eitaa logo
دفاع همچنان باقیست
1.1هزار دنبال‌کننده
36.9هزار عکس
8.7هزار ویدیو
825 فایل
«لا يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ» مؤمن انقلابی، از صحنه مبارزه کناره‌گیری نمی‌كند. کسانی که از میدان مبارزه عقب‌نشینی می‌کنند، گروهى بی‌ایمان هستند. @Admin_Channel_Defa لینک ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
شاعری می‌کنم و عاشق این نوکری‌ام تا که پر نور شود این دل خاکستری‌ام سالیانی ست که مدح تو به گوشم خورده سالیانی ست که در مدح تو پامنبری‌ام ریشه‌ام را تو بکن روزی اگر دیدی که با گداییِ درت در پی نام‌آوری‌ام تو خودت این قلم پای مرا قطع بکن دیدی‌ام گر پی لطف و کرم دیگری‌ام آمدم سمت حرم تا که تماشات کنم چه کسی گفته که من در پی انگشتری‌ام؟ آمدم تا که بگویم تو فقط شاه منی محضرت آمدم اثبات کنم نوکری‌ام بر در میکده‌ات بهر تملّق گویم نوکر بی‌سر و پای حسنِ عسگری‌ام سامرا رفتن من دست عزیز دل توست جان فرزند خودت باز بگو می‌بری‌ام؟ هرچه بد کرده‌ام آخر تو مرا بخشیدی باز انگار نه انگار، ز بس که جری‌ام هرچه هستم ولی آقا همه دم می‌گویم عاشق حیدرم از دشمن زهرا بری‌ام : ‍ـانم دل شهزاده‌ی روم، آینه‌ی دلبری‌ت تاک‌ها مست تو و این لقب عسکری‌ت پسر حضرت هادی! به فدایت پدرم پدر حضرت مهدی! به فدایت پسرم سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، ولادت با سعادت علیه السلام مبارک باد🌺
خواستم دست تو را باز نمایم که نشد پا به پای تو در آن کوچه بیایم که نشد همه همدست شدند دست خدا را بستند خواستم این گره کور گشایم که نشد ریختند بر سر من، دست زتو بردارم هر چه کردم نکنند از تو جدایم که نشد سعی کردم که به پیش تو نیفتم به زمین قنفذ آنقدر زد، انداخت زپایم که نشد دست خود را به در سوخته حائل کردم جان شش ماهه خود حفظ نمایم که نشد حیف شد بعد سه ماهی گل من وا می شد می شد امروز بخوابد روی پایم که نشد خواستم زودتر از این بروم نزد پدر زینب اینقدر دعا کرد برایم که نشد دست بشکسته اگر یاری زهرا می کرد میشد این قطره اشک تو شفایم که نشد به همین پهلوی بشکسته حلالم کن علی خواستم دست تو را باز نمایم که نشد : یک کوچه و یک نگاه تار و کم سو مسمـارِ در و غـلاف و تیغ و بازو حق دارد، اگر که مـادرم میگیرد یک دست به دیوار و یکی بر پهلو سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
کنارِ صحن تو، دیدم تمام باور خود را نشانی از مزار بی نشان مادر خود را همیشه قبل هر کاری برای رزق اشعارم گشودم گوشه ی ایوان طلایت دفتر خود را مَنِ من را شکست ایوان آیینه زمانی که هزاران تکه دیدم در کنارش پیکرخود را دل از بار تعلق ها رها شد با تو ،از این رو فقیری در ضریح انداخت تنها زیور خود را غبار این حرم را می کشم بر روی دستانم تبرک می کنم اینگونه من انگشتر خود را خیابان ارم را دوست دارم چون که می بینم درون آن شکوه بارگاه یاور خود را کسی که عمر خود را خادم این آستان بوده ندارد هرچه را، دارد برات محشر خود را من از اول به تو دل بسته ام اذنی بده بانو که باشم در حریمت لحظه های آخر خود را : صد شُکر که در بَحر کـَـرَم گُم هستیم خوشبخت ترین طیف زِ مَردُم هستیم به قـم سایه یِ رحمت دارد مـا سـایه نشین هستیم سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، سالروز وفات سلام الله علیها تسلیت باد🏴
رنگ از چهره پریده است خودت میدانی عرق شرم چکیده است خودت میدانی پشت این خانه گـدا آمده و با گـریه  دست یاری طلبیده است خودت میدانی تو بزرگی و مرام تو نبخشیدن نیست از شما قهر بعید است خودت میدانی مهربانی و به جز لطف تو این قدر کسی بار ما را نخریده است خودت میدانی به غـریبی تو سوگند دلِ در به درم از همه جز تو بریده است خودت میدانی عمر من رفت فقط چند صباحی مانده آخر کار رسیده است خودت میدانی کلب دربار خراسان شده ام تا شاید بر سر من بکشی دست، خودت میدانی مجلس روضه به پا گشته بیا که بانی مادری زار و خمیده است خودت میدانی : اینجا خرابه های دل آبـاد می شود هر دلشکسته در حرمت شاد می شود در ازدحام بغض که درگیر می شوم روحم دخیل پنجره فولاد می شود سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
چه میشود که فقط غرق این دعا بشوم فقط خدا نکند از غمت جدا بشوم بگیر دست مرا جان مادرت زهرا به حال خود نکند لحظه ای رها بشوم خدا کند که بزودی شوم فدای تو و فدای حضرت سقّای با وفا بشوم نه اهل کبر و غرور و نه اهل جلوه گری غلام مخلص و سرباز بی ریا بشوم مرا به هیئت خود راه دادی و گفتی همیشه گریه کنِ پای روضه ها بشوم نگاه کن به دلم تا به قدر وسع خودم کریم و صاحب دستی گره گشا بشوم گناه کردم و آقا چه می شود من هم رسولِ ترک تو باشم فقط گدا بشوم برای حال دلم، یاحسین کاری کن از این قفس گذری کن، بگو رها بشوم چه میشود که بیایم، نگو تو را به خدا بمانم و پرِ از اشکِ بی صدا بشوم به من بده حَرَمَت را، بگیر هر چه که هست به غیر عشق خودت تا خدا نما بشوم ببخش نوکر خود را؛ فقط اجازه بده دوباره هم زائر کرب و بلا بشوم : 💔 یکی به جای دلم زیر گریه کند به یاد آن شب جمعه که در بودم سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
بی تو چقدر غصه به عالم اضافه شد باران گرفت و بر دل من غم اضافه شد بالا گرفت دردم و بر زخم انتظار با دست مهربان تو مرهم اضافه شد میخواستم به یاد تو باشم شبانه روز اما بر اضطرارِ دلم کم اضافه شد لعنت به نفْس ِشعله وری که تمام عمر هم بست دست و بال مرا، هم اضافه شد اصلا برای گریه ی بر داغ دیدنت بر چشم ِ کعبه، چشمه ی زمزم اضافه شد با دست کردگار به خیلِ زنان اگر یک زن به نام ِ حضرت مریم اضافه شد تنها بهانه بود که عیسی بیاورد اینگونه در سپاه تو آدم اضافه شد ذکر «بنفسي أنت» به روی لبم نشست در قلب من هوای تو هردم اضافه شد این هفته هم به جمعه رسید و نیامدی بر غیبتت دوباره گمانم اضافه شد : سحرِ جمعه ، هرجایی به دعا محتاجیم سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، معطر بنام
تا نغمه ی حسین نوایش به ما رسید دادی زدیم و فضل خدایش به ما رسید مارا نوشته اند شکار کمند یار شکرخدا که زلف رهایش به ما رسید کعبه نبرد و قسمت ما کربلا نمود سنگش به دیگران و طلایش به ما رسید حتی برات مشهد ما دست کربلاست سهمیه ی امام رضایش به ما رسید دستور داده است به ما: فَابْکِ لِلْحُسَیْن سلطانِ طوس توصیه هایش به ما رسید گرچه گرسنه کشته شد و تشنه ذبح شد اما همیشه آب و غذایش به ما رسید زخم هزار نیزه و خنجر به او رسید اجر طواف کرب و بلایش به ما رسید : 💔 سرم هوای تو دارد، دلم هوای ضریح چه می شود که سری گوشه ی حرم بزنم؟ سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
