eitaa logo
📚داستانک🌹
1.6هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
151 ویدیو
35 فایل
داستان های #کوتاه و #آموزنده نکات ناب #اخلاقی متن های #زیبا کپی مطالب با ذکر منبع جایز است✅
مشاهده در ایتا
دانلود
ﺭﻭﺯﯼ ﻣﺮﮒ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻍ ﻣﺮﺩﯼ ﺭﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ :ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺭﻭﺯ ﺗﻮﺳﺖ . ﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ : ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﻧﯿﺴﺘﻢ ! ﻣﺮﮒ ﮔﻔﺖ:ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺍﺳﻢ ﺗﻮ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻧﻔﺮ ﺩﺭ ﻟﯿﺴﺖ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ .. ﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ : ﺧﻮﺏ،ﭘﺲ ﺑﯿﺎ ﺑﺸﯿﻦ ﺗﺎ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺭﻓﺘﻦ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻗﻬﻮﻩ ﺍﯼ ﺑﺨﻮﺭﯾﻢ . ﻣﺮﮒ ﮔﻔﺖ :" ﺣﺘﻤﺎ ." ﻣﺮﺩ ﺑﻪ ﻣﺮﮒ ﻗﻬﻮﻩ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺩﺭ ﻗﻬﻮﻩ ﺍﻭ ﭼﻨﺪ ﻗﺮﺹ ﺧﻮﺍﺏ ﺭﯾﺨﺖ .. ﻣﺮﮒ ﻗﻬﻮﻩ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺏ ﻋﻤﯿﻘﯽ ﻓﺮﻭ ﺭﻓﺖ .. ﻣﺮﺩ ﻟﯿﺴﺖ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺍﺳﻢ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﻭﻝ ﻟﯿﺴﺖ ﺣﺬﻑ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺁﺧﺮ ﻟﯿﺴﺖ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ . ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﻣﺮﮒ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪ ﮔﻔﺖ : ﺗﻮ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺧﯿﻠﯽ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﻮﺩﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﺗﻮ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﮐﺎﺭﻡ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﺧﺮ ﻟﯿﺴﺖ ﺁﻏﺎﺯ ﻣﯿﮑﻨﻢ . ﺑﻌﻀﯽ ﺍﺯ ﭼﯿﺰﻫﺎ ﺩﺭ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﺗﻮ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ ،ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﭼﻘﺪﺭ ﺳﺨﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﺗﻼﺵ ﮐﻨﯽ ،ﺍﻣﺎ ﻫﺮﮔﺰ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻧﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﮐﺮﺩ ... ﮐﻼﻍ ﻭﻃﻮﻃﯽ ﻫﺮ ﺩﻭ ﺯﺷﺖ ﺁﻓﺮﯾﺪﻩ ﺷﺪﻧﺪ . ﻃﻮﻃﯽ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﮐﺮﺩ ﻭﺯﯾﺒﺎ ﺷﺪ ﺍﻣﺎ ﮐﻼﻍ ﺭﺍﺿﯽ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﺭﺿﺎﯼ ﺧﺪﺍ، ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻃﻮﻃﯽ ﺩﺭ ﻗﻔﺲ ﺍﺳﺖ ﻭﮐﻼﻍ ﺁﺯﺍﺩ ... ﭘﺸﺖ ﻫﺮ ﺣﺎﺩﺛﻪ ﺍﯼ ﺣﮑﻤﺘﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺷﺎﯾﺪ ﻫﺮﮔﺰ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻧﺸﻮﯼ! ﭘﺲ ﻫﺮﮔﺰ ﺑﻪ ﺧﺪﺍﯾﺖ ﻧﮕﻮ ﭼﺮﺍﺍﺍﺍﺍ؟ 🔰🔰🔰🔰 @dastankm
✅زندیقی (بی خدا) را نزد خلیفه آوردند که درباره او حکم کند.خلیفه گفت: به من خبر داده اند که توزندیقی و کفر می گویی. مرد گفت: حاشا و کلا.من نماز می گزارم وروزه می گیرم و جز خدا را نمی پرستم. خلیفه گفت: دروغ می گویی ! سخن راست بگو,ور نه فرمان می دهم که تو را چندان تازیانه زنند که به زندیقی ات اقرار دهی. مرد گفت:شگفتا؛این چه حالت است؟! مصطفی شمشیر می زد که به مسلمانی اقرار کنید و تو که بر جای او نشسته ای,تازیانه می زنی که به کافری اقرار دهید! 📚لطائف- الطوائف @dastankm
» ✨ امام صادق (؏) : 🌸 اگر کسی گرفتار و اندوهگین است《ذکر یونسیه》را بسیار بخواند (لا الهَ الا أنتْ سُبْحانَکَ انّی کُنتُ مِنَ الظّالِمین) 📚 خصال ۳۱۹/۱ @dastankm
✨﷽✨ ✅داستان تربیتی واقعی ✍معلّم از دانش‌آموز سوالی کرد امّا او نتوانست جواب دهد، همه او را تمسخر کردند. معلّم متوجّه شد که او اعتماد به نفس پایینی دارد. زنگ آخر وقتی همه رفتند معلّم، او را صدا زد و به او برگه‌ای داد که بیت شعری روی آن بود و از او خواست آن بیت شعر را حفظ کرده و با هیچ‌کس در این مورد صحبت نکند. روز بعد، معلّم همان بیت شعر را روی تخته نوشت و به سرعت آن را پاک کرد و از بچّه‌ها خواست هر کس توانسته شعر را سریع حفظ کند، دستش را بالا ببرد. تنها کسی که دست خود را بالا برد و شعر را خواند همان دانش آموز بود. بچّه‌ها از این که او توانسته در فرصت کم شعر را حفظ کند مات و مبهوت شدند. معلّم خواست برای او دست بزنند. معلّم هر روز این کار را تکرار می‌کرد و از بچّه‌ها می‌خواست تشویقش کنند. دیگر کسی او را مسخره نمی‌کرد و دارای اعتماد به نفس شد و احساس کرد دیگر آن شخصی که همواره او را "خِنگ" می‌نامیدند، نیست و تمام تلاش خود را می‌کرد که همیشه احساس خوبِ برتر بودن و باهوش بودن را حفظ کند. 💥آن سال با معدّلی خوب قبول شد. به کلاس‌های بالاتر رفت. وارد دانشگاه شد. مدرک دکترای فوق تخصص پزشکی گرفت و اکنون پدر پیوند کبد جهان است. 📚کتاب زندگانی دکتر ملک حسینی ‌@dastankm
✨﷽✨ ✅داستان کوتاه پند آموز ✍جهانگردی به دهکده ای رفت تا زاهد معروفی را زیارت کند و دید که زاهد در اتاقی ساده زندگی می کند. اتاق پر از کتاب بود و غیر از آن فقط میز و نیمکتی دیده می شد. جهانگرد پرسید: لوازم منزلتان کجاست؟... زاهد گفت: مال تو کجاست؟ جهانگرد گفت: من اینجا مسافرم. زاهد گفت: من هم! 🌨حدیثی زیبا از امیرالمومنین🌨 💠حضرت امام علی (علیه السّلام): «دنیا خانه ی آرزوهایی است که زود نابود می شود، و کوچ کردن از وطن حتمی است. دنیا شیرین و خوش منظر است که به سرعت به سوی خواهانش می رود، و بیننده را می فریبد، سعی کنید با بهترین زاد و توشه از آن کوچ کنید و بیش از کفاف خود از آن نخواهید و بیشتر از آنچه نیاز دارید طلب نکنید.» 📚نهج البلاغه، خطبه ۴۵ ‌‌@dastankm
🌼🌼🌼🌼 📌 هر آمدنی نشانه ای داره... هرچه آمدن بزرگتر، نشانه‌اش باشکوه تر.. شهر نورانی تر میشود، پیراهن ها روشن تر، صورت ها زیباتر... دلها یک رنگ میشوند... هواها و خودخواهی ها از جان ها بیرون میروند و به جایش خداخواهی و خداپرستی مینشیند... سیل آدم ها، صورت سخت زمین را آرام آرام نوازش میکنند. چنان می نماید که جمعیت منتظرانِ "او" از شماره بیرون میروند،‌ عدد قابل شمارش نیست... اینها تنها گوشه ای از خروش دریای بیعت با آخرین حجت خدا در نهم ربیع است. 👥 وعده ما نهم ربیع در سراسر کشور در اجتماع مردمی (پنجشنبه ١۶ آبان) و تجدید عهد با امام زمان 🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤 🌼 @dastankm
🔺دو نفر زندانی 👈در زمان حضرت (ع) نفر به افتادند. پس از مدتی آنها را ساختند، یکی و سرحال بود و دیگری و ضعیف گشته بود. 👈حضرت موسی از آن پرسید: چه سبب شد که تو را ساخت؟ ❌گفت: به بود و به خدا داشتم. 👈از دیگری پرسید: چه چیز سبب شد که تو را و لاغر ساخت؟ گفت: از خدا، مرا به این افکنده است. 👈حضرت موسی (ع) دست به سوی خدا برداشت و عرض کرد: بارالها! گفتار این دو نفر شنیدم، مرا ساز که کدام یک ؟ و فرمود: 👈آن که و حسن ظن به من دارد، است. 📒نمونه معارف ج4 ♥️أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج♥️ 🆔 @dastankm
✨﷽✨ ✍چارلی چاپلین می نویسد با پدرم رفتم سیرک، توی صف خرید بلیط؛ یه زن و شوهر با 4 تا بچشون جلوی ما بودند. وقتی به باجه رسيدند و متصدی باجه، قیمت بلیط هارو بهشون اعلام کرد، ناگهانرنگ صورت مرد،تغییر کرد !! 💥نگاهی به همسرش انداخت،معلوم بود که پول کافی ندارد و نميدانست چه بکند. ناگهان پدرم دست در جیبش کرد و یک اسکناس صد دلاری بیرون آورد و روی زمین انداخت،سپس خم شد و پول را از زمین برداشت و به شانه مرد زدو گفت: ببخشید آقا،این پول از جیب شما افتاد. مرد که متوجه موضوع شده بود،بهت زده به پدرم نگاه کردو گفت:متشکرم آقا !!! مرد شریفی بود ولی برای اینکه پیش بچهايش شرمنده نشود،کمک پدر را پذیرفت بعد ازينکه بچه ها بهمراه پدر و مادرشان داخل سیرک شدن،ما آهسته از صف خارج شدیم و بدون دیدن سیرک به طرف خانه برگشتیم و من در دلم به داشتن چنین پدری افتخار کردم! "آن زیباترین سیرکی بود که به عمرم نرفته بودم" ثروتمند زندگی کنیم، بجای آنکه ثروتمند بمیریم! ‌‌@dastankm
✨﷽✨ ✅تلنگر ✍در گذر از راه های پر پیچ و خم و سختی های آخرالزمان، خداوند مسیری را برای ما مهیا کرده است که بتوانیم به ریسمان او چنگ زده و خود را از باتلاق آخرالزمان نجات دهیم. در ابتدا باید ببینیم که در کجای این مسیر هستیم. و آیا تابلو و نشانه و یا راهنمایی برای طی کردن و ادامه راه وجود دارد؟ امیرالمومنین هشت فاکتور و یا بهتر بگوییم هشت تابلو برای رهایی از فتنه ها در آخرالزمان، معرفی کرده اند که می‌تواند کمکی برای بشر سرگردان امروزی باشد. اولین تابلو، استقامت و تقیّه در برابر دشمنان است: «ما درِ گشایش ایم؛ وقتی که مبعوث شویم و همه راه ‌ها بر مردم بسته شود. ماییم «باب حطّه» که در اسلام است. هرکس در آن آید، نجات یابد و هر که از آن دور شود، فرو افتد. خدا به ما آغاز کرد و به ما پایان داد و آنچه را بخواهد به ما می‌زداید و به ما پایدار سازد و به ما باران فرود آید. مبادا فریبنده، شما را از خدا فریب دهد. اگر بدانید در ماندنِ شما میان دشمنانتان و تحمّل اذیت ‌ها چه اجری دارید، چشم شما روشن شود. و اگر مرا نیابید، چیزهایی از ستم و دشمنی و خودبینی و سبک ‌شمردن حق خدا و ترس ببینید که آرزوی مرگ کنید. چون چنین شود، همه به رشته خدا بچسبید و از هم جدا نشوید و بر شما باد به صبر و نماز و تقیّه» 📚 بحارالانوار، ج ۶۵، ص ۶۱ 【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ⏰ @dastankm
