حماسه جنوب،شهدا🚩
🌱🔰🌱🔰🌱🔰🌱
#خاطرات_شهدا_و_رزمندگان_جنگ_تحمیلی
خاطرهای از شهید حسنعلی احمدپور
روزهای اول ماه مبارک رمضان بود، من هم از جمع گردان همیشه پیروز مسلمابنعقیل از لشکر ویژه ۲۵ کربلا بودم، تازه چند صباحی بود شلمچه، خط تحویل گرفته بودیم، بچههای بابل، گرگان و بهشهر زیاد بودیم، فرمانده گردان حاج تقی ایزد بود، همیشه تو سنگر از شجاعتهای حاج تقی و سردار شهید سیدعلی دوامی میگفتیم و افتخار میکردیم.دنیا، دنیای دیگری بود.
سیدعلی از گشت آمده بود، وقت رفتن به یکی از بچهها سپرده بود که موقع برگشت هوایش را داشته باشد، خیلی راحت برخورد میکرد، اما در شلمچه حتی اگر برای چند ثانیه سرت را از خاکریز بالا میگرفتی خطرناک بود، وقتی برگشت تو سنگر نگهبانی با چند تا از دوستان و رزمندهها گرم صحبت شد تا اذان شود و نماز اول وقت رو بخواند، روی گونیهای سنگر نشسته بود که یکی از بچهها گفت: «سید! ببخشید خطرناک است». اما سید گفت: «شما سرتان را بیارید پایین، من الان چیزیم نمیشود». همه تعجب کردند، سید گفت: «من ۲۱ رمضان به دنیا آمدم و ۲۱ رمضان هم شهید میشوم. راست میگفت، ۲۱ رمضان بر اثر جراحات خمپاره ۶۰ به شهادت رسید.
تو سنگر بودیم، شهید مصطفی کلاهدوز سراسیمه آمد، بچهها دعا کنید، سیدعلی مجروح شده، واقعاً چه سِرّی را سیدعلی میدانست؟ سیدعلی مگر چه کسی بود؟ به چه درجهای رسید که حتی تاریخ شهادتش را میدانست، اما قبل شهادت به خودش نگفت حالا زوده! باشه کمی پیرتر بشوم و ماند و جاودان شد،ای کاش کمی بیشتر حواسمان بود. یادباد خاطرات همه شهدای لشکر ویژه ۲۵ کربلا و شهدای گردان مسلم که تا آخرین روزهای جنگ حماسهها آفریدند و جزیره مجنون را برای همیشه باخونشان رنگین کردند.
#برای_شادی_روح_امام_شهدا_وشهدا_صلوات
#حماسه_جنوب_شهدا
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣
#شهیدانه
۳۴ روز آماده باش حتی در روزهای استراحت؟
۳۴ شب غسل شهادت تو اون سرمای طاقت فرسای سوریه؟
اینهمه تلاش و عزم راسخ من رو یاد جمله ی شهید بیضایی میندازه که گفت:
« من یک چیز را خوب فهمیدم خداوند شهادت را به آدم های پرتلاش و سختکوش می دهد»
یک چیزی که در آقا علیرضا موج میزد بحث اخلاصش در کارها بود و همین باعث شد حضرت زینب(س) اون رو بخره و برای همیشه مهمون خودش کنه.
راوی: دوست شهید
دوست دارم شبیه تو شوم
شبیه کلمهای که #خدا دوست دارد «شهید»...ꨄ🕊️
📸شهید مدافع حرم
#علیرضا_حاجیوند_قیاسی
#دزفول
🚩شهدای مدافع حرم خوزستان
🆔 @basijiyanegomnam
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
6.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴 شهادت مظلومانه امام حسن عسگری (ع) به پیشگاه امام زمان (عج) و شیعیان آن حضرت تسلیت باد.
