eitaa logo
داناب (داستانک+نکات‌ناب)
11.7هزار دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
5هزار ویدیو
110 فایل
﷽، #داناب (داستانک‌های آموزنده و نکات ناب کاربردی) 🔹کاری از مؤسسه جهادی #مصباح 🔻سایر صفحات: 🔹پاسخ به‌شبهات؛ @shobhe_Shenasi 🔹سخنرانی‌ها: @ghorbanimoghadam_ir 🌐 سایت: ghorbanimoghadam.ir 🔻تبادل و تبلیغ @tabligh_arzan
مشاهده در ایتا
دانلود
امام باقر عليه السلام: از افكندن كار امروز به فردا بپرهیز؛ زيرا اين كار دريايى است كه مردمان در آن غرق و نابود مى شوند إيّاكَ و التَّسويفَ؛ فإنّهُ بَحرٌ يَغرَقُ فيهِ الهَلْكى تحف العقول صفحه 285 💡حواسمون به اتلاف عمرمون هست؟ ‌‌‌‌ــــــــــــــــ 🚩 و نکات 👇 📚 @dastanak_ir
در زمان تدريس در دانشگاه پرينستون، دکتر حسابي تصميم مي گيرند سفره ي هفت سيني براي انيشتين و جمعي از بزرگترين دانشمندان دنيا از جمله "بور"، "فرمي"، "شوريندگر" و "ديراگ" و ديگر استادان دانشگاه بچينند و ايشان را براي سال نو دعوت کنند... 📚 @dastanak_ir آقاي دکتر خودشان کارت هاي دعوت را طراحي مي کنند و حاشيه ي آن را با گل هاي نيلوفر که زير ستون هاي تخت جمشيد هست (لوتوس) تزئين مي کنند و منشا و مفهوم اين گل ها را هم توضيح مي دهند. چون مي دانستند وقتي ريشه مشخص شود براي طرف مقابل دلدادگي ايجاد مي کند. دکتر مي گفت: "براي همه کارت دعوت فرستادم و چون مي دانستم انيشتين بدون ويالونش جايي نمي رود، تاکيد کردم که سازش را هم با خود بياورد. همه سر وقت آمدند اما انيشتين 20دقيقه ديرتر آمد و گفت: چون خواهرم را خيلي دوست دارم خواستم او هم جشن سال نو ايرانيان را ببيند. من فورا يک شمع به شمع هاي روشن اضافه کردم و براي انيشتين توضيح دادم که ما در آغاز سال نو به تعداد اعضاي خانواده شمع روشن مي کنيم و اين شمع را هم براي خواهر شما اضافه کردم. به هر حال بعد از يک سري صحبت هاي عمومي، انيشتين از من خواست که با دميدن و خاموش کردن شمع ها جشن را شروع کنم. من در پاسخ او گفتم: ايراني ها در طول تمدن 10هزار ساله شان حرمت نور و روشنايي را نگه داشته اند و از آن پاسداري کرده اند. براي ما ايراني ها شمع نماد زندگيست و ما معتقديم که زندگي در دست خداست و تنها او مي تواند اين شعله را خاموش کند يا روشن نگه دارد." آقاي دکتر مي خواست اتصال به اين تمدن را حفظ کند و مي گفت بعدها انيشتين به من گفت: "وقتي برمي گشتيم به خواهرم گفتم حالا مي فهمم معني يک تمدن 10هزارساله چيست. ما براي کريسمس به جنگل مي رويم درخت قطع مي کنيم و بعد با گلهاي مصنوعي آن را زينت مي دهيم اما وقتي از جشن سال نو ايراني ها برمي گرديم همه درخت ها سبزند و در کنار خيابان گل و سبزه روييده است." بالاخره آقاي دکتر جشن نوروز را با خواندن دعاي تحويل سال آغاز مي کنند و بعد اين دعا را برای مهمانان تحليل و تفسير مي کنند... به گفته ي ايشان همه در آن جلسه از معاني اين دعا و معاني ارزشمندي که در تعاليم مذهبي ماست شگفت زده شده بودند. بعد با شيريني هاي محلي از مهمانان پذيرايي مي کنند و کوک ويلون انيشتين را عوض مي کنند و يک آهنگ ايراني مي نوازند. همه از اين آوا متعجب مي شوند و از آقاي دکتر توضيح مي خواهند. ايشان پاسخ می دهند که موسيقي ايراني يک فلسفه، يک طرز تفکر و بيان اميد و آرزوست. انيشتين از آقاي دکتر مي خواهند که قطعه ي ديگري بنوازند. پس از پايان اين قطعه که عمدأ بلندتر انتخاب شده بود انيشتين که چشم هايش را بسته بود چشم هايش را باز کرد و گفت: "دقيقا من هم همين را برداشت کردم و بعد بلند شد تا سفره ی