eitaa logo
دعوت به نماز🇵🇸
1.5هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
610 ویدیو
187 فایل
بسم الله النور مطالب کانال: 🔰 شنبه: دعوت به نماز 🔰 ۱شنبه: نماز در دوره اول رشد 🔰 ۲شنبه: نماز در دوره دوم رشد 🔰 ۳شنبه: نماز در دوره سوم رشد 🔰 ۴شنبه: موانع نماز 🔰 ۵شنبه: اسرار نماز 🔰 جمعه: راهکارهای جذب به مسجد شناسه ارتباط: @namaznor
مشاهده در ایتا
دانلود
برای رسیدن به طهارت باطنی و پیدا کردن مظهریت اسم شریف مومن باید از چهار مرحله عبور کرد 1)شخص به ظاهر شرعی مقید باشد، یعنی مقید به انجام احکام شرعیه ای که خدای متعال برای او مقرر کرده است باشد. 2) خود را از رذایل و صفات ناپسند تخلیه کند. 3) و نفس را متخلق به فضایل اخلاقی کند. در این مرحله مظهریت اسما و صفات را پیدا می کند و جاذبه ی محبت الهی از این مرحله به بعد آغاز می شود‌ و شخص می شود محبوب‌ و خدای متعال او را دوست دارد. گفته شد که : مظهریت اسماء الله یعنی مرحله ای از آن اسم در انسان ظهور پیدا بکند و انسان با آن مرحله ی از اسم یکی بشود. از اسماء الله اسم شریف تواب و محسن و مظهریت این اسما توضیح داده شد. نکته : علت اینکه از این مرحله به بعد جاذبه ی محبت ایجاد می شود این است که چون خدای عز وجل اسما و صفات خود را دوست دارد، هر موجودی که این مظهریت در او بیشتر شود بیشتر محبوب است. خدای متعال یک حب عام دارد. چون همه ی موجودات مظهر اسمائند و او همه را دوست دارد. اگر دوست نداشت خلقشان نمی کرد. نیست موجودی که خداوند ابتدائا او را خلق بکند الا اینکه او را دوست دارد. بعد ممکن است موجود خود را از دایره ی حب خارج کند، مثل شیطان. خدا او را دوست داشت که او را خلق کرد، اما او با نافرمانی خارج شد. پس هر عبدی که مظهریت اسماء در او بیشتر ظهور پیدا بکند محبوبتر است. یکی دیگر از اسماء الله شاکر است. 📚استاد سعادتفر @davat_namaz
فَإِنَّ اللَّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ خدا شاکر است. هر عبدی که این اسم در او ظهور پیدا کند و به تعبیری او هم شاکر شود محبوب خدای عز و جل است. خداوند می فرماید : وَسَنَجْزِي الشَّاكِرِينَ ما شاکرین را پاداش می دهیم . شکر یعنی چه و انسان چه بکند این مظهریت را پیدا می کند گ؟ شکر یعنی اظهار قدردانی اگر نعمتی به شما داده شد و اظهار قدردانی کردید این می شود شکر و اگر این قدر دانی را اظهار نکردید و این نعمت را نادیده گرفتید نقطه ی مقابل شکر می شود کفران. کفران از ماده ی کفر بمعنی پوشاندن است. کسی که نعمتی را می پوشاند و اصلا به روی خودش نمی آورد و قدر دانی هم نمی کند. خدای متعال شاکر و علیم است. هر کاری را که عبد انجام می دهد و برای او انجام می دهد خداوند از عبدش قدر دانی می کند و پاداشهایی که خدای متعال برای اعمال مقرر فرموده یک مرحله ای از قدر دانی خداوند است نسبت به عبدش. به عنوان مثال : اگر کسی نماز را به جماعت خواند و تعداد از ده بگذرد اگر جن و انس هم نویسنده بشوند ثواب یک رکعت را هم نمی توانند بنویسند. 📚استاد سعادتفر @davat_namaz
ما چه بکنیم که مظهریت اسم شاکر بشویم؟ چون تمام دستورات الهی نعمتند، زمانی که عبد از دستورات الهی اطاعت کند از خداوند قدر دانی کرده . او که کمال مطلق است، در او نقص راه ندارد، پس هر تکلیف و دستوری که گفته است برای عبد است و برای رسیدن عبد به کمال. و این نعمت است. و اگراین دستورات را قدر دانستید این می شود شکر و عبد می شود شاکر و مظهر این اسم. خداوند باب عبادات را بروی ما باز کرده. نافله ی شب را ببینید . به رسول اکرم می فرماید : عَسَىٰ أَن يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَّحْمُودًا اینقدر بر این باب برکت هست که رساندن به مقام محمود را در بر دارد. اگر از این نافله استفاده کرد یعنی از این نعمت قدر دانی کرده. حج با آن عظمتش یک آیه برای وجوبش در قرآن هست اما نافله ی شبی که مستحب است بیش از 10 آیه به طور مستقیم اشاره شده. حالا اگر من از این نعمت استفاده نکردم و به کارش نبردم پس من کفران کرده ام و از این ثواب خود را محروم کرده ام به دست خودم. چون قدردانی نکردم نسبت به نعمت نافله ی شب می شود کفران نعمت نافله ی شب. اما اگر انجام دادم نسبت به این نعمت می شوم شاکر. چون اسماء عین ذاتند و ذات نامحدود، به عدد نفوس ناس مراتب است. هر کسی در هر سطحی. هنگام تنبلی توجه کنید که بلند شدن یعنی قدر دانی از این نعمت. گاهی یک هدیه ای به شما می دهند چه قدر تشکر می کنید. حالا خدای متعال نعمتی داده است که به برکت این نعمت مقام محمود به رسول اکرم روزی می شود .