eitaa logo
دلدادگان کوی یار غائب 🌸مهدی (عج)🌸
510 دنبال‌کننده
911 عکس
359 ویدیو
5 فایل
السلام علیک یا بقیة الله فی ارضه گم گشته ام به اشک که پیدا کنم تو را دل شسته ام ز جان که تمنا کنم تو را
مشاهده در ایتا
دانلود
"بسم‌الله الرّحمن الرّحيم" 🌟یکشنبه‌ها: آشتی با نهج البلاغه 🌟 موضوع این هفته: 🌺 خطبه ۱۹۱ : [ادامه] أَلاَ وَ هِيَ اَلْمُتَصَدِّيَةُ اَلْعَنُونُ وَ اَلْجَامِحَةُ اَلْحَرُونُ وَ اَلْمَائِنَةُ اَلْخَؤُونُ وَ اَلْجَحُودُ اَلْكَنُودُ وَ اَلْعَنُودُ اَلصَّدُودُ وَ اَلْحَيُودُ اَلْمَيُودُ، حَالُهَا اِنْتِقَالٌ وَ وَطْأَتُهَا زِلْزَالٌ وَ عِزُّهَا ذُلٌّ وَ جِدُّهَا هَزْلٌ وَ عُلْوُهَا سُفْلٌ دَارُ حَرَبٍ وَ سَلَبٍ وَ نَهْبٍ وَ عَطَبٍ آگاه باشيد! دنياى حرام چونان عشوه‌گر هرزه‌اى است كه تسليم نشود، و مركب سركشى است كه فرمان نبرد، دروغگويى خيانتكار، ناسپاس حق نشناس، دشمنى حيله‌گر، پشت كننده‌اى سرگردان. حالاتش متزلزل، عزّتش خوارى، جدّش بازى و شوخى، و بلندى آن سقوط‍‌ است. خانه جنگ و غارتگرى، تبهكارى و هلاكت، و سر منزل نا آرامى است. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🌸شرح: ‮آن‌گاه بار ديگر امام به همۀ مخاطبان خويش هشدار مى‌دهد و با ذكر شش وصف ديگر از اوصاف رذيلۀ دنيا همگان را از گرفتار شدن در دام آن بر حذر مى‌دارد و مى‌فرمايد: «آگاه باشيد دنيا همچون زن هرزۀ عشوه‌گر و خودنمايى است كه مردم را به سوى خود فرا مى‌خواند و يا همچون حيوان سركشى صاحبش را از خود مى‌راند، دروغگويى است پر خيانت، ناسپاسى است حق‌نشناس و دشمنى است بازدارنده و پشت‌كننده‌اى است مضطرب و نگران» ‮توجه به اينكه حبّ‌ دنيا و دلبستگى شديد به امور مادّى سرچشمۀ انواع گناهان و جنايات و خلافكاريهاست و با توجّه به اينكه در عصر امام به موجب فتوحات اسلامى، ثروت زيادى در كشور اسلام فراهم شده بود و عدّه‌اى غرق ناز و نعمت بودند، امام بارها در خطبه‌هايش مردم را از دنياپرستى نهى مى‌كند و با تعبيراتى كه در كلام ديگرى، نظير آن ديده نشده است آثار زشت دنياپرستى را بر ملا مى‌سازد، لذا در اين بخش از خطبۀ امام عليه السّلام نخست با پنج جملۀ كوتاه بر بى‌اعتبار بودن مواهب مادى تأكيد مى‌كند و مى‌فرمايد: «حال دنيا دگرگونى (دائمى) است و گامهاى محكمش لرزان، عزّتش ذلّت، برنامه‌هاى جدى‌اش شوخى، و بلندى‌اش عين سقوط است»؛ (حالها انتقال، و وطأتها زلزال، و عزّها ذلّ‌، و جدّها هزل، و علوها سفل ) . اما دگرگونى حال دنيا بر كسى پوشيده نيست چه بسا شبانگاه، بر تخت قدرت نشسته و قصد كشورگشايى دارد؛ ولى سحرگاه نه تن سر و نه سر تاج دارد! با يك گردش چرخ نيلوفرى نيرومندان سقوط مى‌كنند و ضعيفان به قدرت مى‌رسند و عزيزان ديروز ذليلان امروز مى‌گردند. اما متزلزل بودن گامهاى آن به آن علت است كه قرارگاه انسان در اين جهان دائما متزلزل است بر هرچيز تكيه كند - مال، ثروت، جوانى و سلامتى - همه امورى متزلزلند. و امّا اينكه عزّتش عين ذلّت است. بعضى از شارحان آن را به اين معنا تفسير كرده‌اند كه عزّت‌هاى مادى و نامشروع سبب ذلّت در آخرت است و بعضى گفته‌اند: سبب دورى از خدا در همين دنياست؛ ولى تفسير روشن‌تر آن است كه عزّتهاى مادّى سبب وابستگيهاى شديد مى‌شود، وابستگيهايى كه او را به ذلّت مى‌كشاند و براى حفظ آن بايد در مقابل هركس و ناكس سر فرود آورد. اما اينكه جدّ آن هزل و شوخى است علت آن ناپايدارى و سرعت زوال و عدم استقرار است و بلندى‌اش پستى است از اين‌رو كه افراد بلند مقام براى حفظ قدرت خويش تن به پستيهاى فراوانى مى‌دهند و از افراد آلوده و كثيف براى حفظ قدرت خود بهره مى‌گيرند 🍂🍂🍂🍂 لینک کانال👇 @deldadegan_yar_ghayeb
