eitaa logo
داستانهای جالبناک❤️
43 دنبال‌کننده
45 عکس
14 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از شهید شیخ احمد کافی
📘داستان‌های‌بحارالانوار یک شبانه روز خدمت، بهتر از یک سال جهاد! جوانی محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله رسید و عرض کرد: یا رسول الله! خیلی مایلم در راه خدا بجنگم. حضرت فرمودند: «در راه خدا جهاد کن! اگر کشته شوی زنده و جاوید خواهی بود و از نعمتهای بهشتی بهره مند می‌شوی و اگر بمیری، اجر تو با خداست و چنانچه زنده برگردی، گناهانت بخشیده شده و همانند روزی که از مادر متولد شده ای از گناه پاک می‌گردی.... » عرض کرد: «یا رسول الله! پدر و مادرم پیر شده اند و می‌گویند، ما به تو انس گرفته ایم و راضی نیستند من به جبهه بروم. » پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: «در محضر پدر مادرت باش. سوگند به آفریدگارم! یک شبانه روز در خدمت پدر و مادر بودن بهتر از یک سال جهاد در جبهه جنگ است. » 📚بحار: ج ۷۴، ص ۵۲. ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
هدایت شده از شهید شیخ احمد کافی
🔴 چه کنیم که به مصلحت خدا راضی شویم ابوذر صحابهٔ خوب پیامبر خدا صلےالله علیه وآله بود، او مےگوید: پیامبر خدا صلےالله علیه وآله به من سفارش فرمود کہ: «اَنْ أَنظُر اِلیٰ مَنْ هُوَ دونٖی» ← همیشه به کسی نگاه کن که زندگی اش از تو پایین تر است ـــ «وَلا أَنظُرَ اِلیٰ مَنْ هُوَ فَوقٖی»← بہ آن کسی کہ زندگی اش از تو بالاتر است به او نگاه نکن. دو باجناق دارید یکی از آنها خانه اش این طرف تهران در بی سیم چهل متر است، آن باجناقت خانه اش در شمران دو هزار متر است، به باجناقت که پایین تهران است نگاه کن. اگر هم خانه با جناق ثروتمندت مهمان شدی، سرت را پایین بینداز به در و دیوار خانه اش نگاه نکن که بعد اه بکشی و از خدا ناراضی شوی. برو خانه آن باجناقت که چهل متر خانه دارد، به اون نگاه کن. در کارهای دنیای همیشه بہ آن کسی که زندگی اش از شما سطحش پایین‌تر است نگاه کن. اما اگر به آن کسی که سطحش بالاتر است نگاه کردی، از زندگیت راضی نمی شوی. «از بیانات ارزشمند آیت الله مجتهدی (ره)» ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
💭 حقارت دنیا هـارون الرشید سـالـي بـه حج آمده بود و از اسب پياده شد و مدتي پياده رفت تا خسته شد و به ستوني تـكـيـه كـرد، آنگاه به ابوالعتاهيه گفت: ما را از اين ستون حركت بده، اينجا بود كه ابوالعتاهيه اشعاري را سرود: هب الدنيا تواتيكا اليس الموت ياتيكا الا يا طالب الدنيا دع الدنيا لشانيكا وما تصنع بالدنيا وظل الميل يكفيكا فرض كن كه تمام دنيا به تو رو آورد، آيا مرگ به سراغ تو نمي آيد؟ اي طالب دنيا! دنيا را رها كن و براي دشمنانت بگذار. چه نيازي به دنيا داري در حالي كه سايه يك ستون براي تو كافي است. 📚مروج الذهب؛ ج۳؛ ص۴۵۰ @madras_emb
