرا وطنی امیر کبیر در مبارزه با استعمار انگلیس | @DasTanaK_ir 🔹مولف کتاب سیاستگذاران دوره قاجار می نویسد: "هنگامی که میرزا تقی خان امیرکبیر را به کاشان بردند کلیه نوشته های او را ضبط کردند. شاه دستور داد آن نوشته ها را که به صورت رمز بود در خزانه نگهداری کنند تا زمان صدارت میرزا یوسف مستوفی الممالک یک نفر از اهالی مازندران که هرگونه رمزی را کشف میکرد به امر شاه نوشتجات میرزا تقی خان را کشف کرد و به عرض شاه رسانید که این نوشته هایی است که امیر کبیر با راجه های هندوستان و متنفذین به آن سامان داشته و تماما دستور شورش علیه دولت انگلیس است و پس از کشته شدن میرزاتقی خان هم چندی نگذشت که شورش سپاهیان هند شروع شد." 💬 رسول قربانی مقدم (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
: در مناجات امام سجاد علیه‌السلام اومده گناهان دل را می‌میراند: إلهی ألبَسَتنی الخَطَایا لِباسَ مَسکنَتی وَأماتَ قَلبی عَظیمَ جَنایتی «مردن دل» دقیقاً یعنی چه؟ ✅ پاسخ ✍ حجت‌الاسلام دکتر قربانی مقدم 🔹 این داستان جواب کوتاه و رسایی به پرسش شما است: سوار تاکسی شد، راننده قرآن گذاشته بود، با بی‌حوصلگی گفت: مگه کسی مرده که قرآن گذاشتی؟ راننده جواب داد: بله! مسافر یه کم خودش را جمع و جور کرد و از سوال خودش خجالت کشید. راننده ادامه داد: بله! دلهامون مُرده، همینکه از خواندن و شنیدن کلام خدا نمی‌بریم، و فکر می‌کنیم قرآن فقط مخصوص قبرستانه، پیداست خیلی وقته که دلامون مرده است! مسافر هیچی نگفت و فقط به فکر فرو رفت. 🔹 پی‌نوشت شاخصه ظاهری فردی که مرده است اینه که دیگه آب و غذا نمی‌خورد، انسانی هم که احساس نکند دل او به غذای روحانی (رابطه با خدا از طریق نماز، قرآن، مناجات سحری و...) احتیاج دارد، هرچه سریعتر باید برای دل خود قبری تهیه کند و آن را دفن کند که احتمالا خیلی وقت است که مُرده یا اگر هنوز برخی علایم حیاتی دارد، بدون فوت وقت آن را احیاء کند! (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
حکایتی از مظلومیت امیرالمومنین پس از زهرا علیهماالسلام | @DasTanaK_ir ابن میثم از پدرش میثم تمّار نقل می‌کند: شبی از شب‌ها، امام علی علیه السلام مرا همراه خود پذیرفت تا به مسجد جعفی رفتیم، چهار رکعت نماز خواندیم، امام را دیدم که سر به سجده گذاشت و صد بار العفو، العفو فرمود، سپس بیرون آمده در تاریکی شب بطرف صحرا رفتیم، در صحرا در نقطه‌ای حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام خطّی کشید و فرمود: از این خط جلوتر نیا. و خود در ظلمت شب ناپدید شد، مدّتی گذشت و من بر جانِ آن حضرت با وجود آن همه دشمن ترسیدم و نتوانستم صبر کنم، اندکی بعد به جستجوی امام علی علیه السلام پرداختم، حضرت را دیدم سر در چاهی فرو برده و زمزمه‌ای دارد وقتی نزدیک شدم فرمود: کیستی؟ گفتم: میثم هستم. فرمود: مگر تو را امر نکردم که جلوتر نیائی؟ گفتم: چرا، امّا برجان شما و فراوانی دشمن ترسیدم. حضرت فرمود: به او فرمود: آیا از سخنان من در چاه چیزی شنیدی؟. گفتم: نه. سپس این شعر را زیر لب زمزه کرد: وَفِی الصَّدْرِ لَباناتٍ إِذا ضاقَ لَها صَدْرِی نَکَتُّ الْأرْضَ بِالْکَفِّ وَاُبْدِیتُ لَهَا سِرّی فَمَهْمَا تُنْبِتُ الأَْرْضَ فَذاکَ النَّبْتُ مِنْ بَذْری «در سینه درد دل‌هایی است که وقتی تنگی می‌کند زمین را باکف دست می‌شکافم و اسرارم را در آن می‌گذارم، پس هرگاه زمین چیزی رویاند از آن بذری است که من کاشته‌ام» (بحارالانوار ج ۴ ص۱۴۴) ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @DasTanaK_ir
✅ قضاوت‌های علیه‌السلام | @DasTanaK_ir 🔻دو نفر در راه همسفر شدند. وقتی نشستند غذا بخورند، یکی از آنها پنج گرده نان و دیگری سه گرده نان بیرون آورد. مردی از آنجا گذشت. او را به غذا خوردن دعوت کردند او هم پذیرفت. هر سه، آن هشت قرص نان را خوردند و بعد از طعام آن مرد هشت درهم به آنها داد و گفت: این عوض آن غذایی که به من دادید. آن دو نفر بر سر تقسیم هشت درهم با هم دعوایشان شد. صاحب سه نان می گفت باید این هشت درهم مساوی بین ما تقسیم شود و دیگری آن را رد می کرد و می گفت هر یک از ما باید به اندازه نانمان درهم ها را برداریم. دعوا را به نزد امام علیه السلام بردند. امام ابتدا دستور داد که مصالحه کنند ولی آن ها نپذیرفتند و از امام خواستند که بینشان قضاوت کند. امام حکم کرد به صاحب پنج قرص نان هفت درهم بدهند و به رفیقش یک درهم. او از این قضاوت متحیر شد و از امام علیه السلام سبب آن را پرسید. امام(ع) فرمود: «آیا یکی از شما پنج نان از سفره اش خارج نکرد و دیگری سه تا»؟ گفتند: بلی. فرمود: «آیا مهمان شما در خوردن مانند شما نخورد»؟ گفتند: بلی. فرمود: «آیا هر یک از شما سه نان، غیر از یک سوم نان نخورد»؟ گفتند: بلی. فرمود: «آیا صاحب سه نان، سه نان غیر از یک سوم آن نخورد؟ گفتند بلی امام فرمود: تو ای صاحب پنج نان سه نان به غیر از یک سوم آن نخوردی؟ گفتند بلی امام فرمود: آیا مهمان هم سه نان به غیر از یک سوم آن نخورد؟ گفتند بلی امام فرمود: برای تو ای صاحب سه نان! بیش از یک سوم نان باقی نماند؟ و برای صاحب پنج نان دو نان و یک ثلث باقی نماند؟ و سه نان بغیر از یک سوم آن را نخوردی؟ گفتند بلی امام فرمود: آن شخص برای یک سوم نان که خورده است یک درهم داده است پس به آن که دو نان و یک سوم نان از او مانده بود هفت درهم داد و به آن کسی که سه نان داشت و فقط یک سوم نان اضافه آورده بود یک درهم داد» ــــــــــــــــ ✅ توضیح حکم امام بدین صورت است که مجموع نانها هشت قرص نان بوده و هر سه نفر از آن ها به صورت مساوی خوردند پس هر کدام دو قرص به همراه دو سوم نان خوردند پس آن مرد مهمان نیز دو قرص نان به همراه دو سوم نان خورده است. پس مردی که سه قرص نان داشته دو قرص به همراه دو سوم نان های خودش را، خودش خورده است و تنها یک سوم نان از نان های وی را آن مرد مهمان خورده است. و مردی که پنج قرص نان داشته دو قرص به همراه دو