"بسم‌الله الرّحمن الرّحيم" 🌟یکشنبه‌ها: آشتی با نهج البلاغه 🌟 موضوع این هفته: 🌺 ادامه خطبه ۱۹۱ : [ادامه] أَهْلُهَا عَلَى سَاقٍ وَ سِيَاقٍ وَ لَحَاقٍ وَ فِرَاقٍ قَدْ تَحَيَّرَتْ مَذَاهِبُهَا وَ أَعْجَزَتْ مَهَارِبُهَا وَ خَابَتْ مَطَالِبُهَا فَأَسْلَمَتْهُمُ اَلْمَعَاقِلُ وَ لَفَظَتْهُمُ اَلْمَنَازِلُ وَ أَعْيَتْهُمُ اَلْمَحَاوِلُ جايگاه ديدار كردن‌ها و جدايى‌هاست. راه‌هاى آن حيرت زا، گريزگاهايش ناپيدا، و خواسته‌هايش نوميد كننده و زيانبار است، پناهگاه‌هاى آن دنيا انسان را تسليم مرگ مى‌كند، و از خانه‌هاى خود بيرون مى‌راند، و چاره انديشى‌هاى آن ناتوان كننده است 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🌸شرح: ‮سپس با دو وصف ديگر، اين مطلب را كامل‌تر مى‌سازد و مى‌فرمايد: «دنيا سراى غارت و دزدى و ربودن (اموال و مقامات يكديگر) و تباه شدن و هلاكت است و اهل آن پيوسته آمادۀ حال حركت (به سوى مرگ) و پيوستن (به پيشينيان) و جدايى (از دوستان و عزيزان) هستند»؛ (دار حرب و سلب، و نهب و عطب. أهلها على ساق و سياق ، و لحاق و فراق ). واژۀ «حرب و سلب، و نهب» هرچند همه به معناى غارت كردن و بردن اموال كسى است؛ ولى به نظر مى‌رسد در ميان آنها تفاوت دقيقى است «حرب» آن است كه همۀ اموال كسى را ببرند، زيرا در لغت به عنوان «اخذ جميع ماله» تفسير شده است؛ ولى «سلب» غالبا به معناى بردن لباس افراد و آنچه در دست دارند تفسير شده است و لذا در حديث داريم: «من قتل قتيلا فله سلبه؛ كسى كه در ميدان جنگ فردى را به قتل برساند لباس و سلاحش از آن اوست». و اما «نهب» كه در لغت به معناى غنيمت گرفتن و غارت كردن آمده است ممكن است اشاره به غارتهاى گروهى و دسته‌جمعى باشد، بنابراين معناى كلام امام عليه السّلام اين مى‌شود كه: دنيا گاه تمام هستى انسان را مى‌برد و گاه بخشى از آن را و گاه گروهى از غارتگران به عناوين مختلف بر سر كار مى‌آيند و اموال گروههايى از مردم را به غارت مى‌برند. آرى، به راستى دنيا - اگر خوب دقت كنيم - ميدان كارزارى است كه غارتگران در آن به جان هم افتاده‌اند و غارت در اشكال مختلف آن صورت مى‌گيرد و سرانجامش «عطب» يعنى هلاكت و نابودى است و اينها همه در حالى است كه همۀ انسانها در آستانه سفر، به جهان ديگر قرار دارند و كسى از فرداى خود باخبر نيست. سپس امام(عليه السّلام) در سه جملۀ ديگر به بخش ديگرى از مشكلات و معايب دنيا اشاره كرده مى‌فرمايد: «راههايش حيرت‌زا، گريزگاههايش ناتوان‌كننده و مقاصدش يأس‌آور و نوميدى زاست»؛ (قد تحيّرت مذاهبها، و أعجزت مهاربها ، و خابت مطالبها) 🍂🍂🍂🍂 لینک کانال👇 @deldadegan_yar_ghayeb
"بسم‌الله الرّحمن الرّحيم" 🌟یکشنبه‌ها: آشتی با نهج البلاغه 🌟 موضوع این هفته: 🌺 ادامه خطبه ۱۹۱ : فَمِنْ نَاجٍ مَعْقُورٍ وَ لَحْمٍ مَجْزُورٍ وَ شِلْوٍ مَذْبُوحٍ وَ دَمٍ مَسْفُوحٍ وَ عَاضٍّ عَلَى يَدَيْهِ وَ صَافِقٍ بِكَفَّيْهِ وَ مُرْتَفِقٍ بِخَدَّيْهِ وَ زَارٍ عَلَى رَأْيِهِ وَ رَاجِعٍ عَنْ عَزْمِهِ نجات يافته‌اى مجروح، يا مجروحى پاره پاره تن، دسته‌اى سر از تن جدا، و دسته‌اى ديگر در خون خود تپيده، گروهى انگشت به دندان، و جمعى از حسرت و اندوه دست بر دست مى‌مالاند، برخى سر بر روى دست‌ها نهاده به فكر فرو رفته‌اند، عدّه‌اى بر اشتباهات گذشته افسوس مى‌خورند و خويشتن را محكوم مى‌كنند، و عدّه‌اى ديگر از عزم و تصميم‌ها دست برداشته‌اند 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🌸شرح: ‮در نتيجه سرنوشت مغروران دنياپرست به يكى از چند صورتى كه امام در ادامۀ اين سخن بيان فرموده، رقم