هفت سين را ببيند..." آقاي دکتر تمام وسايل آزمايشگاه فيزيک را که نام آنها با "س" شروع مي شد توي سفره چيده بود و يک تکه چمن هم از باغبان دانشگاه پرينستون گرفته بود. بعد توضيح مي دهد که اين در واقع هفت چين يعني 7 انتخاب بوده است. تنها سبزه با "س" شروع مي شود به نشانه ي رويش... ماهي با "م" به نشانه ي جنبش، آينه با "آ" به نشانه ي يکرنگي، شمع با "ش" به نشانه ي فروغ زندگي و ... همه متعجب مي شوند و انيشتين مي گويد آداب و سنن شما چه چيزهايي را از دوستي، احترام و حقوق بشر و حفظ محيط زيست به شما ياد مي دهد. آن هم در زماني که دنيا هنوز اين حرف ها را نمي زد و نخبگاني مثل انيشتين، بور، فرمي و ديراک اين مفاهيم عميق را درک مي کردند. يک کاسه آب هم روي ميز گذاشته بودند و يک نارنج داخل آب قرار داده بودند. آقاي دکتر براي مهمانان توضيح مي دهند که فلسفه ی اين کاسه 10هزارسال قدمت دارد. آب نشانه ي فضاست و نارنج نشانه ي کره ي زمين است و اين بيانگر تعليق کره زمين در فضاست. انيشتين رنگش مي پرد عقب عقب مي رود و روي صندلي مي افتد و حالش بد مي شود. از او مي پرسند که چه اتفاقي افتاده؟ مي گويد: "ما در مملکت خودمان 200 سال پيش دانشمندي داشتيم که وقتي اين حرف را زد کليسا او را به مرگ محکوم کرد اما شما از 10هزار سال پيش اين مطلب را به زيبايي به فرزندانتان آموزش مي دهيد. علم شما کجا و علم ما کجا؟!" خيلي جالب است که آدم به بهانه ي نوروز يا هر بهانه ي خوب ديگر، فرهنگ و اعتبار ملي خودش را به جهانيان معرفي کند. ‌‌‌‌ــــــــــــــــ 🚩 و نکات 👇 📚 @dastanak_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ طاقچه؛ بانک محتوای فرهنگی ویژه بحران کرونا ❇️ دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم شعبه اصفهان 💠 موشن گرافی 💠 بازی و اسباب بازی 💠 فیلم و کلیپ 💠 معرفی محصولات فرهنگی 💠 یادداشت و محتوای متنی 🚨 هرچه میخواهید از طاقچه بردارید و منتشر کنید 🌐 eitaa.com/joinchat/3147038762Cd21e2925a7
04. Ya Rasul Allah (Part1).mp3
8.85M
🎼 یارسول‌الله ‌‌‌‌ــــــــــــــــ 🚩 و نکات 👇 📚 @dastanak_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سخنرانی تکان‌دهنده آیت الله مجتهدی : هر طوری می‌خوای زندگی کن فقط بدون آخرش مرگِ ... چقدر رفتند و باورمان نشد که ما هم رفتنی هستیم تا آخر سر ما هم به سنگ لحد خواهد خورد ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب)👇 📚 @dastanak_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وضعیت باباها روز ۲۴ ام قرنطینه 😂 ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 📚 @dastanak_ir
دکتر روانشناسي بود که هر کس مشکلات روحي و رواني داشت به مطب ايشان مراجعه مي کرد و ايشان با تبحر خاصي بيماران را مداوا مي کرد و آوازه اش در همه شهر پيچيده بود. يک روز بيماري به مطب اين دکتر آمد که از نظر روحي به شدت دچار مشکل بود. دکتر بعد از کمي صحبت به ايشان گفت در همين خياباني که مطب من هست، تئاتري موجود هست که يک دلقک برنامه هاي شاد و خيلي جالبي اجرا مي کند. معمولا بيماراني که به من مراجعه مي کنند و مشکل روحي شديدي دارند را به آنجا ارجاع مي دهم و توصيه مي کنم به ديدن برنامه هاي آن دلقک بروند و هميشه هم اين توصيه کارگشا بوده و تاثير بسيار خوبي روي بيماران من دارد. شما هم لطف کنيد به ديدن تئاتر مذکور رفته و از برنامه هاي شاد آن دلقک استفاده کرده تا مشکلات روحي تان حل شود. بيمار در جواب گفت: آقاي دکتر من همان دلقکي هستم که در آن تئاتر برنامه اجرا مي کنم...! 🔹 پی‌نوشت ۱. هميشه هستند آدم هايي که در ظاهر شاد و خوشحال به نظر مي رسند و گويا هيچ مشکلي در زندگي ندارند، اما ... ۲. گول ظاهر کسی را نخورید، خود من یه بار یه نفر گول ظاهر من را خورد، من الان دیگه گول ظاهر ندارم😂 ۳. بعضی ها با اینکه خودشون غرق مشکلند، اما حال دیگران را خوب می‌کنند. ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 📚 @dastanak_ir
