🌸🌸 درس اخلاق 🌸🌸
می گن پسری توی خونه خیلی شلوغ کاری کرده بود. همه چی رو به هم ریخته بود. وقتی باباش اومد، مادرش شکایت اونو به باباش کرد. اونم که خسته بود و ناراحتی بیرون رو هم داشت، کمربند رو برداشت.
🔴👈 پسره دید مثل اینکه اوضاع خـیلی بی ریخته. همه درها بسته است، هیچ راه فراری نداره. وقتی باباش کمربند رو بالا برد، پسر دید کجا فرار کنه؟ راه فراری نداره...! خودش را به سینه ی باباش چسبوند. شلاق هم تو دست باباش شل شد و افتاد. شما هم هر وقت دیدید اوضاع بی ریخته به سمت خدا فرار کنید. وَ فِرُّوا إلی الله مِن الله . هر کجا دیدید راهی نیست، راه فرار به سوی خداست .
#درس_اخلاق
📔طوبی محبت
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
دانابی شو؛ دانا شو!👇👇
📚 @dastanak_ir
پادشاهي جايزه بزرگي براي هنرمندي گذاشت که بتواند به بهترين شکل، آرامش را به تصوير بکشد.
نقاشان بسياري آثار خود را به قصر فرستادند.
آن تابلو ها ، تصاويري بودند از خورشيد به هنگام غروب ، رودهاي آرام ، کودکاني که در چمن مي دويدند ، رنگين کمان در آسمان ، پرنده و قطرات شبنم بر گلبرگ گل سرخ.
پادشاه تمام تابلو ها را بررسي کرد، اما سرانجام فقط دو اثر را انتخاب کرد.
اولي ، تصوير درياچه ي آرامي بود که کوههاي عظيم و آسمان آبي را در خود منعکس کرده بود.
در جاي جايش مي شد ابرهاي کوچک و سفيد را ديد، و اگر دقيق نگاه مي کردند، در گوشه ي چپ درياچه، خانه ي کوچکي قرار داشت، پنجره اش باز بود، دود از دودکش آن بر مي خواست، که نشان مي داد شام گرمي آنجا آماده است.
تصوير دوم هم کوهها را نمايش مي داد. اما کوهها ناهموار بود ، قله ها تيز و دندانه اي بود. آسمان بالاي کوهها بطور بيرحمانه اي تاريک بود، و ابرها آبستن آذرخش، تگرگ و باران سيل آسا بودند.
اين تابلو با تابلو هاي ديگري که براي مسابقه فرستاده بودند، هيچ هماهنگي نداشت.
اما وقتي آدم با دقت به تابلو نگاه مي کرد، در بريدگي صخره اي شوم، جوجه پرنده اي را مي ديد.
آنجا، در ميان غرش وحشيانه ي طوفان ، جوجه گنجشکي ، آرام نشسته بود.
پادشاه درباريان را جمع کرد و اعلام کرد که برنده ي جايزه ي بهترين تصوير آرامش، تابلو دوم است.
بعد توضيح داد: آرامش چيزي نيست که در مکاني بي سر و صدا ، بي مشکل و بدون کار سخت يافت شود ، بلکه معناي حقيقي آرامش اين است که هنگاميکه شرايط سختي بر ما مي گذرد آرامش در قلب ما حفظ شود.
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
دانابی شو؛ دانا شو!👇👇
📚 @dastanak_ir
داناب (داستانک+نکاتناب)
ادامه #داستان_خیر_و_شر ۲. خیر و شر و مسافرت 🆔 @dastanak_ir «شر» همینکه «خیر» را دید گفت: – اوه، آقا
▫️ ﷽
ادامه #داستان_خیر_و_شر
۴) خیر و بدخواهی شر
🆔 @dastanak_ir
با این حرف ها که «شر» گفته بود «خیر» فهمید که با یک دشمن همراه است که با لباس دوستی او را به این بیابان کشیده است. با اینکه خودش می دانست گناهی ندارد فهمید که «شر» موقع گیر آورده تا او را اذیت کند. این بود که فکر کرد «شر» را به طمع مال بیندازد.
