🌹➰
#بسم_رب_الشهدا_الصدقین
🔹نام و نام خانوادگی : عبدالساده (صادق) مقدمیان
💢نام پدر: عبدالحسین
🔹تاریخ تولد: ۱۳۴۵/۱/۱
💢محل تولد: اهواز
🔹تاریخ شهادت: ۱۳۶۵/۶/۱
💢محل شهادت: شرهانی
🌹➰
@defae_moghadas2
🌹➰
#زندگینامه 👇
🔹شهید صادق مقدمیان درسال ۱۳۴۵ در منطقه محروم حصیرآباد اهواز به دنیا آمد. وی ازکودکی، همیشه آرام ودارای اخلاق بسیار جذاب بود به گونه ای که مورد علاقه و توجه همه خانواده وبستگان وهمسایگان بود .
🔹 شهید صادق مقدمیان علاوه بر تحصیل ، علاقه زیادی به مجالس عزاداری سید الشهدا داشت ودر اکثر روزها دراین مراسم شرکت میکرد. دوران تحصیل ابتدایی خود را در مدرسه ایران واقع د ر حصیر آباد گذراند و همچنین دوران راهنمایی ودبیرستان رادر مدرسه ابوذر سپری کرد .
🔹 وی همزمان با تحصیل به عضویت بسیج پایگاه شهید پژوهنده ناحیه سه بسیج شهری درآمد ودر چندین نوبت به جبهه اعزام گردید تا درسال ۱۳۶۵ که جزء نیروهای اطلاعات عملیات قرارگاه کربلا بود .
🔹 یک روز به همراه شهید سیروس سرشار کمایی جهت شناسایی به دل دشمن رفته بودند که پس از رجعت مورد شناسایی نیروهای بعثی قرار گرفته وپس از پرتاب و اصابت گلوله خمپاره به آنها ، در تاریخ ۱/۶/۶۵ به درجه شهادت نایل شدند .
انشاالله خداوند روح تمامی شهدا را با شهیدای کربلا محشور بگرداند .🙏
حماسه جنوب - شهدا
🌹➰
@defae_moghadas2
🔻➰
#بسـم_رب_الشهدا
💠فرازی از وصیت نامه
شهید صادق مقدمیان
شهرستان اهواز
🔹ما باید نگذاریم که این ابرقدرتها ، واسطه های داخلی آنها به این انقلاب ضرر و زیان برسانند . اگر چه همه رابکشند ماباید تا آخرین قطره ی خونمان رابه پای این نهال انقلاب بریزیم وآن را آبیاری کرده و رشدش بدهیم .
💐برای شادی روح امام شهدا و شهدا صلوات 🙏
حماسه جنوب - شهدا
🔻➰
@defae_moghadas2
مرغ دل #عاشق
در این دنیا جزبہ سوے
وادے #عشاق پر نمےزند؛
واگر #عاشق دیوانہ
جز درحریم #عاشقان پرواز نکند
چہ کند؟ شفاے #بیماردلان
جز باعطر #شہادت
مشفاء نمےیابد...
#شبتون_شهدایی
🍂
عروس بهشتی؛ خاطره ای
از فرمانده شهید ابوالقاسم دهدارپور
یک هفته قبل از شهادتش بود که برای مرخصی به بهبهان آمد. صبح زود بود که به خانه رسید و از من خواست تا بروم دنبال نامزدش و او را به خانه بیاورم. گفتم : داداش، این اول صبحی خوبیت نداره برم در خونشون. راضی نمی شد. با اصرار او دنبال نامزدش رفتم و او را به خانه آوردم.
با هم دیگه رفتن توی اتاق. دقایقی نگذشته بود که خانمش از اتاق بیرون زد. ناراحت بود. گفتم: چی شده؟ چرا ناراحتی؟ گفت: می دونی ابوالقاسم بهم چی میگه؟! میگه این آخرین باریه که منو می بینی، این بار که به جبهه برم شهید می شم. اگه می خوای عقدمون رو بهم بزنیم تا تو آزاد باشی، اگر هم قصد جدا شدن از منو نداری و می خوای پام بمونی می شی عروس بهشتی ام. به هر حال تصمیم با خودته. می خوام حقی گردنم نباشه. من می رم جبهه و چهل روز دیگه بر می گردم.
ابوالقاسم رفت جبهه و در 19 دیماه 1365 در عملیـات کربلای پنج توی جاده ی شهید صــفوی شیمیایی شد. او را برای درمان به تهران اعزام کردند و چند روز بعد، در 26 دیماه در بیمارستان نجیمه تهران بر اثر جراحات ناشی از مواد شیمیایی به شهادت رسید. از رفتنش به جبهه چهل روز می گذشت و درست روز چهلم بود که پیکر مطهرش به شهر آمد و روی دستان مردم تشییع و به خاک سپرده شد.
خانمش هم که حاضر به جدایی از او نشده بود، ماند؛ به امید اینکه بشود عـروس بهشـتی ابوالقاسم. دو سال بعد از شهـادت ابوالقاسم بود که او نیز دار فانی را وداع گفت و به شوهر شهیدش پیوست.
درست یک هفته قبل از مرگش، خواب ابوالقاسم را دیده بود که با یک چادر رنگی آمده بود دنبالش و به او گفته بود: «این چادر را سرت کن که می خواهم تو را ببرم پیش خودم.»
راوی:خواهر شهید
پاسدار شهید ابوالقاسم دهدارپـور
فرمانده گروهان علی اکبر (گردان فجر)
تولد: 25 آذر 1343 بهبهان
شهادت: 26 دی 1365 بیمارستان نجیمه تهران
@defae_moghadas2
🍂