🍀🌺🍀🌺🍀🌺
🌺
🍀
🌺
🍀
#رمان_دل_دیوانه
#263
*
موسوی تاتوی اون کاغذی که با نقطه خط روش نوشته بودن رو در آورد.
روش نوشته بود یک هفته دیگه..
یک هفته دیگه چی؟
چه اتفاقی قرار بود بیفته؟
درک نمی کردم
وقتی از موسوی پرسیدم اونم خبر نداشت و براش گنگ بود.
معلوم نبود تو اون یک هفته چی می خواست بشه.
چی کار می خواستن بکنن.
حتی اونی رو که این یادداشت رو گذاشته بود
نتونسته بودیم پیدا کنیم
سعی داشتم با سروش و ماجرا هاش
اتفاقاتی که اقتاده بود رو برای مدتی فراموش کنم.
و امیدوار هم بودم که موفق شم. ولی خیلی تاثیری نداشت.
چون کافی بود یکم سرم خلوت شه.
باز فکر و خیالش و اتفاقاتی که اقتاده بود میومد سراغم و حالم رو می گرفت.
خبری هم ازش نبود. اصلا نمی دونستم چی به سرش اومد.
حالش خوبه یا نه.
@deledivane
#بفرست_برا_دوستات😌😘😍❤️🔥
**