و «خیر» گفت: «ببین «شر»، ما که بنا نیست توی این صحرای گرم از تشنگی بمیریم، و عاقبت به یک جایی خواهیم رسید، حالا هم یا انصاف داشته باش و قدری آب به من ببخش، یا اینکه آن را به من بفروش، آخر ما همشهری هستیم، با هم بزرگ شده ایم و بعدش هم ممکن است در دنیا با هم خیلی کارها داشته باشیم، من الان دو دانه جواهر گران قیمت همراه دارم که با فروش اثاث خود آن را خریده ام. من حاضرم آنها را به تو ببخشم و از تو یک خوراک آب بخرم، حالا راضی شدی؟
«شر» گفت: به! می خواهی مرا گول بزنی؟ می خواهی اینجا که هیچ کس نیست دو دانه گوهر را به من بدهی و آب بخوری و آن وقت توی شهر آبروی مرا ببری و آنها را پس بگیری؟ من خودم خیلی از این حقه ها بلدم، صدتا مثل تو باید بیایند پیش من درس بخوانند. خیال کردی من هم مثل تو هالو هستم؟
در این موقع «خیر» دیگر از تشنگی صدایش گرفته بود و چشم هایش تارشده بود. بی حال روی زمین نشست و جواب داد:
«شر» به خدا قسم من اینطور فکر نمی کنم. درست است که تو هم می دانی یک خوراک آب ارزش دو دانه جواهر را ندارد ولی برای من بیشتر هم می ارزد. می گویند پول سفید برای روز سیاه خوب است و چه وقتی بهتر از حالا، باور کن از روی رضا و رغبت گوهرها را به تو می دهم و هرگز هم چشمم دنبال آنها نیست. حاضرم علاوه بر این گوهرها همه دارایی خود را در شهر هم به تو واگذار کنم.
«شر» جواب داد: من میدانم که چون به آب احتیاج داری این حرفها را می زنی، آدم وقتی محتاج است و گرفتار است خیلی حرف ها می زند که بعد دبه می کند، اگر راست می گویی یک کار دیگری بکن، من ده سال است چشم دیدن تو را ندارم، از آن روز که مرا به بازی نگرفتید نمی توانم تو را ببینم، امروز موقعش رسیده که تلافی کنم و تو هم نتوانی مرا ببینی. گوهرهایی که گفتی مال خودت، ولی من حاضرم دو گوهر دیده تو را بردارم و چشمت را کور کنم و آن وقت هرچه می خواهی آب بخور، گوهری که من می خواهم این است تا دیگر نتوانی پس بگیری.
«خیر» از شنیدن این حرف آهی کشید و گفت: «عجب آدم بدی هستی، آیا از خدا شرم نمی کنی؟ کور شدن من برای یک خوراک آب! چطور دلت راضی می شود این حرف را بزنی، «شر» من تو را این قدر سنگدل و بی انصاف نمی دانستم، من از تشنگی دارم بیحال می شوم و تو اینقدر قساوت به خرج می دهی؟»
و «شر» جواب داد: «همین است که گفتم، میخواهی بخواه، نمی خواهی من رفتم، این را هم بدان که در این بیابان نه آبی هست و نه آدمی هست و از هر طرف تا آبادی هفت روز راه است ، نه راه پس داری نه راه پیش، یا باید در این صحرا بمیری یا نابینا شوی و زنده باشی.»
«خیر» دیگر توانایی حرف زدن نداشت و باز هم نمی توانست باور کند که «شر» اینقدر بد باشد. آخر باور کردنی نیست کسی حاضر باشد برای یک خوراک آب چشم کسی را کور کند. اما «خیر» نزدیک بود از تشنگی بیهوش شود، ناچار تن به قضا داد و به «شر» گفت: خود دانی و انصاف خودت، من که باور نمی کنم، ولی می خواهم زنده باشم، هر چه می کنی به من آب برسان، این هم چشم من…
🆔 @dastanak_ir
«شر» فرصت نداد حرف «خیر» تمام شود ، پاره آهنی که در دست داشت به دو چشم «خیر» کشید و چشم های «خیر» پر از خون شد. «خیر» از درد چشم فریاد زد: «آه خدایا» و بیهوش بر زمین افتاد.
«شر» خدا نشناس هم لباس و جواهری که در کوله بار «خیر» بود برداشت و بی آنکه به او آب بدهد راه خود را گرفت و رفت.
«خیر» تا چند لحظه بیهوش بود، همین که به هوش آمد فهمید که «شر» او را تنها گذاشته و رفته. «خیر» بر خاک افتاده بود و دستها را روی چشم گذاشته ناله می کرد. ولی خدا خواسته بود که «خیر» زنده بماند، و یک پیشامد خوب به سراغش آمد.
