قشقاییهای شاد و سرزنده
بچهها، یکی دیگه از اصیلترین اقوام ایرانی، قشقاییها هستند که به سرزندگی و شادابی و دلخوشی معروف هستند. محاله مهمون این قوم بشید و بهتون بد بگذره، بس که قشقاییها، شوخطبع و بانشاط هستند.
☺️😊😉😍
قشقاییها، بیشتر ساکن استان فارس و اصفهان، چهارمحال و بختیاری، کهگیلویه و بویراحمد و بوشهر هستند. قشقاییها به زبان ترکی صحبت میکنن ولی ترکی قشقاییها تفاوتهای خاصی با ترکی آذریها داره.
👌😉🤓
بچهها، قشقاییها هم جزء اون دسته از اقوام ایرانی هستند که قدیمترها، کوچ میکردند و ییلاق و قشلاق میکردن. البته الان، بیشتر قشقاییها یکجانشین شدن و تعداد کمی از اونها همچنان کوچ میکنند.
🏕🪵🐏🐐
عشایر قشقایی توی سیاهچادر زندگی میکنند که سیاهچادرها رو هم خودشون با موی بزهاشون درست میکنند. سیاهچادر قشقاییها، انقدر محکم هستش که در برابر برف و بارون و نور مستقیم خورشید، آخ نمیگه. هر چند که سیاهچادر رنگش سیاه هستش ولی کافیه پا به داخل چادر بذارید، هوش از سرتون میپره بس که همهچیز رنگیرنگی هستش. از قالیها و جاجیمها گرفته تا بالشها و پشتیها. تازه زنهای هنرمند قشقایی آویزهای رنگیرنگی زیبایی میبافند و از گوشهوکنار چادر آویزون میکنن تا چادرشون حسابی دل ببره.
🏕⛺️⛺️🏕
گفتن نداره که قشقاییها تو بافتن قالی و جاجیم و گلیم و گَبه، زبردست هستند. برای همینه که صنایع دستی قشقاییها کلی طرفدار داره.
😍👍👌💫
ذوق و سلیقهی مردمان قشقایی توی لباسهاشون هم کاملا مشخصه، آخه قشقاییها هم مثل بقیهی اقوام ایرانی لباس محلی و خاص خودشون رو دارن. مردهای قشقایی شلوار گشادی میپوشن که بهش میگن «تنبان»، از روی «آرخالق» که پیراهنهای بلند و بدون یقه هستش هم یه قبا میپوشن، دور کمرشون هم یه شال میبندن و روی سرشون کلاه مخصوص ایل قشقایی، یعنی «دوگوشی» رو میذارن.
👕👕👖👕
از لباس زنهای قشقایی هم نگم براتون که مطمئنم چشمهاتون قلبقلبی میشه بس که قشنگ هستش. دامن زنهای قشقایی چینچینی و چندلایه و پفی هستش، یه پیرهن بلند هم میپوشن که بهش تونیک میگن، از رو تونیک هم یه ژاکت توری یا مخملی تنشون میکنن. روی سرشون کلاقچه میذارن و روسری توری رو هم بهش وصل میکنن، آخر سر هم یه سربند براق یا زرزری به سرشون میبندن.
🧥👚😍💫
بچهها همونطور که گفتم، قشقاییها واقعا مردمان شاد و سرزندهای هستن، برای همین همیشه دنبال یه بهونه میگردن که جشن بهپا کنند. حالا فکرش رو بکنید که عروسیهای قشقاییها چقدر باشکوه هستش.
🎉🎊🪅🎈
قشقاییها توی عروسیهاشون، موسیقی شاد مینوازن و دستبهدست هم میدن و حلقههای بزرگی تشکیل میدن و شروع به رقص دستمال یا رقص چوب میکنند.
🎉🎊😀🥰🥳
حالا که حرف موسیقی شد این رو هم بگم که علاوه بر موسیقی و ترانههای شاد که بهش «واسونک» میگن توی عزارادیها و سوگواریها هم ترانههای غمگین میخونن. کلا قشقاییها توی همه حالت در حال موسیقی نواختن و شعر و ترانه خوندن هستند. موقع لالایی خوندن برای بچهها، وقت مبارزه و جنگ، وقت کار کردن و بافندگی و برنجکوبی و چرای گوسفندها.
