eitaa logo
محصولات ارگانیک خرید لوازم ارایشی ارایش گیاهی فانتزی عسل طبیعی درمانی گون کوهی ارزان ارگانیک اصل تهران
951 دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
1.3هزار ویدیو
14 فایل
آیدی ثبت سفارش: @taranom_sa . محصولات ارگانیک خرید لوازم ارایشی ارایش گیاهی لاک ریمل رژ لب فانتزی عسل طبیعی درمانی اصل گون کوهی جدید ارزان لوازم ارایش ارایشی آرایش آرایشی گیاهی ارگانیک دخترانه فانتزی کیوت ارزان ارگانیک ارزون کم قیمت معتبر ایرانی خارجی
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ پست همسر شهید بسم الله الرحمن الرحیم . مدت کنار هم بودنمان کوتاه بود. درست مثل خوابی شیرین و دلچسب. عطر حضور تو، زندگی ام را عوض کرد. خیلی ها نمی‌دانند آقا وحید؛ خیلی ها خبر ندارند که من مصادق این بیت شعر هستم: «به خودم آمدم انگار تویی در من بود این کمی بیشتر از دل به کسی بستن بود» . آری من شش دانگ دلم را به نامت کردم، درست همان موقع که فهمیدم تو مرد زندگی من هستی... و این قرارداد نانوشته را تنها تو می‌دانی و خدایمان. همان خدایی که به وجود آورنده‌ی عشق است... . گذشتن از تو سخت‌ترین اتفاق زندگی‌ام بود اما فدای سر حسین(ع) تو فدایی امام حسین شدی، همان کسی که بی اندازه عاشقش بودی، همان کسی که بی‌اندازه عاشقش بودم، تنها این است که مرا آرام می‌کند... . پس چون پروانه دور شمع وجود تو می‌گردم و می‌سوزم تا زمان وصالمان برسد. ؟ (ع) ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🇮🇷@aks_porofaile
گـذر زمــان ، همه‌ چیز ࢪا با خود می‌برد جز نـگاه تــورا . . .♡ 💔 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🇮🇷@aks_porofaile
محصولات ارگانیک خرید لوازم ارایشی ارایش گیاهی فانتزی عسل طبیعی درمانی گون کوهی ارزان ارگانیک اصل تهران
🌱:)‌
°••🍃🌸♥️↻ ° ‌ بعد از اینکه به شهر رسیدند قرارمان هر شب ساعت ده بود تماس می‌گرفت و حدود ده دقیقه باهم صحبت میکردیم‌اما اونقدر با هم حرف داشتیم از ها و که متوجه گذر زمان نمیشدیم و تلفن بدون میشد و دیگر تماس نمی‌گرفت... شب شهادتش طبق قرارمون منتظر تماس‌ بودم اما خبری نشد ساعت چند دقیقه ای از 12 گذشته بود شده بودم از تماسش خواستم بخوابم که تلفن زنگ خورد سر از پا نمی‌شناختم از ... با هم صحبت کردیم اما انگار این دفعه میخواست‌تمام حرفهای اش‌رو بزنه،گفتم:خیلی ... خواهش کردم و گفتم: کاری کن که زودتر برگردی یه مدتی اینجا باش دوباره برو در جوابم گفت: باشه چشم زود برمیگردم برایم تعجب آور بود. چون هربار که میگفتم زود برگرد مخالفت می‌کرد و میگفت: نمیشه که برگردم باید حداقل سه ماه بمونم،دوباره گفتم: حسین جان نکن من گفتم... گفت:منم گفتم گفتم:خوااااهش میکنم زودتر برگرد ای کرد و گفت:باشه برمیگردم حالا یا رو دست مردم،یا رو پای خودم، ولی برمیگردم... . ♥️ (: 🕊 ••• ﴾🍃؎🧡﴿…🌸⇩⇩ @mohasebe
میگــــن دلتنگـــے قشنگـــترین هدیـــ🎁ـه عشقــــ♥️ـه...! حالا من با این هدیه قشنگ تو چیکار کنمــ?😞🖤💔...! 💞🍂 💞🍂 🥀• سرداردلها✨ 🕊@ghasemiun.🏴