🌀گوشواره مرواریدی زیبا و دلبر بساز 😍💫 #ایـده 🔮 #کدبانوی_هنرمند 🖤 @delbarkade

. وقتی به قصد آمیزش کنار یکدیگر آرمیدید، دو دستمال تمیز و پاک در کنار خود قرار دهید، هر کدامتان از دستمال جداگانه استفاده کنید. (پیامبر اکرم(ص)، وسائل الشیعه ص۱۸۸) #حدیث_ناب #حدیث_زناشویی 🖤 @delbarkade .

#ایده_متن برای اینکه همسرتونو راغب کنید زودتر به دیدنتون بیاد، این متن رو واسش بفرستین: جناب آقای مهندس با سلام احتراما، به اطلاع میرساند که وضعیت شارژ قلب فرشته کوچک شما رو به اتمام است، خواهشمند است از طریق بوسه های خود، هرچه سریعتر نسبت به شارژ مجدد قلب این عاشق دل باخته، اقدام فرمایید. باتشکر انجمن عشق و یار 😜 ....بعد اگر آقاتون چندتا بوسه فرستاد، جوابش رو اینجوری بفرستین: 👇👇 " شارژ شما مورد تایید نیست، لطفا مجدد امتحان کنید..." باز چندتا بوسه دیگه اگر فرستاد و شما چون هدفتون دیدار هست، این جواب رو ارسال کنید: 👇👇 ⛔️اخطار.... اخطار.....⛔️ شارژ فقط از طریق مراجعه حضوری صورت می پذیرد.👫 🖤 @delbarkade

⭕️ مرد ۸۷ ساله که دوازدهمین فرزندش به دنیا آمد 🔰 ماشاءالله به این زن و شوهر، که جهاد فرزندآوری رو به نحو احسن انجام دادن✨ کلی با دیدن این کلیپ انرژی میگیرید😄👌 #جهاد_فرزند_آوری #فرزند_آوری 🖤 @delbarkade .

#پندانه خانم ها به همسرتون احترام بزارید وقتی میاد خونه برید استقبالش کمکش کنید لباسای بیرونیش رو در بیاره بعداز همه این محبت ها پیشبند رو بندازید گردنش که ظرفارو بشوره😅😅 #همسر #احترام_متقابل 🖤 @delbarkade

#سیاست_زنانه🌸🌿 🔥وقتی مادر شوهرت میگه : آب میخوام...‌ 👈موقع آب آوردن بشقاب زیر لیوان فراموش نشه 👈اگه جلوی شما با شوهر یا پدرشوهرتون بحث کردن ترک محل یادتون نره 👈اگه رژیم خاصی دارن مثل فشار خون یا چربی خون غذای جدا پختن براشون یادت نره 👈اگه مسافرت رفتید سوغاتی کوچیکی حتی شده خوراکی محلی آوردن یادتون نره 👈وقتی مادرشوهرت میاد خونتون موقع تعارف کردن" بفرمایید " یادتون نره 👈جلوی مادرشوهر تعریف از مادر و خاله و.‌‌‌... باعث حساس تر شدن شون میشه.پس تعریف نکردن از کسی یادتون نره 👈اگه توی جمع ، پشت سر مادرشوهرتون حرف زدند ترک محل یادتون نره. #ارتباط_با_خانواده_همسر #مادرشوهر 🖤 @delbarkade