سوم از یک نان را خودش خورده است پس دو قرص به همراه یک سوم قرص نان وی را مهمان خورده است. پس مهمان دو قرص نان به همراه یک سوم یک نان از مرد دارای پنج قرص نان خورده و یک سوم یک نان را از مرد دارای سه قرص نان خورده است. اگر هشت درهم را بر دو واحد نان به همراه دو سوم واحد از یک نان تقسیم کنیم برای هر یک سوم نان یک درهم تعلق می گیرد و سهم مردی که سه قرص نان داشته تنها یک درهم و سهم مردی که پنج قرص نان داشته هفت درهم خواهد بود. 📚 منابع: فروع الکافی 7:327. تهذیب 6:260. وسائل الشیعه 18:209. عجائب أحکام أمیرالمؤمنین علیه السلام: 84-87. ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @DasTanaK_ir
چشم اسفندیار! | @DasTanaK_ir مقام معظم رهبری در دیدار اخیر خود با نمایندگان مجلس نکته جالبی فرمودند: «... دشمن بیش از آنکه به توانایی‌های خودش امیدوار باشد به خطاهای ما امیدوار است. به تعبیر رایج فارسی را در خودمان کشف کنیم!» چشم اسفندیار یعنی چه؟ در افسانه ها و اسطوره های ایرانی و یونانی دو داستان شگفت انگیز و مشابه وجود دارد؛ داستان ایرانی در مورد شخصی به نام "اسفندیار" و داستان یونانی درباره شخصی به نام "آشیل" است. اسفندیار در داستان های ایرانی شخصیت دوگانه ای یافته است و میان زشت و زیبا و بد و خوب می گردد. گاه همانند پیامبری به بازسازی فرهنگ دینی زمانه خود می پردازد و می کوشد تا " به‌دین " را دوباره به جامعه باز گرداند و آثار شرک و دوگانه پرستی را بزداید و گاه به جنگ سرداری می رود که حافظ دین و آیین و امنیت کشور است. او به حکم ایزدی در چشمه‌ای فرو رفته تا رویین‌تن شود ولی در هنگامه فرو رفتن در چشمه، چشم‌هایش را بست و آب، چشم او را در بر نگرفت و این نقطه ضعف و ناتوانی اسفندیار شد. در داستان نیز با پهلوانی رو به رو هستیم که با چنین شیوه ای رویین‌تن می‌گردد ولی در داستان وی هنگامه رفتن به درون آب چیزی مانند برگی مانع از آن می شود که پاشنه اش به آب رسد و آن بخش رویین نمی شود و مرکز آسیب او می گردد. 🔹 نکته ۱ اگر به داستان چشم اسنفدیار توجه شود به ژرفای فکر و اندیشه ایرانی و برتری آن بر فکر یونانی پی برد. زیرا چشم در زندگی انسان از هر عضوی دیگر تاثیرگذارتر است؛ انسان بیشترین اطلاعات خود را از راه چشم به دست می‌آورد؛ با همین چشم است که می‌بیند و دل می‌بندد و عاشق می‌شود و.... و البته همین نکته می‌تواند مهم‌ترین دلیل نقطه ضعف انسان نیز به شمار آید محسوب شود. اما در داستان پاشنه آشیل این نقطه سستی در پا نهاد شده است و آسیب پذیری انسان را از آن دانسته است. 🔹 نکته ۲ با وجود این دو تعبیر یکسان، متاسفانه تعبیر پاشنه آشیل در بین ما رواج بیشتری دارد. سوال اینجاست که چرا ما با آنکه در ادبیات شیرین فارسی را داریم از به عنوان نقطه ضعف فردی یا حکومتی و یا ملتی سخن می گوییم؟ 🔹 نکته۳ مقام معظم رهبری در موارد متعدد نشان داده است که (برخلاف مدعیان) حامی جدی است و همواره و به اشکال گوناگون در ترویج آن کوشیده است. نقل است که ایشان زمانی هنگام مسافرت با هواپیما به خلبان گفته بودند که چه ضرورت دارد وقتی پرواز داخلی است (بین‌المللی نیست) با برج مراقبت انگلیسی صحبت می‌کنید؟ به شدت تاکید کرده بودند که فارسی صحبت کنید. 💬 محمد قربانی مقدم (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
اباصالح در بعضي از کتاب‌ها، «اباصالح» به عنوان يکي از کنيه‌هاي حضرت مهدي ‌عليه السلام ياد شده است. کنیه در لغت عرب به کلمه ای گفته می شود که با لفظ اب (پدر) و یا کلمه ام (مادر) شروع شود مانند ابوالحسن که از کنیه های معروف علی (ع) است و مانند ام الائمه که از کنیه های معروف حضرت فاطمه (س) است. این کنیه در هیچ یک از منابع روایی شیعه برای حضرت ذکر نشده اما این احتمال وجود دارد که از حدیث امام صادق علیه السلام گرفته شده باشد که فرمودند: «إذا ضللت عن الطريق فناد: «يا صالح و يا أبا صالح أرشدونا إلى الطّريق يرحمكم اللّٰه» «هرگاه راه خود را در سفر گم‌ کردي، سپس بانگ برآور: «اي صالح» و «اي اباصالح». خداوند رحمتش را بر تو فرود آورد! راه را به ما نشان ده». (الفقیه، شیخ صدوق، ج۲ ص ۲۹۸) بنابراین به کار بردن آن برای ایشان اشکال ندارد و شاید بر همین اساس است که علمای ربانی و مؤمنین پیرو اهل بیت (ع) در جلسات و اجتماعات معنوی آن هم نه فقط در حال گم شدن در دشت و صحرا، بلکه در همه گمراهیهای فکری و عملی و علمی و نابسامانیهای مادی و معنوی در غیبت کبری، امام زمان را با کنیه «اباصالح» را به کمک و یاری می طلبند. (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
ادب اولیاء |@DasTanaK_ir یکی از محورهایی که می‌تواند در تدبرهای قرآنی مورد توجه قرار گیرد، ادب در کلام و گفتگو است. داستان خضر و موسی در قرآن، که درس‌های زیادی دارد، در این زمینه مثال زدنی است. حضرت خضر در مدتی که با حضرت موسی علیه السلام همراه بود کارهای عجیبی انجام داد که برای حضرت موسی قابل فهم نبود. پس از آنکه بنا شد از یکدیگر جدا شوند، راز کارهای خود را برای ایشان توضیح داد. ایشان سوراخ کردن کشتی را به خود نسبت داد (فَأَرَدْتُ أَنْ أَعِیبَها) چون فقط تخریبی اتفاق افتاد و چیزی عاید صاحبان کشتی نشد. اصلاح دیوار را به خدا نسبت داد (فَأَرادَ رَبُّکَ) چون این قضیه خیر محض بود. اما قضیه قتل نوجوان را هم به خود و هم به خدا نسبت داد (فَأَرَدْنا أَنْ یُبْدِلَهُما رَبُّهُما خَیْراً مِنْهُ) چون از یک طرف قتلی ناخوشایند اتفاق افتاده ولی از سوی دیگر خدا به جای او فرزندی به پدر و مادرش عطا کرد که بسیار پربرکت بود. (دختری که از نسلش پیامبران زیادی مبعوث شدند). جناب خضر در اینجا جنبه شرّ را به خود و جنبه خیر قضیه را به خدای سبحان نسبت داد. 💬 محمد قربانی مقدم (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
