صبح با هر تپش ثانیه آمیخته است
گوشواری که به آونگ ِ دل آویخته است
هر نفس ، دست ِ دعا ، صبحدم از جانب ما
رنگ خورشید به چشمان شما ریخته است
#سلام_صبحتون_متبرک_به_نگاه_شهدا🌹
@defae_moghadas
حماسه جنوب،خاطرات
📞🌾📞🌾📞🌾📞🌾📞 🌾 📞 😢دردسرهای بیسیمچی 🔻🔻🔻قسمت دوم🔻🔻🔻 از همان بدو ورود " عمو مجید ( برادر نصاري )
📞🌾📞🌾📞🌾📞🌾📞
🌾
📞
😢درد سرهای بیسیمچی
🔻🔻🔻قسمت سوم🔻🔻🔻
آقا جان دردم که یکی دو تا نبود؟ 😢😭
یک گروه خفنی به سرکردگی #علی کوهگرد 😱، محرابی ، مسعود کربلا ، ناصر سلطانی و یوسف الهی در منطقه فعالیت می کردند که همه کس و همه چیز را تحت قرق خودشان داشتند. وای به حال کسی که با آنها همکاری نمی کرد... باید فاتحه اش را می خواند ! اسمی روی گروه شان بود که تا عمر دارم و دنیا دنیاست فراموش نمی کنم :
👈❌🚫😱گروه چحچولها😱🚫❌👉
بین بچه های مخابرات یکی بود که زیاد با #چحچولها بحث می کرد . خداییش #محمد سعید مطیعی پسر خوب و خجالتی 😌بود ولی چند بار قانون😱 چحچولها😱 را نقض و حرفشان را گوش نکرده بود . به همین دلیل طبق قانون گروه چحچولها باید #عقاب و عتاب می شد .
گروه مذکور👆 ( الله اعلم ) ، برای سر به راه کردن محمد سعید ، دو سه تا نارنجک و تعدادی فشنگ در کوله پشتی اش گذاشتند . محمد سعید بی خبر از همه جا در حین برگشت از منطقه ؛ توسط دژباني بین جاده خرمشهر -اهواز بازرسی شده و بعد از کشف مهمات ، دستگیر می شود .
گرچه حاج اصغر و برادر نصاری به محض شنیدن خبر ؛برای آزاد کردن محمد سعید اقدام کردند و با کلی زحمت او را از اتهامات مشروحه تبرئه نمودند . اما کی می تونست به " چحچول ها " بگوید :
😂👈 بالا چشت ابرو 👉😂
مسعود عباباف
گردان جعفرطیار اهواز
حماسه جنوب، خاطرات
📞
🌾📞🌾📞🌾📞🌾📞🌾📞
🍂
🔻 حرف حساب
👈 آمریکا غلط کرد
👈 آمریکا غلط کرد
👈 آمریکا غلط کرد
باصدای:
سردار شهید حاج احمد کاظمی👇👇
🔸 کانال حماسه جنوب
🇮🇷
🍂
🔻 نکته ای از جنگ
🔸 آمریکا, اتهام تروریست بودن را از پیشانی عراق پاک کرد
آمریکا در فروردین 1361 نام عراق را از فهرست کشورهای مظنون به حمایت از تروریسم بین المللی حذف کرد. هر کشوری که نامش در این فهرست قرار داشت تحت کنترل سیاست خارجی آمریکا قرار می گرفت. مبادله تجاری آمریکا با آن کشور دشوار می شد و استحقاق دریافت کمک های ایالات متحده آمریکا را نداشت. پس برای آنکه آمریکا بتواند به بغداد کمک کند. باید ابتدا اتهام تروریسم بودن را از پیشانی عراق پاک می کرد.
رادیو آمریکا: پس از حذف نام عراق از لیست کشورهای حامی تروریسم, ناگهان سیل اعتبارات از سوی بانک بین المللی صادرات و واردات آمریکا روانه بغداد شد و موسسه اعتبارات بازرگانی آمریکا پرداخت وام بین المللی به عراق را تضمین کرد.
علاوه بر آن, آمریکا در ژانویه 1984 به منظور هر چه تنگ تر کردن محاصره اقتصادی, نام ایران را به فهرست کشورهای حامی تروریسم افزود.