🎼🎷🥁🪕
خب دیگه دربارهی غذای لذیذ و خوشمزهی قشقاییها هم بگم و برم. قشقاییها، واقعا دستپخت خوبی دارند، اونها غذاهای خاصی مثل بزقئورما، ماسافا، الاسیخ و حلوای ترکی رو یه طوری درست میکنند که کم میمونه آدم انگشتهاش رو هم بخوره.
🍚🍛🫔🧆
حالا دیگه وقتشه بچههای شیطون قشقایی دست بلند کنند و اعلام حضور کنن تا ما هم بدونیم توی کانالمون میزبان چه تعداد قشقایی هستیم؟
🤚👏👊🫶
#اقوام_ایرانی
جملات ادبی🧑🌾
خاطرات مدرسه 👣
داستانهای مرتبط با مدرسه 🏠
در کانال داستان مدرسه
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@dastankadeh
«اسرار کیهان: تولد ستارهها»
به نظرتون این همه ستارهی خوشگل که هر شب تو آسمون چشمک میزنن، چطوری به وجود اومدن؟
🚀🌟✨
فکر کنید یه ابر خیلی خیلی بزرگ از گاز و غبار توی فضا جمع شده. این ابرها انقدر بزرگ و سنگین میشن که جاذبه فضایی اونها رو به سمت همدیگه میکشه. اونا همینطور نزدیک و نزدیکتر میشن تا اینکه یه توپ گازی غولپیکر درست میشه! به این توپ گازی میگن «پیشستاره» یا همون بچهستاره. پیشستارهها درست مثل بچههای کوچولویی هستن که قراره بزرگ بشن و به یه ستاره درخشان و نورانی تبدیل بشن.
😍🌌💫
حالا که پیشستاره ساخته شد، یه اتفاق خیلی خفن میفته! این توپ گازی شروع به چرخیدن میکنه و فشار و دما توی دلش اونقدر زیاد میشه که گازهای هیدروژن توش شروع به واکنش میکنن. این واکنش یه عالمه انرژی تولید میکنه که باعث میشه ستاره تازه متولد شده مثل یه لامپ خیلی قوی شروع به درخشیدن کنه! این همون لحظهایه که یه ستاره به دنیا میاد و به جمع ستارههای توی آسمون اضافه میشه!
🌟🔥🚀
ستارهها هم مثل ما زندگی دارن! بعضیهاشون کوچولو و بامزه هستن، مثل «کوتولههای قرمز» و بعضیهاشون هم خیلی بزرگ و پر از انرژی، مثل «غولهای آبی». اونا توی این دوران کلی ماجرا دارن، از تغییر رنگ و اندازه گرفته تا درخشیدن توی آسمون. اما یه روزی هم میرسه که سوختشون تموم میشه و باید با آسمون خداحافظی کنن.
🥺⭐️💥
ولی نگران نباشید، چون آخر کارشون هم خیلی جذابه! بعضی از ستارهها بعد از اینکه تموم میشن، منفجر میشن و یه نمایش آتشبازی فضایی به اسم «ابرنواختر» راه میندازن. این انفجارها انقدر قوی هستن که میتونن حتی ستارههای جدیدی رو هم به دنیا بیارن! مثل اینکه ستارهها با یه انفجار بزرگ به بقیه میگن: «خداحافظ! به زودی با یه ستاره جدید برمیگردیم!»
🎆💥🌠
حالا دیگه میدونید که وقتی به آسمون پرستاره نگاه میکنید، در واقع دارید به داستانهای هیجانانگیز تولد و زندگی ستارهها نگاه میکنید. دفعه بعد که شب زیر آسمون دراز کشیدید و به ستارهها خیره شدید، یادتون باشه که هر کدوم از اونها یه ماجراجویی بزرگ و پر از شگفتی تو دلشون دارن!
😃🌠✨
#اسرار_کیهان
✅جهت سفارش #تبلیغات در مجموعه کانالهای تدریس یار ؛
@teacherschool
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@tadriis_yar
پیام پیامبر به من... 🌟
تا حالا فکر کردی اگه پیامبر خدا (ص) یه نامه برات مینوشت، چه حرفایی توش بود؟
شاید بهت میگفت: «زندگی یه سفره؛ پر از پیچوخم، اما...» باقی جمله رو میشه با خیلی پیامهای روشن پر کرد. پیامایی که در عین سادگی عمق دارن. به نظر من هر کدومشون میتونه یه چراغ تو جادهی زندگیت باشه. یا شبیه یه کتاب راهنما که نقشهی راه رو به دستت میده تا گم نشی. حالا بیا چند تا از این پیامای ناب رو با هم بخونیم:
💪 شجاعت واقعی از نگاه پیامبر
شجاعت فقط به این نیست که از هیچی نترسی یا برمی به دل میدون جنگ. پیامبر خدا (ص) یه تعریف متفاوت از شجاعت داره: «شجاعترین مردم کسی است که بر هوس خود چیره آید.»