 🍎 🔶🔹 عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ مُوسَی صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ قَالَ: کَانَ فِی بَنِی إِسْرَائِیلَ رَجُلٌ صَالِحٌ وَ کَانَتْ لَهُ امْرَأَةٌ صَالِحَةٌ فَرَأَی فِی النَّوْمِ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَی قَدْ وَقَّتَ لَکَ مِنَ الْعُمُرِ کَذَا وَ کَذَا سَنَةً وَ جَعَلَ نِصْفَ عُمُرِکَ فِی سَعَةٍ وَ جَعَلَ النِّصْفَ الْآخَرَ فِی ضِیقٍ فَاخْتَرْ لِنَفْسِکَ إِمَّا النِّصْفَ الْأَوَّلَ وَ إِمَّا النِّصْفَ الْأَخِیرَ فَقَالَ الرَّجُلُ إِنَّ لِی زَوْجَةً صَالِحَةً وَ هِیَ شَرِیکَتِی فِی الْمَعَاشِ فَأُشَاوِرُهَا فِی ذَلِکَ وَ تَعُودُ إِلَیَّ فَأُخْبِرُکَ فَلَمَّا أَصْبَحَ الرَّجُلُ قَالَ لِزَوْجَتِهِ رَأَیْتُ فِی النَّوْمِ کَذَا وَ کَذَا فَقَالَتْ یَا فُلَانُ اخْتَرِ النِّصْفَ الْأَوَّلَ وَ تَعَجَّلِ الْعَافِیَةَ لَعَلَّ اللَّهَ سَیَرْحَمُنَا وَ یُتِمُّ لَنَا النِّعْمَةَ فَلَمَّا کَانَ فِی اللَّیْلَةِ الثَّانِیَةِ أَتَی الْآتِی فَقَالَ مَا اخْتَرْتَ فَقَالَ اخْتَرْتُ النِّصْفَ الْأَوَّلَ فَقَالَ ذَلِکَ لَکَ فَأَقْبَلَتِ الدُّنْیَا عَلَیْهِ مِنْ کُلِّ وَجْهٍ وَ لَمَّا ظَهَرَتْ نِعْمَتُهُ قَالَتْ لَهُ زَوْجَتُهُ قَرَابَتُکَ وَ الْمُحْتَاجُونَ فَصِلْهُمْ وَ بِرَّهُمْ وَ جَارُکَ وَ أَخُوکَ فُلَانٌ فَهَبْهُمْ فَلَمَّا مَضَی نِصْفُ الْعُمُرِ وَ جَازَ حَدُّ الْوَقْتِ رَأَی الرَّجُلَ الَّذِی رَآهُ أَوَّلًا فِی النَّوْمِ فَقَالَ لَهُ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی قَدْ شَکَرَ لَکَ ذَلِکَ وَ لَکَ تَمَامَ عُمُرِکَ سَعَةٌ 🔶 از امام کاظم علیه السلام روایت شده است که ایشان فرمودند: 🔷 در میان بنی اسرائیل مرد صالحی بود که 🧕🏻 داشت، شبی در خواب💤 دید که به او گفته شد: 💫✨ خداوند عمر تو را فلان سال مقدّر نموده که نیمی از عمرت را در وسعت و توانگری 💰 و نصف دیگر را در سختی و فقر ⚡️💥 به سر می‌بری. ❓خودت انتخاب کن که کدام نیمه مقدّم باشد⁉️ مرد 👳🏻‍♂گفت: من همسر عاقل و شایسته ای دارم که در امر معاش شریک من است، اجازه دهید با او کنم👌 و پاسخ دهم. 🌤 صبح که مرد برخاست، ماجرا را به همسر خود گفت . همسرش🧕🏻 گفت: ای مرد به نظرم بهتر است نیمه اوّل عمرت عافیت و وسعت باشد، شاید خداوند به ما رحم کند🤲 و نعمت خود را تا آخر عمر در حقّ ما تمام کند. در شب دوّم دوباره آن شخص در خواب نزد او آمد و به او گفت: کدام را انتخاب کردی⁉️ مرد گفت: نیمه اول را انتخاب کردم. گفت: از آنِ تو خواهد بود. پس، از آن به بعد دنیا به او روی آورد 💰و از هر جهت در وسعت و رفاه قرار گرفت. وقتی نعمت بر او ظاهر شد، همسرش به او گفت: 🌟👈 با محتاجان و نزدیکان ارتباط برقرار کن و به آن‌ها نیکی نما 💝و به همسایگان و برادران خود عطا و داشته باش. ✋ 💫✨ وقتی نصف عمر او گذشت و زمان تعیین شده سپری شد⌛️، شخصی را که اول بار در خواب دیده بود، دوباره در خواب دید.😴 ♦️ آن شخص به او گفت: خداوند تبارک و تعالی کارهای تو را سپاس گفته و به خاطر آن، به مانند گذشته تمام عمر تو را در رفاه و توانگری قرار می‌دهد.👏 ⭕️👈 اینجاست که میگن زن خوب مرد رو به عرش میبره 🤩👌 📒 بحارالانوار ج ۹۳، ص۱۶۲ ☀️ 💞  @khanevadeh_beheshtii 💞