کتاب سودای مرگ
🔸 کانال حماسه جنوب
@defae_moghadas
🍂
حماسه جنوب،خاطرات
📞🌾📞🌾📞🌾📞🌾📞 🌾 📞 😢درد سرهای بیسیمچی 🔻🔻🔻قسمت سوم🔻🔻🔻 آقا جان دردم که یکی دو تا نبود؟ 😢😭 یک گروه خف
📞🌾📞🌾📞🌾📞
🌾
😢دردسرهای بیسیم چی
🔻🔻🔻قسمت آخر🔻🔻🔻
😍سلام . می دونم منتظرید تا ببینید آخرش کار من با #عمومجید به کجا کشید ?? پس خوب ببینید ↙️
تادنیا؛ دنیا بوده،پارتی بازی و رفیق بازی هم بوده !
قانون آمد که ماهیگیری در منطقه ممنوع است . همین قدر بدانید ماهیگیری برای همه ممنوع شد الا برای گروه👈&چحچول ها& .
آنها آنقدر مهارت داشتند که وقتی قوانین را نقض می کردند ؛ خیلی راحت و عین آب خوردن مستندات و شواهد صحنه جرم را پنهان مینمودند . من که عمرا به پا آنها می رسیدم اما چه کنم ?دل منم هوس ماهی کرده بود🐠🐟😶 .
آخرش دل به دریا زدم .
یک قلاب 🎣با سنجاق ، نخ ، سیم تلفن و خمیر درست کردم و بعد برای گرفتن ماهی یواشکی 👀با همراهی #بهنام صفارنيا به پشت سنگر شناور مخابرات رفتیم . چندین روز پنهانی و با تقلای زیاد در شکار ماهی بودیم تا اینکه توانستم یک ماهی خوب و بزرگی بگیرم .
با خوشحالی آن را پاک کردم . نمک زدم و برای چند ساعت در مقابل آفتاب قرار دادم تا سرخ ردنش راحت باشد و با خیال راحت دنبال کارهایم رفتم . غافل از اینکه عده ای از بچه های گردان یا مخابرات مترصد قاپیدن ماهی از دست من هستند و آخرش هم آن را تک زدند . 😭
نوش جانشان😍😋 اما .... !!!!!
اما آنها برای #خوش خدمتی ؛ سفره ای پهن کردند و ماهی را وسط سفره قرار دادند ....
بعد نه که مهمان حبیب خداست ؛ "آمو مجید " را مهمان کردند .اما ....!
#عمومجیدزیرک درحین خوردن ماهی خوشمزه "من" ؛ به نحوه صید آن مشکوک شد . بنابراین همه بچه ها را تهدید کرد و گفت :
وای به حالتون اگه نگید این ماهی از کجا آمده ??
( فکر کنم یه چیز تو این مایه ها گفته باشه ... آخه ... چطور بگم 😪 ... می دونید ?... 👇)
هیچی دیگه !
بچه ها دوباره مرا #فروختند و در حالی که هنوز چند روزی از اولین تنبیه من نگذشته بود ؛ آمو مجید #مجددا مرا تنبیه کرد . 😎😜
مسعود عباباف
گردان جعفرطیار
حماسه جنوب، خاطرات
📞
📞
🌾📞🌾📞🌾📞
🍃💠🍃💠🍃💠🍃💠🍃💠🍃
آبراه هجرت
خاطرات رزمنده اندیمشکی
برادر پرویز پور حسینی
( عملیات کربلای 4 )
🔻 قسمت هفتم
سه روز در گسبه بودیم . بعد از این سه روز به ما گفتند وسایل خود را جمع کنید . ما را سوار کمپرسی🚛🚚 کردند و برادر #جان محمد به ما گفت حتی برای یک لحظه نگاه( 👁👁 )کردن از جای خود بلند نشوید .😎
یک ساعتی در راه بودیم که باز برادر جاری به ما گفت :
حالا می توانید نگاه کنید .😱😳
بچه ها از روی کنجکاوی از جا بلند شدند . اما جز چند خانه ویران چیزی دیگر نبود 😯. آنجا نشانه یک شهری را داشت که در سابق آباد بوده است .