یک فرمول بی نظیر از علامه طباطبایی برای خودسازی |@DasTanaK_ir همانا شناخت خداوند يك امر بديهى و روشن و از بديهى‏ترين بديهيّات است و آنچه كه مانع شناخت خداوند است جهل نيست بلكه غفلت است و اين غفلت نيز در اثر مشغول شدن به امور بى‏ارزش و پست دنيا ايجاد مى‏شود؛ پس خداوند براى هيچ كس دو تا «دل» قرار نداده است. پس همين دل است كه اگر اشتغال به دنيا پيدا كند موجب محبّت آن مى‏گردد و تمام همّت و تلاش انسان به آن تعلّق مى‏گيرد؛ پس همين امر تمام دل را به اشتغال خود در مى‏آورد و ديگر جايى از اين آينه دل صاف‏ نمى‏ماند تا جمال خداوند سبحان در آن منعكس شود و معرفت حاصل شود؛ پس همانا مسأله، مسأله دل است. و اگر مى‏خواهى درستى سخن ما را بيازمايى، مكان خلوتى را انتخاب كن كه هيچ مشغول‏كننده‏اى از قبيل نور و صدا و اثاث منزل و غيره در آنجا نباشد، سپس طورى بنشين كه مشغول به كارى نشوى و حواست پرت نگردد و چشمانت را بسته نگه‏دارى، آنگاه صورتى را مثلًا صورت «1» را در خيال خود مجسم نمايى كه كاملًا توجّه‏ات به آن معطوف گردد و هشيار باشى كه هيچ صورت خيالى وارد محوطه صورت «1» نشود؛ پس در اين هنگام كه ابتداى كار است در مى‏يابى كه صورتهاى خيالى ديگر مزاحم تو شده و ذهن تو را مى‏خواهند تاريك و مشوّش نمايند، صورت‏هايى كه بسيارى از آنها قابل تشخيص و شناسايى از يكديگر نيست، صورت‏هايى كه از افكار روزانه و شبانه و مقاصد و خواسته‏هاى توست، حتّى اين افكار چه بسا درباره اين باشد كه يك ساعت بعد از بيدارى در فلان جا خواهى بود يا با فلان شخص ملاقات خواهى كرد يا فلان عمل را انجام خواهى داد؛ اين در حالى است كه تو در خيال خود فقط به صورت «1» نظر دارى و به آن توجه مى‏كنى و اين تشويش ذهن مدّتى با تو خواهد بود و تداوم خواهد داشت. پس اگر چند روزى به تخليه و پاكسازى اين خيالات مزاحم اقدام نمايى، بعد از مدّتى مشاهده مى‏كنى كه آن خيالات و خواطر رو به كاهش گذاشته و هر روز كم مى‏شود و خيال نيز نورانى مى‏گردد تا اينكه احساس مى‏كنى هر چه به دل و ذهن تو خطور مى‏كند، چنان روشن است كه گويا آن را با چشم حسّ خود مشاهده مى‏كنى آنگاه اين خواطر به طور تدريجى روز به روز كمتر مى‏شود تا اينكه هيچ صورتى با صورت «1» باقى‏ نمى‏ماند. اين مطلب را خوب تحويل بگير! و از اينجاست كه صحّت ادّعاى ما را قبول مى‏كنى كه همانا سرگرم شدن به امور دنيوى عامل اصلى خود فراموشى و غفلت از ماوراى ماده مى‏گردد. طريق عرفان (ترجمه رسالة الولاية)، ص: به 109 ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
وایرال یعنی چه؟ |@DasTanaK_ir کلمه وایرال (viral) که در اینترنت برای برخی از عکس ها و ویدئو ها استفاده میشود، در لغت به معنای «ویروسی» است. توضیح اینکه وقتی ویروس ها وارد بدن انسان میشوند ، سلول ها را آلوده میکنند و بعد ، سلولی که آلوده شده، خود به یک ویروس تبدیل میشود و از همین طریق تعداد ویروس ها زیاد میشود و پشت سر هم و به سرعت تکثیر میشوند. با این مقدمه اینطور فکر کنیم که اگر اینترنت رو به عنوان جهان، و سایت هایی همانند یوتیوب