🌹داستان آموزنده🌹 یکی از سرمایه داران مدینه وصیت کرد که پس از مرگش، انبار خرمای او را پیامبر اسلام (صلی‌الله علیه و آله) به بینوایان انفاق کند. پس از مرگ او، رسول خدا تمام خرماها را به فقرا داد، آن گاه یک عدد خرمای خشکیده و کم مغز برداشت و به مسلمانان فرمود: سوگند به خدا که اگر خود این مرد، این یک دانه خرما را به بدبخت و گرسنه ای می‌داد، پاداش آن نزد پروردگار بیش از همه این انبار خرما بود که من به دست خود که پیامبر خدا هستم، به فقرا و بینوایان دادم. ┏━━━━‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🤍🌿━━━━┓ @Hadisfazael1492 ┗━━━━‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🤍🌿━━━━┛
هدایت شده از مباحثه فقاهت
🔹️ آیت الله العظمی شبیری زنجانی (دام ظله): 🔸️ آقای آخوند(همدانی) نقل می‌کرد: آقای که استاد ما در تهران بود و ما نزد او درس خارج می‌خواندیم و از اعلام درجه یک ایران بود می‌گفت: من طلبه بودم -گویا در مدرسه محمودیه تهران_ مقدمات _مثلاً سیوطی_ می‌خواندم. و بود که در حجره ساکن بود و کسی را بدان راه نمی‌داد. 🔸️ می‌گفتند او علم کیمیا می‌داند، من با او طرح دوستی ریختم و او مرا به حجره‌اش راه داد؛ چندی بعد از او خواستم که از این علم به من یاد دهد. او گفت به دردت نمی‌خورد! من اصرار کردم او دستوراتی داد و چیزهایی را گفت که من تهیه کنم. 🔸️ در این هنگام برخی از اهالی نور به تهران آمده و به مدرسه ما آمدند، آن‌ها می‌خواستند مشرّف شوند؛ به من گفتند تو می‌آیی؟ گفتم نهایت آرزوی من است... با آن‌ها به سوی مشهد حرکت کردیم، به سبزوار که رسیدیم آن‌ها مایل شدند خدمت برسند، من هم در جمع آن‌ها خدمت حاجی رفتم. پس‌ از زیارت حاجی، آن‌ها برخاستند بروند من هم خواستم بروم که حاجی به من گفت تو بایست!! 🔸️ من از آن‌ها فاصله گرفتم، حاجی فرمود ، راه دیگر در پیش گیر!! من در شگفت شدم چون داستان آموزش کیمیا را به هیچ‌کس نگفته بودم! 📗 حکایات نورانی، ص۱۷. ┄══•ஜ۩🌹۩ஜ•══┄ 🌐 کانال "مباحثه فقاهت" 🆔 @mobahathah_ir
"دکتر مهدی محقق، قصه ای را نقل نموده و می­گویند ما نزد مرحوم شیخ کاظم عصّار درس خصوصی می­خواندیم. ایشان از جایگاه معنوی مرحوم شیخ کاظم عصّار، بسیار تمجید نموده و می­گوید ایشان دائم الذکر بود؛ یا مشغول درس بود یا مشغول پاسخ به سؤالات بود و در غیر این دو حال، لبانش به ذکر مترنّم بود. پس از تعطیلات نوروز یکی از رفقای شیرازی ما یک هفته­ای دیر به درس آمد. استاد پرسید کجا بودی؟ او گفت شیراز بودم. استاد گفت: «خوشا شیراز و وضع بی­‌مثالش                                                                  خداوندا نگه دار از زوالش» ایشان شعر را از اول تا آخر خواند و دائماً به لفظ «لش» تکیه می­‌کرد و قصد داشت مفهوم «لش­‌بازی» را به آن شاگرد شیرازی منتقل کند. در این گونه­ موارد، متکلم می‌­گوید من شعر حافظ را خواندم اما چون در این بین واژۀ «لش» به کار رفته معنای دیگری را نیز به مخاطب تفهیم می­‌کند. این­ها دلالت­‌های تفهیمی غیر استعمالی هستند که در عرض دلالت تفهیمی استعمالی قرار دارند."
هدایت شده از  أین صاحِبُــنا؟!