یعنی وقتی تونستی جلوی یه وسوسه بایستی، وقتی به کاری که میدونی اشتباهه با تمام وجود نه گفتی، اون وقته که شجاعت واقعی رو نشون دادی. قهرمان واقعی کسیه که تو لحظههای سخت، یه تصمیم هوشمندانه بگیره که براساس خواستههای لحظهای نیست. 💪✨
🩺 اشتباه کردی؟ جبرانش کن!
هیچکس بیاشتباه نیست، اما پیامبر خدا (ص) یه راه قشنگ و ساده برات داره: «هر دردی را دارویی است و داروی گناهان، استغفار است.» اگه اشتباه کردی، بدون آخر دنیا نیست. قبولش کن، ازش درس بگیر و از خدا بخواه رد اون اشتباه رو پاک کنه. حتی میتونی پا رو فراتر بذاری و یه کار خوب کنی. پیامبر گفته: «هر گاه کار بدی کردی، کار خوبی انجام بده که آن بدی را پاک کند.» این یعنی اشتباه، پایان نیست. بلکه یه شروع برای بهتر شدنه. 🩺🤲
😌 غمها فقط درد نیستن...
زندگی همیشه روی خوشش رو نشونت نمیده. سختی، غم و نگرانی بخشی از ماجرای زندگیه. اما پیامبر یه نکتهی خیلی زیبا میگه: «هیچ رنج و درد و حتی نگرانی به مؤمن نمیرسد، جز اینکه خداوند به واسطه آن، گناهانش را میزداید.» یعنی حتی وقتی ناراحتی و یه دلمشغولی کوچیک داری، داری پاکتر و قویتر میشی. پس دفعه بعد که غصهدار شدی، به جای ناامیدی به خودت بگو: این سختی یه پلهست که منو به جای بهتری میرسونه. 😌🌈
✨ زندگی یعنی تلاش برای بهتر شدن
حرفای پیامبر بهت نشون میده که زندگی یه فرصت بینهایت برای قویتر شدنه. هیچ وقت ناامید نشو، از اشتباهاتت درس بگیر و بدون که هیچ سختیای بیدلیل نیست. قهرمانِ زندگی خودت باش، حتی توی کوچیکترین انتخابها. چون همین انتخابها از تو یه آدم متفاوت میسازن. ✨🌟
جملات ادبی🧑🌾
خاطرات مدرسه 👣
داستانهای مرتبط با مدرسه 🏠
در کانال داستان مدرسه
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@dastankadeh
#داستانک
”مردی وارد رستورانی شد و دستور غذای مفصلی داد، پس از سیر شدن، مدیر رستوران را صدا زد و گفت:
من دیناری ندارم و چون بینهایت گرسنه بودم چارهای جز این نداشتم.
مدیر رستوران گفت:
به شرطی دست از سرت برمیدارم که به رستوران مقابل رفته و همین بلا را به سر آنها هم بیاوری!
آن مرد خندید و گفت:
متأسفم، قبلاً به آن رستوران رفتم و او هم همین خواهش را از من کرد و میبینید که مطابق دستورش عمل کردهام.“
نکتهی اخلاقی: دنیای بهتری میداشتیم و صلح و برادری میان انسانها برقرار میشد
اگر هر فرد در تنظیم روابطش با دیگران اصل «آن چیز که برای خود نمیپسندی برای کسی مپسند» را آویزهی گوش خود میکرد.