نیم ساعت⌚️ دیگر در راه بودیم که ماشین ایستاد و ما را مقابل ساختمانی پیاده کرد . فهمیدیم این ساختمان فرودگاه 🛫🛫بین اللملی است وآن شهر ویران آبادان !
شب را استراحت کردیم و نزدیک ظهر روز بعد برای ما اسلحه 🔫🔫آوردند . مسئول تسلیحات گردان با نوشتن اسم بچه ها یک سلاح کلاش نو به آنها تحویل می داد که هنوز درون گریس بود .
بچه ها هر کدام در گوشه ای مشغول پاک کردن سلاح خود بودند . من هم بعد از پاک کردن سلاحم ، وضو ✳️گرفتم و به اتاق گروهان حدید رفتم . آنجا نمازم را به جماعت با بچه ها خواندم .
در همین حین برادر #حسین نیازی پیش من آمد و گفت :
خودکار🖊 داری ؟
گفتم :
برای چی می خوای ؟
گفت :
می خوام وصیت نامه بنویسم .😔😭
لبخندی زدم و در حالی که خودکارم را به او می دادم ، گفتم :
التماس دعا
🔴 ادامه دارد ⏪
_______/\_______
حماسه جنوب، خاطرات
@defae_moghadas
🍃💠🍃💠🍃💠🍃💠🍃💠🍃
🍃💠🍃💠🍃💠🍃💠🍃💠🍃
خاطرات رزمنده اندیمشکی
پرویز پورحسینی
( عملیات کربلای 4 )
🔻 قسمت هشتم
حدود ساعت ۲ ( 🕑 ) بعد از ظهر به ما اطلاع دادند برای توجیه عملیات باید جمع بشوید . نفس ها در سینه حبس شده بود . آیا زحمات چند ماهه بچه ها می خواست نتیجه بدهد ؟ 😢
برادر سید #جمشید صفوی از روی کالک عملیات ما را توجیه کرد . بعد در ادامه توضیحاتش به ما گفت :
ان شالله به حول و قوه الهی فردا صبح روی خاکریز عراق همدیگر را در آغوش می کشیم و پیروزی را جشن می گیریم .
با یک صلوات💠 به گروهان برگشتیم و تمام وسایل اضافی را جمع کردیم و تحویل تعاون گروهان دادیم . به دستور فرماندهی قرار شد استراحت کنیم. اما مگر شور و شوق می گذاشت یک لحظه استراحت کنیم .
عصر روز بعد ( سوم دی ماه ۶۵ ) ما را به خط کردند و در حین خداحافظی و روبوسی 😘😘 با دوستان و فرماندهان ، از زیر قران رد شدیم . بعد همه سوار تویوتایی شده و به روستایی کنار اروند و در جزیره مینو اعزام شدیم .
وقتی رسیدیم دیگر شب شده بود . با شنیدن صدای اذان بچه ها وضو گرفتند و هر کسی در گوشه ای شروع به اقامه نماز و دعا شد . نماز نیازمندی به درگاه سبحان و دعایی با اشک و سوز :
🌷🌟اللهم ارزقنا توفیق الشهاده🌟🌷
🔴 ادامه دارد ⏪
_______/\______
حماسه جنوب، خاطرات
@defae_moghadas
🍃💠🍃💠🍃💠🍃💠🍃💠🍃
🍂
🔻 نوشتم تا بماند
روزنوشت های آیت الله جمی
امام جمعه فقید آبادان
•┈┈••✾•🍃🌺🍃•✾••┈┈•
59/8/12
دفتر دوم
✍ صدای امریکا به نقل از رادیو بغداد خبر داد که وزیر نفت ما آقای تندگویان به اتفاق چند نفر از همراهانش که از ماهشهر عازم آبادان بوده اند، گرفتار آدم ربایان مزدور بعثی افتاده و دربند این مجرمان فعلا در بغدادند.
ساعت ۷ صبح رادیو تهران خبر را تأیید کرد. معلوم شد طفلک تندگویان برای سرکشی به برادران و رسیدگی به امور کارگران و کارکنان نفت عازم آبادان بود که در جاده فرعی مورد هجوم این کافران قرار گرفت و الان دربند آنها است.
