فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پول ندارم اما عوضش خداروشکر یه تن سالم دارم
تن سالمش 😂😅
🖤 @delbarkade
.
40.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
⭕️قابل توجه پدر ومادران عزیز
💢دانلود الزامی
#فرزندآوری
🖤 @delbarkade
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بدون شرح 👏👏👏
شرح حال خیلی از ماهاست😔😔😔
🖤 @delbarkade
.
♨️ چالش ♨️
همسرم خیلی مغروره و اصلا بهم حرف های عاشقانه نمیزنه ... !
لطفا من رو راهنمایی کنید ⁉️
🔅 ارسال نظرات:
👩🏻💻 @admin_delbarkade
.
دلبرکده
♨️ چالش ♨️ همسرم خیلی مغروره و اصلا بهم حرف های عاشقانه نمیزنه ... ! لطفا من رو راهنمایی کنید ⁉️
.
✨این هم از راهنمایی ها و پیشنهادات دوستان عزیزِ همراهمون، در رابطه با چالش مطرح شده ..👌
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ایده🌸🌿
ایده تزئین شعله زرد 🥧
این شله زرد هم خوشگله هم تزیینش راحته.
🚫 البته بجای کاکائو شما حتما از دارچین استفاده کنید 🚫
نذرتون قبول باشه
تو دعاهاتون مارو هم یادتون نره 🌺
#کدبانوی_هنرمند
#شله_زرد
🖤 @delbarkade
.
.
🔶 خطاب قرار دادن افراد با واژهی زن ممنوع
🚫اون زنِ علی آقاست
✅(بهتره بگیم ایشون همسر علی آقاست)
🚫اون زنی که اونجا میبینی
✅(بهتره بگیم اون خانومی که اونجا میبینید)
🚫خیلی زن خوبیه
✅(خانومه خیلی خوبیه)
اینجوری محترمانهتر به نظر میرسه و ما رو باکلاس تر نشون میده👍
#مهارت_های_کلامی
#با_کلاس
#با_شخصیت
🖤 @delbarkade
.
:: وقتی باهات قهره یا ازت دوره این شعر
#اخوان_ثالث رو براش بفرست:
"فراق از عمر من میكاهد
ای نامهربان، رحمی..."
‹شک نکن که آشتی میکنه☺️›
#ایده_متن
🖤 @delbarkade
دلبرکده
🤍 ❣حدیث ناب زناشویی 💓چون همسرت باردار شد، از آمیزش بپرهیز، تنها در ماه های اول میتوانی با وضو به
.
⭕️دوستان راجع به این حدیث زیاد سوال پرسیدید ..
اینکه حدیث میفرماید در ماه های اول با وضو اقدام به نزدیکی کن؛ به این معنا نیست که در ماه های بعد عمل نزدیکی حرام است ..!
خیر اینطور نیست .
هیچ فتوایی از سمت مراجع نداریم که عمل زناشویی در دوران بارداری مشکل شرعی داشته باشد !
فقط باید این نکته رو مدنظر داشته باشید که در ماه هایی که جنین سنگین تر میشود، عمل زناشویی رو کمتر کنید، نه اینکه کلا قطع کنید !!
و چه بهتر که قبل از انجام این عمل، وضو بگیرید و یاد خداوند باشید .
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعوت به رستوران و سِت کردن لباس با سرامیک کف رستوران😁
🖤 @delbarkade
.
🔵 آداب معاشرت 🔵
✔️هیچوقت حلقه ازدواج شخصی دیگه ای رو تو دستمون امتحان نکنیم، چون به دور از آداب معاشرته
✔️ وقتی کسی تو جمع حرفی زد که ما قبول نداشتیم، بی کلاسیه که چشمامونو درشت کنیم
✔️وقتی شخصی کارت ویزیتش رو بهمون میده بلافاصله تو کیفمون نذاریم، چند ثانیه در حضور اون شخص به کارت نگاه کنیم و حس خوب بهش منتقل کنیم
#مهارت_ارتباطی
#با_کلاس
#با_شخصیت
🖤 @delbarkade
.
دلبرکده
#داستان #فیروزهی_خاکستری18 #اسپند_روی_آتش اولین چیزی که بعد از این حرف زنعمو به ذهنم رسید، این بود
#داستان
#فیروزهی_خاکستری19
#بُغض
_ببین فیروزه جون من تو رو مثل خواهر کوچیکم دونستم وگرنه خودمو وسط معرکهی بابات و سودی جون نمینداختم.
زنعمو شهلا این را گفت و رفت. اول بغضم گرفت. بعد فکر کردم زیادهروی کردهام. در برزخ گیر افتادم. دلم برای خودم سوخت. فکر میکردم مازوبن برایم مایهی آرامش خواهد بود...