مى‌خورد، مى‌فرمايد: «يا نجات‌يافته‌اى مجروحند يا مرده‌اى پاره پاره، يا سر از تن جدا شده، يا غرق به خون، يا پشيمانى كه هر دو دستش را به دندان مى‌گزد، يا حسرت‌مندى كه دستها را به هم مى‌سايد، يا حيرت‌زده‌اى كه سر را به روى دستها تكيه داده (و به فكر فرو رفته) يا پشيمانى كه بر اشتباهات خويش تأسف مى‌خورد (و خود را شايستۀ ملامت مى‌بيند) و يا از تصميم برگشته‌اى (كه راه چاره را در برابر خود مسدود مى‌بيند»؛ (فمن ناج معقور ، و لحم مجزور ، و شلو مذبوح، و دم مسفوح ، و عاضّ‌ على يديه، و صافق بكفّيه، و مرتفق بخدّيه ، و زار على رأيه، و راجع عن عزمه) . امام عاقبت كار مغروران ناكام در اين دنيا را در نه صورت بالا به گونه‌اى بيان فرموده كه دقيق‌تر و گوياتر از آن تصوّر نمى‌شود؛ اين اصناف نه‌گانه هركدام به نوعى ضربات دنيا را بر پيكر خود احساس مى‌كنند و قدر جامع آن است كه پايان كارشان شقاوت و حسرت و ندامت است چه آنها كه ضرباتشان سنگين است و در كام مرگ فرومى‌روند و چه آنها كه زنده مى‌مانند و حسرت مى‌خورند. تاريخ نمونه‌هاى زيادى از هريك از اين گروههاى نه‌گانه را نشان مى‌دهد و اى بسا خود، نيز در عمر كوتاهمان آنها را با چشم خود ديده‌ايم 🍂🍂🍂🍂 لینک کانال👇 @deldadegan_yar_ghayeb
"بسم‌الله الرّحمن الرّحيم" 🌟یکشنبه‌ها: آشتی با نهج البلاغه 🌟 موضوع این هفته: 🌺 ادامه خطبه ۱۹۱ : وَ قَدْ أَدْبَرَتِ اَلْحِيلَةُ وَ أَقْبَلَتِ اَلْغِيلَةُ وَ لاَتَ حِينَ مَنَاصٍ هَيْهَاتَ هَيْهَاتَ قَدْ فَاتَ مَا فَاتَ وَ ذَهَبَ مَا ذَهَبَ وَ مَضَتِ اَلدُّنْيَا لِحَالِ بَالِهَا فَمٰا بَكَتْ عَلَيْهِمُ اَلسَّمٰاءُ وَ اَلْأَرْضُ وَ مٰا كٰانُوا مُنْظَرِينَ چرا كه راه فرار و هر نوع حيله‌گرى بسته شده، و دنيا آنها را غافلگير كرده است، و كار از كار گذشته، و عمر گرانبها هدر رفته است. هيهات! هيهات! آنچه از دست رفت گذشت، و آنچه سپرى شد رفت، و جهان چنانكه مى‌خواست به پايان رسيد. «نه آسمان بر آنها گريست و نه زمين، و هرگز ديگر به آنها مهلتى داده نشد. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🌸شرح: ‮آن‌گاه در آخرين جمله‌هاى اين خطبه به اين حقيقت اشاره مى‌كند كه به هنگام فرا رسيدن حوادث بلاخيز و مرگ حتمى، راهها مسدود مى‌شود، مى‌فرمايد: «اين در حالى است كه راه چاره بسته شده، حوادث غافلگيركننده فرارسيده «و هنگام فرار و نجات نيست» ومى‌افزايد: «هيهات هيهات! آنچه بايد از دست برود از دست رفته، گذشته‌ها گذشته و دنيا همچنان به راه خود ادامه مى‌دهد (كسى از آنان ياد نمى‌كند) نه آسمان بر آنها گريست و نه زمين، و نه به آنها مهلتى داده شد»؛ آرى! آنها كه روزى بر مركب غرور سوار بودند در كاخهاى پر زرق‌وبرق مى‌زيستند و خود را فرمانروايان زمين و آسمان مى‌پنداشتند، هنگامى كه پنجه‌هاى نيرومند قضا گلوى آنها را گرفت، چنان ذليلانه تسليم شدند و با دنيا وداع گفتند كه گويى هرگز نبودند؛ چشمى براى آنها گريان نشد و خاطرى پژمان نگشت و بعد از آنها دنيا همچنان به راه خويش ادامه مى‌دهد و پيش مى‌رود و اقوام و ملّتها و قدرتمندان و زورمندان، يكى بعد از ديگرى مى‌آيند و مى‌روند و گرد و غبار نسيان و فراموشى بر تاريخشان پاشيده مى‌شود. جملۀ «وَ لاٰتَ‌ حِينَ‌ مَنٰاصٍ‌» كه عينا از قرآن مجيد گرفته شده دربارۀ گروههايى از اقوام پيشين است كه گرفتار غرور اختلاف بودند و زندگى دنيا را جاودان مى‌پنداشتند - و هنگامى كه در چنگال عذاب الهى گرفتار شدند فرياد مى‌زدند و كمك مى‌خواستند؛ ولى وقت نجات گذشته بود. و جملۀ «فَمٰا بَكَتْ‌ عَلَيْهِمُ‌ اَلسَّمٰاءُ‌ وَ اَلْأَرْضُ‌» نيز آيه‌اى ديگر از قرآن مجيد است كه اشاره به حال فرعونيان مى‌كند در آن هنگام كه همگى در دريا غرق شدند و باغها و چشمه‌ها و كاخها و نعمتها را به ديگران واگذاردند و رفتند بى‌آنكه چشمى براى آنها بگريد. اين تعبير كه «نه آسمان بر آنها گريست و نه زمين» ممكن است كنايه از حقارت و پستى و نبودن يار و ياور براى آنها باشد، زيرا در ميان عرب معمول است هنگامى كه مى‌خواهند عظمت مقام كسى را كه از دست رفته است بيان كنند مى‌گويند: آسمان و زمين بر او گريه كردند و خورشيد و ماه به سبب فقدانش تاريك شدند. 