✾•┈••✦🕊✦••┈•✾
❣#خاطرات_فرماندهان
5⃣ خاطرات حضور
به روایت مقام معظم رهبری
•••
🔹سوسنگرد
روز جمعه ۲۳ آبان ۱۳۵۹ مصادف با دهه محرم در تهران جلسه شورای عالی دفاع داشتیم. قبل از آنکه بروم جلسه از ستاد، سرهنگ سلیمی با من تماس گرفت.
سرهنگ سلیمی، رئیس ستاد جنگهای نامنظم بود و چمران فرمانده این ستاد. ایشان با اضطراب تماس گرفت که سوسنگرد به شدت در فشار و آتش فراوان است و بچهها استمداد میکنند، کاری هم که قرار بود انجام بگیرد، نگرفته است.
با لشکر ۹۲ و سرهنگی که فرمانده لشکر بود توافق کرده بودیم حرکتی انجام بگیرد و به کمک بچهها بروند، اما هیچ مقدماتی برای آن فراهم نشده بود. اندکی بعد جلسه شورا تشکیل شد بنی صدر سه ربع، نیم ساعتی دیر آمد .
وقتی وارد جلسه شد متوجه شدیم از جریان مطلع است و در اتاق دیگری با فرماندهان نظامی مسئله سوسنگرد را بررسی میکردند.
تاکید کردیم باید زودتر به داد بچهها برسیم.
میدانستم چه بچههای خوبی هم هستند .
در جلسه شورای دفاع مطرح کردم که اگر
شهر را بگیرند این بچهها شهید خواهند شد.
خسارت شهادت بچهها از خسارت گرفتن شهر بیشتر است. چون ما شهر را دوباره پس خواهیم گرفت اما بچهها را بدست نمیآوریم. بنیصدر گفت من دنبال این قضیه هستم و ما هم زودتر جلسه را تعطیل کردیم که بنی صدر برود دنبال این کار و من دیگر خاطرم جمع شد.
•••
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣
❣#خاطرات_فرماندهان
5⃣ خاطرات حضور
به روایت مقام معظم رهبری
•••
🔹چمران
حدود ساعت یک به اهواز برگشتم. میخواستم بیایم تهران. اهواز که رسیدم خبردادند که چمران مجروح شده ، خیلی نگران شدم. چمران را آوردند .
قضیه از این قرار بود که چمران و دو محافظش مشغول جنگیدن بودند که تنها میمانند و عراقیها آنها را به رگبار میبندند.
چمران بعدا گفت که من آنروز مثل ماهی بودم، در جنگ انفرادی قوی بود. یکی از محافظان جای امنی پیدا کرده بود که رگبارها به او نخورد اما یکی از محافظانش به نام اکبر جایی پیدا نکرده بود و شهید شده بود. پای چمران هم زخمی شده بود.
همان لحظه کامیون عراقی از آنجا رد میشود و چمران هم میبیند که چیز خوبی است و کامیون را به رگبار میبندد.
راننده عراقی تیر میخورد و چمران به کمک محافظش وارد کامیون میشود و میافتد عقب کامیون. چمران مجروح را با یک کامیون عراقی از جنگ میآورند اهواز. ساعت ۲ بود که رفتم بیمارستان. دیدم که حالش خوب است اما جراحت رانش نسبتا کاری است و ۴۰-۳۰ روزی هم او را انداخت. او را از اتاق عمل بیرون آوردند و تمام سفارشاش این بود که نگذارید حمله از دور بیافتد و هی به من و سرهنگ سلیمی التماس میکرد که نگذارید حمله از دور بیافتد. همینطور هم بود و ساعت ۲:۳۰ بچه ها پیروز و مظفر وارد سوسنگرد شدند.
•••
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣
#آغاز_امامت_حضرت_صاحب
اعجاز رسالتت مبارک باشد
ایام عنایتت مبارک باشد
در عرش خدا فرشتگان میگویند
آغاز امامتت مبارک باشد...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهید_یعنی...
ڪوچه ے خلوتے را میخواهم
بی انتها،براے رفتن
بے واژه،براے سرودن
و آسمانے براے
پـرواز ڪردن
عاشقانہ اوج گرفتن
رها شدن...