eitaa logo
داستان های خوب (معنوی)
759 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.5هزار ویدیو
11 فایل
✅ کانال ما را به دوستان خوبتون معرفی کنید😘😘 ✅ داستان های خوب را جهت بارگذاری در کانال به این آیدی بفرستید 🌹 متشکرم @aliskh ✅ از انتقادات و پیشنهادات سازنده استقبال می کنیم..دریغ نفرمایید ✅ تبادل و تبلیغ خدمتتون هستیم
مشاهده در ایتا
دانلود
3.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از زبان حضرت من بهشتم همه در دیدن خندیدن توست تا تو باشی نشوم خیره به لبهای کسی... 🌴🕯🌴
چار هنــــدو در یکی مسجد شدند بهر طاعت راکــــع و سـاجد شدند هــــر یکی بر نیّـــتی تکبیـر کرد در نمـــاز آمد به مسکیـنی و درد مؤذن آمد از یکی لفظـــی بجست کای مؤذن بانگ کردی وقت هست گفت آن هنــــدوی دیگر از نیــاز هی سخن گفتی و باطل شد نماز آن سِیُم گفت آن دوم را ای عمــو چه زنی طعنـه برو خود را بگـــو! آن چهـارم گفت: حمـــدُلله که من در نیفتــادم بچه چون آن سـه تن پس نمــــاز هر چهـاران شد تبـاه عیـب‌گــویان بیشتــر گم کرده راه ای‌ خنک‌جانی که عیبِ‌ خـــویش دید هرکه عیبی گفت آن بــر خود خرید @dastanhayekhob
. پادشاهی به درویشی گفت: "آن لحظه که تو را به درگاه حق تجلی و قُرب باشد، مرا یاد کن." گفت: "چون من در آن حضرت رسم و تابِ آفتاب آن جمال بر من زند، مرا از خود یاد نیاید؛ از تو چون یاد کنم؟" اما چون حق تعالی بنده ای را گزید و مستغرق خود گردانید، هرکه دامن او بگیرد و از او حاجت طلبد، بی آن که از آن بزرگ نزد حق یاد کند و عرضه دهد، حق آن را برآرد. 👌🌿 🔸 از کتاب "فیه مافیه" مولانای جان https://eitaa.com/dastanhayekhob
🔻حکایت جوجه اردک زشت با بیانی متفاوت از مولانا دست تقدیر روزی ، تخمی غریبه را هل داد کنار تخم های مرغی خانگی . جوجه ها که از سر تخم بیرون آوردند مرغ از همه جا بی خبر دید که یکی از جوجه ها سر و وضعی متفاوت با بقیه دارد. به چشم مرغ و جوجه هایش، آن جوجه متفاوت، نه قشنگ بود ، نه با استعداد و به همین علت او را به حساب نمی آوردند. تا این که روزی جوجه ها، برای خوردن غذا و درس گرفتن از مادر به خارج از خانه رفتند. مرغ داشت به بچه ها یاد می داد که آب خطر دارد و اگر در آن بیفتند غرق می شوند که جوجه متفاوت داخل آب پرید اما غرق نشد چون او جوجه مرغابی بود!
« مرد بقال و روغن ریختن طوطی» ✨بقالی طوطی زیبا و خوش نوائی داشت و با مشتریان نکته ها می گفت و آنان را به خود سرگرم می کرد و هر وقت که بقال از دکان بیرون می رفت ، طوطی مواظب دکانش می شد . روزی طوطی در دکان به پرواز درآمد و شیشه های روغن گل را بر زمین ریخت . بقال وقتی که به دکان بازگشت و دید که روغن ها روی زمین پخش شده خشمگین شد و چنان ضربتی بر سر طوطی نواخت که پرهای سرش فرو ریخت و تا چند روز از سخن گفتن و بانگ برآوردن خودداری کرد . این گذشت تا اینکه روزی جولقی از کنار دکان می گذشت ، همینکه چشم طوطی به او افتاد خیال کرد که طاسی آن مرد نیز سببی مانند طاسی او دارد . پس ناگهان طوطی به سخن آمد و از آن مرد پرسید ” تو مگر از شیشه روغن ریختی ” مردم از شنیدن این سخن و مقایسه طوطی به خنده افتادند زیرا که طوطی قیاس نابجا کرده بود و طاسی خود را با طاسی آن مرد یکی فرض کرده بود . ✨مولانا در این داستان ضمن ایراد نکته های ظریف عرفانی ، قیاسهای ناروا و مقایسه های بیجائی را که معمولا میان مردم رواج دارد مورد نقد قرار داده است. 🍃 https://eitaa.com/dastanhayekhob
🌸🍃 روزی دزدی از مارگيری مارقیمتی اش را دزديد اما آن دزد براثر گزش مار كشته شد. مارگير آن كشته را ديد و وقتی که فهميد از مار او كشته شده است گفت: من دعا ميكردم كه دزد را پيدا كنم و مارم را پس بگیرم. خوب شد که دعايم مستجاب نشد و گرنه مار مرا گزیده بود. خداوند ميفرمايد: ای بسا چيزها كه نا گوار ميشمريد، ولی برای شما خيراست و ای بسا چيزهایی كه گوارا ميشمريد ولي برای شما زیانبار است و خداوند به مصالح امور آگاه است و شما ناآگاهید سوره بقره آیه ۲۱۶ شکر حق را کان دعا، مردود شد من زیان پنداشتم، آن سود شد بس دعاها ،کان زیانست و هلاک وز کَرَم می‌نشنوَد یزدان پاک (معنوی) https://eitaa.com/dastanhayekhob