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
دانابی شو؛ دانا شو!👇👇
📚 @dastanak_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 الگوی کمک های مؤمنانه
✅ سیاست حضرت زهرا(س) در فعالیت های مدنی و توجه به دیگران.
📚 @dastanak_ir 👈💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 انیمیشن بازی تاج و تخت - ۱
این قسمت: مال بابام!
📚 @dastanak_ir 👈💯
#معما
هفت خواهر به یک کلبه رفتند و تصمیم گرفتند که هر کدام کاری را شروع کنند.
اولین خواهر خواندن یک رمان را شروع کرد، دومین خواهر تصمیم گرفت پنکیک درست کند، خواهر سوم تصمیم گرفت شطرنج بازی کند، خواهر چهارم جدول حل کرد، خواهر پنجم لباس ها را شست و خواهر ششم تصمیم گرفت گل و گیاهان را آبیاری کند.
خواهر هفتم چه کاری انجام می داد؟
✅پاسخ تا لحظاتی دیگر در #داناب
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
دانابی شو؛ دانا شو!👇👇
📚 @dastanak_ir
داناب (داستانک+نکاتناب)
▫️ ﷽ ادامه #داستان_خیر_و_شر ۴) خیر و بدخواهی شر 🆔 @dastanak_ir با این حرف ها
▫️ ﷽
ادامه #داستان_خیر_و_شر
۵. «خیر» و پیشامد خیر
🆔 @dastanak_ir
«شر» گفته بود که این بیابان آب ندارد و از هر طرف تا آبادی هفت روز راه است، اما «شر» دروغ گفته بود. از قضا قدری دورتر از آنجا چاه آبی بود و یکی از کردهای چادر نشین هم در طرف دیگر با همراهانش زندگی می کردند:
🆔 @dastanak_ir
مرد صحرانشین کوهنورد
چون بیابانیان بیابان گرد
با کس و کار وقوم و خویش و همه
گله و گاو و گوسفند و رمه
از برای علف به صحرا گشت
گله را می چراند دشت به دشت
هر کجا آب و سبزه بود و گیاه
داشت آنجا دو هفته منزلگاه
بعد در کار خود نظر می کرد
به دیاری دگر سفر می کرد
همانطور که شهری ها شهر را، ودهاتی ها ده را بهتر می شناسند مردم چادر نشین هم با کوه و صحرا و دشت و بیابان بهتر آشنا هستند. خانه آنها چادر است که هرجا می خواهند بر سر پا می کنند و دارایی آنها هم گاو و گوسفند و شتر است که همراه آنها هستند، گاهی در شهرها خرید و فروش می کنند و بیشتر در بیابان ها زندگی می کنند. تابستان ها به ییلاق های خوش آب و هوا و زمستان ها به قشلاق گرمسیر می روند و کارشان کمی کشت و زرع و بیشتر گله داری است.
تازه دو سه روز بود که مرد صحرانشین با مادر و خواهر و زن ودختر و خویشان و کسان و کارکنان خود در آن صحرا در پشت تپه ای چادر زده بودند و گله های خود را در صحرا می چراندند.
آنها چادرها و خیمه های خود را در جای بهتر سر پا کرده بودند ولی چاه آبی که از آن آب بر می داشتند دورتر بود.
از قضا رئیس قبیله کردها دختری داشت که بسیار خوب و مهربان بود و یگانه فرزند او بود و همیشه از خدمت کردن به مادر خوشحال بود. و آن روز بعد از ظهر زیر سایه چادر نشسته بودند و مادر تشنه شد و آب ها گرم بود. دختر کرد کوزه را برداشت و گفت: من می روم و از چاه، آب خنک می آورم.
دختر کرد از راه دورتر و صاف تر بر سر چاه رفت، رشته ای بر گردن کوزه بست، از چاه آب برداشت و از راه میانبر به طرف چادر روانه شد، در میان راه ناگهان صدای ناله ضعیفی شنید و با تعجب دنبال ناله رفت، و می دانیم که چه دید.
«خیر» با چشمهای خونین بیحال و تشنه بر خاک افتاده بود و خدا خدا می کرد. دختر کرد همین که «خیر» را در این حال دید بی اختیار پیش رفت و صدا زد:
🆔 @dastanak_ir
– ای ناشناس، کی هستی، اینجا چه می کنی، چرا تنها اینجا افتاده ای، چه کسی تو را به این حال انداخته؟ خدایا خواب می بینم یا بیدارم، تو کی هستی؟
«خیر» همین که صدای او را شنید، فریاد زد: من هم نمی دانم و نمی فهمم تو کی هستی، اگر فرشته ای، اگر انسانی، هر که هستی من از تشنگی دارم می میرم اگر می توانی کمی آب به من برسان که زنده بمانم و اگر هم نمی توانی مرا به حال خودم بگذار.
