✍ وصیت_نامه_خاص_یک_شهید
#شهدا دیگه به یه بوق راضی شدن
« از_یاد_رفته_ها.. »
شهید_به_یادم_باش
از منطقه که برمی گشتیم ، معمولاً هر بار منزل یکی از دوستان دور هم جمع می شدیم..
خیلی از بچه ها بودند #شهید_پوررکنی ، #شهید_نجف_آبادی و خیلی های دیگر...
در این بین #محمود آرام سرش را بالا آورد و گفت : «بچه ها ! من این بار که بروم دیگر بر نمی گردم» . این حرف را که گفت ، باز هم #شوخی کردن بچه ها گل کرد.
اما محمود خیلی جدّی دوباره گفت : « بچه ها ! حرفی دارم ! می بینید امروز چقدر با هم دوست و صمیمی هستید؟
سعی کنید همیشه این دوستی و صمیمیت را حفظ کنید.» می دانم این بار که رفتم دیگر برنمی گردم . اما می خواهم بگویم
بعد از #شهادتم شما هفته اول و #دوم بر مزارم می آیید و دیگر پیدایتان نمی شود تا #چهلم....
بعد از آن هم می روید و تا #سالگرد_شهادتم دیگر سراغی از من نمی گیرید و بعد از #سالگرد هم دیگر مرا فراموش می کنید...
#محمود نفس عمیقی کشید و گفت : «تمام اینها را می بخشم...اما
سفارشی دارم ؛ وقتی آن روز فرا رسید و شما از یاد بردید که حوالی #شهید_آباد هم رفیقی دارید...
هر وقت خواستید از جاده روبروی گلزار رد شوید و بروید کت برای شنا ، از همان جا و از توی ماشین دستی بلند کنید و برایم فقط یک بوق بزنید همین
من آن بوق را بجای #فاتحه از شما قبول می کنم. »
سردار رشید اسلام بسیجی شهید #محمود_شهیان_زاده (صدیقی) در اسفند ۶۳ و در جریان عملیات بدر بال در بال ملائک گشود. این شهید عزیز در گلزارِ شهید آباد دزفول به خاک سپرده شد
شادےروح شهدا صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
@defae_moghadas2
❣