بعضےها را هر چقدر بِخـ🌹ـوانے
خَسـ🥀ـتہ نمے شوی!
بعضےها را هر چقدر گوش دهے
عادت نمےشوند!
بعضےها هرچہ تِڪـ🕊ـرار شوند
باز بِڪـ🌷ـرَند و دست نخورده!
#مخلصیم_سردار
#ما_ملت_امام_حسینیم
سلام صبحتون حسینی
سلام صبحت بخیر علمدارم
🕊@ghasemiun.🏴
42.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 شعرخوانی سردار سلیمانی از حضرت علی اکبر قبل از عزیمت شهید بدرالدین به میدان نبرد#کیفیت_بالا
سردار شهیدم
چگونه روضه علی اکبر رااززبانت بشنویم
وچطور نیروهایت رابه میدان میفرستی ونوحه علی اکبر رامیخواندی
شهیدم ماراهم دریاب، که بدجوری دلمان تنگ نگاهت شده
شهدا را در این شبهای معنوی یادکنیم باذکر صلوات
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
🌷امضای امام رضا🌷
✨...مهدی توی وصیت نامه اش نوشته بود: رسیدن به سن 30 سال، بعد از علی اکبر (ع) برایم ننگ است....
✨ مادرش می گفت:👇
آخرین بار که از سوریه برگشت ایران، با هم رفتیم مشهد. بعد از زیارت دیدم مهدی کنار سقا خونه ایستاده و می خنده. ازش پرسیدم: چیه مادر؟ چرا می خندی؟ ...😇
✨گفت: مادر! امضای شهادتم رو از امام رضا (ع) 💕گرفتم...
✨بهش گفتم: اگه تو شهید بشی من دیگه کسی رو ندارم. مهدی دستش رو به سمت آسمون بلند کرد و گفت: مادر خدا هست...
کتاب_شهد ا_و_اهل_بیت #ناصر_کاوه
خاطره ای از زندگی شهید مهدی صابری
🕊@ghasemiun.🏴
دل کندن سخت است
اما خونِ تو رنگینتر از
«علی اکبر حسیــن» نیست
دلم را از تو ، برای حسیــن
و آقازادهٔ حسیــن(ع) کندَم
علی اکبرهای روحالله 👈 یادتان بخیر
🕊@ghasemiun.🏴
همه هستی ام تویی حسین....🖤
سلام ما بہ
حسین و
بہ پارهے جگرش
ڪه پاره شد جگرش ،
از شهادٺ پسرش
بہ خُلق و خو ،
علے آیینہے پیمبر بود
صدف علے
و بہ فضل و ادب ،
علے گهرش
#سلام_اےآفتاب_سرخ_عاشورا💔
#یا_علے_اڪبر_ع🥀
🕊@ghasemiun.🏴
✅ #شهادت_حضرت_علی_اکبر (ع)-#تفصیلی
🔹به گفته ابو الفرج «1» و دیگران: على اكبر علیه السّلام نخستین فرد از بنى هاشم بود كه پس از شهادت یاران حسین علیه السّلام به شهادت رسید. او زمانى كه به تنهایى پدر نگریست،
🔸در حالى كه سوار بر ذو الجناح بود، نزد پدر شرفیاب شد و از او اجازه میدان خواست- على اكبر از همه مردم زیباتر و از اخلاقى برجسته برخوردار بود- اشك از چشمان پدر جارى شد و سكوت كرد و سپس فرمود:
▪️«اللهم اشهد أنّه قد برز الیهم غلام أشبه الناس خلقا و خلقا و منطقا برسولك و كنّا اذا اشتقنا إلى نبیّك نظرنا إلیه».
🔹«خدایا! گواه باش! جوانى به نبرد با آنان میرود كه از حیث اخلاق و شمایل و گفتار، شبیهترین فرد به پیامبر تو است. ما هرگاه تشنه دیدار پیامبرت مىشدیم، به چهره على اكبر مینگریستیم».
🔹سپس امام علیه السّلام با صداى بلند فرمود: «یا بن سعد! قطع اللّه رحمك كما قطعت رحمی و لم تحفظنى فى رسول اللّه».
🔸«اى ابن سعد! خدا پیوند خویشاوندى ات را قطع كند كه پیوند خویشاوندى مرا بریدى و حرمت خویشاوندى ام با رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم را زیر پا نهادى».
