🍂 زمینخواری رضاشاه ۵
زهرا سعیدی
┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄
🔸 بعد از سال ۱۳۲۷ شاه خود نیز به یکی از زمینداران بزرگ تبدیل شد. او تصاحب زمینها را به روشهای مختلفی انجام میداد. بنیاد پهلوی یکی از این روشها یا سازوکارها بود. این بنیاد از طریق ابزار قدرت، زمینی را با تمسک به قانون تملک اراضی به قیمت بسیار ارزان میخرید و آن را به قیمت سرسامآوری میفروخت. به همین علت مردم معتقد بودند: «قانون مبارزه با زمینخواری نه برای ممانعت از عواید بیرویه زمینخواری، بلکه به منظور ربودن این منافع از چنگ طبقه متوسط و رساندن آن به اعضای خاندان پهلوی و مقامات عالیرتبه دولت وضع شده است».
البته زمینخواری فقط مختص محمدرضا پهلوی نبود، بلکه اعضای خاندان پهلوی نیز زمینهای زیادی را به بهانههای مختلف به نام خود ثبت کردند.
اشرف یکی از این افراد بود که با اعتراف به سودجویی کلان خود از طریق زمینخواری مینویسد: «در این فضای اقتصادی بازار مستغلات نیز رونق گرفت و قیمت زمین گاه چند صد برابر ترقی کرد. مثل بسیاری دیگر از ایرانیان من نیز توانستم از طریق چند معامله ملکی از جمله یک پروژه خانهسازی به مقیاس هزار ویلا بر ثروت شخصی خود بیفزایم».
◇ نشر همگانی در راستای جهاد تبیین◇
┄┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄
ادامه دارد
#روشنگری
#فساد_دربار
#رضا_شاه
@defae_moghadas 👈لینک عضویت
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 فسادجنسی محمدرضاپهلوی
و انتخاب زیباترین زنان و دختران برای شاه و علم به روایت:
۱: اسدالله علم وزیر دربار پهلوی
۲: دکتر احسان نراقی مشاور فرح پهلوی
◇ نشر همگانی در راستای جهاد تبیین◇
┄┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄
#روشنگری
#فساد_دربار
#رضا_شاه
@defae_moghadas 👈لینک عضویت
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
🍂 خورشید مجنون ۲۸
حاج عباس هواشمی
•┈••✾❀🔹❀✾••┈•
همان روز (دیدار با خانواده شهید هاشمی) مطلع شدم بهنام شهبازی که جزء مفقودان بود پیدا شده است. خیلی خوشحال شدم. ابتدا فکر کردم بهنام خبری از علی هاشمی به ما میدهد، اما بهنام خبری خوشحال کننده برای ما نداشت. او گفت: «در لحظه ای که هلی کوپترها در محوطه قرارگاه فرود آمدند، هر کدام از مسیری جداگانه از قرارگاه دور شدیم و از سرنوشت یکدیگر اطلاعی نداریم. در این چند روز خودم را از کنار جاده به نیروهای خودی رساندم.»