دختر کرد دیگر حرفی نزد، پیش رفت، کوزه آب را به او نزدیک کرد و گفت: بیان این آب، خدایا این چه حال است؟
«خیر» دستهای خود را دراز کرد، کوزه آب را پیدا کرد و گرفت و قدری آب خورد و گفت: خدا را شکر، نجات یافتم، ای فرشته نجات خدا تو را فرستاده بود، تو مرا نجات دادی، تو باید مرا نجات بدهی، اما چشمهای من نمی بیند، آه از چشمهایم.
«خیر» دو کف دست خود را روی چشمهای پرخونش گذاشته بود و همچنان نشسته بود.
دختر کرد گفت: خوب حالا برخیز، تا تو را به جای بهتری برسانم اما «خیر» نمی توانست روی پا برخیزد و زانوهایش از گرما و تشنگی سست شده بود. دختر نزدیک شد و زیر بغل او را گرفت و کمک کرد تا «خیر» برپا ایستاد و دختر بازوی او را گرفت. و اندک اندک او را به راه برد تا نزدیک چادرها رسیدند.
ادامه دارد
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
دانابی شو؛ دانا شو!👇👇
📚 @dastanak_ir
داناب (داستانک+نکاتناب)
#معما هفت خواهر به یک کلبه رفتند و تصمیم گرفتند که هر کدام کاری را شروع کنند. اولین خواهر خواندن ی
✅ پاسخ معما
خب معلومه داره با سومی شطرنج بازی میکنه😊
👇🏼 این دو مقوله رو با هم اشتباه نگیرید:
1⃣ بعضیا مشکلات رو با طنز بیان میکنن
2⃣ بعضیا طنز رو با مشکلات بیان میکنن
🔍 دو روش کاملا متفاوت
👈🏼 در اولی سعی میشه مشکلات و انتقادات به شکل لطیف و در بستر شوخی مطرح بشه.
[خیلی هم خوب👌🏼]
💀 اما در دومی؛ برای ایجاد یه جوک یا خودشیرینی، به یه مسأله متوسل میشن و اونو دستاویز تمسخر و تحقیر قرار میدن.
🔹 کار این افراد مسخرهبازی و تحقیر کشوره؛ نه پرداختن به معضلات جامعه با نگاه طنز.
💥 مسخرهبازی به بهونه نیاز داره و اتفاقات روز جامعه، این بهونه رو بهشون میده.
🔹 این افراد، دغدغه حل مشکل ندارن.
👈🏼 چون حل مشکلات، کاسبیشونو تعطیل میکنه.
👈🏼 مدام دنبال سوژه میگردن تا تنور لودگیشون رو داغ نگه دارن.
✔️ از اونجایی که هدفشون فقط مسخرهبازی و گرفتن خنده از مخاطبه...
از این رو؛ نه فقط ضعفها، بلکه نقاطقوت رو هم مسخره و تحقیر میکنن!
✅ این افراد نهتنها عزت و غرور ملی براشون معنایی نداره.
بلکه شناخت درست ضعفها و قوتها هم براشون ارزشی نداره. 😕
🔹 برای روشن نگه داشتن موتور خوشمزگیشون، نیاز به سوخت دارن، سوختی که گاهی از نجس معضلات و دردهای جامعه است و گاهی هم از جنس توانمندیهای کشور!
🤔 مثل تمسخر ساخت واکسن ایرانی کرونا، واکسنی که تنها شمار کمی از کشورها درگیر ساختش هستن و بقیه جهان نظارهگر. (جریان ارزشی لبیک)
#فرهنگی_اجتماعی
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
دانابی شو؛ دانا شو!👇👇
📚 @dastanak_ir
💎 نقش نگین انگشتر حضرت زهرا(س) این بود:
🍃 أمِنَ الْمُتَوَكِّلُون🍃
(توکل کنندگان به خدا، از خطرات در امان اند)
📜 بحار-ص۹-ج۴۳
📚 @dastanak_ir 👈💯
🌸🍃🌸🍃
#زنگ_تفکر
اگر قرار بود با یک کوله پشتی به سفر بروی و به مقصد برسی چه چیزهایی برای خودبرمیداشتی؟
بله!ضروری ترینها!