🔸به مجرّد این كه على اكبر علیه السّلام از پدر اجازه میدان گرفت با خواندن این رجز بر سپاه دشمن تاخت:
▪️أنا علىّ بن الحسین بن علىّ
▪️نحن و بیت اللّه أولى بالنبى
▪️و اللّه لا یحكم فینا ابن الدعیّ
🔹یعنى: من على بن حسین بن علىام. ما و خانه كعبه به پیامبر خدا سزاوارتریم. به خدا سوگند! فرزند فرومایگان نباید بر ما حاكمیّت یابد.
🔸على اكبر علیه السّلام نبرد سختى انجام داد و سپس نزد پدر بازگشت و عرضه داشت:
▪️«یا أبت! العطش قد قتلنى و ثقل الحدید قد أجهدنى».
🔸«پدر! تشنگى، جانم را به لب رسانده و سنگینى اسلحه مرا به زحمت انداخته است».
🔸حسین علیه السّلام در این لحظه میگرید و میفرماید:
▪️«وا غوثاه! أنّى لى الماء، قاتل یا بنیّ قلیلا و اصبر، فما أسرع الملتقى بجدّك محمّد صلّى اللّه علیه و آله و سلّم فیسقیك بكأسه الأوفى شربة لا تظمأ بعدها أبدا».
🔹«از كدامین سو برایت آب آورم، پسرم! اندكى نبرد كن و صبر و شكیبایى نما، لحظاتى دیگر به دیدار جدّت محمّد صلّى اللّه علیه و آله و سلّم نایل خواهى شد و كام تو را آن گونه سیراب خواهد ساخت كه پس از آن هرگز تشنه نگردى».
🔸على اكبر علیه السّلام مانند پدر و جدّ خویش، بر سپاه دشمن یورش برد و مرّة بن منقذ عبدى، با پرتاب تیرى گلوى مبارك وى را هدف قرار داد «2».
🔸ابو الفرج میگوید: حمید بن مسلم ازدى گفت: من ایستاده بودم و مرّة بن منقذ كنارم قرار داشت و على بن حسین از چپ و راست بر سپاه حمله میكرد و آنها را پراكنده میساخت، مرّة گفت: گناه عرب به گردنم، اگر این جوان گذارش به من بیفتد، پدرش را به عزایش مینشانم!
🔹بدو گفتم: این كار را انجام نده، همان كسانى كه وى را در محاصره دارند براى این كار كافى است.
🔸وى گفت: قطعا این كار را خواهم كرد. على اكبر علیه السّلام در حالى كه گروهى از سپاه را عقب میراند، به سمت ما آمد، این فرد با نیزه ضربتى بر قامت استوار اكبر زد و على روى زین اسب خم شد و گردن اسب را بغل گرفت و اسب به اشتباه او را به سمت دشمن برد. آنان وى را به محاصره در آورده و بدن مباركش را با شمشیر قطعه قطعه كردند «3».
🔹قبل از جان دادن صدا زد: سلام بر تو پدر! اكنون جدّم رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم مرا سیراب ساخت و امشب در انتظار تو است، حسین علیه السّلام به سمت میدان شتافت و كارزار سختى آغاز كرد تا به بالین جوانش با پیكر پاره پاره رسید و فرمود:
▪️«قتل اللّه قوما قتلوك یا بنیّ! فما أجرأهم على اللّه و على انتهاك حرمة الرسول».
🔸«فرزندم! خدا بكشد مردم ستمگرى كه تو را كشتند، اینان چقدر بر خدا و هتك حرمت رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم جرى شده اند؟».
🔸سپس اشك از چشمان مباركش جارى گشت و فرمود:
▪️«على الدّنیا بعدك العفا؛ پس از تو اف بر این دنیا!» «4».
🔸ابو مخنف و ابو الفرج از حمید بن مسلم ازدى روایت كرده اند كه گفت: گویى زنى را میبینم با فریاد یا حبیباه! یا بن اخیّاه! اى عزیزم! اى پسر برادرم! از خیمه بیرون آمده است.
✳️پرسیدم: آن زن كیست؟
🔹گفتند: زینب دختر على بن أبی طالب علیه السّلام است. این زن از راه رسید و خود را بر پیكر على اكبر افكند. حسین نزد خواهر آمد و دست او را گرفت و به خیمه برد و خود بازگشت و به جوانان بنى هاشم فرمود:
▪️«احملوا أخاكم؛ برادرتان را به خیمه ببرید».