🍂🍂🍂🍂 لینک کانال👇 @deldadegan_yar_ghayeb
"بسم‌الله الرّحمن الرّحيم" 🌟یکشنبه‌ها: آشتی با نهج البلاغه 🌟 موضوع این هفته: 🌺 خطبه ۱۹۷ : وَ لَقَدْ عَلِمَ اَلْمُسْتَحْفَظُونَ مِنْ أَصْحَابِ مُحَمَّدٍ صلى‌الله‌عليه‌وآله أَنِّي لَمْ أَرُدَّ عَلَى اَللَّهِ وَ لاَ عَلَى رَسُولِهِ سَاعَةً قَطُّ وَ لَقَدْ وَاسَيْتُهُ بِنَفْسِي فِي اَلْمَوَاطِنِ اَلَّتِي تَنْكُصُ فِيهَا اَلْأَبْطَالُ وَ تَتَأَخَّرُ فِيهَا اَلْأَقْدَامُ نَجْدَةً أَكْرَمَنِي اَللَّهُ بِهَا اصحاب و ياران حضرت محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كه حافظان اسرار او مى‌باشند، مى‌دانند كه من حتى براى يك لحظه هم مخالف فرمان خدا و رسول او نبودم، بلكه با جان خود پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را يارى كردم. در جاهايى كه شجاعان قدم‌هايشان مى‌لرزيد، و فرار مى‌كردند، آن دليرى و مردانگى را خدا به من عطا فرمود 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🌸شرح: ‮امام عليه السّلام در آغاز اين خطبه اشاره به دو نكتۀ مهم مى‌كند: نخست اين‌كه هميشه و در همه‌جا و بدون هيچ قيد و شرط، مطيع فرمان خدا و پيامبر بوده است، در حالى كه گاه و بى‌گاه بعضى از افراد عادى يا سرشناسِ ياران پيامبر بر آن حضرت خرده مى‌گرفتند، مى‌فرمايد: «اصحاب و ياران رازدار محمد(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) به خوبى مى‌دانند كه من هرگز به معارضه با (احكام و دستورات) خدا و پيامبرش برنخاستم (بلكه پيوسته چشم بر امر و گوش بر فرمان بودم)»؛ اشاره به آن گروهى است كه اسرار پيامبر و تاريخ صحيح اسلام به آنها سپرده شده بود و اين به خوبى نشان مى‌دهد كه تنها گروهى از ياران آن حضرت بودند كه به دقّت و خالى از هرگونه غرض و سوءنيّت، حافظ اسرار اسلام و حوادث تاريخى بودند و مردم آنها را به دقّت و امانت مى‌شناختند. در برابر گروهى در دوران معاويه كه دين خود را به دنيا فروختند و احاديثى جعل كردند و با فضايل على(عليه‌السّلام) به مبارزه برخاستند و حتى نقايصى را به كذب و دروغ به آن حضرت نسبت دادند، تا دنياى خود را با اين گناهان آباد كنند. اين جمله در عين حال اشاره به كسانى دارد كه گاهى زبان اعتراض مى‌گشودند، همان‌گونه كه در قرآن مجيد آمده است: «وَ مِنْهُمْ‌ مَنْ‌ يَلْمِزُكَ‌ فِي اَلصَّدَقٰاتِ‌ فَإِنْ‌ أُعْطُوا مِنْهٰا رَضُوا وَ إِنْ‌ لَمْ‌ يُعْطَوْا مِنْهٰا إِذٰا هُمْ‌ يَسْخَطُونَ‌» و در ميان آنها كسانى هستند كه در تقسيم غنايم به تو خرده مى‌گيرند. اگر از آن غنايم سهمى به آنها داده شود راضى مى‌شوند و اگر داده نشود خشم مى‌گيرند». نيز اشاره به افراد سرشناسى مانند عمر[لعنة‌الله‌علیه] است كه در روايات اهل سنّت نيز آمده كه در روز حديبيّه - طبق نقل مصنّف عبد الرزّاق صنعانى، عالم معروف اهل سنّت - به پيامبر اكرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) اعتراض كرد و گفت: آيا تو رسول بر حقّ‌ خدا نيستى‌؟! پيامبر فرموند: آرى! عمر[لعنة‌الله‌علیه] گفت: آيا ما بر حق نيستيم و دشمنان ما بر باطل؟ پيامبر فرموند: آرى! گفت: چرا ما در دين خود تسليم پستى شويم (و صلحى كه شبيه تسليم است با دشمن داشته باشيم)؟ پيامبر فرموند: من رسول خدا هستم و گوش به فرمان پروردگارم، او مرا يارى خواهد كرد. عمر[لعنة‌الله‌علیه] اعتراض خود را ادامه داد و گفت: مگر نفرمودى ما به زيارت خانۀ خدا مشرّف مى‌شويم‌؟ فرموند: آيا من گفتم امسال مشرّف مى‌شويد؟ عرض كرد: نه! فرمود: الآن هم مى‌گويم به زودى مشرّف خواهيد شد» 🍂🍂🍂🍂 لینک کانال👇 @deldadegan_yar_ghayeb
"بسم‌الله الرّحمن الرّحيم" 🌟یکشنبه‌ها: آشتی با نهج البلاغه 🌟 موضوع این هفته: 🌺 خطبه ۱۹۷ : [ادامه] وَ لَقَدْ قُبِضَ رَسُولُ اَللَّهِ صلى‌الله‌عليه‌وآله وَ إِنَّ رَأْسَهُ لَعَلَى صَدْرِي وَ لَقَدْ سَالَتْ نَفْسُهُ فِي كَفِّي فَأَمْرَرْتُهَا عَلَى وَجْهِي وَ لَقَدْ وُلِّيتُ غُسْلَهُ صلى‌الله‌عليه‌وآله وَ اَلْمَلاَئِكَةُ أَعْوَانِي رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در حالى كه سرش بر روى سينه‌ام بود قبض روح گرديد، و جان او در كف من روان شد آن را بر چهرۀ خويش كشيدم. متصدّى غسل پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم من بودم، و فرشتگان مرا يارى مى‌كردند 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🌸شرح: ‮بعد از بيان رابطۀ نزديك و خالصانه و مخلصانۀ امام عليه السّلام با پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و اله در حيات او، امام روابط نزديك خود با آن حضرت، پس از وفات را يادآور مى‌شود و نشان مى‌دهد كه احدى از مسلمانان چنين ارتباطى را با پيامبر اكرم نداشت، مى‌فرمايد: «رسول خدا - صلّى اللّه عليه و آله - در حالى كه سرش بر سينه‌ام قرار داشت قبض روح شد و نفس او در دستم روان گشت، سپس آن را به چهره كشيدم»؛ (و لقد قبض رسول اللّه - صلّى اللّه عليه و آله و سلّم - و إنّ‌ رأسه لعلى صدري. و لقد سالت نفسه في كفي، فأمررتها على وجهي) . تعبير «إنّ‌ رأسه لعلى صدري» ممكن است اشاره به اين باشد كه امير مؤمنان على عليه السّلام سر پيامبر را از زمين بلند كرد و در آن لحظه به سينه چسبانيد كه هم مايۀ آرامش پيامبر بود و هم سبب آرامش على عليه السّلام و در اين حال، نفس كشيدن هم آسان‌تر است. اين احتمال نيز داده شده كه سر پيامبر اكرم بر دامان على عليه السّلام بود و على عليه السّلام خم شد و سينۀ آن حضرت با سر پيامبر تماس داشت؛ ولى اين احتمال با تعبير «على صدرى» سازگار نيست. در اينكه منظور از «نفس» در جملۀ «سالت نفسه» چيست‌؟ در ميان شارحان و مترجمان نهج البلاغه گفت‌وگوى بسيارى است و اين گفت‌وگوها بر محور دو تفسير دور مى‌زند: نخست اينكه منظور از نفس خون است كه در بسيارى از عبارات فقها و ادبا به اين معنا آمده؛ «نفس سائله» در كتب فقهى به معناى خون جهنده است و در اشعار عرب نيز به اين معنا استعمال شده است و گفته‌اند: «پيامبر اكرم در آخرين ساعت عمر، مقدارى خون از حلق مباركش بيرون آمد و از دهان بيرون ريخت و طبق اين خطبه آن خون در كف دست مبارك على عليه السّلام قرار گرفت و آن حضرت به عنوان تبرّك بر صورت خود ماليد» 🍂🍂🍂🍂 لینک کانال👇 @deldadegan_yar_ghayeb