به نظر شما از این داستان چه نتیجه ای میتوان گرفت؟
🧑🎄جهت سفارش تبلیغ در مجموعه کانالهای بانوان و کودکان با ما در ارتباط باشید
@Schoolteacher401
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@ghesehayekoodakaneeh
#کودک #قصه #بازی
💠#معرفی_شاعران_زن_ایرانی
🌟مریم جعفری آذرمانی🌟
🖋📚🖋📚🖋📚🖋📚🖋📚
مریم جعفری آذرمانی در ۵ آذرماه سال ۱۳۵۶ در تهران متولد شد. بعد از گرفتن دیپلم ریاضی فیزیک در رشتهٔ کارشناسی حسابداری دانشگاه علامه طباطبایی تهران مشغول به تحصیل شد اما بعد از سه سال تحصیل در این رشته را رها کردو بعد از آن در رشتهٔ مترجمی زبان فرانسه ادامهٔ تحصیل داد و با مدرک کارشناسی فارغ التحصیل شد. او همچنین فارغ التحصیل کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه الزهرا است و در دوره دکتری همین دانشگاه مشغول به ادامه تحصیل است. او از سال ۱۳۷۵ به طور جدی سرودن شعر را بیشتر در قالب غزل آغاز کرد. تا کنون آثار متعددی از او منتشر شده است: «سمفونی روایت قفل شده»، «پیانو»، «هفت»، «زخمه»، «۶۸ ثانیه به اجرای این اپرا مانده است»، «قانون»، «صدای ارّه می آید»، «تریبون»، «مذاکرات»، «دایره»، «ضربان»، «معنای دیگر»، «راویه»، «بایسته های پژوهش در شعر معاصر»، «نواحی»، «تشریح»، «تو رها باش و دوست داشته باش».
🖋📚🖋📚🖋📚🖋📚🖋📚
🌟آثار:
📓زنان دل شده
📝تشریح
📓تو رهاباش و دوست داشته باش
📝معنای دیگر
📓راویه
📝ضربان
📓تریبون
جملات ادبی🧑🌾
خاطرات مدرسه 👣
داستانهای مرتبط با مدرسه 🏠
در کانال داستان مدرسه
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@dastankadeh
📚📓سخنان بزرگان و افراد مشهور در مورد کتاب و مطالعه که یک دنیا فایده دارد📚📓
📚There is no friend as loyal as a book”.
Ernest Hemingway -
هیچ دوستی به وفاداری کتاب وجود ندارد.📚
🌟ارنست همینگوی🌟
جملات ادبی🧑🌾
خاطرات مدرسه 👣
داستانهای مرتبط با مدرسه 🏠
در کانال داستان مدرسه
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@dastankadeh
📚#معرفی_کتاب
🌟عنوان:دنی در مدرسه باید چیکار کند؟🌟
✍به قلم:ادیر وگانت لوی
🖋مترجم: دکترلیلا کاشانی وحید،فاضل مرادی
👨👩👧👦رده سنی:کودک
🖨ناشر:نشرمهرسا
📚📓📚📓📚📓📚📓📚📓
🌟«دنی» پسر بچها ی است که برای «اَبَر قهرمان شدن» تلاش میکند و دوست دارد «قدرت انتخابش» هم مثل بقیهی تواناییهایش تقویت شود؛
📚 8 داستان از تلاشهای دنی را برای آن که با انتخابهای بهتر، روز بهتری داشته باشد، بخوانید و در هر ماجرا به او کمک کنید بهترین تصمیم را بگیرد.
زمانی که کودکان، داستانی با پایانهای مختلف میخوانند. بیشتر مجذوب ماجرا میشوند، لذت بیشتری میبرند و از آن بهتر یاد میگیرند.
شاید این اولین بار باشد که فرزند شما با چنین داستانی روبهرو شده است، میتوانید او را برای انتخابهای متفاوت تشویق کنید تا متوجه بشود که چگونه با هر انتخاب او، نتیجه تغییر میکند.
درک پیامد رفتارها، کودک را به تفکر و دقت بیشتر در هنگام تصمیمگیری تشویق میکندو کمکم از او تصمیمگیرندهی بهتری خواهد ساخت.
📚📓📚📓📚📓📚📓📚📓
جملات ادبی🧑🌾
خاطرات مدرسه 👣
داستانهای مرتبط با مدرسه 🏠
در کانال داستان مدرسه
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@dastankadeh
باران عشق.mp3
2.42M
🔸 معرفی کتاب👇👇👇
📖 کتاب : باران عشق / جویس مایر
👈🏻موضوع: خداوند نعمتهای فراوانی به ما ارزانی کرده است و بهترین پاسخی که میتوانیم در مقابل باران عشقش بدهیم سپاسگزاری است. ما در اکثر مواقع یا به چیزهایی فکر میکنیم که نداریم، یا به چیزهایی که داریم اما دلمان میخواست شکل دیگری بودند. همین باعث میشود حس شکست و نارضایتی وجودمان را دربر بگیرد. اگر دست از این کار برداریم و چشمهایمان را بشوییم، با نگاهی جدید در مییابیم که تا چه اندازه غرق نعمتیم. دیدن داشتهها و سپاسگزار بودن بابت آنها باعث میشود ذهنمان تازه شود، رفتارمان تحت تأثیر قرار گیرد و وجودمان سرشار از شادی و مسرت شود.
