eitaa logo
حماسه جنوب،شهدا🚩
1.5هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
1.5هزار ویدیو
28 فایل
اینجا سرزمین دل است سرزمینی به بزرگی تاریخ از یاسر و سمیه تا دفاع مقدس و تا آخرین شهد عشق گر خواهان درک آنی......... لحظه‌ای با ما بنشین و جرعه ای سرکش ادمین: @Jahanimoghadam
مشاهده در ایتا
دانلود
حماسه جنوب،شهدا🚩
🍃🌸 #پاسدار_شهید_محمدرضا_ملایی_زمانی🕊🌹 شهادت: 16/10/1359 #کربلای هویزه @defae_moghadas2
🍃🌸 ❣ دفاع از انقلاب و ارزش ها یک واقعیت انکار ناپذیر است. انجام تکالیف شرعی بر هر چیز دیگری مقدم است. یکی از بالاترین امر به معروف ها و نهی از منکرها، دعوت به است. حجاب، میراث حضرت زهرا (س) است و حفظ آن است. 🕊🌹 @defae_moghadas2
حماسه جنوب،شهدا🚩
🍃🌸 #شهید_عزیز_دشت_بزرگ🕊🌹 15 ساله شهادت : #کربلای_4 @defae_moghadas2
🍃🌸 ❣ با الگو قرار دادن اخلاق و رفتار (سلام الله علیها) زناني نمونه در جامعة خود باشيد ، و به ديگر زنان دنيا بفهمانيد كه ارزنده ترين زينت زن حفظ است ، و در ساية حفظ حجاب و پاكدامني، كسب ايمان و تقوي و محافظت عفت و عصمت ، زن ميتواند به عالي ترين درجات انساني و اسلامي نائل آيد. 🕊🌹 🏴 ❣ @defae_moghadas2
🍃🌸 ✍همیشه بفکر #امام و پشتیبان #ولایت_فقیه باشید ، و قدر #انقلاب را بدانید که این انقلاب نوری است که از تاریکی محض تابیده ، و قرآن ، تاریکی را محو گردانید و خود را نشان داد . و خواهران مهربانم!! همیشه بیاد زهرا(س) باشید و مثل حضرت زهرا ( سلام الله علیها ) رفتار کنید و همیشه با #حجاب بیرون بیائید. #شهید_شهرام_صفایی🕊🌹 شهادت 17 سالگی #کربلای5 @defae_moghadas2
🔹🌸🍃 🍃🌸🔹 زینب اولین نفر از خانواده‌اش بود که با حجاب شد. اولین نفر بود که چادر رو انتخاب کرد. و همین چادرش باعث کینه‌ی دشمن شد ؛ منافقین تو یه کوچه‌ بعد از نماز مغرب و عشا آنقدر گره‌ی روسریش رو کشیدند تا به شهادت رسید درحالیکه فقط ۱۴ سال سن داشت. 🌹 🌷
🔹🌸🍃 🍃🌸🔹 🌹 اگر می‌دانستم با مرگ من یک دختر در دامان می‌رود حاضر بودم هزاران بار بمیـــــرم تا هزاران دختــر در دامان حجاب بروند. 🌷
🔹🌸🍃 🍃🌸🔹 ✍ مبارزی خستگی‌ناپذیر بود و هیچ وقت خسته نمیشد. ارتباط خیلی خوبی با جوانان داشت. میگفت با رفتار و کردارتان جوانان را به خود جذب کنید و آنها را به و تشویق کنید ایشان بسیار باایمان و بااخلاق بود. 🌹 🌷
🔻راوی همسر شهید مدافع حرم : حسین نسبت به بچه ها خیلی خیلی حساس بود و دوست داشت که آنها با تربیت اسلامی بزرگ کند. نسبت به و رعایت آن حساسیت خاصی داشت وهمیشه به من تاکید میکرد که نسبت به حجاب دخترم دقت کنم. بطوریکه که هر وقت با من تماس میگرفت از اخلاق و رفتار دخترمان میپرسید. حسین اهل بیت بود وهمیشه آرزوی شهادت داشت. آخرین دیدارش را به خوبی بیاد دارم صورتش نورانی بود و لبخند زیبایی بر لب داشت با مهربانی به من نگاه کرد وگفت ناراحت نباش وقتی برگشتم حتما با هم به زیارت حضرت زینب می رویم. وقتی اسم حضرت زینب آمد نمیدانم چرا تمام بدنم لرزید اگرچه از اینکه به زیارتش بروم سرا پا شوق و ذوق شده بودم اما علت این لرزش را نمیفهمیدم. (اگرچه قسمت من نبود که در کنارش به زیارت بروم) میخواست برود که دوباره مکثی کرد و رو به من گفت: حلالم کن، اگر به تو زحمتی دادم، یا اگر اذیت شدی برایم دعا کن که لیاقت شهادت را داشته باشم. اگرچه از این جملات هراسان شدم، اما به روی خود نیاوردم وبا لبخند گفتم: حلال... بهم گفت که اگر برگشتم حتما ما را به زیارت میبرد ولی قسمت نشد با همدیگه به زیارت آن حضرت برویم.