💠 مُلاعلی همدانی از علما وعارفان ، روزی درمشهد مقدس خدمت حاج شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی می رسـد و از ایشان تقاضای مـوعظه می‌کند. حاج شیـخ نخودکی می‌گوید: مَرنجُ و مَرَنجان مرحوم آخوند ملا عـلی همدانی می‌گوید: خوب مرنـجان راحت است ما کـاری می‌کنیم که خودمان را بسازیم و کسی را از خود ناراحت نکنیم؛ اهانت به کسی نمی‌کنیم؛ غیبت کسی را نمـی‌کـنیم؛ این را می‌شـود؛ امّا مـرنج را چـکار کنیم؟ اگر کسی به ما بدی می‌کند؛ غیبت‌مان را می‌کند؛ پول‌مان را می خورد؛ قهراً انسان رنجش پیدا می‌کند. می‌شود چنین چیزی که انسان نرنجد؟ فرمودند: بله. گفت:چطور؟ فرمودند: خودت را کِسی ندان! عیب کار ما همین جاست. که ما خودمان را کِسی می دانیم. به ثروت‌مان به علم‌مان به ریاست‌مان به هر چیزی می‌بالیم؛ لذا هیچ کس جرأت ندارد به ما توبگوید. بر مال و جمال خویشتن غرّه مشو کآن را به شبی برند و آن را به تبی! نقل از حضرت آیت الله مجتهدی تهرانی @dastankm
■ ✅ امام حسن عسکری علیه السلام در روز جمعه ۸ ربیع الثانی سال ۲۳۲ قمری در مدینه به دنیا آمد. و شهادت آن حضرت در روز جمعه ۸ ربیع الاول سال ۲۶۰ قمری وقت نماز صبح که به دلیل مسمومیت به دست معتمد عباسی در سن ۲۸ سالگی اتفاق افتاد و در سامرا در نزد پدر بزرگوارش مدفون گردید، آن حضرت را عسکری گویند یا بخاطر اینکه همیشه در محاصره و زیر نظر عسکر (لشکر) و نیروهای حکومتی بود یا اینکه در محله ای به نام عسکر بوده است. ❶ هرکس بیجا از کسے تعریف کند مورد سوءظن(دیگران) قرار گیرد. ⇦ اعیان الشیعه ج۲ ص۴۲ ❷ کم آسایش ترین مردم کسے است که زیاد کینه و دشمنی کند. ⇦ تحف العقول ص۷۸۴ ❸ گستاخی و بی ادبی فرزند بر پدرخود در خردسالی موجب عاق شدن او دربزرگی خواهدبود. ⇦ مسترک ج۷ ص۳۰۹ 📚‍ احادیث الطلاب ص ۹۹۸ تا ۱۰۱۳ ‌‌🖤الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🖤 🆔 @dastankm
💠 هدیه انگشتری ابو هاشم جعفری (ره) نقل شده : به حضور امام حسن عسكری (علیه السلام) رفتم ، هدفم این بود كه نگین انگشتری را از آن حضرت تقاضا كنم ، تا انگشتری بسازم و آن نگین را به عنوان تبرك ، بر سر انگشترم بگذارم. وقتی كه به حضورش شرفیاب شدم ، به طور كلی آن تقاضا را فراموش كردم ، پس از ساعتی ، بر خاستم و خداحافظی كردم ، همین كه خواستم از محضرش ٍ بیرون بیایم ، انگشتری را به طرف من نهاد و فرمود: تقاضای تو، نگین بود، ما به تو نگین را با انگشترش دادیم ، خداوند این انگشتر را برای تو مبارك گرداند. از این حادثه ، تعجب كردم ، كه آن حضرت به آنچه در ذهنم پوشیده بود، خبر داد. عرض كردم : ای آقای من ! براستی كه تو ولی خدا و همان امامی هستی ، كه خداوند فضل و اطاعت آن امام را دین خود قرار داده است . فرمود: غفر الله لك یا ابا هاشم خدا تو را ببخشد ای ابو هاشم. @dastankm