📕پشت جلد
🎙️گوینده: شهاب دارابیان
📻تهیه کننده: راضیه جعفری
#کتاب
جملات ادبی🧑🌾
خاطرات مدرسه 👣
داستانهای مرتبط با مدرسه 🏠
در کانال داستان مدرسه
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@dastankadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 خانم معلمی که دانشآموزانش را بر دوش از رودخانه میبرد
🔹در روستای قارخون آذربایجانشرقی معصومه حمیدی، معلم فداکار این روستا، دانشآموزان را بر دوش خود گرفته و از رودخانه عبور داده و به مدرسه میرساند تا آنها از دسترسی به آموزش محروم نشوند.
✅جهت انجام آزمون ضمن خدمت ؛
@teacherschool
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@ltmsme
پیام پیامبر به من... 🌟
تا حالا فکر کردی اگه پیامبر خدا (ص) یه نامه برات مینوشت، چه حرفایی توش بود؟
شاید بهت میگفت: «زندگی یه سفره؛ پر از پیچوخم، اما...» باقی جمله رو میشه با خیلی پیامهای روشن پر کرد. پیامایی که در عین سادگی عمق دارن. به نظر من هر کدومشون میتونه یه چراغ تو جادهی زندگیت باشه. یا شبیه یه کتاب راهنما که نقشهی راه رو به دستت میده تا گم نشی. حالا بیا چند تا از این پیامای ناب رو با هم بخونیم:
💪 شجاعت واقعی از نگاه پیامبر
شجاعت فقط به این نیست که از هیچی نترسی یا برمی به دل میدون جنگ. پیامبر خدا (ص) یه تعریف متفاوت از شجاعت داره: «شجاعترین مردم کسی است که بر هوس خود چیره آید.»
یعنی وقتی تونستی جلوی یه وسوسه بایستی، وقتی به کاری که میدونی اشتباهه با تمام وجود نه گفتی، اون وقته که شجاعت واقعی رو نشون دادی. قهرمان واقعی کسیه که تو لحظههای سخت، یه تصمیم هوشمندانه بگیره که براساس خواستههای لحظهای نیست. 💪✨
🩺 اشتباه کردی؟ جبرانش کن!
هیچکس بیاشتباه نیست، اما پیامبر خدا (ص) یه راه قشنگ و ساده برات داره: «هر دردی را دارویی است و داروی گناهان، استغفار است.» اگه اشتباه کردی، بدون آخر دنیا نیست. قبولش کن، ازش درس بگیر و از خدا بخواه رد اون اشتباه رو پاک کنه. حتی میتونی پا رو فراتر بذاری و یه کار خوب کنی. پیامبر گفته: «هر گاه کار بدی کردی، کار خوبی انجام بده که آن بدی را پاک کند.» این یعنی اشتباه، پایان نیست. بلکه یه شروع برای بهتر شدنه. 🩺🤲
😌 غمها فقط درد نیستن...
زندگی همیشه روی خوشش رو نشونت نمیده. سختی، غم و نگرانی بخشی از ماجرای زندگیه. اما پیامبر یه نکتهی خیلی زیبا میگه: «هیچ رنج و درد و حتی نگرانی به مؤمن نمیرسد، جز اینکه خداوند به واسطه آن، گناهانش را میزداید.» یعنی حتی وقتی ناراحتی و یه دلمشغولی کوچیک داری، داری پاکتر و قویتر میشی. پس دفعه بعد که غصهدار شدی، به جای ناامیدی به خودت بگو: این سختی یه پلهست که منو به جای بهتری میرسونه. 😌🌈
✨ زندگی یعنی تلاش برای بهتر شدن
حرفای پیامبر بهت نشون میده که زندگی یه فرصت بینهایت برای قویتر شدنه. هیچ وقت ناامید نشو، از اشتباهاتت درس بگیر و بدون که هیچ سختیای بیدلیل نیست. قهرمانِ زندگی خودت باش، حتی توی کوچیکترین انتخابها. چون همین انتخابها از تو یه آدم متفاوت میسازن. ✨🌟
جملات ادبی🧑🌾
خاطرات مدرسه 👣
داستانهای مرتبط با مدرسه 🏠
در کانال داستان مدرسه
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@dastankadeh
🧮 ریاضی در زندگی (۲)
لذت کشف راهحلها
شاید بعضی از ماجراهای خیلی ساده و تصادفی که باعث کشفای بزرگی شده شنیده باشین. امروز ماجرایی از یه پادشاه و تاجش را براتون تعریف میکنم که یه جرقه توی ذهن یه دانشمند زد.
⚡️✨💥
هیرون پادشاهی در کشور یونان بود که دویست و خردهای قبل از میلاد مسیح زندگی میکرد. یعنی ماجرا مربوط به بیشتر از دوهزار و دویستسال پیشه. هیرون به جواهرسازی مقداری طلا داده بود تا براش تاج بسازه، اما وقتی تاجش آماده شده بود شک کرد که زرگر همهی طلا را در تاج به کار برده یا مقداری نقره قاطیش کرده؟! پادشاه علمش رو نداشت که خودش به روشی درست یا غلط بودن حدسش رو مشخص کنه، پس از ارشمیدسِ ریاضیدان خواست کمکش کنه.
👑🤴👑
ارشمیدش فکرش سخت مشغول این ماجرا بود و داشت دنبال روشی میگشت که بدون آب کردن تاج وزن طلای اون رو بفهمه.
یه روز با همین فکر توی خزینهی حمام رفته بود. (خزینه حوضچهای بوده که در قدیم توی آن حمام میکردند.) همین که وارد آب شد به کشف بزرگی رسید و با فریاد یافتم یافتم نفهمید چطور خودش رو به خونه برسونه تا فرضیهاش* رو امتحان کنه.
🧖♂️😶🌫️🛀
او متوجه شد آب به میزان وزنش در خزینه جابجا میشه. باید این رو در مورد چیزهای مختلف دیگه هم امتحان میکرد.
تا قبل از اون تصور میشد که وقتی چیزهای هم اندازه رو داخل ظرف آب بندازیم مقدار یکسانی آب رو جابجا میکنن، اما ارشمیدس فهمید یه شمش** طلا مقدار آب کمتری رو جابجا میکنه تا یه شمش نقره.
🚰👨🔬👑
حالا میتونست با داشتن تاج پادشاه، و مقدار هم وزنش طلا بفهمه هر کدوم چه مقدار آب رو جابجا میکنن و با این روش هم حقهباز بودن زرگر رو ثابت کرد، هم یک مفهوم مهم به اسم چگالی رو ثابت کرد که هنوز ما داریم ازش استفاده میکنیم.
👩🔬🥽💡
ارشمیدس دانشمند بزرگی بود و چیزهای زیادی رو با فکر کردن و امتحان کردنهای زیاد تونست ثابت کنه که توی محاسبات ریاضی خیلی زیاد کاربرد داره. چیزهایی مثل کشف عدد پی برای حساب کردن مساحت دایره، حساب کردن حجم مخروط و کره و استوانه و پیدا کردن قوانین در مورد سطح شیبدار و اهرم و خیلی چیزای دیگه.
📐🧮⚪️
ارشمیدس در زمینهی مکانیک هم دانش زیادی داشت و تونسته بود با استفاده از قوانین مکانیک جرثیقلهایی و منجنیقهای شگفتانگیزی بسازه که توی جنگ و دفاع از شهرش خیلی بهدردبخور بودن.
⚔️🏗💣
این نابغهی بزرگ ریاضی اونقدر شیفتهی علم و کشفیات جدید بود که حتی وقتی سرباز دشمن رسیده بود بالای سرش، اعتنایی نکرد و داشت مسالهای رو حل میکرد و در نهایت جونش رو به خاطر علم از دست داد.
🔢🔟2️⃣
دانشمندا هم توی همین دنیایی زندگی میکنن که ما هستیم، اما نگاهشون به همه چیز اونقدر دقیق و پر از سواله که باعث پیدا کردن نتیجههای شگفتانگیز میشه. پس بچهها هیچوقت از سوال کردن در مورد علت پدیدهها دست برندارین. این کار کمک میکنه شما شبیه دانشمندا فکر کنین و شاید یه روزی یکی از اونا شدین.