🔺توصیه حضرت ولیعصر ارواحنا فداه به دوری از 🔺 💥شخص محترمی بنام حاج غلام عباس می گوید: تابستان یکی از سالهای ۴٧ یا ۴٨ شمسی بود، به دهی که زادگاهم بود رفته بودم و پیوسته می خواستم که جمال امام زمان علیه السلام را زیارت کنم و برای زیارت آقا، برنامه ای شامل دعا و نماز، اجرا نموده و در آن حال در عشقش گریه می کردم. ✨💫✨ شبی از شبها که کسالتی هم عارضم شده بود و بنا بود ساعت ١٢ شب طبق دستور پزشک دارو بخورم، ساعت ٩/۵ خوابیدم و نیت کردم که ساعت ١٢ بیدار شوم و بیدار هم شدم. چراغ فانوسی که فتیله اش را پایین کشیده بودم تا در موقع حاجت از آن استفاده شود، خاموش بود. به محض اینکه رفتم تا آن را روشن کرده و دوا را بخورم، دیدم سید جلیل القدر و با وقاری که وجودش خانه را روشن کرد، وارد اتاق شدند. به مجرد دیدن آن جمال دل آرا، مشغول فرستادن صلوات شدم. ✨💫✨ سید آمدند تا نزدیک من و من بلندتر صلوات می فرستادم. قیافه آقا به نحوی نورانی بود که من طاقت مشاهده و ایستادن روی پاهای خود را نداشتم. زبانم یارای تکلم نداشت، در این حال آقا رو به من کرد و فرمود: «هنوز اسیر نفست می باشی؟!» من مانند کسی که برق او را گرفته باشد، مثل یخ افسرده شده، خجالت کشیدم. آقا رفت و من مشغول گریه شدم. 📗شیفتگان حضرت مهدی علیه‌السلام ص147 🌹اللهم ارنی الطلعة الرشیدة =صَــــدَقِہ جاریِہ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄  أین صاحِبُــنا؟! ╔═🍃══════════╗ @ayna_sahebona110 ╚══════════🍃═╝
روزی ابلیس بافرزندانش ازمسیری میگذشتند به طایفه ای رسیدند که درکنار راه چادر زده بودند، زنی رامشغول دوشیدن گاو دیدند، ابلیس به فرزندانش گفت : تماشاکنیدکه من چطور بلا بر سر این طایفه می آورم بعد بسوی آن زن رفت وطنابی را که به پای گاو بسته بود تکان داد. باتکان خوردن طناب، گاو ترسید و سطل شیر را به زمین ریخت و کودک آن زن را که در کنارش نشسته بود لگد کرد و کشت. زن با دیدن این صحنه عصبانی شد و گاو را با ضربات چاقو از پای درآورد. وقتی شوهرش آمد و اوضاع را دید، زن رابه شدت کتک زد و او را طلاق داد. فامیلِ زن آمدند و آن مرد رادبه باد کتک گرفتند و آنقدر او را زدند که کشته شد. بعد از آن اقوامِ مرد از راه رسیدند و همه باهم درگیر شدند و جنگ سختی درگرفت . هنوز در گوشه و کنار دنیا بستگان آن زن و شوهر همچنان در جنگ هستند. فرزندان ابلیس بادیدن این ماجرا گفتند: این چه کاری بود که کردی؟ ابلیس گفت : من که کاری نکردم، فقط طناب را تکان دادم! ماهم در اینطور مواقع فکر میکنیم : کاری نکرده ایم درحالیکه نمیدانیم، حرفی که میزنیم، چیزی که می نویسیم، نگاهی که میکنیم ممکن است حالی را دگرگون کند، دلی رابشکند، مشکلی ایجادکند آتش اختلافی برافروزد، و... بعدازاین وقایع فکرمیکنیم که کاری نکرده ایم،فقط طناب راتکان داده ایم! مواظب باشیم طنابی راتکان ندهیم