همان طور که در سطور گذشته گذشت، چندی است که راه آبادان - ماهشهر زیر آتش عراقيهاست، منتهی یک راه فرعی خاکی، چند کیلومتر بالاتر از آبادان مورد استفاده بوده که از آن طرفش از ماهشهر به آبادان آمد و رفت می شد، که آنهم عراقیها زیر آتش گرفته اند و آقای تندگویان از این راه آمده است و گرفتار شده است. رادیو تهران این عمل عراق را مخالف تمام قوانین دنیا دانست و از عراق خواست که فورا وزیر نفت و همراهان [او] را آزاد سازد.
باید به رادیو تهران [گفت: ] کدام عمل عراق موافق موازین و مقررات بین المللی و انسانی است که این عمل مخالف است. آیا تجاوزش به ایران منطبق با قوانین و موازین جهانی بوده؟ آخر این حیوان وحشی، صدام كافر، فقط برای ارضای غریزه جاه طلبی خود و به امر اربابان، برای در هم شکستن حکومت جمهوری اسلامی این حرکت وحشیانه را آغاز کرد. از این حرکت ضدانسانی جز خلاف و جنایت و اعمال ضایع از تمام موازین انسانی چیز دیگری انتظار نمی رود؛ که از تغذیه غلط نتیجه صحیح حاصل نمی شود.
✍ برای دیدار بچه های ستاد فرمانداری رفتم. آنجا بودم که نوه امام، حسین آقای خمینی با دو نفر از روحانیون و چند نفر چریک رزمنده آمدند که معلوم بود از جبهه می آمدند. قدری هم با ایشان نشسته و گفتگویی در رابطه با محاصره آبادان كردیم.
به دنبال خبر اسارت برادر تندگویان، که با او آشنایی دارم، خیلی مایل بودم بیشتر از حالاتش مطلع شوم.
به ستاد عملیات جنوب در هنگ ژاندارمری آمدم. سرهنگ حسنی سعدی و سرهنگ شکرریز را دیدم. از اوضاع راضی به نظر می رسیدند....
کانال حماسه جنوب
@defae_moghadas
🍂
🍂
🔻 خاطراتی از حضرت امام (ره)
💠 تعداد تفنگها
در روزهاي اول جنگ، امام به من گفتند: «ما چند تا تفنگ داريم؟ اين را تحقيق كنيد!»
فوري همه فرماندههان نظامي را جمع كردم و دستور امام را گفتم. آنها هم اطاعت امر كردند. يك آمار و عددي از همه جا جمع شد و به من گفتند كه من از تعداد تفنگها خندهام گرفت.
خدمت امام رفتم و گزارش دادم. ايشان يك تاملي كردند و با يك لحن بسيار خاطر جمعي گفتند: «خيلي بيش از اينهاست. بدانيد كه اسلحه و مهاماتي كه در كشور تعبيه شده خيلي بيشتر از اين حرفهاست. برويد و بگرديد و پيدا كنيد.»
همانطور بود که ایشان فرموده بود. بعدها مهماتي را در داخل كشور كشف كرديم كه حتي فرماندهان ارتش نيز از آن خبر نداشتند.
راوی : رهبر معظم
@defae_moghadas
#خاطرات_امام
⚜🔅⚜
🔅⚜
⚜
چــــراغ
از خنده ات گيرم
كه راهِ صبح بگشايم ..
#سلام ✋
#صبح_تون_متبرک_به_نگاه_شهدا
🍂
🔻 یک نکته
رویارویی نظامی ایران در دو جناح:
آمریکا و عراق
هاوارد تیچر از مقامات پنتاگون می گوید:
رابطه ما با عراق فقط یک تبادل اطلاعات معمولی نبود.ما به عراق هر چه که لازم داشت تا از ایران شکست نخورد دادیم. ما تمام آسیب پذیری هایشان در خطوط دفاعی را تشخیص دادیم و مطلعشان کردیم.
می دانستیم اگر این کار را نمی کردیم نیروهای رزمنده ایرانی تا بغداد پیش می رفت.
زمین شلمچه پرمانع ترین منطقه در مناطق جنگی در بین دو کشور بود اما دژ اسطوره ای عراقی ها در کربلای 5 فرو ریخت و کمک های خارجی هم نتوانست امنیت صدام را تامین کند.