"بسم‌الله الرّحمن الرّحيم" 🌟یکشنبه‌ها: آشتی با نهج البلاغه 🌟 موضوع این هفته: 🌺 خطبه ۱۹۷ : [ادامه] فَضَجَّتِ اَلدَّارُ وَ اَلْأَفْنِيَةُ مَلَأٌ يَهْبِطُ وَ مَلَأٌ يَعْرُجُ وَ مَا فَارَقَتْ سَمْعِي هَيْنَمَةٌ مِنْهُمْ يُصَلُّونَ عَلَيْهِ حَتَّى وَارَيْنَاهُ فِي ضَرِيحِهِ فَمَنْ ذَا أَحَقُّ بِهِ مِنِّي حَيّاً وَ مَيِّتاً گويا در و ديوار خانه فرياد مى‌زد. گروهى از فرشتگان فرود مى‌آمدند و گروهى ديگر به آسمان پرواز مى‌كردند. گوش من از صداى آهسته آنان كه بر آن حضرت نماز مى‌خواندند، پر بود، تا آنگاه كه او را در حجره‌اش دفن كرديم. چه كسى با آن حضرت در زندگى و لحظات مرگ از من سزاوارتر است 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🌸شرح: ‮سپس امام به ساير مراسم پيامبر اكرم از غسل و دفن پرداخته، مى‌فرمايد: «من متصدّى غسل او بودم، در حالى كه فرشتگان مرا يارى مى‌كردند. (گويى) در و ديوار و صحن و خانه به ضجّه درآمده بودند، گروهى (از فرشتگان) به زمين مى‌آمدند و گروهى به آسمان مى‌رفتند و گوش من از صداى آنان كه آهسته بر آنان نماز مى‌خواندند، خالى نمى‌شد تا زمانى كه او را در قبر به خاك سپرديم». جملۀ «ولّيت غسله» ممكن است اشاره به اين باشد كه پيامبر اكرم مرا مسئول و متولّى اين كار ساخته بود و يارى فرشتگان به منظور احترام و تعظيم و تكريم پيامبر اكرم بود. ضجّه و فرياد در و ديوار خانه ممكن است به معناى حقيقى آن باشد، همان‌گونه كه در مورد تسبيح جمادات در تفسير آيات تسبيح در قرآن مجيد ذكر كرده‌اند و ممكن است به معناى مجازى باشد و اشاره باشد به فضاى غم و اندوه عظيمى كه بر فضاى خانۀ پيامبر سايه افكنده بود. اين احتمال نيز داده شده كه در اينجا واژۀ ملائكه محذوف شده كه جملۀ قرينۀ بر آن است بنابراين معناى جملۀ «فضجّت...» اين مى‌شود فرشتگانى كه در خانه حضور داشتند فرياد و ضجّه برآوردند؛ ولى اين احتمال بعيد به نظر مى‌رسيد. احتمال چهارمى نيز وجود دارد و آن اين‌كه مردمى كه در اطراف خانه حضور داشتند فرياد مى‌كشيدند. تعبير به هبوط و عروج فرشتگان اشاره به اين است كه گروه گروه مى‌آمدند و بر آن حضرت نماز مى‌گزاردند و مى‌رفتند و در اين ميان گوش مبارك على عليه السّلام بود كه صداى آنها را به هنگام نماز و درود فرستادن بر آن حضرت درك مى‌كرد و اين نماز و درود فرشتگان تا هنگام دفن ادامه داشت. 🍂🍂🍂🍂 لینک کانال👇 @deldadegan_yar_ghayeb
"بسم‌الله الرّحمن الرّحيم" 🌟یکشنبه‌ها: آشتی با نهج البلاغه 🌟 موضوع این هفته: 🌺 خطبه ۱۹۷ : [ادامه] فَانْفُذُوا عَلَى بَصَائِرِكُمْ وَ لْتَصْدُقْ نِيَّاتُكُمْ فِي جِهَادِ عَدُوِّكُمْ فَوَالَّذِي لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ إِنِّي لَعَلَى جَادَّةِ اَلْحَقِّ وَ إِنَّهُمْ لَعَلَى مَزَلَّةِ اَلْبَاطِلِ أَقُولُ مَا تَسْمَعُونَ وَ أَسْتَغْفِرُ اَللَّهَ لِي وَ لَكُمْ پس مردم! با دل بينا حركت كنيد، و نيّت خويش را در جهاد با دشمن راست بداريد. سوگند به خدايى كه جز او خدايى نيست، من بر جادّه حق مى‌روم، و دشمنان من بر پرتگاه باطلند، مى‌گويم آنچه را مى‌شنويد، و براى خود و شما از خدا طلب آمرزش دارم. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🌸شرح: ‮سپس حضرت نتيجه‌گيرى ديگرى كرده، مى‌فرمايد: «بنابراين با بينش خود حركت كنيد و صدق نيّت خود را در جهاد با دشمن اثبات نماييد، زيرا به خدايى كه معبودى جز او نيست سوگند كه من در جادۀ حق قرار دارم و آنها (مخالفان من) در لغزشگاه باطل‌اند»؛ (فانفذوا على بصائركم، و لتصدق نيّاتكم في جهاد عدوّكم. فو الّذي لا إله إلاّ هو إنّي لعلى جادّة الحقّ‌، و إنّهم لعلى مزلّة الباطل) . امام در واقع منطق منظّمى را كه به صورت علّت و معلول‌هاى زنجيره‌اى است در اين خطبه دنبال كرده است؛ نخست قرب و فداكارى خود را به پيامبر در حال حيات و نزديكى خود را بعد از وفات به آن حضرت ثابت كرده و به دنبال آن شايستگى خويش را براى احراز مقام خلافت، از همه بيشتر مى‌شمرد. سپس به نتيجه‌گيرى نهايى پرداخته، همه را دعوت به جهاد با دشمن مى‌كند كه منظور در اينجا مبارزه با معاويه و لشكريانش