. 🚨 شب نشینی طولانی آری یا نه؟ 🪴 ‌مردی از امام علی علیه‌السلام پرسید: چرا با وجود اینکه سگ‌ها هفت قلو میزایند و گوسفندها یکی یا دوتا، ولی جمعیت گوسفندها از سگ‌ها همیشه بیشتر است؟! در حالی که همیشه از گوسفندها قربانی می‌کنند، ولی بازهم جمعیتشان کم نمی‌شود؟ امام فرمودند: بخاطر برکت آنهاست. مرد گفت: چه برکتی‌ست که شامل گوسفند شده و سگ از آن محروم است؟ امام فرمود: گوسفندها اول شب می‌خوابند و قبل از فجر و طلوع آفتاب، هنگام نزول برکت و رحمت الهی بیدار می‌شوند، ولی سگ‌ها تا پاسی از شب بیدارند، هنگام فجر و طلوع آفتاب می‌خوابند؛ پس زمان رحمت و برکت الهی را از دست می‌دهند. پس شما را توصیه میکنم که شب‌نشینی را ترک کنید و نماز صبح را ترک نکنید، اگر دنبال رزق و برکت هستید. 📚 به نقل از مجمع‌البیان: ذیل تفسیر سوره مبارکه کوثر و بحارالانوار، ج۱، ص ۱۲۷. 🌐طب الائمه الصادقین«استاد قاسمی» https://eitaa.com/joinchat/2700214775Cc35748b316
هدایت شده از شهید شیخ احمد کافی
🔴 شرط وصال یكى از علماء بزرگ (مرحوم آیة الله سید باقر مجتهد سیستانى پدر آیة الله سید على سیستانى ومرحوم سید محمود مجتهد سیستانى ) در مشهد مقدس براى آنكه به محضر امام زمان عجل اللّه شرفیاب شود ختم زیارت عاشورا در چهل جمعه هر هفته در مسجدى از مساجد شهر آغاز می كند ایشان فرمودند: در یكى از جمعه هاى آخرین ، ناگهان شعاع نورى را مشاهده كردم كه از خانه ى نزدیك آن مسجدى كه من در آن مشغول به زیارت عاشورا بودم مى تابید، حال عجیبى به من دست داد، از جاى برخاستم و بدنبال آن نور به در آن خانه رفتم ، خانه كوچك و فقیرانه اى بود، از درون خانه نور عجیبى مى تابید. در زدم وقتى در را باز كردند، مشاهده كردم حضرت ولى عصر امام زمان عجل اللّه فرجه در یكى از اتاق هاى آن خانه تشریف داشتند و در آن اتاق جنازه اى را مشاهده كردم كه پارچه اى سفید بروى آن كشیده بودند، وقتى من وارد شدم و اشك ریزان سلام كردم ، حضرت بمن فرمودند: چرا اینگونه دنبال من مى گردى و رنج ها را متحمّل مى شوى؟ مثل این باشید (اشاره به آن جنازه كردند) تا من دنبال شما بیایم! بعد فرمودند: این بانوئى است كه در دوره بى حجابى (رضا خان پهلوى ) هفت سال از خانه بیرون نیامده مبادا نامحرم او را ببیند! 📚شيفتگان حضرت مهدى(عج)، ج 3، ص ۱۵۸، گوهر صدف، ص 48 ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
هدایت شده از شهید شیخ احمد کافی
🔴 سزای خیانت            بیهقی از عبدالحمید بن محمود نقل می کند که نزد ابن عباس بودیم که مردی آمد و گفت: به حج می آمدیم که در محلی به نام صفاح یکی از همراهان ما از دنیا رفت، برایش قبری کندیم، که دفنش کنیم، دیدیم مار سیاهی لحد را پر کرد، قبر دیگری که کندیم باز دیدیم مار آن قبر را پر کرده، قبر سوم کندیم باز مار در آن نمایان شد، جنازه ای را بی دفن گذاشته پیش تو برای چاره جویی آمدیم.  ابن عباس گفت: آن مار عمل اوست، بروید او در یک طرف قبر بگذارید، اگر تمام زمین را بکنید مار در آن خواهد بود برگشته و او را در یکی از قبرها انداختیم، چون از سفر برگشتیم پیش همسرش رفته و خبر مرگ او را داده و از کارهای شخص مرده سوال کردیم، زن می گفت: او آرد می فروخت، غذای خانواده خود را از خالص آن بر می داشت، سپس به مقداری که بر می داشت کاه و نی خرد کرده قاطی نموده، می فروخت   قصه های اسلامی و تکه های تاریخی، ص 47 در اسلام خیانت در امانت، نکوهیده و زشت است و در ردیف گناهان کبیره جا گرفته است. پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ فرموده است: «لیس منا من خان مسلماً فی اهله و ماله» آنکه به ناموس و مال مسلمانی خیانت کند، از ما نیست. بحارالانوار، ج75، ص47 ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی