eitaa logo
حماسه جنوب،خاطرات
5.7هزار دنبال‌کننده
12.6هزار عکس
2.6هزار ویدیو
72 فایل
سرزمین عشق، جایی جز وادی پر جریان دشت عاشقی نیست بشنویم این قصه‌ی ناگفته‌ی انسانهای نام آشنای غریب را 💥 مجله دفاع مقدس 💥 ------------------ ادمین: @Jahanimoghadam @defae_moghadas2 (کانال‌دوم(شهدا 🔸️انتقال مطالب با لینک بلااشکال است.
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃💠🍃💠🍃💠🍃💠🍃💠🍃 آبراه هجرت خاطرات رزمنده اندیمشکی برادر پرویز پور حسینی ( عملیات کربلای 4 ) 🔻 قسمت هفتم سه روز در گسبه بودیم . بعد از این سه روز به ما گفتند وسایل خود را جمع کنید . ما را سوار کمپرسی🚛🚚 کردند و برادر محمد به ما گفت حتی برای یک لحظه نگاه( 👁👁 )کردن از جای خود بلند نشوید .😎 یک ساعتی در راه بودیم که باز برادر جاری به ما گفت : حالا می توانید نگاه کنید .😱😳 بچه ها از روی کنجکاوی از جا بلند شدند . اما جز چند خانه ویران چیزی دیگر نبود 😯. آنجا نشانه یک شهری را داشت که در سابق آباد بوده است . نیم ساعت⌚️ دیگر در راه بودیم که ماشین ایستاد و ما را مقابل ساختمانی پیاده کرد . فهمیدیم این ساختمان فرودگاه 🛫🛫بین اللملی است وآن شهر ویران آبادان ! شب را استراحت کردیم و نزدیک ظهر روز بعد برای ما اسلحه 🔫🔫آوردند . مسئول تسلیحات گردان با نوشتن اسم بچه ها یک سلاح کلاش نو به آنها تحویل می داد که هنوز درون گریس بود . بچه ها هر کدام در گوشه ای مشغول پاک کردن سلاح خود بودند . من هم بعد از پاک کردن سلاحم ، وضو ✳️گرفتم و به اتاق گروهان حدید رفتم . آنجا نمازم را به جماعت با بچه ها خواندم . در همین حین برادر نیازی پیش من آمد و گفت : خودکار🖊 داری ؟ گفتم : برای چی می خوای ؟ گفت : می خوام وصیت نامه بنویسم .😔😭 لبخندی زدم و در حالی که خودکارم را به او می دادم ، گفتم : التماس دعا 🔴 ادامه دارد ⏪ _______/\_______ حماسه جنوب، خاطرات @defae_moghadas 🍃💠🍃💠🍃💠🍃💠🍃💠🍃
🍃💠🍃💠🍃💠🍃💠🍃💠🍃 خاطرات رزمنده اندیمشکی پرویز پورحسینی ( عملیات کربلای 4 ) 🔻 قسمت هشتم حدود ساعت ۲ ( 🕑 ) بعد از ظهر به ما اطلاع دادند برای توجیه عملیات باید جمع بشوید . نفس ها در سینه حبس شده بود . آیا زحمات چند ماهه بچه ها می خواست نتیجه بدهد ؟ 😢 برادر سید صفوی از روی کالک عملیات ما را توجیه کرد . بعد در ادامه توضیحاتش به ما گفت : ان شالله به حول و قوه الهی فردا صبح روی خاکریز عراق همدیگر را در آغوش می کشیم و پیروزی را جشن می گیریم . با یک صلوات💠 به گروهان برگشتیم و تمام وسایل اضافی را جمع کردیم و تحویل تعاون گروهان دادیم . به دستور فرماندهی قرار شد استراحت کنیم. اما مگر شور و شوق می گذاشت یک لحظه استراحت کنیم . عصر روز بعد ( سوم دی ماه ۶۵ ) ما را به خط کردند و در حین خداحافظی و روبوسی 😘😘 با دوستان و فرماندهان ، از زیر قران رد شدیم . بعد همه سوار تویوتایی شده و به روستایی کنار اروند و در جزیره مینو اعزام شدیم . وقتی رسیدیم دیگر شب شده بود . با شنیدن صدای اذان بچه ها وضو گرفتند و هر کسی در گوشه ای شروع به اقامه نماز و دعا شد . نماز نیازمندی به درگاه سبحان و دعایی با اشک و سوز : 🌷🌟اللهم ارزقنا توفیق الشهاده🌟🌷 🔴 ادامه دارد ⏪ _______/\______ حماسه جنوب، خاطرات @defae_moghadas 🍃💠🍃💠🍃💠🍃💠🍃💠🍃
#سوزاندن_پرچم_آمریکا در جبهه! اگر "شعار"، عین "شعور" باشد، در بحبوحۀ جنگ هم تعطیل نمی‌شود! که اگر چنین نبود، ثواب لعن را بیش از صلوات نمی‌خواندند؛ پس: #مـرگ_بـر_آمریڪا @defae_moghadas 🍂
🍂 🔻 نوشتم تا بماند روزنوشت های آیت الله جمی امام جمعه فقید آبادان •┈┈••✾•🍃🌺🍃•✾••┈┈• 59/8/12 دفتر دوم ✍ صدای امریکا به نقل از رادیو بغداد خبر داد که وزیر نفت ما آقای تندگویان به اتفاق چند نفر از همراهانش که از ماهشهر عازم آبادان بوده اند، گرفتار آدم ربایان مزدور بعثی افتاده و دربند این مجرمان فعلا در بغدادند. ساعت ۷ صبح رادیو تهران خبر را تأیید کرد. معلوم شد طفلک تندگویان برای سرکشی به برادران و رسیدگی به امور کارگران و کارکنان نفت عازم آبادان بود که در جاده فرعی مورد هجوم این کافران قرار گرفت و الان دربند آنها است. همان طور که در سطور گذشته گذشت، چندی است که راه آبادان - ماهشهر زیر آتش عراقيهاست، منتهی یک راه فرعی خاکی، چند کیلومتر بالاتر از آبادان مورد استفاده بوده که از آن طرفش از ماهشهر به آبادان آمد و رفت می شد، که آنهم عراقیها زیر آتش گرفته اند و آقای تندگویان از این راه آمده است و گرفتار شده است. رادیو تهران این عمل عراق را مخالف تمام قوانین دنیا دانست و از عراق خواست که فورا وزیر نفت و همراهان [او] را آزاد سازد. باید به رادیو تهران [گفت: ] کدام عمل عراق موافق موازین و مقررات بین المللی و انسانی است که این عمل مخالف است. آیا تجاوزش به ایران منطبق با قوانین و موازین جهانی بوده؟ آخر این حیوان وحشی، صدام كافر، فقط برای ارضای غریزه جاه طلبی خود و به امر اربابان، برای در هم شکستن حکومت جمهوری اسلامی این حرکت وحشیانه را آغاز کرد. از این حرکت ضدانسانی جز خلاف و جنایت و اعمال ضایع از تمام موازین انسانی چیز دیگری انتظار نمی رود؛ که از تغذیه غلط نتیجه صحیح حاصل نمی شود. ✍ برای دیدار بچه های ستاد فرمانداری رفتم. آنجا بودم که نوه امام، حسین آقای خمینی با دو نفر از روحانیون و چند نفر چریک رزمنده آمدند که معلوم بود از جبهه می آمدند. قدری هم با ایشان نشسته و گفتگویی در رابطه با محاصره آبادان كردیم. به دنبال خبر اسارت برادر تندگویان، که با او آشنایی دارم، خیلی مایل بودم بیشتر از حالاتش مطلع شوم. به ستاد عملیات جنوب در هنگ ژاندارمری آمدم. سرهنگ حسنی سعدی و سرهنگ شکرریز را دیدم. از اوضاع راضی به نظر می رسیدند.... کانال حماسه جنوب @defae_moghadas 🍂
🍂 🔻 خاطراتی از حضرت امام (ره) 💠 تعداد تفنگ‌‌ها در روزهاي اول جنگ، امام به من گفتند: «ما چند تا تفنگ داريم؟ اين را تحقيق كنيد!» فوري همه فرمانده‌هان نظامي را جمع كردم و دستور امام را گفتم. آن‌ها هم اطاعت امر كردند. يك آمار و عددي از همه جا جمع شد و به من گفتند كه من از تعداد تفنگ‌ها خنده‌ام گرفت. خدمت امام رفتم و گزارش دادم. ايشان يك تاملي كردند و با يك لحن بسيار خاطر جمعي گفتند: «خيلي بيش از اين‌هاست. بدانيد كه اسلحه و مهاماتي كه در كشور تعبيه شده خيلي بيشتر از اين حرف‌هاست. برويد و بگرديد و پيدا كنيد.» همان‌طور بود که ایشان فرموده بود. بعدها مهماتي را در داخل كشور كشف كرديم كه حتي فرماند‌هان ارتش نيز از آن‌ خبر نداشتند. راوی : رهبر معظم @defae_moghadas #خاطرات_امام
⚜🔅⚜ 🔅⚜ ⚜ چــــراغ از خنده ات گيرم كه راهِ صبح بگشايم ..