اوست و به آنها اطمينان خاطر مى‌دهد كه راه حق همين است. تعبير به «جادة الحقّ‌ و مزلّة الباطل» تعبير جالب و حساب شده‌اى است، زيرا حق همچون جادۀ مستقيم و روشنى است كه انسان را به مقصد مى‌رساند؛ ولى باطل، جاده نيست، بلكه لغزشگاه و پرتگاه است. سرانجام امام عليه السّلام خطبه را با دو جملۀ ديگر پايان مى‌دهد، مى‌فرمايد: «من سخنانم را آشكارا مى‌گويم و همگى مى‌شنويد (و به همۀ شما اتمام حجّت مى‌كنم) و براى خود و شما از درگاه خدا درخواست غفران و آمرزش دارم». امام عليه السّلام با اين جمله با مردم اتمام حجت مى‌كند و بر عمل كردن به دستوراتش تأكيد مى‌ورزد و براى حسن ختام از خداوند براى همه طلب آمرزش مى‌كند تا اگر يارانش مرتكب خطاهايى شده باشند مشمول عنايت الهى شوند. 🍂🍂🍂🍂 لینک کانال👇 @deldadegan_yar_ghayeb
"بسم‌الله الرّحمن الرّحيم" 🌟یکشنبه‌ها: آشتی با نهج البلاغه 🌟 موضوع این هفته: 🌺 خطبه ۴ : بِنَا اِهْتَدَيْتُمْ فِي اَلظَّلْمَاءِ وَ تَسَنَّمْتُمْ ذُرْوَةَ اَلْعَلْيَاءِ شما مردم به وسيله ما، از تاريكى‌هاى جهالت نجات يافته و هدايت شديد، و به كمك ما، به اوج ترقّى رسيديد. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🌸شرح: ‮امام (ع) در آغاز اين خطبه به نعمتهاى فراوان و چشمگيرى كه در سايۀ اسلام نصيب مسلمانان - مخصوصا مسلمانان آغاز اسلام - شد اشاره كرده و در سه جملۀ كوتاه كه با تشبيهات زيبايى همراه است اين مطلب را چنين توضيح مى‌دهد: «به وسيلۀ ما در تاريكيهاى (جهل و گمراهى و جاهليّت) هدايت يافتيد و به كمك ما به اوج ترقّى رسيديد و در پرتو شعاع ما (خاندان پيامبر - ص -) صبح (سعادت) شما درخشيدن گرفت و تاريكيها پايان يافت» (بنا اهتديتم فى الظّلماء ، و تسنّمتم ذروة العلياء، و بنا افجرتم عن السّرار ) . در جملۀ اوّل، امام به شرايط زمان جاهليّت كه تاريكى جهل و فساد و جنايت همه جا را فرا گرفته بود اشاره مى‌فرمايد كه در پرتو وجود پيامبر (ص)، مردم صراط مستقيم را پيدا كردند و با سرعت به سوى مقصد حركت نمودند. در جملۀ دوّم، ترقّى و تكامل را به شترى تشبيه مى‌كند كه داراى كوهان است (با توجّه به اين كه «تسنّمتم» از مادۀ سنام به معناى كوهان شتر مى‌باشد) و مى‌فرمايد: شما بر بالاى آن كوهان قرار گرفتيد كه اشاره به اوج ترقّى و تكاملى است كه نصيب مسلمين در پرتو اسلام شد و همۀ مورّخان شرق و غرب در كتابهاى خود به هنگام شرح تمدّن اسلام به آن اعتراف و اذعان دارند. 🍂🍂🍂🍂 لینک کانال👇 @deldadegan_yar_ghayeb
"بسم‌الله الرّحمن الرّحيم" 🌟یکشنبه‌ها: آشتی با نهج البلاغه 🌟 🌺 خطبه ۴ : [ادامه] وَ بِنَا أَفْجَرْتُمْ عَنِ اَلسِّرَارِ وُقِرَ سَمْعٌ لَمْ يَفْقَهِ اَلْوَاعِيَةَ وَ كَيْفَ يُرَاعِي اَلنَّبْأَةَ مَنْ أَصَمَّتْهُ اَلصَّيْحَةُ صبح سعادت شما با نور ما درخشيد، كر است گوشى كه بانگ بلند پندها را نشنود، و آن كس را كه فرياد بلند، كر كند، آواى نرم حقيقت چگونه در او أثر خواهد كرد؟ 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🌸شرح: ‮سپس امام (ع) به عنوان نكوهش از كسانى كه گوش شنوا ندارند و تعريف و تقدير از افراد واقع‌بين و آگاه، مى‌افزايد: «كر باد! گوشى كه نداى بلند پند و اندرز را درك نكند» (وقر سمع لم يفقه الواعية) . واژۀ «وقر» هم در مورد كرى به كار مى‌رود و هم سنگينى گوش، و منظور از «واعية» فريادهاى بلند است و اشاره به آيات صريح و كوبندۀ قرآن در مسائل مهمّ‌ اعتقادى و عملى و اخلاقى و همچنين سنّت آشكار پيامبر اسلام (ص). و تعبير به «لم يفقه، درك نكرده» به جاى «لم يسمع، نشنيده است» به خاطر اين است كه تنها شنيدن اثرى ندارد مهم درك كردن است. ‮سپس مى‌فرمايد: «كسى كه صيحه و فرياد، او را (كر) كرده است چگونه مى‌تواند آهنگ ملايم (مرا) بشنود» (و كيف يراعى النّباة من اصمّته الصّيحة) . اشاره به اين كه اينها كه فرمان خدا و پيامبر اكرم (ص) را زير پا گذارده‌اند چگونه ممكن است سخنان مرا بشنوند؟! 🍂🍂🍂🍂 لینک کانال👇 @deldadegan_yar_ghayeb