#سیزده_آبان
@defae_moghadas
🍂
حماسه جنوب،خاطرات
🍃💠🍃💠🍃💠🍃💠🍃💠🍃 خاطرات رزمنده اندیمشکی پرویز پورحسینی ( عملیات کربلای 4 ) 🔻 قسمت هشتم حدود ساعت ۲
🍃💠🍃💠🍃💠🍃💠🍃💠🍃
خاطرات رزمنده اندیمشکی
پرویز پور حسینی
( عملیات کربلای 4)
🔻قسمت نهم
بعد از نماز مغرب و راز و نیاز با خدا ، بچه های دسته ( ۱ ) دور هم جمع شدند ...
آن چنان با هم شوخی👤😂👤 می کردند و می خندیدند انگار نه انگار تا ساعتی دیگر در آن طرف #اروند چه چیزی انتظارشان را می کشد !😥
فرمانده گروهان برادر #جان محمدی گفت :
بچه ها می خوام وصیت 📝بنویسم !
بچه ها با خنده گفتند :
بنویس ببینیم چی می نویسی ؟
او خودکار و کاغذی درآورد و شروع به نوشتن کرد :
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام پدر عزیزم ........
برادر جان محمدی هنوز دو خطی ننوشته بود که بچه ها شروع به سر به سر گذاشتن او کردند . 😍😂
فرمانده گفت :
حالا نمی ذارید وصیت بنویسم ولی بدانید تا چند ساعت دیگر شهید می شم !
یکی از بچه ها گفت :
بابا شهادت همین طوری نصیب کسی نمی شود ... به همین خیال !😉
بچه ها به این سوال و جوابها می خندیدند و خوش بودند .
ساعت ۸شب بود که به ما گفتند : لباسهای غواصی خود را بپوشید .
در حین تعویض لباس هایم ، دوست صمیمی ام #شهرام کیخواه را دیدم . دست در گردن هم شدیم و با گریه گفتم :
اگر رفتی ما را هم فراموش نکن !😭😘
او در حالی که به شدت گریه می کرد با سر به من جواب مثبت داد .
🔴 ادامه دارد ⏪
______/\______
حماسه جنوب، خاطرات
@defae_moghadas
🍃💠🍃💠🍃💠🍃💠🍃💠🍃
🍂
📬نامه اسیر و پاسخ امام
🔻متن نامهای که از طرف يكي از اسرای جنگ تحميلی که از زندان های عراق به امام راحل(ره) نوشته شد:
خدمت سرور گرام و عزیزم روحی جان سلام عرض میكنم . انشاءالله كه در پناه ایزد منان و در پناه امام زمان در سلامتی كامل به سر ببرید. اگر از احوال این حقیر جویا باشید بحمدالله سلامتی برقرار و تنها غم و اندوه جانگداز ما دوری از شما عزیز است كه خداوند تبارك را به مقربانش قسم میدهم كه هر چه زودتر نعمت دستبوسی شما را نصیب ما بكند.
به هر حال، روحی جان! روحم برایت در حال پرواز است. حدود دو سال است كه هیچ خبری از شما ندارم و شما خوب میدانید كه احتیاج به پند و اندرزهای شما دارم و شما ما را از این نعمت بیبهره نفرمایید.
🔻امیدوارم در نامههایتان از «میهن» بنویسید كه چه كار میكند و با كی رابطه برقرار كرده و زمینها را چه میكارد و كارش با «حسین خركچی» به كجا رسید. شنیدم یه بار حسابی داغونش كردی. به هر حال منتظر دعاهای خیر شما هستیم و امیدوارم كه ما را در دعاهای شب جمعه و شب چهارشنبه در جمكران و محافل فراموش نكنید.
از قول اینجانب به «عمو حسین وزیری» و «اكبر مجلسی» و «حسینعلی» و «مشهدی احمد» و برادر بسیار عزیزم «سیدعلی» و خانواده و «اكبر آقا» و خانواده " شنیدم كه چند وقت پیش به گردشی به خارج رفته بود، چه سوغاتی آورده؟" سلام خیلی خیلی برسانید. و حتما منتظر جواب نامههای شما هستیم. از راه دور صورتت را غرق بوسه میكنم.
27/7/64 فرزند كوچك شما- علی خدامانده
#ادامه_در_پست_بعدی
حماسه جنوب
@defae_moghadas
👇👇 پاسخ حضرت امام