🔹رهبرانقلاب: والله آمریکا از ما میترسد، من قسم جلاله خوردم که باور کنید 🔹‌رهبرانقلاب درکنار پهپادRQ_170 #سیزده_آبان_روز_استکبارستیزی @defae_moghadas
🍂 🔻 یک نکته رویارویی نظامی ایران در دو جناح: آمریکا و عراق هاوارد تیچر از مقامات پنتاگون می گوید: رابطه ما با عراق فقط یک تبادل اطلاعات معمولی نبود.ما به عراق هر چه که لازم داشت تا از ایران شکست نخورد دادیم. ما تمام آسیب پذیری هایشان در خطوط دفاعی را تشخیص دادیم و مطلعشان کردیم. می دانستیم اگر این کار را نمی کردیم نیروهای رزمنده ایرانی تا بغداد پیش می رفت. زمین شلمچه پرمانع ترین منطقه در مناطق جنگی در بین دو کشور بود اما دژ اسطوره ای عراقی ها در کربلای 5 فرو ریخت و کمک های خارجی هم نتوانست امنیت صدام را تامین کند. @defae_moghadas 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حماسه جنوب،خاطرات
🍃💠🍃💠🍃💠🍃💠🍃💠🍃 خاطرات رزمنده اندیمشکی پرویز پورحسینی ( عملیات کربلای 4 ) 🔻 قسمت هشتم حدود ساعت ۲
🍃💠🍃💠🍃💠🍃💠🍃💠🍃 خاطرات رزمنده اندیمشکی پرویز پور حسینی ( عملیات کربلای 4) 🔻قسمت نهم بعد از نماز مغرب و راز و نیاز با خدا ، بچه های دسته ( ۱ ) دور هم جمع شدند ... آن چنان با هم شوخی👤😂👤 می کردند و می خندیدند انگار نه انگار تا ساعتی دیگر در آن طرف چه چیزی انتظارشان را می کشد !😥 فرمانده گروهان برادر محمدی گفت : بچه ها می خوام وصیت 📝بنویسم ! بچه ها با خنده گفتند : بنویس ببینیم چی می نویسی ؟ او خودکار و کاغذی درآورد و شروع به نوشتن کرد : بسم الله الرحمن الرحیم سلام پدر عزیزم ........ برادر جان محمدی هنوز دو خطی ننوشته بود که بچه ها شروع به سر به سر گذاشتن او کردند . 😍😂 فرمانده گفت : حالا نمی ذارید وصیت بنویسم ولی بدانید تا چند ساعت دیگر شهید می شم ! یکی از بچه ها گفت : بابا شهادت همین طوری نصیب کسی نمی شود ... به همین خیال !😉 بچه ها به این سوال و جوابها می خندیدند و خوش بودند . ساعت ۸شب بود که به ما گفتند : لباسهای غواصی خود را بپوشید . در حین تعویض لباس هایم ، دوست صمیمی ام کیخواه را دیدم . دست در گردن هم شدیم و با گریه گفتم : اگر رفتی ما را هم فراموش نکن !😭😘 او در حالی که به شدت گریه می کرد با سر به من جواب مثبت داد . 🔴 ادامه دارد ⏪ ______/\______ حماسه جنوب، خاطرات @defae_moghadas 🍃💠🍃💠🍃💠🍃💠🍃💠🍃