ویرانه❤️🔥عشقِ بیگانه🍊💚
🍀🌺🍀🌺🍀🌺 🌺 🍀 🌺 🍀 #رمان_دل_دیوانه #304 _ هرچی می خوای بگو مازیار. بگو بی رحم شدی. بگو سنگدل شدی. عوض
🍀🌺🍀🌺🍀🌺
🌺
🍀
🌺
🍀
#رمان_دل_دیوانه
#305
_ دیگه نمی تونی برا من تصمیم بگیری. نمی تونی بگی چی کار کن و چی کار نکن.
عصبی پوزخند زدو گفت :
مثل اینکه خیلی از این وضعیت راضی ای.
تو دلم براش تاسف خوردم. چون نمی دونست چی داره بهم می گذره.
ولی با لجبازی گفتم :
آره. آره درست حدس زدی. داره خوش می گذره.
راحتم. همونطور که به تو داره خوش می گذره.
_ نمی فهمی دیگه. نمی فهمی. هرکار کنم تو کتت نمی ره.
_ باهام درست صحبت کن.
_ قیافه من شبیه آدماییه که داره بهشون خوش می گذره؟
_ صدات رو بیار پایین.
من نمی دونم. وقتی بخاطر شغل من، میونمون رو خراب کردی
حتما می خواستی دیگه.
ولی خوب شد اتفاقا. اون روی واقعیت رو قبل اینکه خودم رو بدبخت کنم شناختم.
چشماش از عصبانیت سرخ شده بود. کارد می زدی خونش در نمیومد.
به زور چند تا نفس عمیق کشید تا خودش رو کنترل کنه
کم پیش میومد مازیار اون شکلی عصبانی بشه.
یکم ترسیدم ولی خودم رو نباختم. کنترلش رو که دست گرفت گفت :
کارت به کجا رسید
@deledivane
#بفرست_برا_دوستات😌😘😍❤️🔥