"بسم‌الله الرّحمن الرّحيم" 🌟یکشنبه‌ها: آشتی با نهج البلاغه 🌟 🌺 ادامه خطبه ۴ : [ادامه] رُبِطَ جَنَانٌ لَمْ يُفَارِقْهُ اَلْخَفَقَانُ مَا زِلْتُ أَنْتَظِرُ بِكُمْ عَوَاقِبَ اَلْغَدْرِ وَ أَتَوَسَّمُكُمْ بِحِلْيَةِ اَلْمُغْتَرِّينَ قلبى كه از ترس خدا لرزان است، همواره پايدار و با اطمينان باد! من همواره منتظر سرانجام حيله‌گرى شما مردم بصره بودم، و نشانه‌هاى فريب خوردگى را در شما مى‌نگريستم. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🌸شرح: ‮از آن جا كه در برابر اين گروه، گروه ديگرى وجود دارد كه طرفدار حقّند، مى‌فرمايد: «مطمئن باد! قلبى كه از خوف خدا جدايى نپذيرد (و حقيقت را درك كند و در برابر آن خاضع باشد)». نكته هدايت در پرتو خاندان وحى آنچه در فراز بالا از كلام امام (ع) خوانديم، اشاره به يك واقعيّت مهمّ‌ تاريخى است كه از مقايسۀ عصر جاهليّت عرب با دوران شكوفايى بعد از طلوع اسلام، روشن مى‌شود كه عرب جاهلى از نظر معتقدات دينى، مسائل مربوط به مبدأ و معاد، نظام اجتماعى، نظام خانواده، اخلاق، تقوا و وضع اقتصادى در چه سطحى بوده و بعد از نزول قرآن و اسلام در چه سطحى قرار گرفت. تفاوت در ميان اين دو آن قدر زياد است كه جز تعبير به يك معجزۀ بزرگ، تعبير ديگرى براى آن نمى‌توان تصوّر كرد. آنچه امام (ع) در اين بخش از خطبه بيان فرموده كه: ظلمت و تاريكى تمام جامعۀ آنان را در بر گرفته بود و با ظهور اسلام سپيدۀ صبح سعادت آشكار گشت و بر قلّه‌هاى معرفت و فرهنگ و تمدّن قرار گرفتند، فقط يك اشاره كوتاه بود و شرح آن را در كتب تاريخ تمدّن اسلام بايد مطالعه كرد. اين معنى در خطبه‌هاى متعدّدى از نهج البلاغه با توضيح بيشترى آمده است. 🍂🍂🍂🍂 لینک کانال👇 @deldadegan_yar_ghayeb
"بسم‌الله الرّحمن الرّحيم" 🌟یکشنبه‌ها: آشتی با نهج البلاغه 🌟 🌺 خطبه ۴ : [ادامه] حَتَّى سَتَرَنِي عَنْكُمْ جِلْبَابُ اَلدِّينِ وَ بَصَّرَنِيكُمْ صِدْقُ اَلنِّيَّةِ تظاهر به ديندارى شما، پرده‌اى ميان ما كشيد ولى من با صفاى باطن درون شما را مى‌خواندم. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🌸شرح: ‮سپس مى‌افزايد: «ولى به خاطر استتار شما در لباس دين بود كه از شما چشم پوشيدم (و راز شما را افشا نكردم) در حالى كه صفاى دل، مرا از درون شما آگاهى مى‌داد (و از توطئه‌ها و نيرنگهاى شما به لطف الهى آگاه بودم)» . در حقيقت اين دو جملۀ امام (ع) پاسخ به دو سؤال متعدّد مى‌باشد: اوّلا: اگر امام انتظار پيمان‌شكنى آنها را داشت و نشانه‌هايش را در آنها مى‌ديد چرا اين مطلب را آشكار نفرمود؟ و ثانيا: اين آگاهى بر درون و باطن آنها از كجا پيدا شد؟ امام در پاسخ سؤال اوّل مى‌فرمايد: «استتار در پردۀ دين بود كه ايجاب مى‌كرد اين راز مكتوم بماند» و در پاسخ سؤال دوّم مى‌فرمايد: «صفاى دل، مرا آگاه ساخت». بعضى از شارحان «نهج البلاغه» احتمال ديگرى در تفسير جملۀ اوّل داده‌اند و آن اين كه شما مرا نشناختيد و دليل آن اين بود كه پردۀ خيال و برداشت نادرست از دين، مانع شناخت شما از من بود و يا ديانت من مانع شناخت شما از من گرديد، ولى با توجّه به تكلّفاتى كه اين تفسير دارد و تناسب چندانى با جمله‌هاى قبل در آن ديده نمى‌شود، تفسير اوّل صحيح‌تر به نظر مى‌رسد. 🍂🍂🍂🍂 لینک کانال👇 @deldadegan_yar_ghayeb