باید این نعمت را روی چشم گذاشت. قرآن می فرماید : تَتَجَافَىٰ جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ اگر با کوتاهی و سستی از این نعمت استفاده نکردم، از این نعمت قدر دانی نکرده ام. البته به جز مواردی که دیگر طاقت آن را ندارد که آن وقت : لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا ۚ والا اگر در توانم باشد و استفاده نکنم مظهریت آن اسم شریف شاکر را پیدا نمی کنم. این اسما هر کدام یک امور حقیقیه هستند و من باید با این حقیقت ها همراه بشوم. 📚استاد سعادتفر @davat_namaz
از رسول اکرم صلوات الله علیه پرسیدند : در قرآن درباره ی شما آمده لِّيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ پس چرا در عبادت خود را به زحمت می اندازید؟ این سجده ها و این رکوع ها و این قیامها برای چیست؟ حضرت فرمودند : افلا یکون عبدا شکورا؟ آیا من نباید عبدی شکور و قدردان باشم. به عبارتی گویا حضرت فرموده اند : من که برای آمرزش وبهشت عبادت نمی کنم. من می خواهم از این نعمت قدردانی کنم. حضرت موسی علیه السلام زمانی که می خواهد از دنیا برود و ملک الموت می آید می گویند : آیا اجازه می دهی یک سجده ی دیگر به جا بیاورم؟ چون این سجده نعمت است. در سوره ی مبارکه ی علق آیه ی آخر سجده وسیله ی قرب معرفی شده است. باید نسبت به همه ی نعمت ها این دیدگاه را پیدا کنید. مثلا خداوند درباره ی روزه فرمود : روزه مال من است و من خودم پاداش روزه ام. یک معنایش این است که روزه نعمتی است که نتیجه اش قرب است. تلاوت قرآن و خدمت به خلق را در این قالب ببینید تا این صفت شکر در ما زنده بشود و انسان را ترقی بدهد و برساند به مرحله ی شاکر بودن تا بشود محبوب حضرت حق و جاذبه ی محبت از این مرحله است. باید کفران برود و شکر جایش بنشیند آنوقت جاذبه ی محبت شروع می شود. پس شکر فقط الحمد الله گفتن نیست، بلکه اظهار قدردانی است. نکته ی مهم : همانطور که انجام کار قدردانی است، دست برداشتن از کاری که نهی شده هم قدردانی است. مطمئن باشید آنچه را نهی فرموده انجامش به صلاح ما نبوده. او نمی خواسته ما را از نعمت محروم کند. اگر گفته این حرام است، یک نقصانی در آن بوده که انجامش باعث آن نقص می شده. پس نهی نعمت است. پزشک دو دستور دارد. یکی می گوید اینها را انجام بده، یک دستور هم می گوید اینها را نخور. اینها هم همان اهمیت را دارد… اگر دارو را بخورد ولی غذایی که باید پرهیز کند را پرهیز نکند نتیجه نمی گیرد. پس هر دو دستور نعمت است. برای هر دو باید اظهار قدردانی کرد. 📚استاد سعادتفر @davat_namaz
1711808257_-211094.MP3
40.55M
🔰 سخنرانی بعد از نماز مغرب پنجشنبه ۱۰ تیر ۱۴۰۰، استاد اخوت ✅ نکاتی مهم در رابطه با دعوت دیگران به خوبی‌ها ✅ اهمیت و محوریت فعالیت در حوزه مساجد @davat_namaz