و اینستاگرام و اسنپ چت و فیسبوک و … ذا بدن انسان در نظر گرف؛ در اینصورت کاربران نیز نقش سلول را دارند و اما فیلم و عکسی که در این وبسایت ها منتشر میشوند میتوانند نقش ویروس را داشته باشند. یک ویدئو در یوتیوب (بدن انسان) منتشر میشود ، کاربران آن را میبینند و به اشتراک میگذارند (بدین معنی که کاربران به این ویروس آلوده شدند) ،ویدئو به سرعت تکثیر میشود عده زیادی آن را میبینند و اکنون یک ویدئوی ویروسی بوجود آمده است. و وایرال شده است. خیلی اتفاقی یا با نقشه قبلی؟ گاهی اوقات به صورت کاملا اتفاقی یک ویدئو وایرال میشود و گاهی هم با برنامه ریزی و استفاده از دیجیتال مارکتینگ (بازاریابی دیجیتال). (برگرفته از ویرگول) ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
اباصالح در بعضي از کتاب‌ها، «اباصالح» به عنوان يکي از کنيه‌هاي حضرت مهدي ‌عليه السلام ياد شده است. کنیه در لغت عرب به کلمه ای گفته می شود که با لفظ اب (پدر) و یا کلمه ام (مادر) شروع شود مانند ابوالحسن که از کنیه های معروف علی (ع) است و مانند ام الائمه که از کنیه های معروف حضرت فاطمه (س) است. این کنیه در هیچ یک از منابع روایی شیعه برای حضرت ذکر نشده اما این احتمال وجود دارد که از حدیث امام صادق علیه السلام گرفته شده باشد که فرمودند: «إذا ضللت عن الطريق فناد: «يا صالح و يا أبا صالح أرشدونا إلى الطّريق يرحمكم اللّٰه» «هرگاه راه خود را در سفر گم‌ کردي، سپس بانگ برآور: «اي صالح» و «اي اباصالح». خداوند رحمتش را بر تو فرود آورد! راه را به ما نشان ده». (الفقیه، شیخ صدوق، ج۲ ص ۲۹۸) بنابراین به کار بردن آن برای ایشان اشکال ندارد و شاید بر همین اساس است که علمای ربانی و مؤمنین پیرو اهل بیت (ع) در جلسات و اجتماعات معنوی آن هم نه فقط در حال گم شدن در دشت و صحرا، بلکه در همه گمراهیهای فکری و عملی و علمی و نابسامانیهای مادی و معنوی در غیبت کبری، امام زمان را با کنیه «اباصالح» را به کمک و یاری می طلبند. (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
اولین منبر امام خمینی رحمت الله علیه از زبان خود ایشان | @dastanak_ir (امام خمینی در مراسم بزرگداشت سید محمد طباطبایی، اولین خطابهٔ خود را قرائت کرد و تحسین همگان را برانگیخت) پیشنهاد شد منبر بروم، استقبال کردم. آن شب کم خوابیدم، نه از ترس مواجه شدن با مردم، بلکه با خود فکر می‌کردم فردا باید روی منبری بنشینم که متعلق به رسول‌الله است. از خدا خواستم مدد کند که از اولین تا آخرین منبری که خواهم رفت، هرگز سخنی نگویم که جمله‌ای از آن را باور نداشته باشم… و این خواستن عهدی بود با خدا بستم، اولین منبرم طولانی شد، اما کسی را خسته نکرد… و عده‌ای احسنت گفتند، وقتی به دل مراجعه کردم از احسنت گویی‌ها خوشم آمده بود، به همین خاطر دعوت دوم و سوم را رد کردم و چهار سال هرگز به هیچ منبری پا نگذاردم. 📚 سایت emam.com ــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b