🔸آنان بدن نازنین على اكبر را حمل كرده و مقابل خیمهاش قرار دادند «5».
🔸على اكبر در زمان شهادت، داراى فرزند نبود.
▪️بأبى أشبه الورى برسول
▪️اللّه نطقا و خلقة و خلیقة
▪️قطعته اعداؤه بسیوف
▪️هى أولى بهم و فیهم خلیقة
▪️لیت شعرى ما یحمل الرهط منه
▪️جسدا أم عظام خیر الخلیقة
#شب_هشتم #محرم
.
#روضه_شب_هشتم_محرم
کسی جز بنی هاشم با حسین(ع) نمانده بود.
علیاکبر (ع) که شبیه ترین مردم از نظر خلق
و خو به رسول الله بود بیرون آمد و از پدرش
اذن میدان گرفت. آن حضرت هم اجازه داد...
آنگاه به او نگریستند؛ نگاه کسی که نا امید
شده است. « ...ثُمَّ نَظَر اِلیهِ نَظَر آئس... »
هوای گرم، حرارت جنب و جوش در میدان،
نبرد سنگین و تشنگی،همه و همه بر علیاکبر
سخت بود، به این جهت از امام با ادب تمام
آب خواست. امّا امام حسین (علیهالسّلام) با
شنیدن این تقاضای علی، گریه کرد و فرمود:
پسرم بر من دشوار است که تقاضایی کنی و
نتوانم آن را بر آورده سازم. امام انگشترشان
را به ایشان دادند و فرمودند: آن را در دهان
بگذار و به سوی دشمن باز گرد، امیدوارم به
زودی به دست جدّت سیراب شوی...
بعد از ضربتی که به فرق سر ایشان زدند؛
دست هایشان به گردن اسب افتاد و خون
سر مبارک ،چشمان اسب را پوشاند و لذا
اسب ،حضرت را به سوی لشکر دشمن برد
و دشمنان، او را با شمشیر هایشان قطعه
قطعه کردند...!
🕊@ghasemiun.🏴
دل زِ قُرصِ قَمَرِ خویش کشیدن سخت است😭
نازها از پسرِ خویش کشیدن سخت است...😭
سَرِ زانو کُمَکَم کرد که پیدات کنم😭
وَر نه کار از کَمَرِ خویش کشیدن سخت است😭
مشکل این است؛ بغل کردنِ تو مشکل شد😭
تکّه ها را به بَرِ خویش کشیدن سخت است😭
خواستی این پدرِ پیر خَضابی بکند😭
خونِ دل را به سَرِ خویش کشیدن سخت است😭
نیزه بیرون بکشم از بدنت می میرم😭
خار را از جگرِ خویش کشیدن سخت است😭
گر چه چشمم به لبِ توست ولی لخته یِ خون
از دهانِ پسرِ خویش کشیدن سخت است😭
تکّه های جگرم هر طرفی ریخته است😭
همه را دور و برِ خویش کشیدن سخت است😭
بِه، که از گردنِ من دفنِ تو برداشته شد😭
دست از بال و پر خویش کشیدن سخت است...😭
#حضرت_علی_اکبر
#شب_هشتم
#در_عزای_حسین🏴
#السلام_علیک_یا_علی_اکبر_ع
جوانان بنی هاشم بیایید
علی را بر در خیمه رسانید
بگویید مادرش لیلا بیاید
تما شای علی اکبر نماید
زمین کربلا در شور و شین
سر اکبر به دامان حسین است
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله_ع
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان_عج
●➼┅═❧═┅┅───┄
... هنگامى كه بر سر مقدس علی اکبر (ع) ضربه زدند و دشمنان با شمشيرهاى خود بدن نازنينش را پاره پاره كردند... امام حسين (ع) با شتاب به بالين جوانش آمد و ايستاد و فرمود: خداوند آن قوم را بكشد كه تو را كشتند، اى پسرم چه بسيار اين مردم بر خدا و دريدن حرمت رسول خدا، گستاخ و بی باك گشته اند؟... و قرنها بعد از واقعه عاشورا جوانی به علی اکبر (ع) اقتدا کرد و توسط لشگر عمر سعد به شهادت رسید... شهید محمد حسین حدادیان در شب شهادت حضرت زهرا (س) در خیابان پاسداران تهران توسط خودروی دراویش داعشی زیر گرفته شد. سپس اسیر شد و ۵۰ گلوله ساچمه ای به بدنش شلیک شد، چشم راستش تخلیه شد و سراسر بدن نحیفش با ضربات ابزارهای شکنجه دست ساز اغتشاش گران مجروح وسرانجام به شهادت رسید...
#کتاب_خاطرات_دردناک #ناصرکاوه
به یاد شهید محمد حسین حدادیان
🕊@ghasemiun.🏴
🔻معالی السبطین جلد یک صفحه ی چهار صد و هشت می¬نویسد:
#امام_حسین علیهالسلام بعد از شهادت #حضرت_علی_اکبر به سوی خیمه ی بانوان آمد، #سکینه سلام الله علیها بیرون آمد: «یا أبا مالی أراک تَنعی نَفسُک وَ تَدیرُ طََرفُک أینَ أخی» پدر، چرا طوری تو را می بینم گویا خبر مرگت را می دهی و چشمانت دارد می گردد، برادرم کجاست؟
امام علیه السلام گریه کرد، فرمود: عزیز دلم، او را کشتند.
سکینه سلام الله علیها فریاد زد: «وا أخا، وا عَلیّا» و می خواست از خیمه بیرون بیاید به طرف میدان برود، امام فرمود: عزیزم، تقوای الهی پیشه کن، صبر کن. عرض کرد: چگونه صبر کنم، کسی که برادرش را کشته اند و پدرش غریب مانده است.
#شب_هشتم #محرم
#حضرت_علی_اکبر علیه السلام
#حضرت_سکینه سلام الله علیها
✅سه ناله و سه صدا
وقتی که #حضرت_علی_اکبر بر زمین قرار گرفت در آن لحظه سه ناله و سه صدا یک دفعه بلند شد :
🔰صدای اوّل : صدای علی اکبر بود لحظات آخر صدا زد : یا اَبَتاه عَلَیکَ مِنّی السلام …
🔰صدای دوّم : صدای #امام_حسین بود ، وقتی در خیمه صدای ناله علی اکبر را شنید بی اختیار ، عزیز فاطمه فرمود یا بُنَیَّ قتلوک .
🔰صدای سوّم : که در آن حال بلند شد صدای #زینب_کبری بود که صدا می زد : وا حبیباه، یااُخیّاه وَ ابنَ اُخیّاه (وای برادرم ، وای پسر برادرم ).
مرحوم حاج #شیخ_جعفر_شوشتری
#شب_هشتم #محرم
#حضرت_علی_اکبر علیه السلام
مداحی آنلاین - دست علی یارت برو علی اکبر - مهدی رعنایی.mp3
3.44M
🔳 #شور #شب_هشتم #محرم
🌴دست علی یارت برو علی اکبر
🌴خدا نگهدارت برو علی اکبر
🎤 #مهدی_رعنایی
👌فوق زیبا
🕊@ghasemiun.🏴
#السلام_علیک_یا_علی_اکبر💔🥀
کربلا دشتِ بلا خوانده و نامیده شده
دلم از داغِ علی(ع) خون شده! رنجیده شده
قامتِ تازه جوانم شده با خاک؛ یکی
جای جایِ بدنش رفته و ساییده شده
#آجرک_الله_یا_بقیة_الله💔
#شب_هشتم #محرم💔🥀
🕊@ghasemiun.🏴
🔹پسرم...
🔻دیدی آخر همه زانو زدنم را دیدند...
🔸جانش از سینه سوی لب آمد...
🔸داشت میمرد که زینب آمد...
😭سایه خواهر من را زن همسایه ندید...
#شب_هشتم #محرم
#حضرت_علی_اکبر علیه السلام
...💔
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین❥
گـر هـــمه عالــم بـرایــت
جان دهند اسراف نیست
#برقتلهکربلالعنت
#پروفایل
🕊@ghasemiun.🏴
.
کــفــراننـعـمـتکـــردمبـبـخـشآقـــا😭
اگـــراذیـتکـــردمبـبـخـشآقـــا😭
بــاهــرکـسیغـیــرازتــوزبــونـم لــال
اگررفــاقــت کــردم بـبـخــشآقــا
نــذار دلــم شــکسـتـه بــشـه...💔
نــذار کــه راه بــسـته بــشـه...💔
.