حدس و گمان دربارهی یک موضوع علمی
یک قطعهی خالص از یک فلز که شکل و وزن مشخصی دارد.
#علم_در_زندگی
#ریاضی_در_زندگی
جملات ادبی🧑🌾
خاطرات مدرسه 👣
داستانهای مرتبط با مدرسه 🏠
در کانال داستان مدرسه
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@dastankadeh
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🍁باغ بی برگی 🍁
قسمت13
الهه رحیم پور
سوگند را به خانه ی مامان رساندم و خودم به خانه برگشتم ... به میثاق گفته بودم تا خودم تماس نگرفتم تماسی نگیرد ...
کلید را انداختم و وارد خانه شدم ... کیفمرا بی حوصله روی مبل پرتاب کردم و کشان کشان خودم را به آشپزخانه رساندم تا ناهار را گرم کنم ... قابلمه غذایی که از دیشب برای ناهار کنار گذاشته بودم را از یخچال دراودم و روی گاز گذاشتم و زیرگاز را روشن کردم ...پشت میزناهارخوری نشستم و با موبایلم شماره میثاق را گرفتم ...چند بوق که خورد گوشی را جواب داد:
-سلاام عزیزم خوبی ؟ برگشتی؟
- سلام قربونت بد نیستم ... آره تازه برگشتم.
- خب چیشدد؟؟سوگند موافق بود؟
- راستش نه ... فک نکنم ... سوگند خیلی جدی وایساد و گفت به خودش یا مامانش اگه زنگزدن بگین نه.!
- عه؟ چرااا؟ من فک میکردم سوگندم بدش نمیاد از عماد ....
-بعید میدونم این نه ای که گفت از رو ناز کردن باشه خیلی قاطع بود.
-عجبب ... باشه حالا خسته ای برو استراحت کن ... کاری نداری؟؟
-نه قربونت خداحافظ
...........................................................
روسری ام را جلوی آینه درست کردم و دستی به دامنم کشیدم .....
خاله مهین ، منو میثاق رو همراه مامان و سوگند برای شام دعوت کرده بود ، وقتی رسیدیم بعد از سلام و احوالپرسی ،به اتاق اومدم تا پالتوو لباس بیرونی ام رو با شومیز و دامنِ مشکی_ بنفشِ حریری که تازه هم خریده بودم عوض کنم . موقع رفتن از اتاق موبایلم را از کیفم بیرون آوردم و به سمت در اتاق رفتم ...، در را که باز کردم یک دفعه با هادی برخورد کردم که سینی چای را در دست گرفته بود تا به پذیرایی ببرد ،هادی با هول و و لا سریعا سعی کرد تا تعادلش را حفظ کند تا چایی ها روی لباس و دستش نریزد ... حسابی خجالت زده شدم و فورا از فرصت استفاده کردم و گفتم :
اییی وایی ... ببخشید... چایی که نریخت رو دستت؟
هادی سری تکان داد و با صدایی آرام ، پاسخ داد:
- نه خواهش میکنم ..چیزی نشد ...بفرمایید.
از خجالتِ کاری که کردم ،جلو رفتم تا سینی چای را از دستش بگیرم که سینی را عقب کشید و گفت:
-بفرمایید شما ... ممنون ...خودم میارم ..
-ای بابا بازم ببخشید من اصلا ندیدم شما رو!!
-بله ..شما باز هم ندیدید منو ...
قسمتِ دوم جمله اش را با لحنی که با همیشه اش فرق داشت و لبخندی عجیب بیان کرد ،...لحظه ای مکث کردم و به صورتش نگاه کردم ... مثل همیشه سرش را پایین انداخته بود ، شانه ای بالا انداختم و " ببخشیدی"گفتم... هادی هم خودش را کنارکشید تا من به سمت پذیرایی بروم ... از راهرو که رد شدم ،میثاق روی مبلِ روبه رویی نشسته بود ،با دست اشاره ای کرد که بروم کنارش بنشینم ...
عمو حمید مشغول تماشای اخبار بود و سوگند حسابی توی خودش بود ... چند روزی از دیدارمان گذشته بود اما عماد با من تماسی نگرفته بود ... از میثاق هم که پرس و جو کردم گفت متوجه اتفاق خاصی نشده ..اما سوگند حالِ خوشی نداشت ...
جملات ادبی🧑🌾
خاطرات مدرسه 👣
داستانهای مرتبط با مدرسه 🏠
در کانال داستان مدرسه
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@dastankadeh