سلام، من امام جماعتم! (قسمت اول) حوالی ساعت ۱۰ بود که به مسکن مهر بندرامام رسیدم؛ توقع ساختمان‌های ردیف شده و بلوارهای مرتب و تیرهای برق روشن را داشتم اما به محض پایین آمدن از ماشین، بغض سرد شهر در صورتم ترکید. نخاله‌ها روی بلوار، سینه شکافته بود و پارس دسته‌جمعی سگ‌ها همانطور که در تاریکی محض و دلهره‌آور شهر حل میشد مو را هم به تنم سیخ کرد، هر لحظه ممکن بود هر اتفاقی بیفتد. به اسکلت‌های سرد و بیروح ساختمان‌های نساخته که رسیدم: اگر الآن به توی یکه و تنها حمله کردند چه؟ اینجا که پرنده پر نمی‌زند، دنبال آدم میگردی؟ زن و بچه‌هایت مهم نیستند؟ گیرم بلایی سرت آمد، آنوقت تکلیف آنها در این شهر غریب چه می‌شود؟ لااقل بدون قبا و عمامه می‌آمدی؛ نمیترسی سرت را زیر آب کنند؟ دست‌هایم را بر زانو زدم و صاف ایستادم، انگار تازه نور نقره‌ای ماه را دیده باشم، خیلی باشکوه بود: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، وَلَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ؛ پناه می‌برم به خدا از شر وسوسه‌های شیطان رانده شده؛ و یاری می‌رساند خدا به آنکس که او را یاری دهد. مطمئنی شیخ؟ آنها با تعجب به بی‌خیالی‌ام زل زده بودند: شیخ، ما تعریف شما را زیاد شنیده‌ایم اما مطمئنید اینجا دوام می‌آورید؟ خیلی‌ها قبل از شما و به نیت ماندن آمدند اما رفتن قسمتشان شد. پچ‌پچ‌ها را می‌شنیدم: شیخ جوان است یعنی می‌تواند از پس‌اش بربیاید؟ قرار بود سبک و سنگین کنم بعد جواب بدهم؛ به خودم قول داده بودم که چغرترین نقطه کشور انتخابم باشد، به منی که بچه‌ی همدان و طلبه‌ی قم بودم و حالا میگفتند هوای اینجا به تنم زار میزند و بی‌درختی‌اش کلافه‌ام می‌کند؛ نمی‌گویم پاهایم نلرزید اما کار از کار گذشته بود و من دقیقا همانجایی ایستاده بودم که آرزویش را داشتم، شهری که هیچ زیرساخت و امکاناتی برای کار فرهنگی نداشت! مسجد گفتند حالا که از محله خوب قم آمده‌اید ممکن است تحمل این شرایط برای خانواده‌تان سخت باشد اما می‌دانستم که بدون آن‌ها دوام نمی‌آورم و اثاث‌کشی شروع شد، دو سه محله آنطرف‌تر از مسکن مهر مستقرشان کردم و با عجله رفتم تا خودم را به مسجد برسانم اما ورق‌ها به محض رسیدنم برگشت؛ یک چهاردیواری به نام نمازخانه و موکتی حال ندار، همین! من قرار بود امام جماعت این مسجد باشم. کجا؟ هیچ‌کس این محله را نمیشناخت، آنها هم که اسمش را شنیده بودند جرات نزدیک شدن به آن را نداشتند؛ فکرش را بکنید با کلی انرژی از آن سر کشور بیایید اینجا و با هزار زحمت خودتان را چفت کنید که به عنوان خادم قبولتان کنند، آنوقت دستتان را که برای گرفتن تاکسی بالا بیاورید و بگویید مسکن مهر، انگار که بخواهید به وصله ناجور شهر بروید برایتان با تاسف سر تکان دهند. دروغ چرا، اما هنوز جا خوش نکرده، هوای جا خالی کردن به سرم زد؛ مدام با خودم میگفتم در این هیاهوی ویرانی مگر میشود گُل کاشت؟ ادامه دارد.... @davat_namaz
﷽ خلاصه ای از ابزار ارتباط خود با دیگران ✨رابطه همانی است که سطوح مختلف دارد مثلا من با شما دوست هستم یا من و فرزندم رابطه مادر و پسری داریم و ... ارتباط، همان تاثیر و تاثر است و ما درصدد تقویت ارتباط هستیم. در این رابطه مباحثی را گفتیم اینکه خوب همکلامی، همفکری، خوب توجه کردن، همدلی و همکاری را انجام دهیم. 🌿حرف حق زدن خوب است اما پیش نیاز چگونه گفتن آن،مخاطب سنجی است. یک وقت مخاطب معاند و دشمن است پس باید محکم آن را بیان کرد تا دندان طمع او را برای اینکه جدل کند بکشد. یک وقت انسان با دوست هم دغدغه صحبت می کند، آن وقت باید حرف حق را متواضعانه بزند. انگار که نظرش را می گوید و نمی خواهد چیزی را به طرف مقابل اش تحمیل کند. 💦نظر دیگران را مشارکت دادن سبب همفکری می شود و حقوق دیگران را بیشتر دانستن و بیشتر ادا کردن سبب همدلی می شود. وقتی در حق طرف مقابل منصف باشیم، قضاوت اش نکنیم، ... او با ما احساس همدلی می کند. تازه می شود وارد باورهای این فرد شد. (اگر بخواهیم تغییری در باورهای دیگران بدهیم مثلا آنها را نمازخوان کنیم یا به سمت معارف الهی سوق دهیم، اینها می شود مقدمه اش). 💫افراد اگر مقصد های مشترک داشته باشند می توانند با هم همراه باشند. امکان دارد شما برای تعجیل در ظهور، با خواهرتان ارتباط بهتری برقرار کنید. و من هم برای تعجیل در ظهور، در مسجد محله، فعالیت های اینچنینی داشته باشم. پس ما چون زیر لوای یک پرچم هستیم با هم همراه می شویم. وقتی الفت را ایجاد می کنی رحمت و برکت و ایمان ثمره اش است. 📚 ذیل کتاب بلوغ با هم بودن استاد اخوت (شرح خانم سها)