زندگی نیز همینگونه است اگر میخواهی سریع تر به مقصد برسی باید بارت سبک باشد باید بارت از کینه؛حسد؛تنگ نظری؛خساست ؛ خالی باشد آنوقت راحت تر به سمت هدف حرکت خواهی کرد
📚 @dastanak_ir 👈💯
☑️خلاصهٔ خبر روزنامهٔ تجارت سوئیس: “به دلیل بدقولی فایزر آمریکایی و بیفایده بودن محصول آسترازنکای انگلیس، سوئیس برای تهیه واکسن کرونا با چند کشور غیرغربی مذاکره میکند، که یکی از جدی ترین آنها ایران است، با ۵ واحد تولیدی با بالاترین سطح تایید سازمان جهانی بهداشت.”
📚 @dastanak_ir 👈💯
#معما
وقتی باران می بارد، گربه در اتاق یا در زیر زمین است.
هنگامی که گربه در اتاق است، موش در لانه ی خود و پنیر در یخچال است.
اگر پنیر روی میز باشد گربه در زیر زمین و موش در اتاق است.
اکنون باران است و پنیر روی میز است.
موش و گربه کجا هستند؟
✅ پاسخ تا ساعاتی دیگر در #داناب
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
دانابی شو؛ دانا شو!👇👇
📚 @dastanak_ir
سلیمانی چگونه سلیمانی شد...
قسمت یازدهم #فقط_برای_خدا
صدای گلوله از پشت تلفن میآمد.
گفت: شنیدم در تهران برف سنگینی باریده، آهوها این طور مواقع برای پیدا کردن غذا میآیند پایین، فوری مقداری علوفه تهیه کن و بگذار اطراف پادگان که از گرسنگی تلف نشوند.
بعد از ظهر دوباره تماس گرفت که نتیجه را بپرسد گفتم: دستور انجام شد؛ حالا چرا وسط جنگ با داعش پیگیر غذای آهوها هستید؟
گفت: به شدت به دعای خیرشون اعتقاد دارم.
📚 @dastanak_ir 👈💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔵 محکمه ای تأمل برانگیز در درون انسان
📚 @dastanak_ir 👈💯
📸 تصویری از حضور رهبر انقلاب در حرم امام خمینی(ره) و بهشت زهرا س. ۹۹/۱۱/۱۲
🇮🇷 #عید_انقلاب
📚 @dastanak_ir 👈💯
داناب (داستانک+نکاتناب)
#معما وقتی باران می بارد، گربه در اتاق یا در زیر زمین است. هنگامی که گربه در اتاق است، موش در لانه
#پاسخ
با توجه به اطلاعات معما زمانی که باران می بارد گربه یا در اتاق است یا در زیرزمین اما چون پنیر در یخچال نیست پس گربه هم در اتاق نیست و در زیرزمین می باشد.
ما می دانیم که پنیر روی میز بوده و گربه در زیر زمین این به این معنیه که موش در اتاق است
📚 @dastanak_ir 👈💯
از سال های اولیه زندگی فرزندتان، تلاش کنید احساساتش را نامگذاری کنید :
- میدونم عصبانی هستی،
- حق داری ناراحت باشی،
- میدونم ترسیدی
◻️ این کار اساس بالا بردن هوش هیجانی کودک است.
◻️ قرار نیست کودک به خاطر ابراز احساساتش مانند خشم یا غم، تنبیه شود، تمسخر شود یا مورد مواخذه قرار گیرد.
قرار است بیاموزد بر پایه احساساتش رفتار نکند. مثلا کتک نزند ، پرخاشگرى نكند.
💕🍃 #تربیت_فرزند
📚 @dastanak_ir 👈💯
شورش_نان در تهران
تورم پول ناشي از چاپ بي رويه اسكناس، ارسال غله محصول ايران به شوروي جنگزده و سودجويي چند معامله گر با احتكار خواربار مورد نياز مردم و افزودن موادي ديگر به آرد و نامرغوب شدن نان مصرفي، ۱۷ آذر ۱۳۲۱ و ۱۵ ماه پس از اشغال نظامي ايران به دست متفقين، تهران گرفتار يك شورش بزرگ شد.