یکی دو روز بعد محمد درخور هم پیدا شد. او هم مانند بهنام شهبازی خود را از کنار جاده به نیروهای خودی رسانده بود. محمد درخور خیلی ضعیف شده بود. می گفت: «از سرنوشت دیگران اطلاعی ندارم. دو سه روز پیش می دیدم که یک هلیکوپتر خودی در منطقه پرواز میکند، اما نمیدانستم باید چه کار کنم. چون لابه لای نیزار بودم، هلی کوپتر مرا ندید.» هلی کوپتری که محمد درخور میگفت همان هلیکوپتری بود که ما قصد داشتیم با آن به قرارگاه برویم، اما نشد. پس از چند روز منطقه ما تا اندازه ای شکل گرفت و تقریباً هرجا که لازم بود خط تشکیل دادیم. در چپ و راست ما یعنی در منطقه چزابه که شمال هور بود و منطقه طلائیه و کوشک که جنوب هور محسوب میشد نیروهای ارتش مستقر شده بودند. ما همچنان به دنبال مفقودان بودیم. پس از چند روز، از آنجا که عراقی ها در چند نقطه جاده همت را شکافته بودند، آب غرب جاده به شرق جاده منتقل شد و کل این منطقه که سالها بود خشک شده بود، دوباره به زیر آب رفت. دیگر نمی شد در شرق جاده همت به صورت پیاده تردد کرد. این آب گرفتگی قابل قایق رانی نبود، اما با بلم میشد در بعضی جاها، به خصوص در کنار جاده شهید همت رفت و آمد کرد. یک شب تصمیم گرفتم با بلم به قرارگاه نزدیک شوم. اول شب دو بلم آماده شد. در هر بلم سه نفر سوار شدیم. کلا نیروهای بومی با چاسب کروشات، یکی از بومیان در یک بلم بودم. آن شب به فاصله کمی از جاده شهید همت به طرف قرارگاه رفتیم و تا مقر بهداری هم رسیدیم، اما به دلیل اینکه حدوداً نیمه ماه بود و نور ماه همه جا را روشن کرده بود و از آنجا که نیزار این منطقه سال ها بود خشک شده بود و استتار نداشتیم و بلم ها در یک فضای باز شبیه به یک برکه بزرگ راه میرفتند و نیروهای عراقی نیز روی پد بهداری مستقر بودند، نمی شد وارد آنجا بشویم.
•┈••✾❀🏵❀✾••┈•
ادامه دارد
از کتاب قرارگاه سری نصرت
#قرارگاه_نصرت #شهید_هاشمی
@defae_moghadas
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
🍂 حرمت محرم
علیرضا دودانگه
▪️ما از دستور تبعیت نمی کنیم!
🔸 ماه محرم بود، با توجه به اینکه عزاداری برای حضرت امام حسین(ع) ممنوع بود بناچار با رعایت سکوت به نشانه حزن و غم عزاداری می کردیم. هیچ کس با نفر بغل دستی خود صحبت نمی کرد. در قسمت ما تجمع بیشتر از دونفر ممنوع بود اگه کسی میخواست با کسی حرف بزند باید در ردیف هم می نشستند و آرام صحبت میکردند نه در مقابل هم ولی اکنون که همه سکوت کرده بودیم گویا نگهبانها حساس شدند.
شب یکی از افسران اردوگاه که یک پایش هم می لنگید پشت پنجره آمد، داخل آسایشگاه را نگاه کرد دید همه بیدار هستند. نشسته اند ولی سکوت محض است و کسی باکسی صحبت نمی کند! گفت هرکس ترانه بلد هست بیاد بخواند و آنهایی که رقص بلد هستند بیان برقصند!
هیچ کس بلند نشد افسر ناراحت شد و گفت اگه از دستور تمرد کنید همه را تنبیه میکنم! بچه ها گفتند الان ماه محرم هست. ایام حزن و اندوه و عزا است. گفت: شما اسیر هستید و ما هرچه گفتیم شما باید انجام بدهید.
ما جواب رد دادیم و گفتیم در این مورد ما از دستورات شما تبعیت نمی کنیم!.
ایشان رفت و به دستور ایشان از فرداش به مدت ۱۰ روز هوا خوری برای ما ممنوع شد. هر اسایشگاه را برای سرویس بهداشتی فقط یک ربع اجازه میدادند و جیره غذایی را هم نصف کردند و آن را به آسایشگاهی که اطاعت از دستور کردند دادند.
🔹 آزاده تکریت ۱۱
─┅═༅𖣔○𖣔༅═┅─
#خاطرات_کوتاه
#خاطرات_آزادگان
@defae_moghadas 👈لینک عضویت
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
ای شب یخ زده دلسوخته ام می دانی.mp3
13.43M
🔸مثنوی
"دلسوخته"
ای شب یخ زده دلسوخته ام می دانی
سوز نی های نیستان مرا می خوانی
🔹 با نوای
حاج صادق آهنگران
🔸شاعر: سیمین دخت وحیدی
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
#نواهای_صوتی_ماندگار
#نواهای_صوتی
#مثنوی
کانال حماسه جنوب
@defae_moghadas
🍂