غبار کوی تو هرجا که در هوا برخاست نشست بر دل و آه از نهادها برخاست کجا زیارت ناحیه خوانده‌ای که چنین ز جمکران تو هم عطر کربلا برخاست گذشت یاد تو بر هر کویر باران زد هزار تیر اجابت به یک دعا برخاست به احترام تو بوده‌ست ای رسول قیام اگر امام پس از نام تو ز جا برخاست فدای آنکه ز نام تو سرسری نگذشت گذاشت بر سر خود دست و روی پا برخاست خوشا کسی که پس از مرگ، شاهراً سَیفی به عهد بسته‌ی خود چون کند وفا برخاست : 💔 در قیامت هم بهشت من تویی یابن الحسن خوب میدانی که رضوانی ندارم جز خودت سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
همیشه قبل هر حرفی برایت شعر می‌خوانم قبولم کن من آداب زیارت را نمی‌دانم نمی‌دانم چرا این قدر با من مهربانی تو نمی‌دانم کنارت میزبانم یا که مهمانم نگاهم روبه‌روی تو بلاتکلیف می‌ماند که از لبخند لبریزم، که از گریه فراوانم به دریا می‌زنم، دریا ضریح توست غرقم کن در این امواج پرشوری که من یک قطره از آنم سکوت هرچه آیینه، نمازم را طمأنینه بریز آرامشی دیرینه در سینه پریشانم تماشا می‌شوی آیه‌به‌آیه در قنوت من تویی شرط و شروط من اگر گاهی مسلمانم اگر سلطان تویی دیگر اِبایی نیست می‌گویم: که من یک شاعرِ درباری‌ام، مداحِ سلطانم : در این هوا که گرفتست و گاه بارانیست هوا هوای زیارت، هـوا خراسانیست سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
شرمنده ام شرمنده از شبهای هجرانی حق میدهم من را دگر از خود نمیدانی فکر تو کم بودم تو خیلی فکر من بودی خیرت رسیده به گدا پیدا و پنهانی موی سپید نوکرانت هم نمایان شد پس کی به پایان میرسد این راه طولانی شهری که جای تو نباشد جای باران نیست تو نیستی در شهر ما و نیست بارانی امروز و فردا کردنم برد آبرویم را دیگر نمانده وقت توبه وقت جبرانی هرقدر میخواهی بزن حرفی ندارم من اما فقط قولی بده رو برنگردانی در را بروی میهمان بستیم و خندیدیم آه ای مسلمانان چه شد رسم مسلمانی ای کربلایی! زیر قبه یاد کن مارا محتاج محتاجیم، ماییم و پریشانی : به‌هر‌دعا‌که‌توانم‌تو‌را‌همیشه‌بخوانم الاکه‌روح‌دعـــــایی‌خداکند‌که‌بیایی سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، معطر بنام
برای من که دلم نیست در کمند کسی به جز حسین نباشد مهم، پسندِ کسی به بند بند وجودم قسم که در همه عمر دلـم نبوده به جز اهل بیت، بندِ کسی به غیر فاطمه و حیدر و حسین و حسن خدا کند که نباشم نیازمند کسی در این دو روزه‌ی دنیا به غیر آل عبا مباد بر سر ما سایه‌ی بلند کسی در آن زمان که پدر می‌گریزد از فرزند نمی‌رسد به محب علی گزند کسی به اشک روضه قسم می‌خورم که بر لب ما به روز حشر نبیند به غیر خنده کسی : 💔 نه میل رفعت و نه حاجت کس است مرا غبار کوی ، همین بس است مرا سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
شاخه ی یاسی که هجده ساله پرپر می شود حرفهایش با اشاره یا که با سر می شود هرکسی شد وارد حجره، زهــرا  را ندید مادری که مشت خورده زود لاغر میشود موقع پهلو به پهلو کردنش را که نگو استخوان دردی که دارد صد برابر می شود دست پختش شور یا که بی نمک، خیر است خیر بَعدِ چندی لااقل خـانه معطـر می شود درد زن وقتی که از یک سیلی نامحرم است بیشتر شرمنده از این درد شوهر می شود چه بلایی بر سر این خــانه آوردن که هر که می آید به کوچه خیره بر در می شود یک تنه با چهل نفر درگیر شد در کوچه ها با کبودی غلاف اوضاع بدتر می شود : خشتی از خانه‌ی سبزت به جنان می‌ارزد نخی از چـادر تو بر دو جهان می ارزد سلام عليكم و رحمة الله،دصبحتون بخير، روزتون معطر بنام