از بامداد اين روز گروهي از مردم و عمدتا جوانان و دانشجویان در ميدان بهارستان جمع شده بودند تا با نماينگان مجلس ملاقات و درد جامعه را با آنان در ميان بگذارند.
اين گروه که هر لحظه هم بر شمار آنان افزوده مي شد پس از ورود به ساختمان مجلس، ضمن گفتگو با نمايندگان چون به حرفهاي آنان قانع نشدند به مشاجره پرداختند و تني چند از نماينگان را كتك زدند و سرگرم خراب کردن وسائل مجلس شدند و ....
همزنان با این وضعیت، گروهي ديگر به خانه احمد قوام نخست وزير وقت واقع در خيابان قوام السلطنه حمله بردند و آنجا را غارت و تخريب كردند و ديگران هم به غارت مغازه ها پرداختند و به بازار حمله بردند و ....
پليس تهران نخواست و يا نتوانست از ادامه عصيان جلوگيري كند.
قوام كه چنين ديد اميراحمدي (سپهبد) را كه به سختگيري شهرت داشت فرماندار نظامي تهران كرد و همه روزنامه هاي پايتخت را بست تا از انتشار اين واقعه كه باعث تحريك ديگران مخصوصا در ساير شهرهاي کشور مي شد جلوگيري کرده باشد.
اميراحمدي ظرف دو روز با خشونت تمام عصيان تهراني ها را سركوب كرد كه ضمن آن شماري هم كشته، زخمي و دستگير شدند .
قوام پس از پايان يافتن آشوب نيز روزنامه ها را به بهانه دردست تنظيم بودن لايحه تازه قانون مطبوعات باز نكرد و به جاي آنها يك روزنامه دولتي به نام «اخبار روز» را منتشر ساخت.
لايحه مطبوعات كه توسط احمد قوام به مجلس داده شد پايه قوانين مطبوعات بعدي در ايران شده است كه تا به همين امروز ايرادات فراوان به آنها وارد آمده است.
بسياري از مسائل ايران از همين قوانين مطبوعات ناشي شده است كه در كشورهاي ديگر نظير اين قوانين وجود ندارد.
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
دانابی شو؛ دانا شو!👇👇
📚 @dastanak_ir
🌸🌸 درس اخلاق 🌸🌸
🔵 مشمولین لعنت ملائکه
(چند نفر) هستند که خدا آنها را لعنت می کند و ملائکه هم آمین می گویند. اگر خدا لعنت کند و ملائکه هم آمین بگویند، یعنی دعا مستجاب است. حال این افراد چه کسانی هستند:
🔻 اول : کسانی که ازدواجشان را به تاخیر می اندازند.
🔻 دوم : مردی که خود را شبیه زنان می کند در حالی که خداوند او را مرد آفریده است و و زنی که خود را شبیه مردان می کند درحالی که خداوند او را زن آفریده است.
🔻 سوم : فریب دادن و تمسخر مردم (مثلا) به مسلمانی گوید :بیا چیزی به تو بدهم ،و چون آمد می گوید: گردن کلفت برو دنبال کار و کار کن ! (یا) به نابینایی گوید :مواظب باش به فلان حیوان برخورد نکنی در حالی که مقابل او چیزی نیست (یا) اگر کسی سراغ خانه ای از او می گیرد ،(عمدا) آدرس اشتباهی می دهد.
#دهه_فجر
#درس_اخلاق
( در محضر مجتهدی ، ج1 ، چاپ پنجم ، 1393 ، صص52 تا 57 )
📚 @dastanak_ir 👈💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 انیمیشن بازی تاج و تخت - ۲
این قسمت: عزّتِ زیاد!
📚 @dastanak_ir 👈💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 شکست مفتضحانه مسیح علینژاد در مناظره با زنان تحلیلگر در شبکه من و تو! ناکامی بوقچی رسانه ای پمپئو و ترامپ!!
♨️ برنامه ای که قرار بود با محوریت پروژه های مسیح علینژاد علیه ایران کلید بخورد اما با مخالفت جدی مهمانان مواجه گردید و علینژاد را عصبانی کرد!
🔹مهدیه گلرو:
🔴"زنان در زمان پهلوی جز در کاباره ها در اماکن دیگری جایگاه قابل توجهی نداشتند"
🔹هما سرشار:
🔴"در زمان پهلوی بخاطر ناراحت نشدن کشورهای عربی نتوانستیم مطالبی را در دفاع از حقوق زنان چاپ کنیم!"
📚 @dastanak_ir 👈💯