#داستان #فیروزه‌ی_خاکستری18 #اسپند_روی_آتش اولین چیزی که بعد از این حرف زنعمو به ذهنم رسید، این بود که چقدر خاله تودار بوده که در این باره چیزی به ما نگفته؟! دیگر حرف‌های زنعمو را نشنیدم. به این فکر کردم که در این یک سال و چند ماه سربازی، امیر هر شب به من فکر کرده است. درحالی که من بی‌خیال درگیر منطق و فلسفه و ادبیات بوده‌ام. یاد نگاه امیر افتادم وقتی عمو جمال به من گفت: «عروس...» فهمیدم که قلابِ عشق او جلوی در، مرا گیر انداخت و تا قلبم فرو رفت. فکر چشمان امیر، دوباره خون را در رگ‌هایم به جوشش درآورد. زنعمو بغلم کرد و گونه‌ی قرمزم را بوسید. با لبخند شیطنت آمیزی نگاهم کرد. _نمیدونی تو این دو سه هفته‌ای که امیر موضوع خواستگارت رو فهمید چی کار می‌کرد. خودش را عقب کشید و روی کُنده صاف نشست. _هر شب یا با عموت حرف زده یا با من. دستانم را در دست گرفت. _آتیشش خیلی تنده. به زور راضیش کردیم تا آخر امتحاناتت صبر کنه. به خاطر خواستگارت حسابی ترسیده. خنده‌ی کوتاهی کرد. ساکت شد و فقط نگاهم کرد. با لکنت پرسیدم: _مـ ما مان با با میـ می‌دونن؟ _با مامانت حرف زدم اما فکر نکنم به بابات گفته باشه. عمو می‌گه اگه آقا کمال می‌دونست نمی‌ذاشت تو رو با خودمون بیاریم مازوبن. به چشمانش نگاه کردم. با تکان سرم پرسیدم: _خب چرا آوردین؟! چشمانش طوری گرد شد که انگار سؤالم احمقانه بود. _خب معلومه. قیافه قهرمانانه گرفت. _اول که از دست اون یارو نجات پیدا کنی. دوم اینکه... کمی مکث کرد. _... خب فکر کردیم شاید اگه تو و امیر با هم حرف بزنید... با دیدن نگاه سردرگم من جمله‌اش را تغییر داد: _یعنی شاید بهتر باشه قبل از اینکه خانواده‌ها درگیر این قضیه بشن و خدای نکرده کدورتی پیش بیاد اول از جانب شما دو تا مطمئن بشیم. _اونوقت مامانم هم در جریان نقشه‌های شماست؟ زنعمو از این همه رک بودنم چشم گرد کرد و سریع واکنش داد. _نقشه کدومه دختر؟! صورتش را از من گرفت و گوشه‌ی لبش را کش آورد. زیر لب در مورد ثواب کردن چیزی گفت که واضح نشنیدم. دوباره نگاهم کرد. طبق عادت همیشگی‌اش در این مواقع، ابرویش را بالا برد. _ببین فیروزه جون من کار ندارم خالت زیاد موافق نیست و بابات چه نظری داره؛ من فکر کردم وقتی امیر اینهمه تو رو می‌خواد خب بهتره این فرصت رو داشته باشه که با تو حرف بزنه. دستانش را در هوا باز کرد. _حالا اگه تو موافق نیستی که اون حرف دیگه‌ایه. دوباره صورتش را از من گرفت. _دیگه هم لازم نیست با مامان امیر و بابای تو چونه بزنم و راضی‌شون کنم. این حرف زنعمو برایم سنگین بود. از بین حرف‌های زنعمو معلوم شد خاله سودابه راضی نبود تا من عروسش شوم. تا حدودی می‌توانستم دلیلش را حدس بزنم. البته من هم آدمی نبودم که خودم را به کسی تحمیل کنم. سرم را بالا گرفتم و با اطمینان گفتم: _ببینید زنعمو جان من ترجیح می‌دم خود خاله سودی با مامان و بابا مطرح کنه تا اینکه شما بخواین برا راضی کردن‌شون چونه بزنین. از این حرف من زنعمو مثل اسپند روی آتش از جا پرید. 🖤 @delbarkade .

بالاخره فهمیدم چی میگه 😅 به قول یزدی ها فاخته به قول کرمانی ها پُختو به قول تهرونی ها یاکریم و... 🖤 @delbarkade

. #سیاست_های_زنانه #ارتباط_با_خانواده_همسر جلوی جاری از خواهر شوهر بد گفتن و جلوی خواهر شوهر از جاری بد گفتن به هیچکس جز خودتون آسیب نمیزنه!!! روابط رو مدیریت کنین صمیمیت زیادی وارد رابطه هاتون نکنین درعین حال خوب و مهربون و با محبت و محترمانه رفتار کنین و کاری هم به کار بقیه نداشته باشین و از خاله زنک بازی دوری کنین 🖤 @delbarkade .

#ایده 🌼☘ اگھ احساس ناراحتے میکنی🌸: ⊱⋅— ⋅—⋅ ❁ ⋅—⋅ — ⋅⊰ - گل و گیاه بکار🌱٬٬ - تمیز کاری کن🧡🧚🏻‍♀٬ -ورزش کن 🚴🏻‍♀🏃‍♀💛٬٬ - برو حمام‌ و به خودت برس 🛁🌸٬٬ - به دوستت زنگ بزن و باهاش حرف بزن 😊 🖤 @delbarkade .

. همان گونه که در امور جنسی زیاده روی نارواست، کم گذاردن و سستی کردن نیز ناشایست است، روا نیست مرد بیش از ۴ ماه، آمیزش جنسی با همسر جوان خود را ترک کند، حتی اگر مصیبت دیده باشد. (امام رضا(ع)، وسائل الشیعه ، ۱۸۸) #حدیث_ناب #زناشویی 🖤 @delbarkade .

. انواع خوابیدن😁 شبتون بخیر ✨🌙 🖤 @delbarkade

. #سلام_آقا ✋ هر روز را با سلام بر تو آغاز می‌کنیم! سلام بر تو... که صاحب‌اختیار مایی! اَلسَّلامُ عَلَیْکَ ایَها الشاهد علی خلق الله سلام بر شما ای شاهد و گواه بر بندگان پروردگار #امام_زمان (عج) 🖤 @delbarkade .

. اگر یک وقتی خدای نکرده یک کدورتی پیش آمد، باید لابه‌لای محبّت ذوبش کنید و از بین ببرید. نباید یک حرفِ کوچکی را بزرگ کنند و مرتّب کش بدهند، اینها نباید باشد. رهبر انقلاب » 24/9/76 🖤 @delbarkade .

. 🍌🧇 دسر و صبحانه ی مقوی و خوشمزه 😋 #کدبانوی_هنرمند 🖤 @delbarkade .

. ⭕️ #مهارت_های_کلامی سعی کنید از واژه‌ی شرمنده استفاده نکنیم✌️ به عنوان مثال: ⚠️ نگیم: شرمنده ام کردی، شرمنده ببخشید به جاش از طرف مقابل قدردانی کنیم به عنوان مثال: بگیم: بزرگواری کردی، سپاس از لطفت 🖤 @delbarkade .