eitaa logo
「 دلـدادهـِ شهدا 」
674 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
415 ویدیو
7 فایل
بسم رب الشهدا🍃 دلت را که به شـهـدا 🕊️ بسپاری با چشم دل، عناياتشان را ميبينی⚘ دچارِ عشق‌امام‌حُسـیـن‌¹²⁸🖇♥ پـر از حـال بـکاء مـثلِ رقـیه-س-³¹⁵ 19خرداد 1402🌱🕊️ #فور_مطالب حرفاتونو میخونم :) https://daigo.ir/secret/4948254710
مشاهده در ایتا
دانلود
مراسم عزاداری ایام شهادت خانوم سه ساله پنج‌شنبه ۱۸ مرداد ساعت ۲۰ همدان آستان مقدس امام‌زاده عبدالله
「 دلـدادهـِ شهدا 」
قهربودیم درحال نمازخوندن بود. نمازش که تموم شد هنوز پشت به اون نشسته بودم. کتاب شعرش رو برداشت و با
بیاین ما هم مثل شهید بابایی که وقتی ازش پرسیدن عباس جان چه خبر ؟ جواب داد به نگهبانی دل مشغولیم که غیر از خدا کسی واردش نشود ؛ به نگهبانی ِ دلمون مشغول باشیم . . .
مادر شهید معماریان به من میگفت که رفتم تو اتاق خواب پسرم گفتم مامان چیکار داری؟ گفت میخوام ساکم رو امشب تو ببندی، گفتم مامان برای چی؟ گفت برای این که این آخرین جبهه است که میرم. دیگه برنمیگردم. گفتم مامان زبونت رو گاز بگیر. این همه جبهه رفتی اومدی بازم میری میای، گفت نه مامان این آخرین جبهه است. آقای یکتا صبح اومدم آب بریزیم پشت سرش دیدم دلم داره دنبالش میره. گفتم مالی که در راه خدا دادم، نباید دلم باهاش باشه. آب رو دادم به همسایه ریخت... رسید سر کوچه به این تیر چراغ برق سر کوچه که الان خورده کوچه شهید معماریان، وایساد یه نگاهی به من کرد گفت مامان قد و بالام رو ببین که دیگه تا قیامت منو نمی‌بینی... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔰 حاج حسین یکتا @deeldadeh_shohada
2.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 سکانسی عاشقانه و عارفانه از سریال شوق پرواز 🖤 خاطره ای از همسر شهید بابایی : در دوره عقدمان در دانشسرای مقدماتی تحصیل می‌کردم. مدت کمی مانده بود تا ازدواجمان. عباس به من یک پالتو پوست هدیه داد که خیلی زیبا و گران‌قیمت بود. طبیعی بود که از این هدیه خوشحال شوم اما از این کارش تعجب کردم و به او گفتم: «عباس، این پالتو پوست خیلی زیبا و گران است. شما که به دنبال این چیزها نیستی، پس چرا برای من خریدی؟». چند روزی گذشت. عباس مرا به خانواده‌ای فقیر معرفی کرد. وقتی با آن خانواده صحبت کردم، با خود گفتم باید این پالتو را به این خانواده بدهم. اما چون هدیه بود و برای من ارزشمند، با عباس مشورت کردم و گفتم: «عباس، یک چیزی بگم؟» او لبخندی ‌زد و گفت: «خب بگو چیه؟» گفتم: «من که می‌دانم تو متوجه شدی؛ اما چون احساس کردم هدیه‌ای که به من دادی خیلی ارزشمند است، می‌خواهم آن را به خانواده فقیری که معرفی کردی، بدهم». اشک از چشم‌های عباس جاری شد، خدا رو شکر کرد و گفت: «ممنونم از تو ... » @deeldadeh_shohada
آیت الله بهجت: هر حرفی که می‌زنی، هر کاری که انجام می‌دهی،متوجه باش که در خانه قبر و در قیامت،جوابی برای آن نزد پروردگار متعال داشته باشی ... @deeldadeh_shohada
『 @madahi_tv 』شور7.mp3
زمان: حجم: 2.85M
حسین تو قلبم داره ریشه♥️ حسین که تکراری نمیشه🌱 | | @deeldadeh_shohada