سه روز در برزخ گذشت. امیر صبح بیرون میرفت و شب وقتی میآمد که ما ظرفهای شام را شسته بودیم. شامش را در آشپزخانه میخورد. کمی کنار عمو مینشست و به اتاقش در طبقه پایین میرفت.
برای اینکه خودم را بیتفاوت نشان دهم، در جمع کتاب دستم بود. هر روز تمام خانه و ایوان و حیاط را جارو میکشیدم. اجازه نمیدادم کسی در شستن ظرف کمکم کند. قبل از خواب تفألی به حافظ میزدم و زیر پتو اشک میریختم.
شب آخری که عمو جمال مازوبن بود، چند ساعت در حیاط با امیر حرف زدند. چمدانم را جمع کردم و وسط ایوان گذاشتم. زنعمو و خاله به هم نگاه کردند. ننه گفت:
_ خیره کیجا! چمدون بستی؟!
با لبخند کنارش نشستم.
_رفتنی باید بره ننجان
چشمان قهوهای از بین چروکهای پلکش گرد شد.
_ مگه بابات نگفت خودش میاد دنبالت؟!
رگهای برجستهی دستان چروکش را بوسیدم.
_ننجان تِرون کلی کار دارم باید برم کلاس خیاطی اسم بنویسم.
یکدفعه خاله سودی به حرف آمد:
_خاله جان مامانت سپرده به من ببرمت وردست ماجان این مدت که اینجایی سرت گرم باشه.
این کلمات از دهان خاله خارج شد و در گلوی من گیر کرد. ابروهایم را بالا بردم و در چشمان خاله زل زدم. بریده و نفس زنان پرسیدم:
_یعنی... نمی تونم به خواستِ خودم... برم؟!
رنگ از صورت خاله پرید. دستانش را به دوطرف چرخاند. مثل کودکی که خرابکاری کرده و بازخواست میشود گفت:
_نه خاله... نمیدونم... مامانت...
سکوت کوتاهی کرد و نفسش را بیرون داد.
_خاله اینجا خونه خودته. من اصلا چیکار دارم!
به زنعمو نگاه کرد.
_شهلا جون اصلا شما هم نباید برین! بعد مدتها اومدین، به این زودی میخواین برین؟! تِرون چی داره جز دود و ترافیک و شلوغی؟ اصلا من وقتی...
همانطور به خاله زل زدم و به رفتارهای پدر و مادرم و اطرافیان فکر کردم.
«_گفتم بذار فیروزه رو با خودمون ببریم مازوبن...
_پاشو جمع کن با عموت بری شمال...
_خب فکر کردیم شاید اگه تو و امیر با هم حرف بزنید...
_مامانت سپرده به من...»
بلند شدم تا قبل از اینکه اشکم در بیاید از اتاق بروم. زنعمو که از چند شب پیش با من سرسنگین بود، دنبالم آمد. جلوی درِ ایوان با تندی پرسید:
_معلومه چته فیروزه؟!
چانهام میلرزید. نخواستم دوباره حرفی بزنم که ناراحتش کند. فقط نگاهش کردم. حق به جانب گفت:
_فکر کردی بقیه بدی تو رو میخوان؟!
از دهانم بیرون آمد:
_نه... ولی حالم بده از اینکه هیچکس منو آدم حساب نمیکنه.
بغضم همراه کلمات بیرون زد. صدای لرزانم از هیجان بلند شد.
_اینکه همه به جای من فکر میکنن و تصمیم میگیرن حالمو بد میکنه.
حالت زنعمو عوض شد. چشمانش را پایین انداخت. آب دهانش را قورت داد. بدون اینکه منتظر باشم، بغلم کرد. تمام بغضهایم بیرون زد.
عمو جمال نفسزنان از پلههای چوبی، رسید.
_چی شده؟!
وسط گریه از ذهنم گذشت: «یعنی الان امیر هم نگران شده؟!»
🖤 @delbarkade
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
عیال بیا ببرمت اینجا یکم هوا تازه کنیم
🖤 @delbarkade
.
.
❣رفتارهای کوچیک رابطه های بزرگ رو میسازند .
-یه سری چیزها شاید کوچیک باشند اما خیلی مهم تاثیر گذارن💯
۱)هرموقع تونستی بغلش کن!
۲)زمانی که باهات حرف میزنه گوشی رو بذار کنار تمام و کمال بهش توجه کن
۳)مثل روزهای اول باهاش برنامه شام بیرون رفتن بچین
۴)بدون دلیل ببوسش!
۵)پای حرفاش بشین، ازش بپرس روزش چجوری بوده
گاهی صحبت از روزمرگی ها باعث میشه نزدیک تر از قبل بشید
۶)بهش یادآوری کن وجودش و رابطه ای که باهاش ساختی چقدر برات مهمه
۷)توی گفتن جمله دوست دارم، صرفه جویی نکن
۸)توی طول روز وقتی از هم فاصله دارید با یه پیام نشون بده به یادشی
🖤 @delbarkade