کدام یک از جملات دعاهای ماه رجب برای شما جذاب تر بود؟ خداحافظ ماه رجب!!! 🚩 پاسخ‌به‌شبهات‌فــجازی👇 🆔 @shobhe_shenasi
🔰به شوخی به یکی از دوستانم گفتم: من ٢٢ ساعت متوالی‌خوابیده‌ام! 🔻گفت: بدون ؟! 🔰 همین را به دوست دیگرم گفتم: 🔻گفت: بدون ؟! 🔰و اینگونه خدای هرکس را شناختم ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 📚 @dastanak_ir
دلایل بدگمانی2 Mix.mp3
8.63M
18 دلایل بدگمانی2 / کاری مشترک از گروه تبلیغی خانواده موفق و حجره مجازی ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 📚 @dastanak_ir
دلایل بدگمانی1 Mix.mp3
5.54M
17 دلایل بدگمانی1 / کاری مشترک از گروه تبلیغی خانواده موفق و حجره مجازی ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 📚 @dastanak_ir
دو گدا بودند يک بسيار چاپلوس و ديگري آرام و ساکت. 📚 @dastanak_ir گداي چاپلوس وقتي سلطان محمود و يا وزيرنش را مي ديد بسيار چاپلوسي مي کرد و از سلطان محمود تعريف مي کرد و هديه ميگرفت ولي اون يکي ساکت بود. اون گداي چاپلوس روزي به گداي ساکت گفت چرا تو هم وقتي شاه رو مي بيني چيزي نميگي تا به تو هم پولي داده بشه. گداي ساکت گفت: کار، خوبه خدا درست کنه... سلطان محمود خر کيه؟ براي سلطان محمود اين سوال پيش اومده بود، که چرا يک گدا ساکته و هيچي نمي گه. وقتي از اطرافيان خود پرسيد، به او گفتند که اين گدا گفته کار، خوبه خدا درست کنه... سلطان محمود خر کيه؟ سلطان محمود ناراحت شد و گفت حالا که اينطوري فکر مي کنه فردا مرغي بريان شده که در شکمش الماسي باشد را به گدايي که چاپلوسي مي کند بدهيد تا بفمد سلطان محمود خر کيه؟ صبح روز بعد همينکار را انجام دادند غافل از اينکه وزير بوقلموني براي گدا برده و گداي متملق سير است. پس وقتي که مرغ بريان شده را به او دادند او که سير بود. مرغ را به گداي ساکت داد و گفت: امروز چند سکه درآمد داشتي و او گفت سه سکه. گداي متملق گفت: اين مرغ رو به سه سکه به تو مي فروشم و آن گدا قبول نکرد و آخر سر پس از چانه زني مرغ بريان را بدون دادن حتي يک سکه صاحب شد. لقمه اول را که خورد چشمش به آن سنگ قيمتي افتاد و به رفيق خود گفت: فکر مي کنم از فردا ديگه همديگر را نبينيم. فرداي آن روز سلطان محمود ديد که باز گداي متملق اونجاست و گدايي مي کنه از او پرسيد چرا هنوز گدايي مي کني؟ گفت: خوب بايد خرج زن و بچه ام را درآورم. سلطان محمود با تعجب پرسيد: مگر ما ديروز براي شما تحفه اي نفرستاديم؟ گداي متملق گفت: بله دست شما درد نکنه وزير شما قبل از اينکه شما مرغ را بفرستيد بوقلموني آوردند و من خوردم چون من سير بودم مرغ را به رفيقم دادم و ديگر خبري هم از رفيقم ندارم. سلطان محمود عصباني شد و گفت: دست و پايش را ببنديد و به قصر بياريدش! در قصر به گدا گفت بگو کارو بايد خدا درست کنه سلطان محمود خر کيه. گدا اين را نمي گفت و سلطان محمود ميگفت بزنيدش تا بگه! سلطان خطاب به گداي چاپلوس ميگفت: من مي گم تو هم بگو... «کار، خوبه خدا درستش کنه... سلطان محمود خر کيه؟» ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 📚 @dastanak_ir